پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | ملتي را که ارزان مي توان خريد به سادگي هم مي توان فروخت

ملتی را که ارزان می توان خرید به سادگی هم می توان فروخت





۱۹ خرداد ۱۳۹۵، ۲۲:۱۹

ملتی را که ارزان می توان خرید
به سادگی هم می توان فروخت
علی بهرامی
مردم سوئیس از پذیرش یارانه حدود هشت میلیون تومانی در ماه امتناع نمودند، حتی بسیاری که بیکار و یا از طبقه کم درآمد سوئیس بودند هم به این طرح رای منفی دادند، چرا که آن را باعث تضعیف اقتصاد و مسئولیت‌های فردی می‌دانستند و این یعنی مردم کشور سوئیس به صورت یک دست و یک پارچه منافع کلان ملی را در نظر گرفته و از منافع کوچک کوتاه مدت دست شستند.
مردم سوئیس به طور یک صدا اول به خودشان و بعد به دیگران یادآوری کردند که سطح درخواست و افقی که برای خودشان تصور کرده‌اند، کجاست، تاکید کردند ملتی هستند که نمیشود آنها را با چند هزار دلار خرید، پس نمی‌توان حتی به میلیاردها دلار آنها را فروخت.
این خبر از یک سو برای ما متحیرکننده و از سوی دیگر برخورنده بود، چرا که نه مردم سوئیس از ما با هوش‌ترند و نه سرزمین‌شان غنی‌تر از ایران است، اما میدانیم حتی بسیاری از ما که درآمد نسبتا مناسبی هم داشتیم برای ثبت نام یارانه‌ی محقرانه‌ی چهل و پنج هزار تومانی در صف ایستادیم، فرم پرکردیم و فریاد زدیم، عاقبتش را هم دیدیم، دیدیم که چگونه منافع ملی ما را همان طراحان یارانه نقدی بی هیچ شرمی به چند دلال نفتی و چند واسطه‌ی بین‌المللی فروختند.
به نظر می‌رسد ما همبستگی اجتماعی لازم را تا حدودی از دست داده‌ایم، می‌خواهیم به تنهایی گلیم‌مان را از آب بیرون بکشیم و برویم در آسودگی زندگی کنیم. اما تجربه نشان داده است که این امکان‌پذیر نیست، افراد یک کشور نمی‌توانند به تنهایی به سعادت برسند. سرنوشت همه‌ی ما به هم وصل است و در حال حاضر که هر کدام یک طرف گلیم را گرفته‌ایم و می‌کشیم، تنها خودمان را خسته می‌کنیم و گلیمی هم از آب بیرون نمی‌آید.
کشور ما مردمی متکثر و متفاوت دارد، آدم‌هایی که از زمین تا آسمان با هم فرق دارند، اندیشه‌ها، قومیت‌ها، جنسیت‌ها، تمایلات و اعتقادات متفاوتی که البته هر کدام برای حل کردن مشکلی و برای جلو راندن کاری بکار می‌آیند، هنر ما باید این باشد که این تفاوت‌ها در راه تعالی کشور خود بکار گیریم نه این که تفاوت را به تضاد و تضاد را به دشمنی بدل کند و در نهایت همه خسته، ناراضی و دلزده باشیم و ندانیم چرا این همه تلاش و برنامه و هیاهو به سرانجامی که باید نمی‌رسد، چرا باید جوانان سرزمینمان دعوای کار کردن داشته باشند و ما نتوانیم خواسته‌هایشان را برآورده سازیم و ناچار به هر شکل شده ساکت‌شان کنیم، چرا باید نخبه‌های سیاسی خودمان را خودمان خانه‌نشین و از کار افتاده کنیم، چرا باید نخبه‌های علمی‌مان، کشورشان را ترک کنند و چرا باید عدهای از ما از موفقیت هموطنان‌مان در دنیا نارحت باشیم و پشتمان بلرزد. به نظر می‌آید ما امروز بیش از هر چیز به پذیرش یکدیگر، به احترام به هم و به اعتماد به یکدیگر و در نتیجه یک پارچگی احتیاج داریم، مسیری که به نظر می‌رسد عدهای از صاحبان قدرت درست عکس آن را طی می‌کنند.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *