پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | خبر

خبر





۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۲۰:۰۸

روزهای سخت بسکتبالیست ملی‌پوشی اسبق
از خیابان پیروزی که وارد خیابان کلینی می‌شوی بن بست فتح، طبقه اول یک ساختمان قدیمی محل سکونت استیجاری آسمانخراشی است که روزی ملی‌پوش بسکتبال بوده و حالا توان حرکت روی پاهایش را ندارد و آنقدر در خانه دست هایش را روی فرش کشیده و حرکت کرده که روی انگشتانش پینه بسته است.
خدری که از ظاهرش درد و رنج زندگی پیداست و نیازی به گفتنش نیست با روی خوش پذیرای ما می شود و در پایان پاسخ به هر سوالی از زندگی اش خدا را شکر می کند. او از گذشته‌اش اینطور می‌گوید: «سال ۶۵ در بندرعباس از دوران دبیرستان بسکتبال را شروع کردم. از همان سال اول هم برای تیم ملی انتخاب شدم.
به خاطر همین سال ۶۷ همراه مادرم بار سفر به تهران را بسته و به پایتخت آمدیم.»خدری ادامه می‌دهد: «سال ۷۹ عضو تیم فتح سپاه تهران بودم. برای بازی با تیم منتخب مشهد به این شهر سفر کرده بودیم که در همان بازی زمین خوردم و یک پایم به شدت ورم کرد. وقتی به دکتر مراجعه کردم گفت با استراحتی ۲، ۳ ماهه خوب می‌شوم. چند ماه گذشت خوب که نشدم هیچ پای دیگرم هم ورم کرد و قادر به حرکت نبودم. دکترها تشخیص دادند به خاطر تنگی کانال نخاع این اتفاق افتاده و گفتند دلیلش هم ورزش سنگین است. به خاطر جثه بزرگ و قدرتی که داشتم بوکس و پرتاب وزنه هم کار می کردم.»
ملی پوش سابق بسکتبال اضافه می کند: « با تشخیص پزشکان در بیمارستان امام خمینی (ره) جراحی هم شدم ولی از سال ۸۰ خانه نشین شدم و نتوانستم ورزش کنم. من قرارداد ۲ ساله با باشگاه فتح سپاه داشتم که یک سال بازی کرده بودم و مصدومیتم در سال دوم اتفاق افتاد. آن زمان مربی ما اسدالله کبیر بود. وقتی که این اتفاق افتاد گفت دیگر نمی توانیم با تو کار کنیم و بازیکن جدید جایگزینم کردند و عملاً قرارداد من لغو شد.
یک روز هم دو سرباز آمدند و گفتند خانه ای که باشگاه در سرآسیاب در اختیارم قرار داده بود را باید تخلیه کنم. من هم با مادرم زندگی می کردم. ناچار مادرم را راهی بندرعباس کردم و خودم چند ماهی به منزل یکی از دوستانم رفتم. من اصلیتم کرد است. اول خرمشهر بودیم اما وقتی جنگ شد به بندرعباس رفتیم و بعد هم که به تهران آمدیم. عشقم بسکتبال بود و مرتب تمرین می کردم. حتی کفش اندازه پایم پیدا نمی شد و گاهی پابرهنه تمرین می کردم.»
اما سختی و درد بیماری برای خدری یک طرف و آینده امیرعلی ۱۰ ساله و فاطیما ۵ ساله و همسری که بیماری ام اس دارد هم از طرف دیگر زخمی بر زخم های چند ساله او شده است.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *