بایگانی مطالب : حیات وحش
سوژه زبان ندارد
تصاویر حیاتوحش در شبکههای اجتماعی معمولاً دستبهدست میچرخد، تصویر عقابی در حال گرفتن طعمه، سنجابی با گلی در دست، روباهی که روی کاناپه نشسته یا پلنگی که دمدمای غروب آفتاب رو به افق دارد. آیا عکاسی حیاتوحش پروتکل اخلاقی خاصی دارد؟ عکاسان حیاتوحش چطور با تصاویری که میگیرند، مخاطبان را به اشتباه میاندازند؟ چه ترفندهایی وجود دارد و آیا باید از این ترفندها بهره گرفت؟ در گفتوگو با «پوریا سرداری»، کارشناس حیاتوحش که عکاسی از حیاتوحش را هم به شکل حرفهای دنبال میکند، این پرسشها را در میان گذاشتیم.
عکاسی به قیمت جان پرندگان
«پرندهها با شبکههای اجتماعی آشنا نیستند، آنها نمیدانند شما قرار است یک عکس از جوجه یا لانهشان بگیرید و بعد آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. پرندهها با دیدن شما احساس ناامنی میکنند، آنها ممکن است برای همیشه آن لانه را ترک کنند. شما عکس خود را گرفتهاید، اما در عین حال آسیبی هم زدهاید که قابلجبران نیست.» اینها گفتههای «ایمان ابراهیمی»، کارشناس حیاتوحش، خطاب به کسانی است که این روزها دوربین بهدست، دنبال عکاسی از پرندگان هستند؛ آنهم در فصل بهار که زیستگاههای پرندگان بهواسطهٔ حضور جوجهها حساسیت بیشتری دارند.
فصل تعارض پلنگ در هرمزگان
اینجا شکار غیرمجاز تبدیل به یک کار عادی شده، مهمان که از کیش و بندرعباس میآید برای خوشایندش به کوه میزنند و قوچ و میشی شکار میکنند. گرگ و پلنگ هم که غذایش کم شود، به دام ما حمله میکند. همین دو شب پیش معلوم نیست چه حیوانی به آغل من زد و سه دامم را تلف کرد. از بیمه هم که خبری نیست»! اینها گفتههای «حسن کمالی» دهیار «دهیچ» در استان هرمزگان و شهرستان میناب است.
یوزپلنگآسیایی؛ شکستی تمام عیار؟
فرصت اندک بقای یوز
«روند ایمنسازی قلمرو یوزپلنگ آسیایی لاکپشتی نیست». این بخشی از گفتههای علی سلاجقه، معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در حاشیهٔ سفر به استان سمنان است. او همچنین تأکید کرده است در برخورد با طبیعت و موجود زنده باید همهٔ جوانب را بهدرستی سنجید. بااینحال منتقدان سازمان حفاظت محیطزیست معتقدند نهتنها این روند لاکپشتی هم نیست بلکه در قیاس با گونهای مانند «یوز» عملاً کاری انجام نمیشود.
حفاظت از یوزپلنگ و زیستگاهش امکانپذیر است
«از خواب و استراحت محیطبانان زدیم و به آنها فشار آوردیم. شبانهروز دویدیم. چند مجروح داشتیم و محیطبان باشقره شهید شد، درنهایت همهٔ شکارچیانی که ادعا داشتند را دستگیر کردیم. در عین اینکه مردم باور کردند میخواهیم واقعاً کار کنیم، اعتماد اجتماعی هم با این کارها شکل گرفت که بزرگترین کمک بود تا بتوانیم کارها را پیش ببریم.» این یکی از گفتههای کسی است که نامش در فهرست محیطبانان نمونهٔ کشور در سال ۱۳۸۷ آمده بود؛ «مهدی تیموری» رئیس سابق پارک ملی گلستان. او کارش را از شهرستان خاتم در سال ۱۳۷۷ شروع کرد و در دورهٔ ریاست ششسالهاش در پارک ملی گلستان به شهرتی قابلتوجه در جامعهٔ محیطزیست رسید. بهمنماه ۱۴۰۲ که شایعهٔ برکناری او شدت گرفت، گروه بزرگی از جامعهٔ محلی، اساتید دانشگاه، کارشناسان محیطزیست و حیاتوحش و... خواستار ابقای «مهدی تیموری» بهعنوان رئیس پارک شدند، آن زمان سازمان حفاظت محیطزیست عقب نشست. هرچند تنها چندروز پس از انتخابات مجلس شورای اسلامی در صبح چهاردهم اسفند ۱۴۰۲ برکناری او از این پارک بدون اطلاع قبلی به یکی از جنجالیترین خبرهای محیطزیست بدل شد. البته گروهی هم به رویهٔ «مهدی تیموری» انتقاد داشتند و میگفتند چرا جامعهٔ محیطزیست بهواسطهٔ عدم شکلگیری ساختار در این پارک ملی، باید نگران سرنوشتش پس از «مهدی تیموری» باشد! در گفتوگو با رئیس سابق پارک ملی گلستان از او پرسیدیم چطور قدم در وادی محیطزیست گذاشت و به ریاست پارک ملی گلستان رسید، آیا انتقادهایی را که به او دربارهٔ قائم به فرد بودن مدیریت میشود، قبول دارد و سرنوشت همیاران پس از او چه خواهد شد؟ او صحبتهایش را با این جمله شروع کرد: «به محیطزیست اعتقاد قلبی دارم و حفاظت از حیاتوحش، طبیعت و داشتههایش را از بزرگانی مثل هوشنگ ضیایی، سید حسام حسینی، هرمز اسدی و… آموختهام.»
فراموشی دستورالعمل مقابله با سگهای ولگرد
خبر گزیدگی ۱۶ نفر توسط یک سگ ولگرد و احتمالاً بیمار، فقط در تعداد آسیبدیدگان با اخبار پیشین فرق میکند. معضلی بهنام سگگزیدگی که ایران را در رتبهٔ بالای حیوانگزیدگی در جهان قرار داده است، علاوهبر هزینههای اجتماعی سنگین و گاه جبرانناپذیر، واردات گستردهٔ داروی واکسن هاری و بیماریهای مشترک سگ و انسان را بیش از معمولِ جهانی به کشور تحمیل میکند. بهنظر میرسد بهرغم گفتههای گاهوبیگاه در رسانهها، نه شهرداریها و نه وزارت کشور بهعنوان متولی حفظ سلامت جانی شهروندان در محیط شهر، با وجود دستورالعملهای روشن و دقیق، مسئولیت این موضوع را بهعهده نمیگیرند. سال ۱۳۸۷، یعنی ۱۵ سال پیش، وزارت کشور دستورالعملی را در مورد مقابله با افزایش جمعیت و پرسهزنی سگها به شهرداریهای سراسر کشور ابلاغ کرد که نهتنها شهرداریها آن را فراموش کردند، بلکه خود وزارت کشور نیز ضرورت اجرای آن را یادآور نمیشود.
مخفیکاری نکردهایم
چهارشنبه، ۲۳ اسفندماه ۱۴۰۲ روز خوبی برای محیطبانان پارک ملی «بمو» نبود. آنها در گشت و پایش خود به لاشهٔ یک بز کوهی رسیدند. دلیل مرگ نه حمله یک گونهٔ گوشتخوار بود و نه تیر شکارچی! بیماری این بز کوهی را تلف کرده بود، اما کدام بیماری؟ نگرانی همه این بود که بار دیگر طاعون نشخوارکنندگان کوچک (PPR) به جان حیاتوحش «بمو» افتاده باشد، اما آزمایشهای دامپزشکی این گزینه را منتفی دانست و نتیجه را اینطور اعلام کرد؛ تب برفکی!
گردشگری جنگلی بدون تخریب
فرض کنید در روی کره زمین محوطهای باشد که دایناسورها هنوز حضور دارند و زندگی میکنند، چه تصمیمی برای زیستگاه آنها باید گرفت؟ آیا منطقه را باید آزاد گذاشت تا هر تعداد ماشین میخواهند تردد و گوشهگوشه آن آتش روشن کنند؟ یا اینکه برنامهٔ حفاظت ویژهای برایش اجرا کرد؟ هر راهکاری که برای این زیستگاه در نظر گرفته میشود، برای «النگدره» هم صادق است؛ پارکی جنگلی و بخشی از جنگلهای هیرکانی در محدودهٔ شهر گرگان که همچون درختان انجیلی و... در آن وجود دارند، درختانی که بهعنوان فسیل زنده توانستهاند از عصر یخبندان نسلبهنسل خود را زنده نگه دارند و به سال ۱۴۰۳ برسانند. این گونهها نیاز به حفاظت ویژه دارند و در پی مطالبهٔ متخصصان، فعالان و کارشناسان جنگل و محیطزیست، در اسفند ۱۴۰۲ با تصمیم شورای حفظ حقوق بیتالمال به ریاست رئیسکل دادگستری استان گلستان و با حمایت دادستان گرگان، تردد تمامی وسایل نقلیه به این پارک جنگلی و افروختن آتش در آن ممنوع اعلام شد. از دکتر «مریم شهبازی»، دانشیار گروه محیطزیست دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و رئیس کارگروه تنوع زیستی اتحادیهٔ انجمنهای علوم زیستی ایران، دربارهٔ دلایل این تصمیم و تبعات آن پرسیدیم. او قبل از هر سخنی تأکید داشت ازآنجاکه بهدلیل دخالتها و بهرهبرداریهای بیرویه، سطح قابلملاحظهای از جنگلهای دنیا از بین رفتهاند و یا در معرض خطر نابودی قرار دارند. امروزه بشر دریافته که مدیریت جنگل و هر نوع بهرهبرداری از آن باید بهصورت پایدار و با حفظ تنوع زیستی و منابع آب و خاک برای نسل آینده برنامهریزی شود. از این نظر گردشگری بهویژه در پارکهای جنگلی، نیاز به نگاه و رویکرد تازهای دارد.
بازگشت از لبهٔ انقراض
|پیام ما| «ترس برادر مرگ است. اگر میترسیم و نمیتوانیم ریسک کنیم، بهتر است در خانه بمانیم و وارد کار حفاظت نشویم. اگر پروژهٔ گوزن زرد شکست میخورد، ممکن بود نهتنها آبروی سالها کارم در حوزهٔ حفاظت، بلکه آبروی ادارهکل حفاظت محیط زیست خوزستان یا آبروی مهندس هوشنگ ضیایی بهعنوان حامیان پروژه از دست میرفت. هیچکدام ما نترسیدیم؛ هرچند هنوز هم تا موفقیت کامل پروژه نیاز به زمان زیادی داریم. متأسفانه روندی که ما در ایران داریم، مشابه سایر کشورها نیست. در تاریخ حفاظت پروژههای بزرگی را در سطح جهان شاهدیم که شکست خوردند، اما کارشناسان برای پروژههای بعدی از آنها درس گرفتند. در ایران شکست پلی برای پیروزی نیست، با شکست شما چندین مرحله عقب میروید و مدیران بعدی بهسختی ممکن است با شما همراه شوند. با همهٔ اینها دلیلی نیست که ریسک نکنیم، آنهم برای گونهای مانند گوزن زرد ایرانی که سرمایهٔ ماست و کلمهٔ ایرانی کنار آن به ما انگیزه برای کار میدهد.» اینها گفتههای «فرشاد اسکندری»، کارشناس حیاتوحش است که نزدیک به ۱۶ سال روی این گونه کار کرده و سه پروژهٔ رهاسازی هم جزو مدیران پروژه بوده است. از او دربارهٔ وضعیت گوزن زرد پرسیدیم و راهکارهایی که برای حفاظت از آن باید در دستورکار قرار گیرد.