بایگانی
آمریکا به طور رسمی از معاهده آب و هوایی پاریس خارج شد
میراث سیاه ترامپ
خبرنگار: مهتاب جودکی | در روز سرنوشتسازی که همه نگاهها به رقابت ترامپ و بایدن بود، خبر آمد که ایالات متحده آمریکا به طور رسمی از توافق اقلیمی پاریس خارج شد. این اتفاق که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا طراح آن بود، در ژوئن ۲۰۱۷ رقم خورد و حالا با اعلام رسمی، دولت آمریکا دیگر در سرنوشت تلاشهای توافقنامه پاریس نقشآفرین نخواهد بود و هیچ تعهدی هم بر این کشور متصور نیست. مگر اینکه ورق برگردد و با پیروزی جو بایدن، نامزد حزب دموکرات -که در ماههای گذشته به تصمیمات ضدمحیطزیستی ترامپ تاخته بود- تلاشهای دوباره برای بازگشت به این پیمان جهانی محیط زیستی از سر گرفته شود.
روند خروج آمریکا از پیمان پاریس، خیلی زودتر از این آغاز شد. هنوز مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۶ برقرار بود که ترامپ به حامیان جمهوریخواه وعده داد که از این توافق بینالمللی خارج خواهد شد. او در طول این مدت توافق پاریس را ضد منافع آمریکا دانسته بود. چهاردهم آبان سال پیش وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که دولت آمریکا به سازمان ملل اطلاع داده که فرایند خروج از توافق اقلیمی پاریس را آغاز کرده و این فرآیند یک سال به طول میانجامد. ترامپ که در چهار سال گذشته بارها گرمایش جهانی را دروغی خواند، همان هفتههای اول حضور در کاخ سفید گفت که توافقنامه آبوهوایی پاریس را کنار خواهد گذاشت، چرا که «ترک این توافق پایاندادن به فشار مالی و اقتصادی سختگیرانه است.» این کار در شرایطی انجام شد که توافقنامه پاریس کشورهای عضو را ملزم میکرد که در سه سال اول اجازه ترک توافق را نداشته باشند و ترامپ درست در نخستین روز ممکن دست به این کار زد. او در پاسخ به اعتراضهای گفته بود که واشنگتن میتواند با شرایط مطلوبتر، بار دیگر به این پیمان بازگردد. به این ترتیب دولت آمریکا تنها کشوری است که بزرگترین توافق جهانی در زمینه مبارزه با انتشار گازهای گلخانهای را ترک کرده است.
چه خواهد شد؟
پیامدهای خروج رسمی آمریکا از توافق پاریس چه خواهد بود؟ مجید شفیعپور، رئیس گروه آسیا و اقیانوسیه در کنوانسیون تغییرات آبوهوا در پاسخ به این سوال، به «پیام ما» توضیح می دهد: «با توجه به اعلام ایالات متحده پاریس در سال ۲۰۱۷ مبنی بر نظر بر خروج از توافق اقلیمی پاریس، طبق ماده پیشبینی شده در توافقنامه، ضرورت داشت که هر کشوری که رسما برای انصراف از تداوم عضویت اعلام کند، یک دوره زمانی سهساله سپری شود و پس از آن باید در اولین کنفرانس اعضای موسوم به متعهدین کنوانسیون تغییرات آبوهوا، (COP) به تصویب برسد و اعلام شود.» اینطور که او میگوید، شیوع کرونا بر این موضوع هم اثرگذار بوده است، چنان که بنا بود کنفرانس «کاپ» در نوامبر و دسامبر ۲۰۲۰ برگزار شود و در آنجا به طور رسمی خروج ایالات متحده از توافقنامه پاریس، ذیل کنوانسیون تغییرات و آبوهوا، اعلام شود. اما اجلاس امسال با شیوع ویروس کرونا به تعویق افتاده و قرار است در شهر گلاسکو اسکاتلند برگزار شود، هرچند باز هم پیشبینی شده این اجلاس یک سال دیگر به تاخیر خواهد افتاد.
شفیعپور ادامه میدهد: « فارغ از اعلام و تصویب رسمی توسط کنفرانس متعهدین، از همین امروز به طور رسمی دولت ایالات متحده آمریکا در سرنوشت تلاشهای توافقنامه پاریس هیچگونه نقشآفرینی نخواهد داشت و هیچگونه تعهدی هم بر این کشور متصور نیست.» او بر توقف نقشآفرینی در توافق پاریس تاکید میکند، چرا که «در سه سال گذشته با وجود اعلام رسمی ایالات متحده بر تمایل به خروج از توافقنامه پاریس، کماکان هیئتهای اعزامی از سوی دولتشان، در نقشگیری ضوابط و دستورالعملها و شیوه اجرای توافقنامه پاریس، همواره در مذاکرات حضور فعال و تاثیرگذاری را دنبال میکردند.» رئیس اسبق مرکز امور بینالملل و کنوانسیونهای سازمان حفاظت محیط زیست توضیح میدهد که «البته این تاثیرگذاری، با توجه به اینکه دستور داشتند کار را دشوارتر کنند و نگذارند توافقهای جهانی به منصه ظهور برسد، تلاشهایی سازنده و برای دسترسی به اهداف توافق پاریس نبود» اما «از این به بعد هیچ عضوی از ایالات متحده در کمیتهها، زیرگروهها یا گروههای کاری ذیل توافقنامه پاریس -که الان نزدیک به چهار سال است نافذ شده – امکان حضور نخواهد داشت.» به گفته او ایالات متحده آمریکا اگرچه از توافقنامه پاریس خارج شده اما هنوز عضو کنوانسیون تغییرات آب و هوایی است و به فعالیتهای خود به عنوان عضوی از کنوانسیون و در چارچوب تعهدات ادامه خواهد داد.
اگر ورق برگردد
شمارش آرا هنوز به پایان نرسیده است و بسیاری امید دارند که جو بایدن برنده این رقابت سیاسی باشد؛ نامزدی که از قضا در تصمیمهای محیط زیستی نقطه مقابل ترامپ بوده است. بایدن که در دولت قبل معاون رئیسجمهور بود، پیشتر از مواضع ترامپ علیه توافق پاریس انتقاد کرده و در مبارزات انتخاباتیاش وعده داد در صورت پیروزی، آمریکا را دوباره به این توافق بر میگرداند. حالا در صورت پیروزی جو بایدن چه اتفاقی رقم خواهد خورد؟ آیا خروج از توافق به قوت خودش باقی است یا این امکان وجود دارد که طبق وعده بایدن، آمریکا به پیمان پاریس برگردد. شفیعپور میگوید در صورت خواست دولت، چنین تصمیمی به راحتی اجرا خواهد شد: «فقط با پیوستن و طی تشریفات لازم حقوقی در هر کشوری این مهم میتواند رخ دهد. در کشورهای مختلف از جمله کشور ما، مسیر اداری باید از مجلس عبور کند و با تصویب در مجلس، تبدیل به قانون شود و آنگاه پیوستن رسمی جاری و نافذ میشود. اما در ایالات متحده شیوه دوگانهای وجود دارد؛ هم از طریق کنگره و هم اختیارات رئیس جمهور به تنهایی میتواند رسما پیوستن را فقط طی یک اعلامیه رسمی به دبیرخانه کنوانسیون و امین اسناد در سازمان ملل متحد در مقر نیویورک اعلام کند و دوباره به عنوان عضو رسمی قلمداد شود. و چنانچه فردی از دو نامزدی که اشاره شد، بایدن رئیس جمهور بعدی شود، همینطور که اعلام کرده که دوباره میخواهد برگردد و به ارکان پاریس ذیل کنوانسیون تغییرات آب و هوا ملحق شوند، این امکان به سرعت با دو روش گفته شده، فراهم است.»
خروج رسمی آمریکا از توافق پاریس در حالی است که ایران هم هنوز به این پیماننامه ملحق نشده است. رئیس گروه آسیا و اقیانوسیه در کنوانسیون تغییرات آبوهوا میگوید: «مجلس الحاق به توافق را از سند مشارکت ملی، برای میزان مشارکت در تلاشهای کاهشدهنده انتشار گازهای گلخانهای در بخشهای مختلف اقتصادی و توسعهای و همچنین تلاشهای سازگاری که عمدتا در بخش کشاورزی، امنیت غذا، آب و بهداشت است، مطالبه کرده است. اما در عمل این اظهار نظر مدتی است که در حال بررسی است و تا این لحظه هنوز نظر مثبتی مبنی بر پیوستن به توافق پاریس اعلام نشده است. یعنی حتی اگر اعلام شود، ابتدا باید در مجلس تصویب شود و بعد از شورای نگهبان بگذرد که جای خود دارد.
معمای آلودگی
مدیر کل دفتر پایش فراگیر محیط زیست: وارونگی دما مشخصترین علت آلودگی کلانشهرهای ایران است احتمال دارد که کارخانجات شهرهای صنعتی به مصرف مازوت روی آورده باشند.
پیام ما – هرچه به فصل سرد سال نزدیک میشویم، نقطههای قرمز رنگ روی نقشه پایش آلودگی هوای شهرهای ایران پرتعداد میشود. نقطههایی که به زبان رنگ به شهروندان میفهمانند که هوای شهرها در وضعیت ناسالم قرار دارد. آمارها میگویند که دیروز دست کم ساکنان ۹ شهر ایران هوای آلوده تنفس کردند. نام شهرهای اهواز، کرج، اصفهان، اراک و تهران در میان اسامی شهرهای آلوده ایران همواره تکرار میشود. ساکنان شهرهای بزرگ و صنعتی همزمان با موسم پاییز به تنفس هوای آلوده عادت کردند، درحالیکه احتمالا نمیدانند علت استشمام این هوای آلوده در تمام این روزها چه بوده است.
هلنا کعبی، مدیرکل، دفتر پایش فراگیر محیط زیست معتقد است که علت اصلی آلودگی هوای این روزهای شهرهای بزرگ، پدیده اینورژن یا همان وارونگی دماست. پدیدهای طبیعی که برخلاف حالت عادی با افزایش ارتفاع، دما بیشتر نمیشود و در لایههای پایینی جو، دمای هوا کمتری احساس میشود. او به «پیام ما» میگوید: «وارونگی دما یک علت مشخص و کلی برای آلودگی هوا در بیشتر شهرهای ایران است اما دلایل دیگر آلودگی در همه شهرها مشابه هم نیست.» او معتقد است که اقلیم یکی از عوامل اصلی در تعیین وضعیت هوای شهر است: «به طور مثال در شهری مانند اصفهان که تبادل هوایی با نقطه دیگری ندارد، این آلودگی اتفاقی معمول است.» کعبی میگوید که اوضاع در شهرهای صنعتی کمی متفاوتتر است. به طور مثال شهری مانند اراک امروز بیست و دومین روز آلودهاش را پشت سر میگذارد. همانگونه که علیرضا محرابیان، رییس مرکز پایش آلودگی هوای اداره کل حفاظت محیط زیست استان مرکزی در گفتوگو با ایسنا آن را تایید کرده بود و گفته بود که پایداری هوا و اینورژن باعث آلودگی هوای این شهر شده است. کعبی میگوید گاهی کارخانجات در شهرهای صنعتی به مصرف سوخت مازوت روی میآورند که این خود میتواند دلیلی باشد برای افزایش آلایندههای هوا. فرآیندی که اگر اتفاق بیفتد، از قبل اطلاع رسانی میشود.
منابع متحرک آلاینده تهرانی
نام تهران در سالهای اخیر به نام آلودگی هوا گره خورده است، علتهای آلودگی هوا در این کلانشهر هم مانند سایر کلانشهرهای دنیاست. حسین شهیدزاده، مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران اما روز گذشته اعلام کرده بود که آلودگی هوای تهران یک عامل بزرگ دارد و آن هم «موتورسیکلتها»، «خودروهای دیزلی» و «خودروهای بنزینی فرسوده» هستند که در جای جای شهر مشاهده میشوند. منابع متحرکی که نامش همواره تکرار شده اما تاکنون برنامه دقیقی برای از بین رفتن آنها مشاهده نشده است.
نیشکر و پسماند اهواز، هوا را آلوده میکنند
نقاط زرد و نارنجی در استان خوزستان در روزهای قبل پرتعداد بودند. ایستگاه نادری اهواز روز گذشته در وضعیت خطرناک قرار داشت. کعبی میگوید، ترافیک و تردد خودروها در ایستگاه نادری معمولا هوای این ایستگاه را در وضعیت ناسالم قرار میدهد. روز گذشته اما غلامرضا شریعتی استاندار خوزستان در اولین جلسه کارگروه شرایط اضطراری آلودگی هوای سال ۹۹ گفته بود که چند عامل در افزایش آلایندههای خوزستان موثرند. نخستین عامل فعالیت صنایع نیشکر در شش شهرستان خوزستان است. او به ایسنا گفته بود: «سالهای قبل تاکید کردیم که برداشت نیشکر سبز در دستور کار شرکتهای کشت و صنعت نیشکر قرار گیرد و با اقدامات جدید بنا بود که برداشت سبز از مزارع نیشکر افزایش پیدا کند. اکنون برداشت ۳۰ درصدی نیشکر به صورت برداشت سبز، واقعا رقم قابل قبولی نیست و باید افزایش پیدا کند؛ به ویژه برای شرکت نیشکر دهخدا که نزدیک به شهر اهواز قرار دارد.» او همچنین گفته بود که «در سال گذشته، ۳۰۰ هزار تن نیشکر تولید شد که شامل ۳ میلیون تن نی بود. امسال قرار است ۶۰۰ تن برداشت شود که شامل ۷ میلیون تن نی است که ۷۰ درصد از این مقدار یعنی ۵ میلیون تن نی سوزانده میشود که این رقم بالایی است و واقعا به شرایط زیست محیطی استان خوزستان آسیب وارد میکند. حتما باید صنعت نیشکر متناسب با افزایش تولید، به محیط زیست نیز توجه جدی کند.»
یکی دیگر از دلایلی که شهروندان خوزستانی آن را متهم ردیف اول آلودگی هوای خوزستان میدانند، سایت دفن پسماند صغیره اهواز است که شهرداری اهواز همواره آن را از لیست متهمان خارج میکند. شریعتی میگوید: «شهرداری اهواز یک هفته وقت دارد که در خصوص سایت صفیره برنامهای ارائه دهد. شرکت نفت و گاز کارون نیز یک هفته وقت دارد که برنامه ارائه دهد.»
برای کاهش آلودگی هوا هیچ اقدام موثری نکردیم
یوسف رشیدی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی هم درباره علت آلودگی هوای این روزهای ایران نظر یکسانی با کعبی دارد. او به «پیام ما» میگوید: «کشورهایی که فصول مختلفی را در سال تجربه میکنند با پدیده اینورژن یا وارونگی دما مواجه هستند، وارونگی دما پدیده طبیعی است، وقتی در کنار این وضعیت تولید آلودگی هم بالا باشد باعث میشود که وضعیت آلودگی از حد استانداردش بالاتر رود.»
از نظر رشیدی در سالهای اخیر اقدامی در راستای کاهش آلودگی هوا در کلانشهرها اتفاق نیفتاده است: «دلیلی ندارد که در تهران میزان آلودگی هوا کاهش پیدا کند، زیرا حدود ۳ سال است که بحث اسقاط خودروی فرسوده از کار افتاده است. البته این هم دلیل دارد، زیرا واردات خودرو در کشور وجود ندارد که به تبع آن اسقاط خودروی فرسوده نیز اتفاق بیفتد، اما در این شرایط هم دولت هیچ برنامهای برای خودروهای فرسوده ندارد.»
او معتقد است که کرونا این روزها تمرکز را از روی وسایل حمل و نقل عمومی برداشته است و همین باعث شده تا اغلب افراد دست به استفاده از خودروی شخصی بزنند: «به تمام این نکات باید پایداری هوا و کم شدن بارش را هم اضافه کرد.» به عقیده این استاد دانشگاه تمام این عوامل دست به دست هم دادند تا تولید آلایندهها در شهر افزایش پیدا کند.
رشیدی به یکی از فجایع محیط زیستی در بریتانیا نیز اشاره میکند، فاجعهای که به زعم او در لندن کنترل شد. مه دود بزرگ در سال ۱۹۵۲ اتفاق افتاد. آلودگی هوا و گوگرد دی اکسید به حدی در هوای لندن پخش شده بود که مه دود غلیظی شهر را فراگرفت و نزدیک به ۴ هزار تن در اثر این آلودگی جان خود را از دست دادند و بیش از ۱۰۰ هزار تن هم بیمار شدند. رشیدی میگوید: در لندن از آن سال به بعد تلاش شد تا میزان آلودگی هوا کاهش پیدا کند: «وارونگی دما در بسیاری از نقاط دنیا اتفاق میافتد، ملاک آلودگی هوا در شهرها، آلایندههای مصنوعی تولید شده است.»
مسئولان ایران اما دوای درد آلودگی هوا در کلانشهرها را بارشهای پاییز میدانند. تنها عاملی که به صورت طبیعی شاید بتواند اندکی از میزان آلایندهها کم کند، باد و بارانی است که از پایداری هوا میکاهد. گزارشهای هواشناسی خبرهای خوشی دارند، بارشها در نوار غربی کشور از امروز آغاز میشود و احتمالا بتوانند هوای ایلام و کرمانشاه را که در وضعیت قابل قبولند، پاک کنند.
مسئولیت اجتماعی ما در قبال هوراماناتِ جهانی
مسئولیت اجتماعی ما در قبال هوراماناتِ جهانی
یادداشتی از فرید شاهمرادی کارشناسی ارشد کارآفرینی
تب و تاب ثبت جهانی هورامانات، تبلیغات و اطلاع رسانیهای همکاری و هم افزاییهای اجتماعی از یک سو و تغییرات محیطی و رقابت پذیری فزاینده در عرصههای مختلف به ویژه کسب و کار و گردشگری که نیاز به نوآوری پایدار دارند از سوی دیگر ما را بر آن میدارد که برای بعد از جهانی شدن هورامانات به فکر برنامههای راهبردی و به تبع آن برنامههای عملیاتی باشیم. عمران و آبادانی، مهاجرت معکوس به روستاها، حفظ بافت و فضای فرهنگی و اجتماعی منطقه که در زمره مزایایی فرهنگی و اقتصادی منطقه است، زمانی حاصل خواهند شد که ما شاهراه اتوبوس گردشگری را هموار کنیم. در این نوشتار سعی داریم به جای پرداختن به شیوهای پررنگ به وظایف محوری دولت که تعیین سیاستها، اهداف، روشها و الگوهای مناسب و اجرای برنامههای حمایتی و تشویقی است لیست کردن طوماری از انتقادات ساختاری در نبود زیرساختهای مناسب در هورامانات(که بسیار به جا بوده و در نوشتار دیگری باید به آن پرداخته شود) از وظیفه ملت صحبت به میان آوریم که ما پس از ثبت جهانی هورامانات چه کنیم که از این ثبت جهانی فقط اسمی برایمان نقش نبندد، بلکه رسمی اقتصادی نیز بر پیشانی منطقه بر جای بگذارد.
اما این رسم اقتصادی منجر به رونق و توسعه را ما مردمان هورامانات چگونه ترسیم و پیگیری کنیم.
مختصرا به شیوهای کلی سرفصلهای یک برنامه راهبردی و عملیاتی مردم محور را در پنج حوزه اصلی، از جنس کارآفرینی گردشگری، میتوان برای هورامانات جهانی شده ترسیم کرد:
کارآفرینی گردشگری در بخشهای:
۱. جاذبههای طبیعی
۲. تسهیلات واسطهای تجاری
۳. اسکان و اقامتگاهها
۴. تبلیغات، محتوا و رسانه
۵. حمل و نقل و لجستیک
۱. فرصت کارآفرینی گردشگری در بخش جاذبههای طبیعی:
در این زمینه با توجه به اینکه ماهیت اصلی گردشگری هورامانات، طبیعت گردی و در اولویت بعدی گردشگری فرهنگی است، هم پتانسیل بالایی وجود دارد و هم اینکه چون یک پدیده خدادادی است کسی دم از انتقاد از نبود زیرساختهای طبیعت گردی نمیزند (ذات طبیعت گردی منظور است نه راهها و ابزارهای عمومی گردشگری کلی) پس در این حوزه بسیار مهم است ارتباطات شبکهای گستردهای جهت برگزاری تورهای تخصصی، منظم و منسجم توسط شرکت های گردشگری بومی منطقه، شرکت های مطرح کشوری و آزانسهای بین المللی گرفته شده که در خصوص ایجاد شبکه سازی با تورلیدهای تخصصی طبیعت و فرهنگی و ایجاد شبکه گردشگری هورامانات، جوانان منطقه میتوانند نقش اصلی را ایفا کنند، اما نقش بعدی مختص ریش سفیدان و آگاهان است، تورهای طبیعت گردی نیازمند کسب اطلاعات بومی اصیل از ساختار طبیعت، تاریخ و زبان منطقه است که بازگویی آن توسط ریش سفیدان موجب حفظ آن و همچنین ایجاد جذابیتهای خاص برای گردشگران خواهد شد.
۲. تسهیلات واسطهای تجاری
استارتاپهای گردشگری در هر ۵ حوزه ذکر شده به عنوان واسط و تسهیلگر امکان ورود دارند که هم شیوههای دسترسی بهتر و گستردهای به طیف وسیعی از مشتریان خواهند داشت هم امید این را میتوان برایشان متصور بود که گسترش پذیری سریع و جهشی داشته باشند و به زودی بتوانند به استارتاپهای ملی و بین المللی تبدیل شوند، همچنین گردانندگان بازارچههای مرزی محصولات بازرگانی شیوههای فروش مختص همه اقشار گردشگران را ارائه دهند، پس نیاز به متنوع سازی محصولات در بازارچههای مرزی به چشم میخورد، اما در مبحث تسهیلات واسطهای تجاری، لزوم ایجاد بازارچههای محصولات محلی بومی و سنتی در شهرهای هورامانات بیشتر مورد تاکید است که باعث زنده شدن محصولات سنتی و صنعتهای بومی منطقه خواهد شد و جریان اقتصادی سازگاری با اقلیم منطقه به وجود خواهد آورد.
۳. فرصت کارآفرینی گردشگری در بخش اسکان و اقامتگاهها
اولین نکتهای که مشهود است و نیاز به یادآوری دارد حتماً در خصوص اقامتگاهها مطالعه شود و برنامههای توانمندسازی برگزار شود، چون اقامتگاهها برخلاف تصور غالبا ناصحیح فقط یک محیط سنتی ناقص با دو انار خشک آویزان شده و جاجیم سنتی رنگ نیست، پس نیاز است نسبت به برگزاری برنامههای توانمندسازی به صورت جدی برنامه ریزی شود. خوب است بدانیم که در تعاریف گردشگری بیست نوع اقامتگاه تعریف شده است و جالبتر این است که بدانیم اکثر اقامتگاههایی که به نام بومگردی تاسیس شده در اصل خانه در تعریف خانه روستایی میگنجند، همچنین با توجه به مبحث فرهنگی و طبیعی هورامانات حتما اکولوژهایی که به صورت کامل انرژی آنها نیز پایدار، سازگار با محیط زیست، سیستم کارآمد بازیافت و چرخه گردانی تصفیه فاضلاب و آب مجموعه تاسیس شود.
۴. فرصت کارآفرینی گردشگری در حوزه تبلیغات، محتوا و رسانه
در حوزه تبلیغات و تولید محتوای مرتبط فعالیتهای پراکندهای بدون مدل درآمدی مشخص در حال جریان یا در حال شکل گیری است که باید طی برنامههای درست کسب و کاری و استارتاپی دارای ساختار صحیح جریانهای درآمدی و مدل کسب و کاری رسانهای قرار بگیرند تا این فعالیتها که بسیار زمانبر و پر هزینه بوده در قالب استارتاپهای نوآورانه رسانهای تعریف شود و باعث کسب درآمدهای اصولی از محتوای گردشگری هورامانات برای بنیانگذاران آنها شود.
۵. فرصت کارآفرینی گردشگری در حوزه حمل و نقل و لجستیک قطعا رونق گردشگری نیازمند زیرساختهای لجستیکی و حمل و نقل مناسب است که با توجه به وضعیت شرکتهای مسافربری و راههای ارتباطی هورامانات نیاز است مردم محلی منطقه در ایجاد موسسات حمل و نقل متناسب با راههای ارتباطی منطقه اقدام کرده و برنامههای متنوعی برای مسیر گردشگران از مبدا تا مقصد تعریف کنند که به این شیوه هم از مزایای ورود گردشگران به منطقه منتفع گردند هم اینکه برنامه درآمدزایی اصولی نیز برای مسیر گردشگران از مبدا تا مقصد تعریف کنند.
موسیقی نواحی گنجی در ویترین
یادداشتی از فولاد توحیدی پژوهشگر موسیقی نواحی
بسیاری از آداب و رسوم و حتی فرهنگ شفاهی ما در ایران، مکتوب نشده و از بین رفته؛ در حالی که به نظر می رسد که موسیقی، بخشی از آن را حفظ کرده است.
در استان کرمان بسیاری از گره های تاریخی از طریق موسیقی نواحی و اشعاری که همراه آن خوانده شده، حل شده است؛ اینکه کدام حاکم چطور زندگی کرده و چطور کشته شده است. یکی از نمونه های آن هم ناصرخان، از حاکمان کرمان است که حتی تعداد سربازان، درگیری او در جنگ و نوع کشتهشدنش در شعرها آمده است. موسیقی نواحی با ورود کیبوردها به دنیای موسیقی، در حال نابودی است؛ به نوازنده کیبورد دو میلیون تومان دستمزد داده می شود اما به نوازنده سرنا ۱۵۰ هزار تومان، بنابراین فرزند سرنا نواز به جای یادگیری میراث و هنر اجدادی خود، کیبورد یاد می گیرد. موسیقی نواحی، زاییده هزاران عامل است و ممکن است روزی همین کیبورد، به عنوان یک ساز محلی نهادینه شود همچون ساز بنجو که حالا در بلوچستان نواخته میشود. این ساز در گذشته یک اسباب بازی چینی یا ژاپنی بوده است؛
افرادی آن را دستکاری کرده اند و حالا به صورت یک ساز بلوچی محسوب می شود. بنابراین موسیقی نواحی هیچوقت از بین نمیرود بلکه شکل آن تغییر می کند و در واقع خود را با شرایط وفق میدهد. متاسفانه ثبت و ضبط موسیقی نواحی گذشته در ایران وجود ندارد و رابطهمان با آنها در حال قطع شدن است. دردناک است که در کل ایران حتی یک اتاق دو متری هم برای موسیقی نواحی وجود ندارد تا به طور تخصصی روی آن کار کنند.
خانه موسیقی، دفتر موسیقی و انجمن موسیقی هم فقط در زمان جشنوارهها کمک میکنند. در حالی که باید نهادی تخصصی در این باره داشته باشیم که در طول سال بتواند هنرمندان حوزه را رصد و حتی بیمه کند. خوشبختانه در یکی دو سال گذشته، صندوق بیمه هنرمندان در زمینه بیمه هنرمندان موسیقی نواحی استان کرمان و استانهای دیگر اقدامات خوبی انجام داده است اما مسئله این است که در کشور ما به آن توجه نمی شود. کشورهای اطراف توجه ویژهای به موسیقی دارند، به عنوان مثال آموزش موسیقی در کشور آذربایجان رایگان است و حتی در مدارس ساز در اختیار کودکان قرار می گیرد تا موسیقی نواحی شان را حفظ کنند.
موسیقی نواحی گنجی است که حالت ویترینی دارد، وقتی گروه موسیقی از بوشهر به کرمان میآید، هیچوقت نمی تواند موسیقی که در مجالس خیامخوانی انجام می دهد را اینجا اجرا کند. در واقع آن، آنی که در مراسم وجود دارد را نمیتواند روی سن پیاده کند. معتقدم جشنوارههای موسیقی باید در هر منطقه ای با توجه به فرهنگ موسیقایی آن منطقه، برگزار شود و گردشگر موسیقایی داشته باشد. در این صورت امکان رقابتیشدن جشنواره هم وجود دارد چون موسیقی یک ناحیه را نمیتوان با موسیقی ناحیه دیگری مقایسه کرد و فقط رقابت هنرمندان یک منطقه با خود- مثل بخشی که در جشنواره موسیقی جوان وجود دارد- در این زمینه قابل قبول و منطقی است.
«دوبیتیخوانی» در چشم دوربینها
هنرمندان حاضر در سیزدهمین دوره جشنواره موسیقی نواحی ایران از حالوهوای اجرا در کرمان میگویند
«دوبیتیخوانی» در چشم دوربینها
هوشنگ جاوید در گفتوگو با «پیام ما»: جشنوارهها باید هنرمندان را برای اجراهای خارج از کشور معرفی کنند .
سورج یاسائی: نبود تماشاگر کار را برای هنرمندان نواحی سخت کرد.
خبرنگار: نیره خادمی | این بار بخت با کرمانیها یار نبود و جشنوارهای که یکی از مهمترین اهدافش گردشگری موسیقی در کرمان است، در داشتن مخاطب ناکام ماند. آنها پارسال حدود ۲۰۰ نفر را برای اجرا دعوت کردند و هر شب بیش از ۳۰۰ مهمان داشتند اما امسال در سیزدهمین دوره، کل جمعیتی که در بنای صفوی گنجعلیخان دور هم جمع شدند، شاید کمی بیش از ۵۰ نفر باشد که البته، ۳۴ نفر از این تعداد هنرمندان موسیقی نواحی هستند.
شیوع کرونا و شدت یافتن آن، حال و هوای اجراهای جشنواره را تغییر داده و دوبیتیخوانها و نوازندههایی که اصل حال خواندن و نواختن را از نشستن یا ایستادن روبهروی تماشاگر میگرفتند تنها بودند؛ خودشان، سازشان، اندک چشمانی که به آنها زل زدهاند و دوربینهایی که قرار است تصویرشان در قاب کوچک تلفنهای همراه جا بگیرد.
محور همه اجراها در جشنواره موسیقی امسال دوبیتیخوانی و معرفی تبلور آن در موسیقی نواحی است که در واقع هنری ایرانی پس از اسلام است و به گفته هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی نواحی با رودکی شروع می شود. «این جشنواره در چند دوره، مدام با حضور همان هنرمندان برگزار میشد و دوباره سال بعد همان چهرهها شرکت میکردند اما از سالی که محوریت موضوعی پیدا کرد باعث شد، عدهای که در آن حوزه وارد نیستند، شرکت نکنند و همین باعث تنوع شد.» او معتقد است که جشنواره موسیقی نواحی باید هر سال هنرمندان جدیدی را کشف و معرفی کند. امسال البته به خاطر شرایط ویژه کرونا، ریزش بیشتر هم شده و بسیاری از هنرمندان که در رده سنی بالاتری هستند، نتوانستند در جشنواره حاضر شوند بنابراین، کرمان این بار بیشتر میزبان جوانترها بود. اگر در میان شرکتکنندگان هنرمند ۱۰۱ سالهای هم حضور داشت که از حوالی شهرستان بافت مهمان جشنواره شده بود. این جشنواره در چهار روز گذشته -از دهم تا ۱۳ آبان- با حضور ۳۴ هنرمند موسیقی نواحی از نقاط مختلف ایران در کرمان برگزار شد. به زودی فیلمهای مستندی از زندگی و هنر اجرای ۳۰ نفر از دوبیتیخوانهای کهنهکار که به دلیل شرایط کرونا نتوانستند در جشنواره موسیقی نواحی حاضر شوند هم ساخته و در فضای مجازی منتشر میشود. جاوید میگوید: «باید جشنوارههای آینده هم به این سمت و سو کشیده شود. اگر این کار درست انجام شود، میتوان در معرفی موسیقی نواحی موفقیتهایی را کسب کرد.»
ثبت زمزمههای ریشسفیدان
ایمان کریوند، یکی از دوبیتیخوانهای جوان این جشنواره است که با برادر نینواز، مقامهای عاشقی، بلال، میر نوروز و بلال را در شب اختتامیه اجرا کرد. قصه فراق دو یار، حماسی یا قصه کار؛ او میگوید برایش فرقی ندارد کدام را بخواند. هدف ماندگاری و حفظ موسیقی نواحی است. ۲۷ ساله است است و از هفت سالگی خواندن را شروع کرده و بعد برادر هم با او همراه شده است. عادت کردهاند در این چند سال با برادر یک ضبط صوت به دست بگیرند و به روستاهای اطراف الیگودرز بروند، مقامها و دوبیتیهای ناشنیده را از ریشسفیدان بشنوند و ضبط کنند تا نگذارند فراموش شوند. شاید تعداد مقامهایی که تا به حال ثبت کردهاند، به بیست، سی مورد رسیده باشد. وقتی «آقا سید علیاکبر»، پدربزرگشان هنوز نفس میکشید، یکی از نغمهها را از او گرفتند و حفظ کردند. حالا او رفته اما نغمهاش مانده است.
حزنِ جشنواره امسال
رضا دیوسالار، هنرمند دوبیتیخوان مازندرانی اما، قصه را تلخ آغاز میکند و میگوید: «اجرای من از شادمانهها، موسیقی فرحبخشی نبود و نه تنها من که همه ما وقتی در اینجا آواز میخوانیم حزنی در صدا و آوازمان بوده و هست. من هم مثل بسیاری، عزیزان خود را به دلیل ویروس کرونا از دست دادهام و از طرفی امسال هم جای بسیاری از هنرمندان مثل مرحوم سهراب محمدی خالی است، اما سعی میکنم امانتدار خوبی باشم و موسیقیام را اجرا کنم.» پدر و مادر رضا دیوسالار هر دو، نغمهخوان و خوشخوان بودهاند و او البته در آواز، هنوز که هنوز است خود را مدیون استادش محمدرضا اسحاقی میداند که چندین باری هم او را در جشنوارهها همراهی کرده است. «چشم امید هنرمندان نواحی در این وضعیت، تنها همین جشنوارههای نواحی است. من فکر میکنم اگر از این جشنواره تماس نمیگرفتند، موسیقی کمکم از دست میرفت. همین که نوری روشن کردهاند و در سال یکبار میآیند اینجا و چراغ موسیقی نواحی و بومی را روشن نگه داشتهاند، جای شکر دارد.»
موسیقی نواحی مظلوم بوده اما مهجور نه
«ذات موسیقی نواحی این است که مخاطب باید نفس به نفس نوازنده در اجرا حضور داشته باشد. همین است که برای هنرمند موسیقی نواحی مشکل است که با دوربین کار کند.» شاید این یکی از مهمترین تفاوتهایی است که جشنواره موسیقی نواحی کرمان امسال آن را تجربه کرده و سورج یاسایی، رییس انجمن موسیقی کرمان از آن میگوید. شرایطی که البته احتمالا در آینده به عنوان یکی از فرصتهای موسیقی تبدیل خواهد شد و باعث شناختهشدن بیشتر آن می شود. «پیش از این تصمیم داشتیم تعداد محدودی بیننده دعوت کنیم اما شرایط بدتر شد و ترجیح دادیم همان را هم حذف کنیم اما با توجه به انتشار اجراها در شبکه مجازی، بازخوردی که از مخاطبان گرفتیم. هنرمندان این دوره از جشنواره از مازندران، گلستان، خراسان شمالی و رضوی، خوزستان، زنجان، شیراز، ساوه، بوشهر، لرستان و سیستانوبلوچستان و حتی افغانستان حضور داشتند و هر کدام از اجراها حال و هوای خود را داشت.» او معتقد است که موسیقی نواحی و موسیقی جدی همیشه در کشور مظلوم بوده اما مهجور نمانده است: «در سالهایی که حتی تکنولوژی به این شدت پیشرفت نکرده بود همه اقوام موسیقی خود را داشتند، چون موسیقی نواحی موسیقی زندگی، سور، سوگ و عزا است و لابهلای زندگیشان جریان دارد. بنابراین اگر بتوانیم یک زبان را از زندگی بشریت حذف کنیم، میتوانیم موسیقی را هم فراموش کنیم. اگر در جایی هم به این نوع موسیقی اقبال کمتری باشد، به دلیل معرفینشدن آن است.»
چه هنرمندانی موسیقی نواحی ما را معرفی میکنند؟
خروجی جشنوارههای موسیقی در دهه هفتاد، معرفی هنرمندان شاخص برای شناساندن فرهنگ موسیقی ایرانی به جهان بود؛ مثل حضور «حاج قربان سلیمانی» در جشنواره آوینیون فرانسه یا اجرای «نورمحمد درپور» در جشنواره موسیقی مقدس برلین. حالا اما به اعتقاد «هوشنگجاوید»، پژوهشگر موسیقی نواحی تنها ۳۰ درصد از هنرمندان موسیقی نواحی که با این عنوان در خارج از کشور فرهنگ ایران را معرفی میکنند، اصالت دارند و بقیه با رابطه برای حضور در عرصههای بینالمللی راهی جشنوارههای دیگر میشوند. «موسیقی نواحی ایرانی به عنوان میراث فرهنگی و معنوی باید با هنرمند درجه یک و درست به جهان معرفی شود.» او جشنواره موسیقی نواحی کرمان را مثال میزند و میگوید که یکی از مهمترین دستاوردهای چنین جشنوارهای، باید شناسایی هنرمندان جدید و قرار دادن آنها در اولویت معرفی برای اجراهای خارج از کشور باشد. «متاسفانه به دلیل نبود چنین نگاهی، هر سال بعضی از گروههای دسته چندم برای اجراهای خارجی میروند و اروپاییها هم فکر میکنند، فرهنگ موسیقی ایران همین است. در حالی که اینطور نیست. باید نظارت صورت گیرد تا گروههای درجه یک معرف ما باشند. این گروهها نتیجه برگزاری جشنوارهها هستند و برایشان هزینه میشود تا هنر با اصالت ایرانی را به خارج از ایران معرفی کنند.» جاوید معتقد است، آن قدر که جهان روی میراث فرهنگی و معنوی کشورها و حفظ آنها حساسیت دارد، «صاحبان این میراث» ندارند. «ایران از نظر فرهنگی متعهد به سازمان میراث فرهنگی جهانی است؛ سازمانی که از میراث معنوی حراست میکند و برای آن سیاستهایی را در نظر میگیرد بنابراین حداقل کاری که در برابر این سازمان باید انجام دهیم، بررسی اصالت گروههایی است که در خارج اجرا میکنند. حالا یا خودشان به طور مستقیم و در هنگام دریافت مجوز یا به صورت غیرمستقیم و از سوی سفارتخانهها. در زمان مدیریت آقای مرادخانی، وزارت ارشاد تلاش کرد هنرمندان درستی را به خارج از کشور بفرستند. استاد پورعطایی، استاد نورمحمد درپور و استاد حاج قربان سلیمانی که در جهان درخشیدند. در سال ۷۰ پس از جشنواره نینوازان ۱۰ نفر از هنرمندان به جشنواره آوینیون رفتند. در جشنواره هم استادانی بزرگ مثل پورتراب و کسایی آنها را انتخاب کردند. آنها به جشنواره رفتند و مورد استقبال جهان هم قرار گرفتند و از آن به بعد بنیاد جشنواره علمی پژوهشی بنا نهاده شد. محمدرضا درویشی هم جشنواره نواحی را به وجود آورد تا راهی برای شناساندن موسیقی مقامی ما به خارجیها باشد. در هر حال ارائه کار فرهنگی درست در خارج از مرزها از طریق موسیقی به نوعی صدور فرهنگ است، چون فرهنگهای بیگانه را تحت تاثیر قرار می دهد.»
هنرمندان بومی، نه تهیهکننده دارند و نه مدیر برنامه
بخش دیگری از حرفهای این پژوهشگر موسیقی درباره وضعیت کلی موسیقی نواحی و هنرمندان این عرصه است به ویژه آن دسته از کمکاریهایی که باعث شد مردم کمتر موسیقی اصیل و مقامی کشور خود را بشناسند. «هر استانی برای خود دارای موسیقی است و مردم هر استان هم موسیقی خود را به خوبی می شناسند اما زوایای خوب و کامل موسیقی نواحی ایران برای جامعه جوان ما شناسانده نشده است.» جاوید در توضیح علت این کمکاری مسائل مختلفی را پیش میکشد: «رسانه ملی با داشتن شبکههای متعدد، کمتر از موسیقی مناطق و نواحی بهره میبرد و به همین دلیل است که جوان آذربایجانی نسبت به موسیقی فارس، بختیاری یا بوشهر اطلاعاتی ندارد. بهتر است رسانهها بیشتر از این موسیقی استفاده کنند. البته به تازگی چندین برنامه در شبکهها راه افتاده است؛ گرچه خیلی دیر اما خوب است. از یک سوی دیگر، تمام سرمایه گذاریها بر روی موسیقی بیریشه و پاپ است. خوانندگان این ژانر از موسیقی، توسط تهیهکنندگان به تمام استانها برده میشوند اما هنرمند بومی حتی در استان خود نیز از این امکان بهرهمند نیست. چون مدیر برنامه، تهیهکننده و سرمایهگذار ندارد.» او با گفتن این موارد، حمایت از هنرمندان بومی را وظیفه ادارات فرهنگ و ارشاد میداند که به آن توجهی نمیشود و در نتیجه نبود تبلیغ برای موسیقی نواحی، نسل نو هم به خلا شناختی دچار شدهاند.
پشت پرده دزدیدن سکههای ابنبابویه
در گورستان قدیمی مسلمانان چه میگذرد؟ | پشت پرده دزدیدن سکههای ابنبابویه
مدیر بقاع متبرکه کشور به «پیام ما» خبر داد: در شهر ری کمیته ویژه حقیقتیاب تشکیل میشود.
خبرنگار: فاطمه علیاصغر | ششم آبان، دادستان عمومی شهرری از کشف عجیبی در گورستان ابنبابویه خبر داد: «دو گورکن هنگام دفن اموات، یک کوزه با ۲۶۰ سکه قدیمی کشف کردند. این افراد پس از دفن جنازه، سکهها را بین خودشان تقسیم کردند و به هر کدام ۱۳۰ سکه رسید اما یکی از آن دو، پس از مدتی خود را به کلانتری ۱۳۱ شهرری معرفی کرد و سهمش را که شامل ۱۳۰ سکه میشود به مسئول آرامستان ابن بابویه تحویل داد.» پذیرش این روایت اما برای مردم سخت بود، روایتی که بعدها در برنامه تلویزیونی تغییر کرد. مسئله مدام پیچیدهتر میشود و ساماندهیهای اخیر مدیران تولیت در ابنبابویه، سکوت مدیران اوقافوامورخیریه شهرری، اعتراض مداوم مردم به مسئولان اوقاف و میراثفرهنگی در برهمخوردن هویت تاریخی این گورستان ثبت ملی و در نهایت افشای نام سلطان قبر در مردادماه امسال و انتشار فیلمی از استخوانهای مردگان در گونی گره میخورد. گرههای کوری که این سوال را پررنگ میکند: «آیا ساماندهیهایی اخیر ربطی به کشف سکهها داشته است؟»
مردگان در گونی
چشم، چشم را نمیبیند. سیاهی مطلق. دوربین از سیاهی تصویر برمیدارد. صدایی فرمان میدهد: «هر وقت گفتم بدویید، بدویید…» دو یا سه مرد؟ معلوم نیست، به سمت سیاهیها میدوند. در کورسوی نور بیرمقی، تکههایی از گلدسته ابنبابویه نمایان میشود. دوربین غوطهور تاریکی است. افراد میدوند، به نظر از پلههایی پایین میروند، جایی در زیرزمین. صدایی میلرزد: «این فضایی که مشاهده میکنید، در پوشش طرح همسطحسازی اینجا رو کندن… همه قبرا رو… زیر قبرا رو… متاسفانه جنایتی که اینجا کردن همه رو نبش قبر کردن. حالا چه چیزی از اینجا خارج کردند؟ آینده مشخص میکنه…. چه کسانی از محل این حفاریها سود میبرن؟ چه چیزهایی خارج کردن؟» دوربین گونیهایی پر از استخوان و جمجمه مسلمانان مرده را نشان میدهد. صدا درخواست میکند: «باید کمیته حقیقتیاب تشکیل شود.» این تکههای از فیلمی است منتشر شده در کانال تلگرامی به نام «گندم ری». سازندگان این فیلم خودشان را بچه هیئتیهای شهرری معرفی میکنند که به فرمان مقام معظم رهبری دنبال عدالتخواهی هستند. آنها گویا حسینیهای در ابنبابویه نزدیک مقبره «رجبعلیخیاط» داشتند که شبانه و به گفته خودشان مسلحانه تخریب شده است. حالا آنها به پاخاستند تا در مورد جنایات و فسادی که در شهرری اتفاق میافتد، افشاگری کنند. در انتهای فیلم هم سخنان مقام معظم رهبری شنیده میشود: «پرچم مطالبهگری را هرگز زمین نگذارید.»
پشت درهای بسته
«مردم زنگ زدند و ماجرای سکهها را به ما اطلاع دادند. یکی میگفت؛ خودش نام «محمدرسوالالله» را روی سکهها دیده است. برای بهدست آوردن اطلاعات بیشتر به ابنبابویه رفتیم اما پشت در بسته آستان ماندیم. میخواستیم از مسئولان درباره این کشف مصاحبه بگیریم، اما همه بینتیجه ماند و هیچکدام از مسؤولان اوقاف و میراثفرهنگی به تماس تلفنی ما پاسخ ندادند و درخواست ما برای ورود به آستان رد شد. در نهایت رئیس اداره اوقاف سوار بر خودروی خود با بیتوجهی از مقابل خبرنگاران عبور کرد و بدون پاسخ به سوالهای ما از آستان خارج شد.» این گفتههای حمید احمدی، خبرنگار پایگاه اطلاعرسانی راگا و خبرگزاری فارس است.
او در گفتوگویی با پیامما لحظههای اولیه انتشار خبر کشف سکههای گورستان ابنبابویه را شرح میدهد و معترض به وضعیت بقاعمتبرکه و تاریخی شهرری است: «نه متولیان اوقافوامورخیریه، نه متولی ابنبابویه و نه مسئولان میراث، هیچکدام پاسخ درستی به ما نه درباره ساماندهی و بهسازی گورستانها دادند و نه در مورد این اتفاق. امیر مصیبرحیمزاده، مدیر میراث شهرری هم که معلوم نیست چهکار میکند؟ هیچوقت در جریان هیچچیز نیست. همیشه میگوید؛ پول نداریم یا از تهران قرار است، تصمیم بگیرند. پس او چرا حقوق میگیرد؟»
با هیچکس مسامحه نداریم
در گورستان ابنبابویه اما مسئله پیچیدهتر و فراتر از پیدا شدن یکباره این سکهها است. سالهاست خبرنگاران پشت درهای بسته گورستان ابنبابویه ماندهاند. دوربینهایشان گرفته شده و با بدترین رفتارها در برابر سوالاتشان مواجه شدهاند. در اتفاقات اخیر، نه تنها هویت بهنامترین گورستان مسلمانان ایران که مشاهیر بسیاری در آن دفن هستند، به خطر افتاده بلکه به نظر میرسد این کشف با مسائل پشت پرده بسیاری گره خورده است. مسئولان شهرری اما باز هم پاسخگو نیستند. تماسهای ما با اداره اوقاف و امورخیریه شهرری، تولیت ابنبابویه، نماینده میراثفرهنگی شهرری تا امروز به نتیجه نرسیده است.
در کوچه پس کوچههای شهرری شنیده میشود؛ در تمام این مدت ساماندهی بهانه بوده و برای گنج قبرها را زیر و رو میکردند. حجتالاسلام محمد نوروزپور، مدیرکل بقاع متبرکه و اماکن مذهبی سازمان اوقاف کشور درباره این شنیدهها به «پیام ما» میگوید: «به زودی برای روشن شدن مسائل شهرری و ابنبابویه کمیته ویژه حقیقتیاب تشکیل میشود. ما برای هیچکس و هیچچیز مسامحه نداریم. در ارتباط کامل با دستگاههای امنیتی و قضایی هستیم. دادستان هم دارد همه ابعاد را پیگیری کند.»
سلطان قبر کجاست؟
۸ مرداد ۱۳۹۹، حجتالاسلام سیدعلی علامه، مدیر آستان شیخصدوق و گورستان ابنبابویه در گفتوگویی با ایکنا از راز مافیای بزرگ قبر رونمایی کرد: «روز اولی که به این مکان آمدیم متوجه شدیم از سالها قبل، متولی دفن اموات آقایی به نام «س. ح. ا» است. فردی که در نزدیکی خود ابنبابویه مغازه دارد. این فرد خود را مسئول دفن اموات در ابنبابویه، امامزاده عبدالله، شاهعبدالعظیم(ع) و حرم امامخمینی(ره) معرفی کرده بود و به نوعی نه تنها کنترل دفن اموات در کل پایتخت را دراختیار داشت بلکه هماهنگیهایی در خارج از این مکانها را نیز انجام میداد؛ بنابراین روز اولی که ما به این مکان آمدیم، سندهایی را از سوی این فرد برای ما آوردند که ما آنها را امضا نکردیم و بعد از این اتفاق از ادارات مختلف به ما فشار آوردند که چرا مقابل کار این فرد را میگیرید، بگذارید کارش را انجام دهد؛ اما بنده اعلام کردم که نداشتن شفافیت کارهای این فرد به هیچوجه قابل قبول نیست و من هیچکدام از سندهایی که ارائه داده است را امضا نمیکنم تا اینکه متوجه شدیم، اقدامات این فرد قانونی نیست.» علامه در این مصاحبه اتهامات مربوط به ساماندهیها و زیرورو کردن قبرها و بیحرمتی به مردگان را مربوط به تحریکات سلطان قبر میداند.
این در حالی است که سازمان آرامستانهای کشور بارها اعلام کرده؛ هرگونه کفن و دفن در گورستانهایی واقع در داخل شهر قدغن است. اینکه چرا این مصوبه در روز روشن نقض میشود، جای سوال دارد اما مدیر تولیت ابنبابویه به جای پرداختن به این سوال، فقط معترض است که چرا مافیای قبر دارد این کار را میکند!
یکی از کسانی که اقدام به دفن امواتش در ابنبابویه کرده به «پیام ما» میگوید: «مادرِپدرم و خالههایش همه در ابنبابویه دفن هستند. ما هم میخواستیم سال ۹۱ پدرم را آنجا دفن کنیم اما مدیران تولیت به ما یکبار گفتند؛ اینجا دفن قدغن است. بعد گفتند، میخواهند اینجا را فضای سبز بکنند. یک بار دیگر گفتند میخواهند این قسمت را به صحن اضافه کنند و دستآخر اعلام کردند، پس باید پول زیادی بدهید؛ چیزی حدود ۴۰ میلیون تومان در آن زمان.»
مسئله اینجاست که با وجود کرونا هم همچنان دفن در ابنبابویه ادامه دارد. به طوریکه حسن خلیل آبادی، عضو شورای اسلامی تهران به تازگی درباره دفن جان باختگان کرونایی در آرامستانهای قدیمی ری همچون ابنبابویه و شاهعبدالعظیم تذکر داده بود اما حجت الاسلام مرتضی صادقی، رئیس اداره اوقافوامورخیریه شهرری به ایرنا در پاسخ او گفته بود: «برخی مسئولان بدون انجام تحقیق و استعلام اظهارنظر نکنند و به بهانه دلسوزی مردم وارد هر مسالهای که در موردش اطلاعی ندارند، نشوند. اینجا حتی یک کرونایی هم دفن نکردیم.»
گورکن نادم، گورکن فاسد شد
مسئله اما زمانی بغرنجتر میشود که روایتها تفاوتهای اساسی با هم دارند. همانطور که گفتیم، غلامرضا نوفرسکتی، دادستان عمومی شهرری به ایرنا، ایسنا، فارس، راگا و سایر رسانهها درباره نحوه کشف سکهها در گورستان ابنبابویه ماجرای دو گورکن را گفته بود که از آنها پشیمان شده و به کلانتری مراجعه کرده است و حالا دستگاههای امنیتی در جستجوی نفر دوم که متواری شده هستند. اما روایت دادستان در مصاحبه تلویزیونی تغییر میکند: «در آرامستان ابنبابویه یک اتاقکی در اختیار دو نفر قرار میگیرد که کارشان حفاری قبر بوده، بعدا گزارشی میآید، این اتاقک محل تجمع افراد معتاد است. بعد از بررسی این اتاقک مقادیری سکه کشف میشود. آنها حفاری قبری را پنجاه روز قبل داشتند و سکهها را بین خودشان تقسیم میکنند.»
تفاوت این دو روایت منجر به رسیدن به این سوال میشود: «واقعا چه اتفاقی در گورستان ابنبابویه افتاده است؟» از سوی دیگر برخی شنیدهها حاکی از آن است که این اتاقک نزدیک مقبره رجبعلی خیاط بوده یعنی همانجایی که حسینیه هیئتیهای شهرری قرار داشته است.
گورکنی نبوده، شبیه حفاری غیرمجاز است
برای روشن شدن بیشتر ماجرا چندین بار با معاون میراث فرهنگی تهران تماس گرفتیم اما مرتضی ادیبزاده دست آخر از پاسخ دادن به سوالات ما سر باز میزند: «نظرم درباره سکهها را با هماهنگی در سایت روابطعمومی خودمان منتشر کنم.» او در برابر اعترض ما میگوید: «ما در هماهنگی کامل با اوقاف و امور خیریه هستیم. اگر چیزی اشتباهی رسانهای شود، ممکن است این ارتباط به هم بخورد.» البته اداره اوقافوامورخیریه هم پیشتر اعلام کرده بود که طبق مجوزی که در سال ۱۳۹۷ از سازمان میراثفرهنگی گرفتهاند، دست به هر اقدامی در این گورستان میزنند. اکنون سوال مهم اینجاست که آیا همه این تخریبها با مجوز میراثفرهنگی بوده است؟ هیچکس پاسخ نمیدهد.
ادیبزاده اما بعد از هماهنگی در سایت خودشان، اعلام میکند: «سکههای مکشوفه در گورستان ابن بابویه، توسط یگان حفاظت تهران به این ادارهکل تحویل داده شده است. از مجموع سکهها تعداد ۱۴۱ سکه سالم هستند. تعدادی اندک از سکهها با رسوبزدایی اولیه خوانده شدند که متعلق به دوران آلبویه هستند. با دستور دادستان ری هم تحقیق و پیگیری موضوع کشف سکهها ادامه دارد.»
احمد ابوحمزه، ریشناس و عضو هیأتعلمی دانشگاه اما نظر دیگری دارد: «قدمت سکهها مشخص میکند، موضوع کندن قبر، درست نیست زیرا برای قبر در نهایت تا سه متر از زمین را حفر میکنند اما سکههای ۱۱۰۰ سال پیش نمیتواند در عمق سه متری باشد و مطمئناً خیلی پایینتر بوده و برای این منظور به احتمال زیاد حفاری غیرمجاز صورت گرفته است.»
او تاکید میکند: «این مسئله باید بررسی دقیق شود حتی احتمال اینکه زیر این گورستان، آثار تاریخی از شهر قدیمی ری وجود داشته باشد بعید نیست. اگر این سکهها آلبویه باشد دقیقا دورانی است که شهرری بسیار آباد بوده و این کشف میتواند نشان از اسرار تاریخی بسیاری باشد. امیدوارم که مسئولان تصمیم درستی برای حفاظت از این گورستان بگیرند.» این همان خواستهای است که سالهای طولانی است دوستداران میراثفرهنگی و مردم ایران دارند. خواستهای که امیدوارند با کمک کمیتهحقیقتیاب قدمی برای رسیدن به آن برداشته شود.
همزمان با نگرانی از نرسیدن تک درنای سیبری به آبگیرهای شمالی، فروش پرندگان مهاجر در بازارهای پرندهفروشی رونق گرفته است
«امید» کجاست؟
مدیر کل محیط زیست استان مازندران در گفتوگو با «پیام ما»: قرار بر این بوده که طبق برنامهریزیها فرماندار فریدونکنار دستوری برای محدود کردن بازار پرندهفروشی فریدونکنار بدهد که هنوز ابلاغ نشده است.
خبرنگار: مرضیه قاضی زاده | «امید» هنوز نرسیده است. موعد فرود این درنا در تالابهای شمالی هنوز سرنیامده اما سال پیش در چنین روزی ۱۵ روز از رسیدن او میگذشت. نگرانی از صید «امید»، تنها پرنده باقی مانده از نسل درناهای مهاجر سیبری، هراس هر ساله فعالان و دوستداران حیات وحش است. آنها میگویند زنگ هشدار انقراض درناها از همان سال ۸۷ که «آرزو» -جفت امید- مرد، به صدا درآمد. این زنگ هشدار را هنوز بسیاری نشنیدهاند. مثلا در شلوغی بازار پرندهفروشی فریدونکنار گوش کسی بدهکار این هشدارها نیست. بازار مثل هر سال رونق گرفته و خون پرندگان وحشی روی سینیهای فروشندگان هر روز تازه میشود؛ هرچند امسال قرار است این بازار ممنوعه را «محدود» کنند.
امید، بدون آرزو
تا آبان سال پیش، امید ۱۲ پاییز را برای زمستانگذرانی به آبگیرهای شمالی آمد. این پرنده مهاجر که در دنیا به نام تک درنای سفید سیبری شناخته میشود، حدود ۱۶ سال پیش جفتش «آرزو» را از دست داد و از آن زمان به استثنای دو سالی که سوگوار آرزو بود، به صورت پیوسته برای به فریدونکنار آمد. امید امسال قدری تاخیر کرده است و همین روزهاست که فعالان محیط زیست نگران احوال او شوند. گله درناها در دهه ۵۰ دیده میشدند و رفتهرفته از شمار آنها کم شد تا اینکه با مرگ آرزو، امید تنها ماند. سال بعد از مرگ آرزو، خبری از امید نبود. درنای سفید که همچنان تنها و با یادِ جفت از دست رفتهاش مهاجرت میکند، برای دوستداران محیط زیست به نمادی از امید تبدیل شده است.
تکدرنای سفید، ۲۷ آبان سال پیش آمد، امسال که هوا گرمتر است، هنوز نرسیده. چرا امید دیر کرده است؟ علیرضا هاشمی، کارشناس ارشد محیط زیست و مدیر گروه پرندهشناسی طرلان هم شرایط آبوهوایی را عامل دیر آمدن امید میداند: «دیر و زود آمدن امید به وضعیت آبوهوای مسیر مهاجرت، گرما و سرمای زودرس و کیفیت زیستگاههای بین راه بستگی دارد. اگر درجه حرارت یا کیفیت زیستگاه متفاوت شود، زمان مهاجرت هم تغییر میکند. اگر هم در مسیر بارندگی رخ دهد، پرنده در ایستگاه هایی زمین گیر میشود.» با همه اینها آمدن یا نیامدن امید تغییری در روند انقراض درناها ایجاد نمیکند: «یک نر نه زادآوری دارد و نه جمعیت پایایی خواهد داشت، بنابراین به لحاظ زیستی اگر کاری نکنند، این گونه منقرض میشود. دوام چند ساله این پرنده یک معجزه است و سازمان حفاظت محیط زیست کاری برای بقای این گونه نکرده است.»
فکری به حال دامگاهها نکردند
زیستگاه اصلی درنا در تالابهای بینالمللی فریدونکنار است که سراسر آن، با تورهای هوایی و دامگاهها پوشیده شده، دامهایی که بیشتر آنها غیرقانونیاند.
علیرضا شهرداری، فعال محیط زیست و عکاس حیات وحش به «پیام ما» اما میگوید که دیر یا زود روزی خواهد آمد که درنای سیبری به طور کامل از لیست پرندگان ما حذف میشوند. «اتفاق وحشتناک انقراض امید نیست، اتفاق وحشتناک این است که حتی بعد از مرگ «آرزو» هم هیچ فکری به حال کشتارها و صیدهای بی رویه نکردند. «امید»، تنها یکی از پرنده هایی است که دچار این سرنوشت شده است ما هنوز می توانیم فکری به حال دیگر پرنده های در حال انقراض کنیم، چرا که برای سایر پرندگان نیز همین سرنوشت متصوراست.»
هر ساله تعداد زیادی از پرندگانی که برای حفظ بقا به مازندران مهاجرت میکنند، سفری بی بازگشت و به سوی انقراض دارند. علی تیموری، مدیرکل حفاظت و مدیریت شکار و صید سازمان حفاظت محیطزیست پیش از این گفته بود که بیش از ۹۰ درصد پرندگان مهاجر توسط دامهای هوایی در فریدونکنار در آسمان صید میشوند. از سال ۹۷ بازار اصلی و سنتی پرونده فروشی فریدونکنار به دستور اداره کل محیط زیست و شورای تامین استان مازندران غیر قانونی خوانده شد اما این ممنوعیت، پرندهکشی را متوقف نکرد.
مدیر گروه پرندهشناسی طرلان معتقد است که اصلیترین تخلفات در حوزه صید پرندگان در مازندران رخ میدهد: «سر اژدهای تخلف صید پرندگان در فریدونکنار و مازندران است. دهها برابر شمار پرندگانی که در استان مازندران برای زمستانگذرانی ساکن میشوند، صید رخ میدهد و این در حالی است که ایران عضوی از کنوانسیون حفاظت از گونه های مهاجر وحشی است و هنوز گونههای مختلفی از پرندگان وحشی هنگام عبور از ایران، سر از باغهای پرندگان، رستورانها و خانهها درمیآورند.
به گفته شهرداری در بازار فریدونکنار کله کوبیده «اردک اردهای» فروخته میشود و پرندگان زیادی در معرض انقراض قرار دارند؛اردک سر سفید، اردک مرمری، اردک اردهای و عروس غاز اما هنوز کسی موفق به توقف این کشتار و صید بیرویه نکرده است.
خریداران پرندگان مهاجر جریمه میشوند
حسینعلی ابراهیمی کارنامی، مدیرکل محیط زیست استان مازندران خبر میدهد که امسال پیشنهاد شده که خریداران بازار پرندگان مهاجر هم جریمه شوند. او به «پیام ما» میگوید: «در دو سه سال گذشته جلسات مختلفی برای حل این مشکل برگزار کردهایم و آخرین جلسه با فرماندار دو هفته پیش برگزار شد. این جلسات سال پیش به کاهش کرست و گذر (از روشهای صید) هر کدام به یک مورد انجامید و امسال هم همینطور. علاوه بر این بنا شده است امسال بازار هم محدود شود.» محدودکردن بازاری ممنوعه یعنی چه؟ ابراهیمی پاسخ میدهد: «قرار بر این بوده که طبق برنامهریزیها فرماندار فریدونکنار دستوری برای محدودکردن این بازار پرندهفروشی بدهد که هنوز نداده است و ما منتظریم. این محدودیت شامل جریمه خریداران هم میشود. بر این اساس ما خریداران پرندگان وحشی را به دادگاه معرفی میکنیم و آنها جریمه میشوند. اصلا چرا باید کسانی آزادانه گوشت قاچاق بخرند؟ تا قبل از این میگفتند فروشنده و خریدار زیاد است چون آگاهی وجود ندارد. اما حالا دیگر به قدر کافی گفتهایم و همه شنیدهاند. بنابراین از دادستان جدید فریدونکنار درخواست کردیم و پذیرفته شد.» به گفته مدیرکل اداره محیط زیست استان مازندران تا سال ۹۷ مشکل این بود که مسئولان محلی با محیط زیست همراه نبودند اما از سال گذشته نیروی انتظامی هم پا پیش گذاشته است و امسال دادستانی همکاری با محیط زیست را آغاز کرده است. او میگوید اینها نشانه امید است: «دیگر صاحبمنصبان غیرمتخصص کمتر در ماجرای شکار پرندگان مهاجر دخالفت میکنند. همه باید اجازه دهند که قانون حکمرانی کند. اینطور میتوان امید داشت که کشتار پرندگان مهاجر متوقف شود.»
کاوشها در شهر ری کافی نبود
یادداشتی از حسن خلیل آبادی رییس کمیته گردشگری شورای شهر تهران
نمیتوان کتمان کرد که در ماجرای حفاری ابن بابویه و سکههایی که پیدا شده است، اتفاق شگفتی رخ داده است. طی تماسی که با مسئولان میراث فرهنگی داشتم تایید کردند که سکهها متعلق به دوران آل بویه است اما اینکه در عمق کمی یعنی حدود ۳ تا ۴ متر این خمره پیدا شده برای بعضی از کارشناس میراث فرهنگی ابهام ایجاد کرده است. اما در اصل ماجرای پیدا کردن سکهها ابهامی وجود ندارد. در این میان بسیاری میگویند دفن در قبرستان ابن بابویه ممنوع است، درحالیکه در آنجا هنوز هم کسانی که قبر دارند میتوانند دفن انجام دهند. این ممنوعیت تنها در زمان اوایل تاسیس بهشت زهرا بود
اما بعد از انقلاب صاحبان قبور میتوانستند با تسهیلاتی مجوز دفن بگیرند. برای توجیه این مساله بعضی هم موضوع مافیای قبر را سوژه کرده بودند. من معتقدم که در مساله قبرهای ابن بابویه، مافیا به معنای مرسومش وجود نداشته است. بسیار مرسوم است که در بسیاری گورستانها قبر خرید و فروش میشود، باید بپذیریم که در همین قبرستان افرادی بودند که ده قباله دفن خریده بودند و این یعنی تولیت به آنها درگذشته قبر فروخته بود و این حقوق اکتسابی افراد است که باید از آن بهرهمند شوند.
باید بپذیریم که شهرری که حدود ۱۰۰۰ سال پیش جزو پایتخت سلسله آل بویه بوده است، وسایل میراثی متعدد وجود دارد. چند سال گذشته کاوشهای حاشیه بزرگراه امام علی یا محلهای در شهرری شهره شد. حفاریهایی که به صورت اتفاقی آثار باستانی کشف کرده بودند. این نشان میدهد که اگر شهرری خوب مورد کاوش قرار بگیرد، آثار باستانی معتددی در آن یافت میشود.
من البته روز شنبه هفته جاری شنیدم که سازمان میراث فرهنگی در شهرری، پایگاه ملی افتتاح کرده که این خود اتفاق مثبتی است. اگر این پایگاه راه بیفتد مسائل میراثی شهرری بیشتر کندوکاو میشود و استادان و پژوهشگران بیشتری به منطقه رفت و آمد میکنند.
قرن ۱۹ کاوشگران بین المللی در مناطقی از شهرری کاوش کردند اما میتوان گفت که خود وزارت میراث فرهنگی و گردشگری تاکنون به صورت مداوم و پیگیرانه کاوش انجام نداده است. در صورتی که اگر این اتفاق رخ دهد و شهرری کاوش شود احتمالا دو شهر زیر زمینی از آن نمایان میشود. همانطور که امروزه فهمیدیم در جنوب بزرگراه امام علی بخشی از ری قدیم قرار گرفته که به دلیل زلزله نشست کرده و کارشناسان همان زمان به شهرداری وقت اعلام کرده بودند که اتوبان از این مسیر کشیده نشود. به هر ترتیب ما امیدواریم با وجود افتتاح پایگاه ملی و استفاده از استادان خبره، از این درباره سابقه تمدنی شهرری بررسی و کاوش صورت گیرد.
پیدا شدن برچسب بیمارستان های تهرانی در میان پسماند رها شده در «میرخوند علیا» خبرساز شد
زباله های ناشناس در قزوین
مدیر عامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران: شهرداری مقصر نیست.
مدیرکل حفاظت از محیط زیست قزوین: چهار ماه پیش هم زبالههای صنعتی در این منطقه تخلیه شده بود.
خبرنگار: سوگل دانائی | وقتی که چشم اهالی به روی خورشید باز شد، زمین شبیه همان بویی را میداد که چهار ماه پیش میداد. بوی زخم در میرخوند علیا میپلکید. بوی زخم زنی که تازه جراحی شده بود با بوی داروی مردی که از بیمارستان مرخص شده بود، ممزوج شده بود. بو، اهالی را به دنبال خود میکشاند. چشم اهالی حالا به زمین روشن شده بود. زمینی که زیر تلی از زباله دفن بود.
دست و پا میان زبالهها نبود. ماسک، لباس پزشکی، سرم و سرنگ اما روی زمین، سبز شده بود. باقی مانده غذا و ماده ضدعفونی کننده هم روی زمین طارم سفلی کشت شده بود. بو و شمایل تنها یک حدس را در ذهن اهالی متبادر کردند: «زبالهها عفونیاند». زبالههایی که در ادبیات شهری به پسماند بیمارستانی شهره شدهاند. درباره حضور این زبالهها در این منطقه حدس و گمان زیادی وجود داشت. یک گوش میشنید که رد زبالهها در بیمارستان تهرانی زده شده و یک گوش دیگر شنیده بود که پیمانکاری خطا کرده است.
همه بیمارستانها اتوکلاو دارند
اتوکلاو گند زبالههای بیمارستانی را میگیرد، این گزارهای است که همه کسانی که دست کم یک بار سروکلهشان به زباله افتاده باشد، از آن آگاهی دارند. ماسک و دستکش و گان و ابزار آزمایشگاهی در بیمارستانها باید به جسمی خنثی تبدیل شوند و بعد در سلول بهداشتی مدفون شوند. روندی که قانون پسماند آن را برای همه بیمارستانها اجباری کرده است. حسن پسندیده، مدیرکل پسماند سازمان حفاظت از محیط زیست به «پیام ما» میگوید که تمام بیمارستانهای تهران اتوکلاو دارند و گند زبالهها را میگیرند. گفته ای که اتفاق چندی پیش در قزوین آن را نقض میکند.
«از روی اتیکت زبالهها متوجه شدیم که زبالهها متعلق به دو بیمارستان خصوصی در تهرانند. اما اینکه این زبالهها با کمک یک باند یا مسئولان بیمارستان به این منطقه آورده شده هنوز در دست بررسی است.» اینها را حسن عباس نژاد، مدیر کل حفاظت از محیط زیست قزوین به «پیام ما» میگوید. او میگوید که اسامی دو بیمارستان که هر دو در مرکز شهر تهران هم قرار دارند به دستگاه قضایی داده شده است. بیمارستانهایی که بعد از اتمام تحقیقات احتمالا مجرم شناخته میشوند. عباس نژاد میگوید مدتی پیش هم زبالههای صنعتی به این منطقه منتقل شده بودند. زبالهها مربوط به دو مرکز صنعتی بودند: «تحقیقات ما نشان ما داد که ظاهرا با شخص دهیار هماهنگ کرده بودند که منطقه را برای تخلیه زباله در اختیارشان قرار دهد.»
شهرداری مقصر نیست
مسئولیت زبالهها در داخل و خارج بیمارستان با نهادهای مختلف است. انگشت اتهام حضور زبالههای بیمارستانی در قزوین به روی سه نهاد است، شهرداری، وزارت بهداشت و سازمان حفاظت از محیط زیست. صدرالدین علیپور، مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران به «پیام ما» میگوید که در اتفاقی که رخ داده، شهرداری تهران مسئولیتی ندارد: «شهرداری تنها از در بیمارستان زبالهها را جمع آوری میکند و آنها را دفن میکند.» او میگوید نظارت بر اتوکلاو کردن درست زبالهها بر عهده سازمان حفاظت از محیط زیست است: «ما داخل بیمارستان نظارتی روی زبالههای بیمارستانی نداریم اما بعضی بیمارستانها برای اینکه هزینهای پرداخت نکنند، چنین تخلفاتی میکنند که سازمان آنها را مجازات میکند.» او میگوید وقتی زبالهها وارد سلول دفن بهداشتی میشوند، درست دسته بندی شدهاند: «ما اینکه واقعا بیخطر شده باشند یا نه با چشم قابل رویت نیست.» علیپور معتقد است که کالیبره بودن اتوکلاوها به صحت عملکرد بیخطر شدن زبالههای بیمارستانی بر میگردد.
پایان مبهم قصه پسماند عفونی در قزوین
قصه زبالههای بیمارستانی اما همواره پایان یکسانی ندارد. سهیل اولاد زاد، فعال محیط زیست به پیام ما میگوید که چند شرکت و پیمانکار جایگزین شهرداری در شهرها وجود دارند که با بیمارستانها قرار داد میبندند و زبالههای بیمارستانی را جمع آوری میکنند و در چند سایت مانند سایت قزوین و خرم آباد دفن میکنند: «این شرکتها در اصل جایگزین شهرداریاند، مسئولیت صفر تا صد گند زدایی را هم بر عهده میگیرند اما اینکه چه قدر عملکردشان صحیح است و چه قدر میتوانند زبالههای بیمارستانی را گندزدایی کنند، مسالهای است که هنوز درباره آن پرسش وجود دارد.» حسن پسندیده اما این قاعده را صحیح نمیداند، او به «پیام ما» میگوید که حتی نمیتواند با قطعیت بگوید که پسماندها برای بیمارستانی در تهران باشند: «منطقی نیست که پیمانکار یک بیمارستانی در تهران زبالههایش را به قزوین بفرستد. ما درباره مسافت ۲۰۰ کیلومتر صحبت میکنیم که در مسیرش روستاها و شهرهای متعددی وجود دارد که امکان تخلیه زباله در انها امکانپذیرتر و راحتتر است.» پسندیده میگوید امکان دارد که بیمارستانهای تهرانی دارو یا اقلامی را به مراکز مشابه در قزوین فرستاده باشند و مراکز قزوینی این زبالهها را در منطقه رها کرده باشند. اینکه کدام احتمال در نهایت به تحقق میپیوندد، مسالهای است که نیازمند زمان است. پسندیده میگوید: «در تماسی که با محیط زیست قزوین داشتم مشخص شد که تحقیقات همچنان ادامه دارد و هنوز مشخص نشده که دقیقا چگونه این زبالهها به منطقه منتقل شدند، اما آنچه که عیان است که این است که قانون برای همه لازم الاجراست و چه بیمارستان تهرانی و چه بیمارستانی در قزوین اگر این خطا را کرده باشد به دستگاه قضا معرفی و مشمول جریمه میشود.» یک هفته پیش وقتی چشم اهالی میرخوند علیا باز شد، زمین بوی زباله عفونی میداد. هرچند که زبالهها جمع شدند و ردشان زده شده است اما هنوز تصویرشان از جلوی چشم مردم منطقه کنار نرفته است، انگار که هنوز زمین زیر زباله دفن باشد.
رودخانه کرج در مسیر خشکیدن
محیط زیست البرز در واکنش به نگرانی از انتقال آب رودخانه کرج به تهران: حقابه مورد نظر محیط زیست تامین نشود، رودخانه کرج می خشکد.
خبرنگار: مرضیه قاضی زاده | حیات ۲۵ کیلومتر از رودخانه کرج در معرض خطر است. اختلاف بر سر حقابه محیط زیستی است که وزارت نیرو مدعی است در نظر گرفته شده و محیط زیست میگوید، نه. آغاز بهرهبرداری تونل انتقال آب از رودخانه کرج به تهران موجی از نگرانی را در بین فعالان محیط زیستی ایجاد کرده است. این عده میگویند با بهرهبرداری از این تونل، بیش از ۲۵ کیلومتر از رودخانه کرج، برای همیشه خشک و با ورود پساب فاضلاب مراکز گردشگری و خدماتی کنار رودخانه، آلایندگی رودخانه دوچندان میشود. شرکت مدیریت منابع آب ایران اما میگوید نه مرگ رودخانه کرج صحت دارد و نه خشکیدن باغهای پاییندست.
بعد از واکنشهای بسیار به اخبار انتقال آب رودخانه کرج، دیروز شرکت مدیریت منابع آب در توضیحی اعلام کرد که در مطالعات این طرح به ملاحظات زیست محیطی و تعیین حقابه زیست محیطی پایین دست رودخانه کرج بر اساس الگوهای مورد تایید سازمان حفاظت محیطزیست توجه شده است. مدیر کل حفاظت محیط زیست استان البرز اما این موضوع را رد میکند.
فریدون حکیمی، مدیر کل حفاظت محیط زیست استان البرز به «پیام ما» میگوید: «میزان تخصیص در نظر گرفته شده به عنوان حقابه زیست محیطی رودخانه کرج، بر اساس نتایج مطالعات وزارت نیرو بوده که این میزان تخصیص مورد تایید محیط زیست نیست. تاکید محیط زیست، تخصیص حقابه زیست محیطی بر اساس نتایج مطالعات انجام شده توسط پردیس کشاورزی دانشگاه تهران است.»
حکیمی توضیح میدهد: «میزان حقابه برای رودخانه کرج ۶۴.۵ میلیون متر مکعب در سال تعیین شده ولی این رودخانه برای ادامه حیات به حقابهای سه برابری نیاز دارد.»
او خشکیدن ۲۵ کیلومتر از رودخانه کرج به دنبال بهرهبرداری از این تونل را قطعی میداند: «اگر تخصیصی که مد نظر محیط زیست است، اجرا نشود قطعا این مسئله اتفاق میافتد، رودخانه به طور کامل خشک نمی شود اما این تونل اثرات منفی زیادی به همراه خواهد داشت.» به گفته حکیمی اگر این حقابه تخصیص پیدا نکند، حیات ماهیهای قزلآلایخال قرمز که به عنوان گونه حمایتشده سازمان محیط زیست شناخته میشود، در معرض خطر قرار می گیرد.
سهم محیط زیست کجاست؟
دغدغه محیط زیست در بین سایر دغدغهها، همچون سهم مردم کرج از آب این رودخانه گم شده است. حسن مددی، دادستان عمومی و انقلاب کرج هم درباره این طرح گفته است: «با توجه به نگرانیهای مطرح شده در رسانهها از زبان مسئولین محترم استان و مردم در مورد به خطر افتادن شرایط محیط زیست رودخانه کرج، این موضوع از طریق وزیر نیرو مورد پیگیری قرار گرفت. در این خصوص وزیر نیرو اعلام کرد که طرح انتقال آب در دولتهای قبلی مصوب شده و نحوه تخصیص حقابه رودخانه و استان البرز نیز در همان مقطع تعیین شده است». بنا به گزارش ایسنا، دادستان کرج از قول وزیر نیرو برای افزایش ۲۰ میلیون متر مکعبی حقابه استان از سد طالقان هم خبر داده است. مددی از مکاتبه با وزارت نیرو هم خبر داده و گفته از وزارت نیرو خواسته شده ضمن در نظر گرفتن شرایط زیست محیطی استان، تدابیر و تعهدات را به صورت کتبی به دادستانی کرج اعلام کنند. با این حال شرکت مدیریت منابع آب ایران تاکید دارد که در هر شرایطی جریان آب در سطح رودخانه کرج برای تامین آب تصفیهخانههای ۱ و ۲ تهران، محیط زیست و تامین آب شهر کرج ادامه دارد و برای رودخانه و شهر کرج مشکلی پیش نخواهد آمد.
فعالان محیط زیست و مسوولان کرج همچنان درباره خشکیدن بخشی از رودخانه کرج هشدار میدهند. عباس زارع، عضو شورای شهر کرج به تازگی به برنا گفته است: «از نظر زیست محیطی، انتقال تونلی آب رودخانه کرج از زیر دست سد امیرکبیر منجر به خشکیدن ۲۵ کیلومتر از مسیر رودخانه خواهد شد، خشک شدن این مسیر به معنای از بین رفتن حجم وسیعی از باغات و مزارع است.»
تضعیف سفرههای آب زیرزمینی، تخریب پوشش گیاهی منطقه، تهدید حیات برخی گونههای جانوری و تاثیرات سوء بر اکوسیستم منطقه به عنوان گوشههایی از تهدیدهای زیست محیطی است که فعالان زیست محیطی نسبت به آن هشدار دادهاند.
حفر این تونل از سال ۸۴ آغاز شد و سال ۹۱ به پایان رسید، بعد از آن ساخت تصفیهخانههای مربوط به آن پیگیری و چند روز پیش تمام شد. حال با اعلام وزارت نیرو، همهچیز برای انتقال سالانه ۲۵۰ میلیون مترمکعب آب از این تونل ۳۰ کیلومتری که ۹ متر هم قطر دارد فراهم شده است.
حجم آب انتقالی در این طرح به همان میزانی است که در طول سالیان گذشته از تاسیساتی که در ۲۵ کیلومتر پایینتر سد مستقر بوده، برداشت میشده، اما کارشناسان حوزه محیط زیست معتقدند که این شکل از انتقال آب میتواند آسیب جدی به حیات رودخانه کرج وارد کند. آنها میگویند این آب از ۲۵ کیلومتر پایینتر از سد کرج به وسیله تاسیسات بیلقان به تهران منتقل میشد و حالا اگر قرار باشد با یک تونل و بدون طی کردن این مسیر منتقل شود، معلوم نیست چه بلایی سر این بخش از رودخانه کرج خواهد آمد.
فاضلاب آبزیان را میکشد
کاهش قابل ملاحظه حجم آب رودخانه و افزایش غلظت آلایندهها با آلودگی ناشی از ورود فاضلاب واحدهای خدماتی پذیرایی، خود معضل دیگری است که منجر به پیش بینیهایی مبنی بر مرگ آبزیان منطقه شده است.
سعید توکلی،مشاور کمیسیون محیط زیست شورای شهر کرج با اشاره به الزام قانونی مجتمعها و رستورانهای بزرگ به نصب سیستم فاضلاب شهری به «پیام ما» میگوید: «شرکت مهندسی وابسته به دانشگاه امیر کبیر از چند سال پیش طرح جمعآوری فاضلاب تمام مجتمعهای خدماتی جاده چالوس را به صورت سیستماتیک کلید زد. طبق قانون واحدهای بزرگ و رستورانهای مستقر در منطقه ملزم به نصب سیستم تصفیه فاضلاب شدند. رستورانهای کوچک هم وقتی تانکرشان پر میشود، باید فاضلابشان با تانکرهای بهداشتی به سیستم فاضلاب کرج منتقل شود.»
توکلی معتقد است که اگر تمامی این موارد به درستی اجرا شود و حقابه محیط زیستی منطقه داده شود، مشکلی برای رودخانه کرج ایجاد نخواهد شد. اما سوال اینجاست که این دستورالعمل ها تا چه حد اجرایی شده است؟
به گفته او تنها چند رستوران منطقه این الزامات را رعایت کردند و بخش زیادی از روستاها نیز به سیستم تصفیه فاضلاب مجهز نشدهاند :«۱۵ سال پیش قرار بود روستاها به سیستم تصفیه مجهز شوند. فقط فاضلاب چهار پنج روستای بزرگ به سیستم تصفیه مجهز شد اما طرح به مشکل مالی خورد و متوقف شد.»
این تونل مقدمه انتقال آب بیشتر است
تنها چند روز دیگر به افتتاح این تونل باقی است، با این حال نه تکلیف حقابه محیط زیستی مشخص شده و نه سیستم فاضلاب این روستاها. توکلی که مسئول کمیته محیط زیست موسسه البرزشناسی است، معتقد است که این تونل مقدمه انتقال آب بیشتری در آینده است: «درست است که الان ۶ متر مکعب در ثانیه آب از رودخانه کرج منتقل میشود، اما قطر تونل ۹ متر است و قابلیت انتقال آب تا ۱۵ متر مکعب در ثانیه را دارد، پس این تونل میتواند در آینده تا سه برابر میزان فعلی آب برداشت کند.»
او با اشاره به خالیشدن ظرفیت خط لوله قدیمی انتقال آب کرج به تهران میگوید: «احتمالا با این خط لولهای که خالی میشود، آب بیشتری از سد طالقان به تهران میآورند و این زمینهساز فاجعهای دیگر خواهد بود.»
قاسم تقیزاده خامسی، معاون آب و آبفای وزیر نیرو در اینستاگرام خود متنی منتشر کرده و از برداشت بیشتر آب از سد کرج خبر داده است. در این متن آمده است: «تاکنون با توجه به ظرفیت تصفیهخانههای ۱ و ۲ تهران، بیشتر از ۲۶۰ میلیون مترمکعب آب در سال از رودخانه کرج برداشت نشده است؛ بنابراین در سالهای پرآبی آب بدون برنامهریزی شده در رودخانه رها میشد. احداث تونل ۳۰ کیلومتری کرج انتقال مانده ۶۰ میلیون مترمکعبی تخصیص آب شرب تهران و مدیریت آورد رودخانه کرج در ترسالیها است.» به گفته خامسی تخصیص آب سد کرج برای شهر تهران حدود ۳۲۰ میلیون متر مکعب است که از سالهای ساخت سد تاکنون نتوانسته بیش از ۲۶۰ میلیون مترمکعب آب را منتقل کند. در خبرهای رسمی اما شرکت مدیریت منابع آب ایران از برداشت بیش از ۳۲۰ میلیون مترمکعب آب در آیندهای نزدیک خبر داده است. در توضیحات این شرکت آمده است که در فاز اول، ۶۰ تا ۷۰ میلیون مترمکعب باقیمانده تخصیص منتقل میشود و ظرفیت کامل تصفیهخانه ششم یعنی ۷.۵ متر مکعب بر ثانیه زمانی منتقل میشود که آورد رودخانه بالاتر از نرمال و ترسالی باشد.
منابع آب، قربانی تامین آب شرب جمعیت تهران
یادداشتی از علیرضا شریعت کارشناس عمران آب | این روزها بحث انتقال آب از رودخانه کرج و پیامدهای احتمالی آن بر حیات رودخانه در رسانهها مطرح شده است. این موضوع را میتوان از چند جهت مورد توجه قرار داد. انتقال آب برای صنعت، شرب و سایر مصارف در جهان همواره آخرین گزینه پیش روی مدیران است. در ساختار برنامهریزی معقولانه برای مدیریت و تامین منابع آب باید گزینههای دیگری مانند مدیریت تقاضا، بازچرخانی و شیوههای فناورانه در اولویت قرار بگیرند. در ایران اما میتوان گفت این رویه برعکس است. از آنجا که صرفهجویی، بهبود شیوههای مصرف و بازچرخانی کارهایی دشوار به شمار میروند، مسئولان سعی میکنند برای حل مشکل از همان ابتدا به سراغ انتقال آب بروند. مسلما وقتی سراغ انتقال آب میرویم مجبوریم از سهم بقیه بخش ها مانند محیط زیست کم کنیم تا آب شرب تامین شود بنابراین کم شدن از سایر حقابهها در رودخانه کرج اتفاقی نیست که بتوان آن را کتمان کرد. اما این مساله را باید از سویی دیگر هم مورد توجه قرار داد.
تقریبا ۵ دهه قبل مشاوران خارجی در مطالعهای اعلام کردند که بر اساس معیارهای محیط زیستی تهران حداکثر برای زندگی پنج میلیون نفر ظرفیت بارگذاری دارد. اما اکنون جمعیت تهران روزانه بالای ۱۵ میلیون و شبانه بیش از ۱۰ میلیون نفر است. تهران سالیانه یک میلیارد متر مکعب آب نیاز دارد. روشن است در چنین وضعیتی مدیران ناچار خواهند بود از هر طریقی که شده آب مورد نیاز این جمعیت را تامین کنند و بدیهی است که بخشی از منابع مورد نیاز قربانی تامین آب شرب خواهند شد. ما معمولا آنقدر دست روی دست میگذاریم که تنها راه چارهمان انتقال آب باشد. سوال اصلی پس این نیست که بر سر رودخانه کرج چه خواهد آمد؛ سوال اصلی این است که برای مدیریت پایدار تهران چه برنامه جامعی وجود دارد؟ برای نمونه چهار دهه است که شعار دو شبکهای کردن آب تهران مطرح شده اما به نتیجه نرسیده است. در کشورهایی که بسیار هم آب دارند تا دوازده بار آب بازچرخانی میشود اما حتی در کارگاههای تولیدی تهران از آبی استفاده میشود که مناسب شرب است. این رویه نشان میدهد هنوز به این باور نرسیدهایم که آب چالش اصلی کشور است. نباید از خاطر ببریم که بحرانهایی مانند کاهش بارشها، تغییر اقلیم و… وضعیت ما را بغرنجتر هم میکند و باید برنامهای چند بعدی برای تامین پایدار آب طراحی و اجرا شود.
ساخت سد فینسک سه روستا را زیر آب میبرد، شغل 5 هزار نفر از روستاییان پایین دست را از آنها میگیرد و چند اثر تاریخی را ویران میکند. مجوز این سد 9 سال پیش و برای احداث در روستایی به همین نام صادر شد اما حالا ناگهان تصمیمشان عوض شده؛ تاج سد را بالاتر بردهاند و منتقلش کردهاند به روستای دیگری به نام تلاجیم. مدیرکل دفتر ارزیابی سازمان حفاظت محیط زیست میگوید اگر خاستگاه اولیه سد تغییر کند، مجوز آن هم باطل خواهد شد اما مدیرکل محیط زیست استان سمنان معتقد است این جابهجایی منطبق بر گزارش ارزیابی بوده و برای پیشگیری از تخریب جنگل.
مرضیه قاضیزاده – اعتراض به ساخت سد فینسک بالا گرفته است؛ سدی که بهتازگی از سوی دولت ردیف بودجه گرفته است و قرار است برای ساخت آن خلاف طرح اصلی عمل شود. طرح ارزیابی زیست محیطی این سد در سال 91 تاییدیه گرفته اما وزارت نیرو میخواهد این سد را چند کیلومتر بالاتر و در روستایی به نام تلاجیم بسازد. موضوع اما فقط غرقشدن سه روستا، قطع درختان و از دست رفتن میراث فرهنگی نیست و نگرانیهایی درباره اختلال تأمین آب برای ۲۵ روستای پاییندست و از بین رفتن کارایی سد شهید رجایی هم وجود دارد.
10 روز وقت دارید
ممنوعیتها از همین حالا آغاز شده است؛ به ساکنان سه روستا با جمعیت متغیر و حدود ۱۹۰ خانوار، اجازه هیچ فعالیتی داده نمیشود، حتی دفن مردگان. آنها باید سرزمین آبا و اجدادیشان را برای ساخت سد به دولت واگذار کنند.
مجریان طرح به مردم محلی گفتهاند، تمام روستای تُم، ۸۰ درصد روستای تَلاجیم و 20 درصد روستای مُلاده که در دامنه شمالی رشته کوههای البرز قرار گرفتهاند، در مخزن سد فینسک غرق خواهند شد. با این حال کارشناسان از غرق صد درصدی هر سه روستا و در کنار آن از بین رفتن آثار باستانی این منطقه خبر میدهند.
هنیس رضا گلزار، عضو هیات مدیره جمعیت دیدهبان طبیعت به «پیام ما» میگوید: «اهالی از دفن مردههایشان در حاشیههای مخزن سد منع شدهاند. شرکت آب منطقهای در نامهای به مردم این سه روستا هشدار داده که برای فروش زمینهایشان به وزارت نیرو ده روز فرصت دارند، در غیر این صورت قیمت کارشناسی زمین به حساب قوه قضاییه واریز میشود.»
علی رمضانی، محقق و پژوهشگر حوزه آب میپرسد: «اگر این سه روستا زیر آب نمیرود چرا اجازه دفن میت را نمی دهند؟» و جواب میدهد:«در مکان قبلی هیچ روستایی زیر آب نمیرفت اما اینها 5 کیلومتر مکان سد را بالاتر بردند چون میزان آب برداشتی را از 5.5 میلیون مترمکعب به 13.5 میلیون مترمکعب رسانده اند.» رمضانی به «پیام ما» خبر میدهد که «هم اکنون تاج سد در روستای تلاجیم زده شده و مطالعات ارزیابی، همزمان با احداث سد انجام خواهد شد.»
سوال اینجاست که با توجه به این تغییر مکان چه طور میتوان به طرح ارزیابی که 9 سال پیش انجام شده استناد کرد؟ آیا این تغییر مکان خود دال بر باطلشدن مجوز قبلی نیست؟
حمید جلالوندی، مدیرکل دفتر ارزیابی سازمان حفاظت محیط زیست در پاسخ این سوالات، میگوید: «اگر خاستگاه اولیه سد که سازمان بر مبنای آن مجوز داده است تغییر کند و یا حتی تراز آبی که برای این سد در نظر گرفته شده عوض شود، مجوز سد کان لم یکن خواهد بود. تمام این موضوعات در حیطه وظایف استانها است و آقای دکتر عبدوس که از سمت سازمان، وظیفه نظارتی بر منطقه سمنان را برعهده دارند باید این موضوعات را پیگیری و به ما اطلاع دهند، ولی تا این لحظه بنده چنین چیزی را نشنیده ام.»
در حالی جلالوندی از ابطال مجوز سد در صورت جابهجایی میگوید که پیگیریهای بسیار «پیام ما» سرانجام به دریافت این پاسخ از امیر عبدوس، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان سمنان میانجامد: «مکان سد منطبق با گزارش ارزیابی است. اگر سد در فینسک بود سطح زیادی از جنگلها تخریب میشد و و زیر آب میرفت. در فرایند ارزیابی برای پیشگیری از تخریب جنگل محل احداث سد جابهجا شده است.»
هنوز یک برگ از مجوزها و مطالعات منتشر نشده است
مخالفان اصل احداث سد فینسک به استناد مجوز یک دهه قبل را زیر سوال میبرند و میگویند بعد از این مدت دبی آب تغییر کرده و تمام محاسبات عوض شده، بنابراین حتی در صورت احداث سد در روستای فینسک هم باید در مطالعات اولیه طرح، تجدید نظر شود.
اواسط مرداد ماه منصورعلی زارعی، نماینده مردم ساری و میاندرود در مجلس از وزیر نیرو، بابت ساخت سد فینسک، طرح سوال کرد. او درخواست کرد نسخهای از مطالعات این سد، به دفتر او ارسال شود. اما کماکان هیچ سندی از مطالعات طرح اولیه در اختیار نمایندگان یا دیگر کارشناسان مستقل قرار داده نشده است.
گلزار، عضو هیات مدیره جمعیت دیدهبان طبیعت هم میگوید وزارت نیرو به عنوان پیمانکار و مجری طرح موظف است مجموعه مطالعاتی که در رابطه با احداث این سد انجام گرفته -مطالعات زیست محیطی، مطالعات اقتصادی و تبعات اجتماعی- را منتشر کند. «هنوز یک برگ از این مجوزها و مطالعات منتشر نشده است. چه بسا مطالعات مربوط به این سد هنوز اجرا نشده باشد یا اگر انجام شده توسط شرکتهایی بوده که شرایط لازم را نداشتهاند. احتمالا وزارت نیرو نگران این موضوع است که اگر گزارشها منتشر شود با انبوهی از انتقادات مواجه خواهد شد و کلیات طرح زیر سوال میرود.»
مدیرکل دفتر ارزیابی سازمان حفاظت محیط زیست اما میگوید که هیچ منعی برای انتشار این مطالعات وجود ندارد: «اگر نمایندگان طرح ارزیابی را بخواهند هم وزارت نیرو و هم مدیران استانی ما این طرح را در اختیار قرار میدهند. پروژه ارزیابی مطالعات زیست محیطی را حتی میتوان در اختیار فعالان محیط زیست قرار داد.»
شاید به این نتیجه برسند که احداث سد، اشتباه است
جلالوندی با بیان اینکه ارزیابی محیط زیستی از موضوعات پرچالش است، میگوید: «در گزارشات ارزیابی تمهیداتی را در نظر میگیرند، اما کسی مصون از خطا نیست. مسلما در سال 94 به اندازه دانش روز فکر میکردند بنابراین حتی ممکن است، امروز به این نتیجه برسند که تصمیم آن روز غلط بوده است. ما 2 هزار و 500 مجوز در 20 سال گذشته دادهایم،ممکن است اگر بخواهیم روی این مجوزها بازنگری کنیم خیلی از آنها اشتباهاتی داشته باشند.»
یکی از مسائلی که این روزها درباره انتقال آب مطرح شده، الزام استانهای مقصد به داشتن طرح سازگاری با کمآبی و مطالعات آمایش سرزمینی است. کارشناسان آب معتقدند که سمنان پیش از اینکه به دنبال انتقال آب باشد، باید به مصرف بیرویه آب توجه کند. براساس گزارش مرکز آمار ایران در سال 93 سمنان 218 لیتر بر ثانیه در طول شبانه روز آب مصرف میکنند، در حالی که میانگین کشوری سرانه مصرفی آب شرب در کشور معادل 197 لیتر در ثانیه است. آمار میزان مصرفی در سالهای اخیر در دسترس نیست اما کارشناسان این حوزه بر این باورند که میانگین مصرف سرانه آب شرب در سمنان در این سالها اگر بیشتر نشده باشد، کمتر هم نشده است.
مدیرکل حفاظت محیط استان سمنان میگوید: «طرح آمایش سرزمین و مطالعات تدوین سند ملی آمایش توسط مرکز پژوهشهای توسعه و آیندهنگری سازمان برنامه و بودجه کشور در خرداد ماه سال جاری به اتمام رسیده است.»
با این حال مدیرکل دفتر ارزیابی سازمان حفاظت محیط زیست توضیح میدهد که «کارگروه سازگاری با کم آبی از سال 96 تا 97 شکل گرفته و در سال 91 که این مجوز صادر شده، اصلا این حرفها و حساسیتها مطرح نبوده است». به گفته او هنوز هم سند آمایش در هیچ جای کشور تهیه نشده است: «سند آمایشی که به عنوان سند ملی کشور باشد و فرضا بگوید که در استان مازندران باید 4 تا 6 سند با این مشخصات و با چه حجم و موقعیتی ایجاد شود، وجود ندارد.»
پای گروه های پرنفوذ سدسازی در میان است؟
ضرورت ایجاد سد جدید روی رودخانه «اسپیرو» بر کارشناسان حوزه آب هم روشن نیست و این موضوع بار دیگر موضوع
گروه های پرنفوذ سد را بر سر زبانها انداخته است. رمضانی، محقق و پژوهشگر حوزه آب با طرح این پرسش که «سمنان آب میخواهد یا سد؟» میگوید:« از سد شهید رجایی تا جایی که سد می زنند، فقط 23 کیلومتر فاصله است. این افراد میخواهند میلیاردها تومان هزینه کنند و سدی را در نزدیک سدی دیگر بسازند، در صورتی که با مشخصکردن میزان آب مورد نیاز سمنان میتوانند همین آب را از سد شهید رجایی به سمنان پمپاژ کنند.»
او ادامه می دهد: « سد را 5 کیلومتر بالاتر بردند. جایی که نوع خاکش استاتیک است و هرچه آب بریزند فرو میرود. شبیه این کار را در دودانگه مازندران هم انجام دادهاند و حالا آب پشت سد جمع نمی شود و از پایین سد بیرون می رود. دستاندرکاران سد فینسک هم متوجه شدهاند که خاک آنجا استاتیک است ولی باز اصرار دارند که این سد ساخته شود.»
کمپینهای مختلفی برای مقابله با ساخت سد فینسک به راه افتاده است. توقف عملیات اجرایی این سند به یک مطالبه عمومی تبدیل شده و بارها نامههای اعتراضی از سمت انجمنهای مختلف به سازمان بازرسی و دادگستری برای رسیدگی به این پروژه فرستاده شده است. کارشناسان حوزه آب و محیط زیست معتقدند که با احداث این سد فارغ از زیر آب رفتن دو اثر باستانی مربوط به دوره قاجار در روستای ملاده، آسیبهای جدی و بازگشتناپذیر به محیط زیست و منابع طبیعی البرز شمالی و جنگلهای هیرکانی وارد شده و کشاورزی 25 روستای پاییندست دچار مشکل میشود. همچنین صحبتهای مسئولان وزارت نیرو درباره تاثیرگذاری 7 درصدی احداث این سد بر سد شهید رجایی، کارشناسان از درصدهای بالاتری سخن میگویند. بعضی از کارشناسان محلی معتقدند که با احداث این سد و در نظر گرفتن کشاورزی 25 روستای بالایی که بیشتر شالیزاری است، آب سد شهید رجایی تا 50 درصد کاهش مییابد.
آتش به مال اهالی روستا
زمینهای روستاهای تُم، تَلاجیم و مُلاده در حال ارزشگذاری برای خریداری و جابهجایی روستاییان به مقصد ناکجاست. مدیر کل محیط زیست استان سمنان میگوید: «با توجه به اینکه مخزن سد فینسک بخشهایی از اراضی این سه روستا را تحت تاثیر قرار میدهد، تخلیه و جابهجایی در دستور کار قرار گرفته است.» اهالی روستاها اما که نزدیک به 190 خانوار را تشکیل میدهند نسبت به این جابهجایی و ارزشگذاری زمینها و باغهایشان معترضاند. به گفته ساکنان این منطقه قرار است به ازای هر متر زمین بین ۵۰ تا صد هزار تومان به روستاییان پرداخت شود؛ آتش به مال اهالی روستا.
عضو هیات مدیره جمعیت دیدهبان طبیعت درباره حاشیهنشینی و بروز آسیبهای اجتماعی و امنیتی در منطقه به دنبال این شیوه نرخگذاری و جابهجایی مردم محلی هشدار میدهد:«مشخص نیست با این قیمت پایینی که برای این اراضی در نظر گرفته میشود آینده اقتصادی مردم چه خواهد شد. معلوم نیست مردم این روستاها باید چطور دوباره خانهدار شوند و شغل و درآمد پیدا کنند. اینها مشکلاتی است که تاکنون هیچ یک از مسئولان وزارت نیرو به آنها پاسخ نداده است.»
تبعات اجتماعی و اقتصادی احداث این سد تنها منوط به این سه روستا نیست، با احداث این سد شالیکاری 25 روستای پاییندست هم دچار خسارت میشود. کارشناسان و مردم محلی از احتمال خشکی بیش از 2 هزار هکتار از مزارع شالیکاری و به دنبال آن بیکاری و حاشیهنشینی این روستاییان خبر دادهاند.
مدیرکل دفتر ارزیابی سازمان حفاظت محیط زیست هم میگوید که ایجاد سد بدون خسارت امکانپذیر نیست: «زمینهای کشاورزی، حقابههای مردم و حتی محیط زیست دچار چالش میشود. همه این مسائل باید در مجوزها دیده شود. وزارت نیرو چارچوبهایی برای جبران خسارت دارد و بر مبنای آن باید عمل کند.» به گفته او اگر جبران خسارت نشود، تخلف رخ داده است و البته امکانپذیر نیست که سدی بدون خسارت ساخته شود.