بایگانی مطالب نشریه
بیم نابودی «هامون» تا «آمودریا»
|پیام ما|ایران میگوید که فقط از ایستگاه سنجش «دهراود» بازدید کرده است و هنوز کارشناسان ایرانی حتی نتیجهٔ این بازدید را اعلام نکردهاند. دولت ایران میگوید هیچ اطلاعی از وضعیت سد کجکی ندارد و افغانستان میگوید اجازهٔ بازدید از سد و سنجش با هیچ متر و معیاری را نخواهد داد. اما بلافاصله پس از سفر ایران، اعلام کرد که کارشناسان ایرانی در مورد نبود آب و خشکسالی بالادست حوضهٔ آبریز هیرمند متقاعد شدهاند. اما این فقط ایران نیست که نمیتواند با این زمامدار تازه از راه رسیده، به نتیجهای قانعکننده و اجرایی برسد، بلکه سایر همسایگانش نیز از توسعهٔ طرحهای عمرانیاش در امان نیستند. برخی کارشناسان میگویند راهی جز اجماع منطقهای علیه سیاستهای آبی طالبان وجود ندارد. حالا مدتهاست از هامون تا آمودریا، تحتتأثیر سیاستهای آبی طالبان یا از بین رفته است یا در حال از بین رفتن است: چیزهایی که علاوهبر اهمیت محیط زیستی در منطقه، میراث معنویِ طبیعی حوزهٔ تمدنی ایران زمین نیز به حساب میآیند.
https://payamema.ir/payam/articlerelation/90771
فصلی جدید برای استارتاپهای صنایع دستی
دو هفته پیش تفاهمنامهٔ همکاری میان پارک ملی علوم و فناوریهای صنایعفرهنگی و جهاد دانشگاهی هنر با هدف حمایت از استارتاپهای حوزهٔ فرهنگی امضا شد و قرار است از این پس رویدادها و استارتاپهای این حوزه حمایت بیشتری داشته باشند. ورود استارتاپها به حوزهٔ صنایعدستی اتفاق جدیدی نیست و تقریباً از نیمهٔ دههٔ 90 پای خود را در این حوزه باز کردند. هر چند به تأکید کارشناسان، استارتاپها جزء ملزومات صنایعدستی بهشمار میروند، اما با گذشت چند سال مشکلاتی هم پیش رویشان قرار دارد و حمایتهای دولتی هم نتوانسته مشکلاتشان را کاهش دهد. نکته مهمتر اینکه فعالیت این استارتاپها تاکنون نتوانسته است چنانکه مورد انتظار بود، صنایعدستی ایران را به رتبهٔ مناسبی در جهان برساند.
صنایعدستی در سه دسته تعریف میشود؛ مواد اولیه، تولید و بازار فروش. این حوزه، 18 گروه کالایی مصوب و 299 رشته کالایی هم دارد که در هر رشته دهها تا صدها محصول تولید میشود. یک میلیون و 500 هزار نفر هم در حوزه صنایعدستی مشغول به کار هستند که بیش از 500 هزار نفرشان در حوزهٔ تولید و همان 299 رشته کالایی فعالیت میکنند و گفته میشود بیشترین مشکل فعالان این حوزه در بخش بازار و فروش است. گرچه استارتاپهای صنایعدستی بهعنوان راهحل رفع معضلات بازار فروش مطرح هستند، اما فعالان این بخش هم برای تداوم کارشان مشکلات زیادی دارند و مسیرشان چندان هم بی چالش نیست. با وجود مشکلات متعدد اینترنت در ایران از جمله سرعت محدود، فیلترینگ، پهنای باند و… اصلیترین بستر کاری استارتاپها دچار چالش بزرگی است. در این باره «سیدمرتضی نقیبی»، مدیرعامل استارتاپ «چونک»، چندی پیش به روزنامهٔ «ابتکار» گفته است: «در حوزهٔ فروش آنلاین مشکلاتی وجود دارد که اغلب برای همهٔ استارتاپها مشترک است و فقط مربوط به صنایعدستی نیست. استارتاپهای فروش آنلاین در حوزهٔ پرداخت، حملونقل و ارسال داخلی، ارسال و پرداختهای بینالمللی با چالش روبهرو هستند.»
یک فعال استارتاپی: در حوزهٔ فروش آنلاین مشکلاتی وجود دارد که اغلب برای همهٔ استارتاپها مشترک است و فقط مربوط به صنایعدستی نیست. استارتاپهای فروش آنلاین در حوزهٔ پرداخت، حملونقل و ارسال داخلی، ارسال و پرداختهای بینالمللی با چالش روبهرو هستند.
مدیرعامل استارتآپ «شیک دوچ» هم مشکل دیگر را دخالتهای دولتمردان دربارهٔ استارتاپها عنوان کرده و در این باره به «دانشجو» گفته است: «ما تلاش میکنیم کسبوکار محلی را در یک محیط مدرن پیش ببریم. میدانیم در داخل تیممان این ظرفیت وجود دارد و همهٔ کارها را خودمان انجام میدهیم، اما بعضی مسئولان میآیند و میگویند دولت میخواهند کمک کنند، درحالی هیچ کمکی نمیتوانند به ما کنند و باعث میشوند کسبوکارمان شکست بخورد. بهجای کمک ما را درگیر وام میکنند، بهطوریکه مجبوریم برای گرفتن یک وام یک سال از این ارگان به آن ارگان و از این سازمان به آن سازمان برویم و چند ضامن پیدا کنیم و بهجای توسعهٔ کسبوکار باید نگران این باشیم که چگونه فلان مدیر و رئیس را راضی کنیم که وام ما را بدهند.»
«عبدالوهاب رئیسیدانا» همچنین بیمه، مالیات و بروکراسیهای اداری را دیگر چالش استارتاپها عنوان کرده است و اینکه اگر تسهیلگری در این باره وجود داشته باشد، یا برای صدور مجوزها روند کار کوتاهتر شود، مشکلات فعالان این حوزه هم کمتر خواهد شد: «دستگاههای تصمیمگیرنده باید توجه داشته باشند که در کشور ظرفیت ایجاد اشتغال و کارآفرینی وجود دارد و با کاهش پروسههای اداری بهراحتی میتوان از این توانمندی برای توسعهٔ ایران بهره برد.»
تحول در تولید، فروش و آموزش
صنایعدستی بیشک جزء محصولات مهم و دارای ارزشافزودهٔ کشور بهشمار میرود، اما به دلیل چالشهای متعدد، ورود بخش خصوصی بهویژه صاحبان کسبوکارهای خلاق به این حوزه ارزشمند با رغبت کمتری صورت میگیرد.
این نکته را «فرزاد اوجانی»، مدیرکل بازاریابی و تجاریسازی معاونت صنایعدستی، نیز تأیید میکند. او در توضیح بیشتر به «پیام ما» میگوید: «زمانی که صحبت از استارتاپها میشود، بخشهای مختلفی از آن مطرح است که حوزهٔ صنایعدستی یکی از این بخشهاست. استارتاپهای مختلفی در حوزهٔ تولید، فروش و آموزش صنایعدستی در حال فعالیت هستند و هر یک براساس سرعت و کارآفرینی که مدنظرشان است، میتوانند این بخشهای سهگانه را متحول کنند و فعالیتهای خوبی انجام دهند. شرکتهایی که تحت عنوان استارتاپها به این موضوع ورود کردهاند، توانستهاند در حوزهٔ کسبوکار و تولید کمک کنند.»
مدیرکل بازاریابی و تجاریسازی معاونت صنایعدستی: دو مشکل بزرگ در این حوزه وجود دارد؛ اول اینکه صنایعدستی بهعنوان محصول کاربردی شناخته نمیشود. مشکل دوم هم ضعف در بخشهای خصوصی است. ایجاد کردن بخشهای خصوصی توانمند اهمیت زیادی دارد. آنها باید در قالب بنگاه اقتصادی و کسبوکار به این حوزه ورود کنند
به گفتهٔ اوجانی، فعالیت استارتاپها در بخش فروش تا این لحظه به فروش مجازی و توسعهٔ آن معطوف بوده است و در حوزهٔ تولید هم ابداع سبکها و تکنیکهای مختلف و صنایعدستی. این مسئول دربارهٔ آمار استارتاپهای فعال در حوزهٔ صنایعدستی و اینکه آیا فعالیت این صنایع خلاق متناسب با ظرفیتهای موجود صورت گرفته است، میگوید: «مجوز برای استارتاپها، صنایع خلاق و افرادی که بهعنوان کارآفرین و نوآور در این حوزه کار میکنند، از سوی معاونت علمی-راهبردی ریاستجمهوری صادر میشود و به همین دلیل آماری در این باره در اختیار نداریم. دربارهٔ ظرفیتها نکتهٔ مهم نیاز بازار است که ورود بخشهای مختلف فعال به یک واحد اقتصادی و هنری و تشکیل چنین بنگاههایی را رقم میزند. قطعاً در حوزهای مثل فرهنگ و هنر براساس میزان نیازی که در بخشهای تولید، کسبوکار و آموزش وجود دارد، حضور استارتاپها میتواند مؤثر باشد.»
جایگاه تجارت بینالملل خوب نیست
نکتهٔ مهم دربارهٔ استارتاپها علاوهبر رونق فعالیت در حوزهٔ داخلی، معرفی این ظرفیت در بازار جهانی است. مدیرکل بازاریابی و تجاریسازی معاونت صنایعدستی دربارهٔ اینکه تا چه میزان استارتاپهای ایرانی این حوزه توانستهاند ظرفیت صنایعدستی را به بازارهای جهانی سوق دهند، توضیح میدهد: «اگر بخواهیم واقعبینانه به این مسئله نگاه کنیم، جایگاه بینالمللی صنایعدستی از نظر تعدد کالا خوب است، اما از نظر کسبوکار و تجارت، نه. علت این است که ما بهعنوان دولت باید تمام تلاشمان را بکنیم تا بخش خصوصی برای پویاتر شدن بهسمت این محصول درآمدزا ترغیب و تشویق شود. اینکه بخش خصوصی بداند صنایعدستی هم میتواند در سبد محصولات غیرنفتی کشور جای خود را باز کند و گسترده شود، برای سرمایهگذاری در این حوزه تمایل بیشتری خواهد داشت.»
اوجانی با تأکید بر اینکه بهزودی شرکت توسعهٔ (هولدینگ) صنایعدستی ایران با توان بخش خصوصی راهاندازی خواهد شد، ادامه میدهد: «صنایعدستی ارزشافزوده دارد و کشورهای خارجی میتوانند این محصول صادراتی را بهعنوان یک محصول وارداتی برای خودشان در نظر بگیرند و در نتیجه، شاهد توسعهٔ صادرات صنایعدستی کشور باشیم. رایزنی در این باره با افراد حقیقی و حقوقی در حال انجام است که هم بهصورت بخشی (افرادی که در حوزهٔ صنایعدستی فعال هستند) و فرابخشی (افرادی که فعال این حوزه نیستند، اما نسبت به مزایا و ارزشافزوده آنها آگاه میشوند) این توسعه را شاهد باشیم.»
او معتقد است با راهاندازی این مرکز، یک اهرم مؤثر در توسعهٔ کسبوکار صنایعدستی بهویژه در حوزهٔ بینالمللی ایجاد میشود و میتواند جایگاه صنایعدستی در جهان را ارتقا دهد.
2 مشکل مهم صنایعدستی
مدیرکل بازاریابی و تجاریسازی معاونت صنایعدستی دربارهٔ اینکه چطور صنایعدستی با توجه به ظرفیت و تنوع مناسب بهصورت گسترده مورد اقبال جهانی خواهد گرفت، میگوید: «بازار صنایعدستی نهتنها در ایران که در کشورهای دیگر هم بسیار بزرگ است. حتی در خود کشورها هم فرهنگ ساکنان شرق و غرب آن با یکدیگر متفاوت است. با تأسیس هولدینگ صنایعدستی میتوان همه کالاهای ایرانی را به عنوان کالای صادراتی با توجه به بازار نیاز و فرهنگ یک کشور در نظر گرفت. در این باره باید بررسی کرد که مثلاً مردم چین یا ایتالیا، سرامیک تولیدی گیلان یا اصفهان را میپسندند؟ بعد آنها را صادر کرد. قطعاً هر کالای صنایعدستی ظرفیت و پتانسیل ورود به بازار جهانی را دارد، اما باید بازارشان بررسی شود.»
این مسئول البته دربارهٔ مشکلات مطرحشده از سوی استارتاپهای فعال در این حوزه هم بیان میکند: «دو مشکل بزرگ در این حوزه وجود دارد؛ اول اینکه صنایعدستی بهعنوان محصول کاربردی شناخته نمیشود. دلیلش این است که این محصولات در حوزههای مختلف و با مواد اولیه متنوع به خوبی معرفی نشدهاند. تبلیغ و معرفی یک محصول بسیار اهمیت دارد و اکنون این اقدام در دستورکار معاونت قرار گرفته است. مشکل دوم هم ضعف در بخشهای خصوصی است. ایجاد کردن بخشهای خصوصی توانمند اهمیت زیادی دارد. آنها باید در قالب بنگاه اقتصادی و کسبوکار به این حوزه ورود کنند. البته ساختارهای توانمند در حوزهٔ صنایعدستی کم است و در این باره هم قرار است انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان تهران بهعنوان یکی از ساختارها بهزودی فعال شود.»
***
حمایت از استارتاپهای صنایعدستی میتواند راهحلی مناسبی برای رفع مشکلات بازاریابی، کارآفرینی و فروش در این حوزه باشد و حتی نگاه هنرمندان به ساخت صنایعدستی را تغییر دهد. با توجه به اینکه در ایران صنایعدستی تنوع قابلتوجهی دارد، اما مشکلات متعدد موانع صادراتی را وسیعتر کرده، حمایت از استارتاپها میتواند این مشکلات را حتی با تغییر در نحوهٔ تولید رفع کند.
اعلام برنامه بانک مرکزی برای بانکهای ناتراز
|پیام ما| بیماریهای اقتصاد ایران یکی دو تا نیست. یکی از مهمترین این بیماریهای ناترازی بانکهاست که پیامدهای ناگواری برای نظام پولی کشور برجا گذاشته است. مشکلات عدیده بانکها در مدیریت دارایی و بدهی موجب شده بر اثر این ناترازی رشد داراییهایشان از نرخ سود سپردهها کمتر باشد. در تازهترین اقدام بانک مرکزی تلاشهایی را آغاز کرده تا بانکهای تراز به انضباط مالی را رعایت کنند.
اردیبهشتماه امسال بود که محمدرضا فرزین، رئیس کل بانک مرکزی به بانک های ناتراز هشدار داد که فقط تا شهریورماه امسال فرصت دارند رویههای جاریشان را اصلاح کنند. رئیس شورای پول و اعتبار بر ضرورت کنترل اضافه برداشت بانکها تاکید کرده و گفته بود: حجم اضافه برداشت برخی بانکها از بانک مرکزی قطعا قابل قبول نیست و بانکهای ناتراز در این زمینه برای تعیین تکلیف، حتما مشمول «قاعده و فرآیندگزیر» خواهند شد.
به گفته او این میزان اضافه برداشت، عمدتاً ناشی از وضعیت و عملکرد چند بانک مشخص بوده است و طبعا در این شرایط که بخشی از شبکه بانکی کشور، ناتراز است نمیتوان سیاستهای کنترل تورم را بدرستی و بصورت موثر در کشور اجرایی کرد.
بانک مرکزی حق رای ۶۰ درصد از سهام بانک آینده را به وزارت اقتصاد واگذار کرد
او گفته بود اگر بانکی همواره ناترازی داشته باشد و در عین حال بخواهد به فعالیت خود ادامه دهد به ناچار باید به سمت تعیین تکلیف و انحلال آن بانک پیش برویم. البته عموم این بانکها داراییهای مناسبی اعم از املاک و غیره دارند و لذا هیأت مدیره این دسته از بانکها میبایست عزم لازم را برای حل این مشکل فورا بکار گیرند.
به گفته فرزین از ۳۳.۹ درصد رشد پایه پولی مقطع زمانی ۱۱ ماهه سال ۱۴۰۱، حدود ۳۲.۷ درصد آن ناشی از افزایش بدهی شبکه بانکی به بانک مرکزی بهواسطه افزایش اضافه برداشت آنها از بانک مرکزی بوده است.
حالا بانک مرکزی به صورت عملی برنامه مقابله با بانکهای ناتراز را آغاز کرده است. به گزارش ایسنا، اولین اقدام در این زمینه واگذاری حق رای ۶۰ درصد از سهام بانک آینده به وزارت اقتصاد و مرحله بعدی ادامه همین برنامه برای دیگر بانکها با شرایط مشابه است.
رئیس جمهور هم اخیرا دستور اکیدی درباره رسیدگی و برخورد با بانکهای ناتراز به وزارت اقتصاد و بانک مرکزی داده و تاکید کرد که هیچ تاخیری در تعیین تکلیف و رسیدگی به عملکرد چند بانک متخلف پذیرفته نیست و بانک مرکزی و وزارت اقتصاد موظف هستند در یک بازه زمانی مشخص برای اصلاح این وضعیت برنامهریزی و اقدام کنند.
بر اساس ماده یک قانون اصلاح قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی موضوع تملک سهام بانکها، حق رای ناشی از سهام مازاد بر حدود مقرر در ماده قانونی مذکور به وزارت امور اقتصادی و دارای تفویض میشود که هر سال با برگزاری مجامع سالانه بانکها، سهام مازاد تعیین و به وزارتخانه مورد اشاره اعلام میشود. این امر در اصلاح ساختار مدیریتی در بانکهای مشمول کمک کرده و به معنای ورود به امر انحلال در خصوص آن بانکها نیست.
وزارت اقتصاد حق رای ۶۰ درصد از سهام بانک آینده را که به صورت مستقیم و غیرمستقیم به نام یک شخص واحد بود و برای آن مجوزی از بانک مرکزی نداشت را در اختیار گرفت تا بتواند برای این بانک ناتراز که بر اساس آمارها بیش از ۲۵ درصد از رشد پایه پولی کشور ناشی از اضافه برداشت آن است، تعیین تکلیف کند.
به گزارش ایسنا، دو روز بعد از این اتفاق، سهام مازاد سهامداران بانکهای خصوصی نیز اعلام شد. وزارت امور اقتصادی و دارایی جزئیات سهام مازاد سهامداران بانک های خصوصی که مجمع آنها تاکنون برگزار شده است را اعلام کرد. در این اطلاعیه نام ۹ بانک خصوصی سرمایه، اقتصاد نوین، پارسیان، سینا، تجارت، صادرات ایران، شهر، کارآفرین و گردشگری اعلام شد.
با توجه به اینکه طبق قانون سیاست های کلی اصل ۴۴، هیچ مالک واحدی نمی تواند بدون اجازه بانک مرکزی بیش از ۱۰ درصد یک بانک را داشته باشد. حق رای سهام مازاد سهامداران، به وزارت اقتصاد منتقل میشود.
زخم بازار کار از فقدان نظام صنفی یکپارچه
قوانین حوزهٔ تشکلهای کارگری معطوف به رویکردهای صنفی و حرفهای مستقل نیست و اکثر آنها بر اساس قانون کار شکل گرفتهاند. در قانون کار نیز از شورای اسلامی کارگران، به عنوان تشکل کارگری اسم برده شده است. افراد منتخب این شورا براساس مولفهها و ملاحظات غیرصنفی و سندیکایی با تأیید مراجع حکومتی روی کار میآیند. به طور طبیعی این نحوهٔ تشکلیابی و انتخاب نمایندگان نمیتواند برای کارگران جامعیت داشته باشد. همچنین استقلال تشکلهای کارگری را به مسلخ میبرد و به طور طبیعی چنین نمایندگانی نمیتوانند به طور مستقل حقوق کارگران را مطالبه کنند.
همچنین نرخ بالای بیکاری و تعهد ناکافی دولتها به اجرای اشتغال کافی در سالهای متمادی در کشور به نحوی که عرضه و تقاضای بازار کار با هم تعادل نداشته باعث شده که قدرت چانهزنی کارگران کاهش یابد. از طرفی چون قانون کار به طور کامل رعایت نمیشود، امنیت شغلی کارگران به شدت پایین آمده است. به این ترتیب وقتی قدرت چانهزنی نیروی کار کاهش مییابد، تشکلهای کارگری نیز به تبع همین مسئله با نگرانی و ترس از دست دادن شغل به دلیل مطالبهگری دستوپنجه نرم میکنند. به علاوه رواج قراردادهای موقت، سفید امضا و… در محیطهای کاری فرصت جذب و حضور کارگران در تشکلهای کارگری را از آنها گرفته است. در این بین نکتهای که نباید فراموش کنیم این است که قوانین مربوط به کار تشکلهای ما، متناسب با چگالی نیروی کار تغییر نکرده و تمرکز قانون نیز بر کارگاههای بالای ۳۵ نفر نیروی کار بوده است. همین رویکرد سبب شده که حرکت ما در اقتصاد از صنایع به سمت خدمات باشد و به این ترتیب چگالی نیروی کار از کارگاههای بزرگ به کارگاههای کوچک میل میکند. این اتفاق به مرور زمان سبب شده که بخش زیادی از نیروهای کار در کارگاهها کوچک مشغول شوند و مشمول حمایت تشکلهای شورای اسلامی نشوند. همچنین نظام غیرشفاف مالیاتی و جامع نبودن آن در کنار فقدان نظارتهای دقیق اتحادیههای صنفی و شهرداریها، سبب شده که بخش زیادی از اقتصاد کشور پنهان و زیرزمینی باشد. بر همین اساس کارگاههای بدون جواز و پروانه برای فرار مالیاتی، قوانین کار را هم رعایت نمیکنند و به طور طبیعی خبری از تشکلهای کارگری در این مجموعهها نیست. گفتنی است که پس از کرونا، اقتصاد ما به سمت اقتصاد کمتماس حرکت کرد و بخش زیادی از نیروی کار را به سمت ارائهٔ خدمات مجازی و از راه دور به صورت کارپذیری و کارسپاری هدایت کرده است. در مقابل، قوانین این حوزه قدیمی است و مطابق آنچه امروز بازار تجربه میکند، نیست. به همین خاطر نیروی کار شاغل در این کسبوکارها در تور نظارتی قانونِ کار قرار نمیگیرند. این در حالی است که ما طبقهٔ وسیعی از نیروی کار فریلنسر یا آزادکاران را داریم که در فضایی خارج از قراردادهای معمول کار، مشغول هستند. در مجموع فقدان نظام سندیکایی و اتحادیههای صنفی و حرفهای، مهمترین دلیل ضعف تشکلها در ایران بوده و از نظر من همهٔ این وضعیت آشوبناک بازار کار از نبود نظام سندیکایی که مولفههای بازار کار حرفهای را نمایندگی کند، آب میخورد.
|پیام ما| این نه نخستین باری است که «نیلکوه» دچار حریق میشود و نه حریق نخستین و تنها زخم بر پیکر کوه نیلی رنگ در آخرین یالهای البرز. نیلکوه در شهرستان «گالیکش» استان گلستان، کوهی که سالهاست بهواسطهٔ معدن آهک بخشهایی از آن بهطور کامل تراشیده و از بین رفته است، اکنون برای چهار روز متوالی و در پی گرم شدن هوا در حال سوختن است و خلاف آنچه استاندار گلستان، دو روز پیش اعلام کرده است به نظر آتش در موقعیت کنترل و مهار قرار نگرفته است.
براساس آخرین پیگیری «پیام ما» و به گفتهٔ فرماندار این شهرستان حریق از ظهر سه شنبه ۲۴ مردادماه در ارتفاعات نیلکوه آغاز شد و همچنان ادامه دارد و برای مهار و اطفای آن نیاز به بالگرد است که با هماهنگیهای انجامشده به منطقه اعزام شده است.
به گفتهٔ «علی جوان حاذقخواه» طی چهار روز گذشته برای مهار آتش از 50 نفر از نیروهای مردمی که بخشی از آنان اهالی روستاهای پاییندست هستند، استفاده شده است: «نیروهای منابع طبیعی شهرستان و شهرستان مجاور «کلاله» بهطور شبانهروزی مشغول هستند، اما متأسفانه دامنهٔ حریق بسیار گسترده بود و بنابراین از توان نیروهای مردمی هم استفاده میکنیم، اما مسیرهایی که درگیر با آتشسوزی است، صخرهای و صعبالعبور است و همین موضوع کار اطفا را با چالش روبهرو کرده است.»
حاذقخواه توضیح میدهد که از ساعت ۶ صبح دیروز نیز یک فروند بالگرد پروازهای خود را آغاز کرده تا با تأمین آب از منطقهٔ «حسینآباد کالپوش» استان سمنان عملیات اطفا تسریع یابد و حریق مهار شود: «موفق شدیم تا با کمک بالگرد و تلاش نیروهای منابعطبیعی و مردم محلی تا حدودی به مناطق بالادست که حتی در تصویربرداری نیز زبانههای آتش آن پیداست برسیم. همچنان تلاش برای اطفا حریق ادامه دارد.»
از ساعت ۶ صبح دیروز نیز یک فروند بالگرد پروازهای خود را آغاز کرده تا با تأمین آب از منطقهٔ «حسینآباد کالپوش» استان سمنان عملیات اطفا تسریع یابد و حریق مهار شود
«حاج قربان» یکی از اهالی روستای کمالآباد است. روستایی در پاییندست نیلکوه که سالهاست برای نجات این کوه از معدن آهک کارخانه سیمان و گردوغبار ناشی از انفجارهای پیاپی تلاش میکند. حاج قربان نیز به «پیام ما» میگوید که جوانان روستا برای کمک رفتهاند: «سالها دویدیم تا بتوانیم مسئولان را متقاعد کنیم که باید معدن آهک از اینجا کنار برود؛ چون نه از نیلکوه چیزی مانده و نه از زندگی ما. گفتند کارخانه برایتان اشتغال آورده، گفتیم جوانان ما نیستند، جوانان ما هنوز بیکارند. از کارخانه از بین رفتن نیلکوه به ما رسید و گردوغبار. شما که اینجا آمدی. شما که در و دیوار ترک خورده ما از انفجارها را دیدی. حالا هم نیلکوه معلوم نیست از گرما از انفجار آتش گرفته و دارد میسوزد. همین جوانهای ما دارند تلاش میکنند تا همهچیز آرام شود. کارخانه دوباره کارش را از سر بگیرد.»
حاج قربان از شب گذشته که پسرش از کوه پایین آمد، تعریف میکند: «اسحاق پسرم میگفت با پای پیاده و دست خالی کار میکنیم. هیچ امکاناتی وجود ندارد. حتی نمیشود آب بالا برد. جهنم است. با بیل و کلنگ هم که نمیشود یک جهنم آتش را خاموش کرد.
موضوع کمبود امکانات اطفای حریق در استان گلستان بیش از 20 سال است که از سوی فعالان محیط زیست و رسانههای محلی این استان دنبال میشود. بهویژه استقرار پارک ملی گلستان در حوزهٔ تقسیمات سیاسی این استان و آتشسوزیهای متعدد و گسترده در این محدوده، نبود این امکانات را به مسئلهای جدیتر تبدیل میکند.
تصمیمگیری آشفته دولت درباره بنزین
|پیام ما| بازار شایعهٔ افزایش قیمت بنزین در کشور و گمانهزنی دربارهٔ زمان اعلام آن از سوی دولت داغ بود که دولت تصمیم جدیدی درخصوص توزیع این سوخت ابلاغ کرد. 26 مرداد معاون اول رئیسجمهوری در گفتوگویی با ایرنا اعلام کردکه یکی از دلایل ازدحام در جایگاههای سوخت «افزایش مصرف روزانه بنزین تا ۱۲۰ میلیون لیتر است و مقرر شد سقف برداشت و برخی محدودیتها لغو شود تا شرایط به حالت عادی بازگردد.»
ایرنا که از بازدید میدانی «محمد مخبر» از جایگاههای توزیع سوخت تهران خبر داده بود، نوشته بود: «پس از این بازدیدها در جلسهای که وزیر نفت با مدیران شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی ایران برگزار کرده بود، حضور یافت و در جریان آخرین وضعیت جایگاهها، میزان ذخایر سوخت و بنزین و همچنین تأمین سوخت نیروگاهها و صنایع قرار گرفت.»
براساس آنچه ایرنا روایت کرده است، مخبر افزایش قیمت بنزین را شایعه دانسته و گفته است: «اینگونه شایعات و همچنین مصوبه مجلس شورای اسلامی برای اعمال محدودیت در کارتهای سوخت باعث شد که در برخی جایگاهها شاهد صفهای طولانی و ازدحام باشیم که خوشبختانه در بازدیدهایی که امروز از برخی جایگاهها داشتم، شرایط به نسبت عادی بود و مردم رضایت بیشتری داشتند. گزارشها نشان میدهد که در ۱۵ جایگاه در تهران هنوز ازدحام وجود دارد که برای حل این مشکل در جلسه تصمیمگیری و مقرر شد که سقف برداشت و برخی محدودیتها لغو شود تا شرایط به حالت عادی بازگردد.»
خبری که به نظر اوضاع جایگاههای توزیع سوخت پایتخت و بسیاری شهرستانهای کشور را آشفتهتر کرد و بنا به بازدید میدانی خبرنگار «پیام ما»، همچنین گزارشهای مردمی، بلافاصله پس از انتشار این خبر، جایگاههای توزیع سوخت با ازدحام روبرو شد. اگرچه در خبر منتشر شده از سوی ایرنا فهرستی از جایگاههایی که محدودیت برداشت از آنها لغو شده بود وجود نداشت اما بعداً مشخص شد که این لغو محدودیت تنها در چند جایگاه اعمال خواهد شد. شرکت ملی پخش فراوردههای نفتی کشور، طی اطلاعیهای تلاش کرد تا این مصوبه معاون اول رئیس جمهوری را توضیح دهد.
طبق این اطلاعیه، رفع محدودیت سوختگیری، موقت و فقط مربوط به ۱۵ جایگاه در تهران اعلام شد. در این اطلاعیه آمده است: «در پی بازدید سرزده امروز (پنجشنبه) معاون اول محترم ریاستجمهوری از سامانه دیسپچینگ شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی ایران، مقرر شد به منظور رفاه حال شهروندان و کاهش بار ترافیکی هنگام دریافت سوخت، اعمال محدودیت به طور موقت در 15 جایگاه شهر تهران برداشته شود.»
در بخش دیگری از این اطلاعیه آمده است: «در روزهای اخیر، بهدنبال ایجاد برخی شایعات در فضای مجازی و از سوی برخی رسانههای معاند، شایعه تغییر در نحوه سهمیهبندی و قیمت بنزین مطرح شد. معاون اول رئیسجمهوری و وزیر نفت برای چندمین بار تأکید کردند که قیمت و سهمیهبندی بنزین تغییری نمیکند. از سوی دیگر، اجرای مصوبه مجلس در خصوص استفاده از کارتهای شخصی سوخت و تکلیف به وزارت نفت بدون استفاده از سیاستهای قیمتی، تغییر در میزان دریافت سوخت با کارتهای جایگاهداران را بهدنبال داشت که این موضوع نیز یکی از دلایل ترافیک بیشتر در برخی جایگاههای سوخت در تهران شد. گفتنی است برخی رسانهها از سخنان معاون اول رئیسجمهوری در بازدید سرزده از دیسپچینگ شرکت ملی پخش فرآوردههای نفت ایران به اشتباه برداشت کرده بودند که رفع محدودیت در همه جایگاهای کشور اعمال خواهد شد. این درحالی است که منظور ۱۵ جایگاه پرازدحام تهران بوده است.»
این تصمیم در بخش بنزین و تأکید بر افزایش نداشتن قیمت بنزین در شرایطی از سوی دولت اعلام شده است که انتقاد از ثبات قیمت سوخت به ویژه بنزین، همچنین ناترازی در تولید و مصرف این محصول نفتی و شایعاتی مبنی بر ناگریزی از افزایش واردات بنزین در کشور، طی ماههای اخیر شدت گرفته است. کارشناسان معتقدند دولت برای جبران بخشی از ناترازی ناچار به اعمال افزایش بر قیمت بنزین است و دولت برای جلوگیری از تبعات آن، قیمت را ثابت نگهداشته است.
تصویرِ تهران با شتاب و خستگی مردمی آغاز میشود که روز خود را در میان سیمان و گوگرد به پایان میرسانند. اینجا زمانی شهر بود. روزگاری تهران محلی برای آرامش و زیستِ انسانهایی بود که تمام توان خود را برای گذر از آلودگیها صرف نمیکردند، اما اکنون پس از عبور از ساختمانسازیهای گسترده و انواع تخریبهای محیطی و جمعیت میلیون نفری، یک نفس عمیق برای پایتخت ایران آرزویی دور از دسترس است. تهران، در قابِ مستندِ «دستهای آلوده» به زمینی میماند که سوخته است، اما همگان در پی خوب جلوه دادن این زخمِ کهنه در هوای خاکستری آن هستند! در شمارههای قبل به این نکته اشاره کردیم که ساخت مستندهای محیط زیستی که دارای پشتوانه علمی هستند، میتوانند در ایجاد تفکر به جهت بهبود شرایط کمک بسیار موثری کنند.
این مستند با کارگردانی مشترک «لیلا فولادوند» و «محمدحسین نظری» از آن دست کارهایی است که با سختیهای بسیاری ساخته شده و توانسته در بخش فنی با همه دشواری که در بخش تولید و پخش وجود دارد، اثری ماندگار در به تصویر درآوردن محیط زیستِ تهران باشد. مستند در 12 قسمت ساخته شده و بارها از تلویزیون پخش شده و اینک نیز در بسترِ اینترنت نیز برای تماشا موجود است.
در این اثر بسیاری از چالشهای زیستی تهران به تصویر درآمدهاند و از کارشناسان و اساتید متخصص بسیاری نیز در امر پژوهش استفاده شده است. با اینهمه میتوان به سازندگان اثر چنین نقدی را وارد کرد که میتوانستند در امر پژوهش بسیار منسجمتر و پویاتر عمل کنند. این درحالیاست که نگاه خاص «لیلا فولادوند» در بخش محیط زیست توانسته دستهایی را که در تخریب و آلودگی تهران نقش داشتهاند، نمابهنما تصویر کند. این تصویر مستند از وارونگی عملکرد در بخشهایی همچون بحران فرونشست زمین، فضای سبز، اکوسیستم شهری و چالش عمیق مدیریت پسماند و فاضلاب بهخوبی به نمایش در آمده است. تصویر چنان قدرتمند است که اکنون که شدت تخریبها و آلودگیها بیشتر شده، این مستند کارایی خود را همچنان حفظ کرده است.
در بحث از بین رفتن تهران قدیم صحبتها و تصویرهای بسیاری ساخته و پخش شده، اما هنوز حرفهای استادی همچون «بهرام بیضایی» زنده است که برای یافتن لوکیشنِ تهران با اصالت در فیلمهای «کلاغ» و «شاید وقتی دیگر» به زحمت زیادی افتاد؛ زیرا تهران دهههاست که گرفتار دستهایی شده که آلوده هستند و نماهای طبیعی آن در حال فرسودگی و در یک کلام زشت شدن بوده و هستند و این نمای کثیف بصری امروز به اوج خود رسیده است. سازندگان این مستند توانستهاند با همهٔ محدودیتهای نمایشی و پژوهشی در فرم و محتوا عملکرد خوبی از خود بهجای بگذارند. این جای نیکبختی است که زنان این سرزمین میتوانند نگاه خرمندانهای به آنچه در زیرِ پوست شهرهایی همچون تهران میگذرند، داشته باشند.
بیشک تهران نیازمند یک محیط زیست سالم است، اما منافع عدهای در آلوده نگاه داشتن آن است. پایتخت ایران باید محل زندگی باشد، اما در حال حاضر زیستگاه سُرب و آهن شده است. بیتردید هر انسانی که مستند «دستهای آلوده» را ببیند، بر آنچه بر همهٔ ما میگذرد افسوس خواهد خورد و آنانکه در آلودگیهای این شهر سهم دارند، اثرِ دستهای خود را خواهند دید؛ هر چند پول و قدرت چُنان چشمهایشان را کور کرده که درد و رنج میلیونها انسان و دیگر زیستمندان محیط زیست طبیعی هرگز برایشان مهم نخواهد بود و دستهایشان همواره آلوده خواهد ماند. با اینهمه ساخت چنین مستندهایی برای نسلهای آتی یک مَسترکلاس تاریخی با طعم یک اکوسیستم سوخته است!
اعیانیسازی محلات به سود چه کسانی است؟
یکی از مشکلات و چالشهای شهرهای امروزی، بافتهای فرسوده و مناطق رهاشدهٔ شهری چه در بافت شهری و چه در حاشیهٔ آنها است که عدم سرزندگی را برای شهروندان بهدنبال دارد. بافتهای فرسوده یکی از انواع بافتهای شهری هستند که بهدلیل فرسودگی کالبدی و وجود زیرساختهای نامناسب از نظر فضایی ناپایدار است و یکی از چالشهای اصلی پیش روی اکثر شهرها هستند. تخریب بافت شهری امروزه در اکثر شهرها به یک معضل تبدیل شده است و برای حل این معضل، نوسازیهای شهری از اقدامات مناسب و سازگار برای دخل و تصرف در بافت فرسوده است. یکی از روشهای مداخله در بافتهای فرسوده «اعیانیسازی» (Gentrification) است که همواره مورد بحث متخصصان شهرسازی و جامعهشناسی است و نگرانیهای اجتماعی و سیاسی بسیاری را با خود بههمراه دارد. در این مطلب آثار مثبت و منفی رویکرد اعیانیسازی را در قالب موردهای داخلی و خارجی بررسی خواهیم کرد.
اعیانیسازی یک مفهوم اساسی از تحول محله است که از دو فرآیند ضروری تشکیل شده است: ۱- ورود ساکنان مرفه و سرمایهگذاری (که بهعنوان سرمایه نیز نامیده میشود) به یک محله و ۲- خروج جمعیت کمدرآمد از همان محله.
«روث گلس»، جامعهشناس، اصطلاح «اعیانیسازی» یا «اصالتبخشی» را در سال ۱۹۶۴ ابداع کرد. او مارکسیستی از مهاجران آلمان نازی و پیشگامان جامعهشناسی شهری در اروپا بود. او این اصطلاح را برای تبیین فرایندهای جدید و متمایز تحول شهری در بخشهای مرکزی لندن به کار گرفت؛ تغییراتی که امروزه با عنوان اصالتبخشی کلاسیک شناخته میشود. گلس در مهمترین کتابش یعنی «لندن: جنبههای تغییر» مینویسد:
«اکثر بخشهای کارگرنشین لندن، یکی پس از دیگری، مورد تهاجم طبقات متوسط قرار گرفته و کلبههای فرسوده- با دو اتاق در بالا و دوتا در پایین- با اتمام زمان اجاره، برچیده و به خانههایی باشکوه و گرانقیمت تبدیل شده است. خانههای بزرگ ویکتوریایی که تا چندی پیش رونق خود را کامل از دست داده بود، بار دیگر ارتقا یافته است. امروزه بسیاری از این خانهها به آپارتمانهای گرانقیمت کوچک تقسیم شده است. وضعیت اجتماعی و ارزش چنین خانههایی غالباً در تضاد با وضعیت واقعی آنها قرار دارد و در قیاس با سطوح پیشین محلات مناسبتر است. فرایند اصالتبخشی با آغاز در یک محدوده بهسرعت پیش میرود؛ تا جایی که تمام یا حداکثر طبقهٔ کارگر ساکن در محل جابهجا میشود و شخصیت اجتماعی محله دستخوش تغییر میشود.»
«روث گلس»، جامعهشناس، اصطلاح «اعیانیسازی» یا «اصالتبخشی» را در سال ۱۹۶۴ ابداع کرد. او این اصطلاح را برای تبیین فرایندهای جدید و متمایز تحول شهری در بخشهای مرکزی لندن به کار گرفت
«همنت» اشاره میکند که استفاده روث گلس از واژهٔ اصالتبخشی توأم با طعنه و انتقاد است و این امر در پیچیدگیهای ساختار طبقهٔ روستایی انگلستان ریشه دارد. بنابراین، این واژه برای بیان ظهور یک اصالت جدید شهری در تقارن با اصالت روستایی قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی انگلستان، یک طبقه را بین طبقهٔ اشراف و مالکان زمین و طبقهٔ کشاورزان و دهقانان تعریف میکند.
بنابراین، از لحاظ لغوی واژهٔ اصالتبخشی بهمعنای جایگزینی جمعیت موجود با جمعیتی اصیل است. این واژه با برابرنهادهٔ «اعیانیسازى»، اغلب با اشارههای سطحی در متون شهرى و اجتماعى ایران نیز به چشم میخورد و با خود ابهاماتى را بههمراه آورده است. بهطور مثال برخى به اشتباه آن را جزء رویکردهاى مطرح در مرمت شهرى (مانند باززندهسازى یا نوسازى) به حساب میآورند و برخى نیز هرچند به تفاوت اصلی آن با مفاهیم یادشده توجه کردهاند؛ ولى نسبت به میزان انطباق ابعاد آن با شرایط شهر و محلهٔ ایرانى آگاهى ندارند.
یکی از انواع پروژهها و اقدامات نوسازی شهری در بافتهای فرسوده، اعیانیسازی است که در واقع فرآیند بازسازی مناطق و محلات بهوسیلهٔ ایجاد محیط و ساختارهای جدید زندگی است. جابهجایی ساکنان محلی و تغییرات فرهنگی و اجتماعی از عواقب معمول این اقدام است که موجب شکلگیری مباحث زیادی پیرامون درستی و نادرستی این عمل در طول صد سال اخیر شده است.
اگرچه اعیانیسازی عمدتاً به دیدی منفی نگریسته میشود و همواره بهسبب تبعات اجتماعی ناشی از آن مورد نقد قرار میگیرد. باوجوداین، در بسیاری از شهرهای جهان بهعنوان روشی زودبازده برای مداخله در بافتهای فرسوده و مسئلهدار توسط متصدیان و مسئولان مورد استفاده قرار گرفته است
اعیانیسازی بافت فرسوده در اثر اقدامات سرمایهگذاری توسط دولت یا گروههای محلی در بافت فرسوده روی میدهد. این اقدامات افزایش قیمت املاک و بهتبع آن افزایش درآمد دولت ناشی از مالیاتها را در پی دارد. به تعریف دیگر فرآیند ورود افراد توانگر به آن محدوده و بهدنبال آن جابهجایی ساکنین در اثر افزایش اجارهبها باعث تغییر ماهیت و فرهنگ در آن حوزه خواهد شد.
خوب و بدِ اعیانیسازی
رویکرد اعیانیسازی و با تخریب بناهای قدیمی، افزایش اجارهبها و بیتوجهی به نیازهای ساکنین در فرآیند مداخلات، موجب میشود ساکنین سابق حوزههای نوسازیشده خود را در محیط بیگانه ببینند. این فرآیند علاوهبر فروپاشی هویت فرهنگی و منظر تاریخی محله میتواند منجر به ترک اجباری از طرف ساکنین شود و ویرانی ساختار اجتماعی محله و بافت را به همراه داشته باشد.
نتیجهٔ این اقدامات میتواند بافت فرهنگی محلات بافت فرسوده را دگرگون سازد و اهمیت بخشی از محلات را نامتعادل سازد. چرا که بهواسطهٔ افزایش قیمت و افزایش مالیاتها، ساکنان قدیمی و کمدرآمد محله ناگزیر به ترک محله میشوند و بهتدریج بافت فرهنگی سنتی محله با ورود مهاجران جدید تغییر میکند. درحالیکه هویت شهری و محلی وجه تمایز یک شهر از شهر دیگر و یک محله از محله دیگر است و موجب حس تعلق مکانی شهروندان و مشارکت آنها در توسعهٔ شهر میشود.
اگرچه اعیانیسازی عمدتاً به دیدی منفی نگریسته میشود و همواره بهسبب تبعات اجتماعی ناشی از آن مورد نقد قرار میگیرد. باوجوداین، در بسیاری از شهرهای جهان بهعنوان روشی زودبازده برای مداخله در بافتهای فرسوده و مسئلهدار توسط متصدیان و مسئولان مورد استفاده قرار گرفته است.
علاوهبر اثرات مثبت و گستردهٔ کالبدی-فضایی، کاهش جرم و جنایت، افزایش سرمایهگذاری در ساختوسازهای جدید و زیرساختهای شهری و ارتقای فعالیتهای اقتصادی در محلات، اهدافی هستند که اتخاذ این روش را توجیهپذیر و حتی در مواردی اجتنابناپذیر جلوه میدهند. ورود سرمایهگذاریها، زمینههای مالیاتی جدید و رونق بازارهای محلی، ارتقای خدمات، افزایش زیبایی محله و حذف مشاغل و عوامل ایجادکنندهٔ آلودگیهای صوتی و بصری از معمولترین موارد مورد تقاضای ساکنان تازهوارد است. همچنین زمانی که بهجای مستأجران کسانی در بافت ساکن میشوند که خود توان خرید مسکن و مالک شدن را دارند، محله پایدارتر میشود.
چند تجربهٔ جهانی
درهٔ دیکمن در آنکارا: درهٔ دیکمن یکی از نواحی اصلی شهر آنکارا بود که از جنوب به شمال ۵ کیلومتر را در بر داشت و زاغهنشینان در آن سکونت گزیدهاند. شرق و غرب این دره در احاطهٔ خانههای اعیان و متوسط بود. اهداف این پروژه شامل تبدیل دره به یک ناحیهٔ تفریحی در مقیاس شهری، ایجاد یک قطب تجاری، فرهنگی و اجتماعی بود، بهطوریکه بتواند خدماتی در سراسر شهر ارائه دهد و مشکلات مسکن ۱۰۸۰ نفر سکنه در ۵۵۰ زاغه را با یک مدل جابهجایی براساس مدل سرمایهٔ ساکنین و مشارکت حل کند.
این پروژه در سال ۱۹۸۹ آغاز شد و ساکنین زاغهنشین از این ناحیه به مساکن موقت منتقل شدند و بهصورت استیجاری در آنها اقامت گزیدند. اجارهبها را شهرداری پرداخت میکرد. پس از تخریب زاغهها، آپارتمانهای کوچک و ازپیشساختهشده در راستای حاشیهٔ دره ساخته شد که اکنون بهصورت یک پارک بزرگ است.
با پایان فاز اول پروژه، ساکنین زاغهها به آپارتمانهای جدید نقل مکان کردند، اما سبک زندگی زاغهای در این دره همچنان باقی ماند. مثلاً سکنه فرشهای خود را در خیابانها شسته و خشک میکردند، زنان بیشتر به سبک روستایی لباس میپوشیدند و در پلکان اضطراری برای نوشیدن چای دور هم جمع میشدند. آنها به سبک آپارتمانی زندگی عادت نداشتند و در آپارتمانهای کوچک راحت نبودند.
بنابراین، عدهای به سکونتگاههای حاشیهای نقل مکان و بهمرور مسکنهای خود را ترک کردند و بهمحض اینکه توانایی مالی پیدا کردند، به جایی دیگر رفتند. قیمت زمین و ملک در نزدیکی بخش جنوبی بهقدری بالا رفت که حتی شهرداری نیز اکنون فلج شده است و دیگر قادر به سلب مالکیت برای توسعهٔ محیط زیست نیست. بنابراین، این پروژه سعی داشت مشکلات نواحی فرسوده را بهویژه در مناطق مرکزی با طرحهای بهبودی رفع کند، اما بدون ایجاد یکپارچگی اجتماعی و فیزیکی با شهر و بدون مشارکت شهروندان، به نتیجهٔ مطلوب نرسید.
محلهٔ جهانگیر در استانبول: قدمت سکونت در محلهٔ جهانگیر به قرن پانزدهم بازمیگردد. در این تاریخ محلهٔ جهانگیر یک منطقهٔ مسکونی مسیحی و یهودینشین بود. محلهٔ جهانگیر نیز مانند دیگر محلات قدیمی استانبول، خارج از شبهجزیرهٔ تاریخی شهر، مکانی بود که بیشتر ساکنین آن تا اواسط قرن بیستم غیرمسلمان بودند. ساخت آپارتمانها و خانههای سنگی در پایان قرن نوزدهم و ۲۵ سال اول قرن بیستم، جهانگیر را به یک محلهٔ مسکونی متراکم تبدیل کرد.
از دههٔ ۳۰ تا دههٔ ۵۰ جهانگیر هنوز محلهای با جمعیت ترکیبی بود، اما در طول زمان، ویژگی اجتماعی ترکیبی خود را از دست داد. بعد از جنگ جهانی دوم و پس از تشکیل دولت اسرائیل، بیشتر جمعیت غیرمسلمان یهودیتبار از ترکیه مهاجرت کردند.
اعیانیسازی در جهانگیر شروعی مشخص ندارد. فرایند اعیانیسازی در جهانگیر بسیار کند بود. زمانی که پیمانکاران در پی ورود هنرمندان به این ناحیه (بهدلیل دسترسی به مراکز شهری و زیبایی مناظر از تنگهٔ بسفور) افزایش تقاضا و اجارهها را احساس کردند، این فرایند شتاب گرفت.
بنابراین، دگرگونی فضایی در این محله، بعدی سرمایهگذاری بهدست میآورد. فرایند اعیانیسازی در پاسخ به جاذبهٔ رو به رشد ناحیهٔ توسط گروههای مستقل تحقق یافت. ساکنان جذبشده به این ناحیه در ابتدا قشر با سطح بالای فرهنگ و بهدنبال آن سرمایهگذاران با مقیاس کوچک که بهخاطر شرایط بازار به این منطقه آمده بودند. افزایش قیمتها و هزینهٔ زندگی در این ناحیه منجر به جاذبهٔ بیشتر برای گروههای پردرآمد و دافعهٔ بیشتر برای ساکنین کنونی شد.
محلهٔ جویباره در اصفهان: شهر اصفهان شهری با نمادهای تاریخی و بافت کهن و باارزش در ایران است. منطقهٔ قدیمی شهر، دارای آثار تاریخی متعدد و بافت کالبدی منحصربهفرد و منطبق با شرایط تاریخی، فرهنگی و طبیعی منطقه است؛ اما بعد از ورود تفکر شهرسازی مدرنیسم، سازمانهای ذیربط، آگاهانه و یا خود ناخواسته اقدام به جراحی بافت کالبدی شهر و توسعهٔ آپارتماننشینی در بخش قدیمی شهر نمودهاند؛ که نتیجهٔ آن، نابودی بافت قدیمی و تخریب خانهها و اماکن تاریخی در شهر بوده است، بهطوریکه ساکنان قدیمی دیگر حاضر به بازگشت به محلهٔ قدیمی خود نیستند. در این راستا، شهرداری اصفهان بهمنظور بازیابی هویت تاریخی و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی شهر اقداماتی نظیر سنگفرش کردن برخی از کوچههای جویباره و بدنهسازی، مرمت دیوار خانهها، بهسازی فضای منارهها و مرمت آنها، تعریض برخی کوچهها و ایجاد پارک و فضای سبز و نوسازی حسینیه و مراکز مذهبی انجام شده است. اما هنوز این اقدامات در شهر اصفهان و بهطورکلی در کشور ایران، نتوانسته مانع از اعیانیسازی و تخریب بافت کالبدی شهرها گردد.
***
با تعریف فرآیند اعیانیسازی و پیشینهٔ موضوع در ایران و جهان همچنین مزایا و معایب آن، میتوان یک چشمانداز کلی از این رویکرد داشت. هرچند بیشتر نظرات در ارتباط با موضوع جابهجایی ساکنان از محدودهٔ زندگی خود و عدم تطبیق دوبارهٔ آنها و نبود حس تعلق را بهدنبال خواهد داشت، اما با وجود این نقاط ضعف، همچنان این فرآیند بهعنوان یکی از روشهای مداخله بهمنظور باززندهسازی بخشهای درونشهری و حاشیهٔ شهرها استفاده میشود.
به عقیدهٔ برخی از محققین محلهایی که مورد اعیانیسازی قرار میگیرند، قربانی موفقیت خود خواهند بود. به تعریف دیگر امتیازات حاصل از فرآیند اعیانیسازی معمولاً تأثیر مثبتی بر حال ساکنین پیشین محدوده ندارد و تنها ساکنین جدید را بهرهمند میسازد. اثرات اجتماعی، اقتصادی و کالبدی اعیانیسازی گاهی منجر به شکلگیری تعارضات سیاسی میشود که بهعلت تفاوتهای نژادی، طبقاتی و فرهنگی تشدید میشوند. ساکنین پیشین احساس میکنند که به رسمیت شناخته نشده، نادیده گرفته شده، یا مورد تاختوتاز قرار گرفتهاند. تازهواردین نیز ممکن است با این اتهام مواجه شوند که تلاشهایشان برای ارتقای کیفیت محلات خصمانه یا نژادپرستانه است.
بهطورکلی این حقیقت که اقشار تنگدست اجتماع همواره بازندهٔ فرآیند اعیانیسازی هستند، موجب شده است تا مردم، نهادها، مؤسسات توسعهٔ اجتماعی و مدیریت شهری در بسیاری از شهرها درصدد تبدیل این فرآیند به شرایطی باشند که در آن، همه برنده باشند.
نبود هماهنگی بیننهادی برای فقرزدایی
|پیام ما| مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی به بررسی ضرورت سازماندهی حرکتهای جهادی در کشور در مسیر توسعه روستایی و عشایری، پرداخت. این گزارش میگوید: «هرچند در سالهای اخیر مباحث جدی درخصوص سازماندهی حرکتهای جهادی و احیای نهضت جهاد سازندگی در راستای تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی به خصوص در حوزه عدالت اجتماعی و برچیدن فقر و محرومیت از چهره مناطق روستایی و عشایری، در بین کارشناسان و برخی از مسئولان کشور شکل گرفته است؛ ولی هنوز در ضرورت این امر اختلاف نظرهایی وجود دارد. با وجود این، تاکنون مطالعه آسیبشناسانه مناسبی منتشر نشده است که نشان دهد جایگاه حرکت جهادی سازمانیافته و فراگیر در تحقق «رشد عدالتمحور، پایدار و شتابان» و «خودکفایی و قطع وابستگی» و رفع کاستیهای دولت در حوزه توسعه روستایی و عشایری چیست؟» در بخشی از گزارش مرکز پژوهشهای مجلس تاکید شده فعالیتها و حرکتهای جهادی از سازمانیافتگی مناسبی برخوردار نبوده و میان اغلب نهادهایی فعال در زمینه فقرزدایی، موازیکاری و ناهماهنگی حکفرماست. «در واقع، حرکتهای جهادی از نقشه راه مناسب و نظاممند پیروی نمیکنند. بنابراین به نظر میرسد ایجاد وحدت، هماهنگی و انسجام در حرکتهای مذکور، در عین محترم شمردن تکثر و تنوع فعالیتهای مردمی و جهادی، لازمه ارتقای اثربخشی آنها در جهش تولید و اشتغال، بهبود عدالت اجتماعی و نهایتاً تحقق حیات طیبه به خصوص در مناطق روستایی و عشایری باشد.» بر اساس این گزارش، بررسی ادبیات نوین توسعه روستایی و رویکردهای جدید فقرزدایی و محرومیتزدایی حاکی از این است که کلید موفقیت در توسعه، مشارکت و مداخله مستقیم، فعالانه و هدفمند جوامع محلی در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها برای تعیین سرنوشت خویش است: «علاوهبر پی بردن به نقش و اهمیت حرکتهای مردمی و جهادی در عرصه توسعه روستایی و عشایری کشور، آنچه که اهمیت مضاعف دارد، سازمانیافتگی این حرکتها برای برچیدن فقر و محرومیت از چهره مناطق روستایی و عشایری است که بررسی فعالیتهای گروههای جهادی در این عرصه، نشان میدهد بهویژه پس از ادغام جهاد سازندگی در وزارت کشاورزی در سال ۱۳۷۹، سازمانیافتگی حرکتهای جهادی و مردمی کمرنگ شده و بهنوعی موازیکاری و پراکندهکاری در عرصه فقرزدایی و محرومیتزدایی از مناطق روستایی و عشایری حکمفرماست.» این گزارش ناهماهنگی و موازیکاری بین نهادها، ، فقدان نقشه راه و دیدگاه نظاممند و کلنگر، نبود سازوکاری برای آموزش و انتقال تجارب کسب شده در فعالیتهای جهادی و نبود فضا و جریان ساختارمند برای تربیت و کادرسازی نیروهای جهادی و حفظ و بهکارگیری آنها را از جمله دلایل کاهش اثربخشی حرکتهای جهادی دانسته است. «بدون حرکت مردمی مستمر، سازمانیافته و همهجانبه (نظاممند)، فقر و محرومیت از مناطق روستایی برچیده نخواهد شد. ایجاد وحدت، هماهنگی و انسجام در حرکتهای مذکور، در عین محترم شمردن تکثر و تنوع فعالیتهای مردمی و جهادی، لازمه ارتقای اثربخشی آنها در جهش تولید و اشتغال، بهبود عدالت اجتماعی و نهایتاً تحقق حیات طیبه به خصوص در مناطق روستایی و عشایری است.»
خط قرمز های مداخله در جامعه محلی
|پیام ما| عمر فعالیتهای داوطلبانه در سرزمین ایران به درازای تاریخ است. مقصود از فعالیت های داوطلبانه البته صرفا اشکال مدرن فعالیت مدنی نیست. بلکه اشکال سنتی این نوع فعالیت ها در تاریخ جوامع قابل ردیابی است. چنانکه به گفته مرتضی فرهادی، مردمشناس، فرهنگ «یاریگری» و «دیگریاری» در سرزمین ایران عمری بلند دارد. او در آثارش کوشیده با رد نظریه «فردگرایی ایرانیان» نمونههایی از کوششهای جمعی نشان دهد که ایرانیان اهل کار گروهی بودهاند و میل به «فردگرایی» کنونی حاصل کژتابیهای توسعه در ایران است. اما در جهان اکنون مختصات کار داوطلبانه و زمینههای موفقیت و موانع آن متفاوت از تجربههای تاریخی است. در جامعهای که بسیاری پذیرفتهاند «ایرانیان اهل کار گروهی نیستند» یا این انگاره تبلیغ و باتولید میشود که «همه به فکر خویشاند و باید کلاه خویش را چسبید»؛ هنوز هم کسانی هستند که به فرهنگ داوطلبی پایبندند و در این راه به سهم خویش میکوشند. اما فعالیتهای داوطلبانه هم باید از استانداردهای مشخصی پیروی کند و اینکه هر فرد داوطلبی با نیت خیر دست به مداخله اجتماعی بزند لزوما موثر نخواهد بود. شنیدن یافتهها و آموختههای کار داوطلبانه از زبان کسانی که سالهاست در استان سیستان و بلوچستان به عنوان یکی از مناطق هدف فعالیت میکنند میتواند بخشی از این حساسیتها و نکات مهم را هویدا کند. پلتفرم «روستاتیش» به عنوان یک «کارآفرین اجتماعی» در زمینه توسعه و فروش محصولات روستایی فعالیت میکند و بخشی از ماموریتش را به توانمندسازی جوامع روستایی اختصاص داده است. «روستاتیش» تلاش میکند از طریق فروش محصولات روستایی به مخاطبان خود، آنها را در انجام پروژههای توسعه روستا شریک کند. این پلتفرم هفته گذشته نشست «فرصتها و چالشهای فعالیت داوطلبانه با تمرکز بر استان سیستان و بلوچستان» را برگزار کرد تا فعالان اجتماعی بیش از پیش از دغدغهها و تجربههای یکدیگر آشنا شده و در حوزه فعالیتهای داوطلبانه عملکرد بهتری داشته باشند. این نشست با حضور حکیم پادهبان، نسرین خضری، کمال میهندوست، فرزاد میرشکاری و شرمین نادری بهعنوان میهمانان ویژه و جمعی دیگر از فعالان اجتماعی برگزار شد. «پیام ما» گزارش خلاصهای را از دیدگاههای مطرح شده در این نشست منتشر میکند.
چرا از داوطلبان کمک گرفتیم؟
ممکن برای بسیاری این سوال مطرح باشد که چرا جوامع محلی باید از داوطلبان فعالیتهای اجتماعی کمک بگیرند؟ حکیم پادهبان، از فعالهای حوزه محلی در منطقه نوبندیان شهرستان چابهار استان سیستان و بلوچستان است. او نخستینبار در شهریور 1399 بود که از نیروهای داوطلب برای همراهی در کتابخانه نوبندیان کمک گرفت. حکیم درباره انگیزهاش از جذب داوطلب میگوید: «کمک گرفتن از داوطلبان دلایل مختلفی داشت. مثلا برخی تخصصهای لازم را نداشتیم بنابراین مجبور بودیم به این سمت برویم. عملاً از این حیث که معلم نبودم این قضیه برای آموزش برخی دروس برای من سخت بود.» حکیم بیشتر برای آموزش زبان انگلیسی و ریاضی از کمک داوطلبان استفاده کرده است. نتایج مثبت همکاری با داوطلبان در فعالیتهای مربوط به کتابخانه، موجب شده تا «حکیم» از ظرفیت فعالیتهای داوطلبانه و داوطلبان در بومگردی خود هم بهره بگیرد.
«ساناز قربانی»، مدیر پروژه گروههای خودیار بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان: بر اساس نتایج پژوهش ما دانشجویان و زنان خانهدار طبقه متوسط بیش از سایر گروهها به فعالیتهای تمایل دارند. بنابراین اگر بخواهیم در زمینه داوطلبها صحبت کنیم باید این دو قشر را در نظر بگیریم چرا که بیشترین داوطلبان ما از این دو قشر اجتماعی هستند
حکیم در بخش دیگری از سخنانش درباره قضاوتهایی که معمولاً از دور برای برخی از جوامع محلی شکل میگیرد سخن گفت. به گفته او گاهی برخی داوطلبان با نظام ارزشی خودشان و با لحنی تحکمآمیز از جامعه میزبان سوالاتی می پرسند که با فرهنگ جامعه تطبیق ندارد و تفاوت نهادهای خانواده را در بین روستاها و شهر و منطقه سیستان و بلوچستان و مناطق دیگر نادیده میگیرند. موضوع دیگری که از نظر «حکیم» دارای اهمیت است و داوطلبان باید به آن توجه کنند «صمیمیت نامتعارف بین داوطلبها و کودکان روستاها» است. او گفت: «داوطلبها باید در نظر داشته باشند که در آغاز دید روستاییها همراه با بیاعتمادی است، بنابراین صمیمیت بیش از اندازه ممکن است به اعتماد جامعه میزبان آسیب بزند. بنابراین داوطلبها باید مشخصاً مراقب شوخیها و صمیمیتها باشند، چرا که هنگامی که میگوییم فرهنگ متفاوت است و باید در نظر گرفته شود، باید در نظر داشت که صمیمیتهای خانوادههای بلوچ با کودکانشان متفاوت از نوع صمیمیت شهرهاست.»
ضرورت توجه به رفع فقر آموزشی
«نسرین خضری» که در زمینه ترویج کتابخوانی برای کودکان فعالیت میکند پس از 3 سال فعالیت پراکنده در روستاهای مختلف سیستان و بلوچستان به این نتیجه رسید که باید فعالیتهایش را در یک منطقه جغرافیایی متمرکز کند. او با همراهی دوستان و خیران برای ساخت کتابخانه در یکی از روستاهای نرماشیر در شرق کرمان اقدام کرده است. او حالا یک سال است که در همین روستا فعالیت میکند. از نظر خضری هر فعالیتی باید دارای برنامهریزی باشد، بهصورت مستمر پایش شود و مداخلات صورت گرفته در فرآیندهای این فعالیتها متناسب با فرهنگ بومی و مناسبات محلی باشد. «اولین اقدامهای ما باید مطالعه، مشاهده و شناخت و در نهایت نیازسنجی باشد. به این معنی که قبل از اقدام عملی اول باید شناخت از جامعه و نیازها بدست بیاید. اولین اقدام ما نباید ساخت کتابخانه باشد یا پس از ساخت کتابخانه، نباید هر کتابی را برای هرجایی ارسال کنیم. چرا که مسئله پر شدن کتابخانهها به هر طریقی نیست. باید کتابها با دقت انتخاب شوند تا مورد استفاده قرار گیرند، چرا که هدف ترویج کتابخوانی است و نه پر کردن فضای کتابخانه».
میهندوست، فعال اجتماعی: هر داوطلب میتواند سفیری برای سیستان و بلوچستان باشد، چرا که به هر دلیلی تصاویر بدی از این استان بازنمایی شده و تبدیل به کلیشههایی فرهنگی شده است، بنابراین میتوان این استان را از طریق کارهای داوطلبی بهتر بازنمایی کرد و تصویری که به واقعیت نزدیکتر است را نشان داد
خضری از چگونگی مواجهه برخی افراد در جامعه محلی با فعالیتهای داوطلبانه هم سخن گفت. او تلاش کرده از ابتدا تصویری شفاف از چرایی حضور خود در ذهن جامعه محلی بسازد تا علاوه بر تحقق و تسریع پذیرشش در آن جامعه، زمینه مشارکت و تعامل جامعه را با خود در راستای اهدافی که تعیین کرده فراهم کند. او یادآوری میکند که باید به جامعۀ محلی برای همراهی با این اهداف فرصت داد و از همین رو داوطلبان باید برای اقناع جامعه هدف صبور باشند.
نگاهی متفاوت به جمعآوری کتاب
«شرمین نادری»، نویسنده کتاب و ترویجگر کتاب و کتابخوانی، درباره دقت در انتخاب نوع کتاب، نظر متفاوتی نسبت به نسرین خضری داشت. او لزوم دقت در انتخاب کتابها را رد نکرد اما یادآوری کرد: «وجود کتابهای متعدد در کتابخانه کودکان را به سمت مطالعه سوق میدهد. همین که کودکان وارد کتابخانه میشوند، کتب بسیار و مختلفی را میبینند، انگیزهای برای مطالعه پیدا میکنند.»
او درباره تجربه خودش در این زمینه توضیح داد: «بارها از طرف جامعه محلی درخواست اسباببازی کردند. پس میتوان از تجارب و آموختههای پیشین استفاده کرد و ضمن توجه به خواست جامعه محلی و تحقق هدف ترویج کتابخوانی، راه میانهای یافت تا کودکان را به طریقی به کتابخانهها برد و فضای کتابخانه را پویاتر کرد.» از نظر نادری بروز خطاهای غیرعامدانه، ناخواسته و غیر قابل پیشبینی ناگزیر است، اما باید بهسمت کاهش خطاها و به حداقل رساندن آنها حرکت کرد.
داوطلبان از چه چیزی ناراضیاند؟
اما پرسش مهم دیگر این است که به چه کسی داوطلب میگوییم؟ و داوطلبان در راه فعالیتهایشان با چه موانع و چالشهایی روبهرو هستند؟ «ساناز قربانی»، مدیر پروژه گروههای خودیار بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان، سخنانش بر همین دو پرسش استوار کرد. او با اشاره به یافتههای یکی از پژوهشهای بنیاد که در رابطه با داوطلبها بوده است؛ گفت: «بر اساس نتایج پژوهش ما دانشجویان و زنان خانهدار طبقه متوسط بیش از سایر گروهها به فعالیتهای تمایل دارند. بنابراین اگر بخواهیم در زمینه داوطلبها صحبت کنیم باید این دو قشر را در نظر بگیریم چرا که بیشترین داوطلبان ما از این دو قشر اجتماعی هستند.»
حضور داوطلب با عینک خود، میل به ایجاد تغییرات سریع، اقدامات خیریهای و هیجانی، حضور صرفاً برای معرفی خود در رسانههای جمعی، مسئله تعهد داوطلبان، مقاومت داوطلبان دربرابر یادگیری دانش و مهارت مداخله، ضعف مستندسازی و گزارشنویسی، نبود سازمانی برای جمعآوری دادهها، فقدان رویههای جاری برای ترویج مستندات و مدیریت دانش، قدیمی بودن متدهای آموزشی برای داوطلبان و… از چالشهای کار داوطلبی به شمار میروند
به گفته او تلاش برای «نگهداشت داوطلبان» به اندازه جذب آنها اهمیت دارد زیرا باید بدانیم اگر داوطلبی را که جذب کردیم چگونه حفظ کنیم. «بسیاری از داوطلبان از این که فعالیتهای مرتبطی با توانایی، تخصص و علایق آنها به آنها واگذاری نمیشود، ناراضیاند. آنها احساس میکنند که فعالیتهای ساده و بیاهمیتی را به آنها میسپارند. البته این نارضایتیها یکسویه نبوده و مدیران پروژه نیز نارضایتیهایی را داشته و دارند مبنی بر اینکه برخی انتظارهای برخی داوطلبان غیرواقعی است.»
قربانی در بخش پایانی سخنانش برای داوطلبان توصیههایی هم داشت. «باید در نظر داشت که پس از ورود به جامعه محلی تا جای ممکن ارزشهای خود را به میدانهایی که وارد شدیم تحمیل نکنیم. برای مثال نباید بدون در نظر داشتن بافت محلی دست به مداخلاتی بزنیم که در ادامه آسیبهایی به همراه داشته باشد.» این همان نکته ای است که در فعالیتهای داوطلبانه در مناطق کمتربرخوردار از سوی برخی داوطلبان مورد غفلت قرار میگیرد.
حقوق و وظایف داوطلبان
«نگار» یکی از مشارکتکنندگان حاضر در نشست و فعال داوطلب، در ادامه گفت که کار داوطلبانه همچون فعالیتهای دیگر باید با مسئولیت و تعهد همراه باشد. بسیاری از داوطلبها توجه کافی به تعهد و مسئولیتپذیری ندارند. چون عنوان فعالیت داوطلبانه است، احساس مسئولیت نمیکنند.
از سوی دیگر «آذین محمدزاده»، که سابقه فعالیت داوطلبانه در استان چهارمحال بختیاری و سیستان و جنوب کرمان را دارد، با تاکید بر اینکه داوطلبان هم دارای حقوقی هستند، گفت: «فشار اقتصادی داوطلبان متخصص را تحت مضیقه قرار داده و متاسفانه بسیاری از موسسات به هر دلیلی این عامل را در نظر نمیگیرند.» آذین یادآور شد که بسیاری از داوطلبها دانشجو هستند و نمیتوانند وقت خود را به صورت منظم اختصاص دهند، موسسات باید این مسائل را در نظر بگیرند که داوطلبان آنها نه الزماً از گروههایی بدون دغدغه اقتصادی هستند، نه گروههایی که تمام زمان آنها آزاد است. بر همین اساس خیلی وقتها بی مسئولیتی نیست بلکه ناشی از ناتوانی بهدلیل شرایط و اقتضائات بیرونی و ناخواسته است.»
تدوین فرآیند گزینش داوطلبان، آموزش به داوطلبان، مهارتآموزی داوطلبها، آشنایی با فرهنگ بومی و مطالعه شناخت کنشگران بومی، توجه به نگهداشت داوطلبان، شنیدن پیشنهادات و صدای داوطلبان، ثبت گزارش، ثبت و انتقال تجربیات و توجه به توصیههای جامعه محلی از جمله پیشنهادهای مطرح شده در این نشست بود
جای خالی پایش فعالیتها
فقدان گزارشدهی حرفهای یکی دیگر از چالشهای فعالیتهای داوطلبی در ایران است. «میلاد صفائی» یکی دیگر از حاضران در این نشست با اشاره به اهمیت مستندسازی و مدیریت دانش گفت: در ایران، ما پایشها و ارزیابیهای آنلاینی که بتواند شرایط و وضعیت مناطق کمتربرخوردار را برای ما تبیین کند، نداریم. آمایشهای ملی را داریم که هر 5 سال یکبار انجام میشوند و از دقت کافی برخوردار نیستند. پروژههای مقطعی و موردی ملی هم بهصورت سفارشی توسط برخی نهادها تعریف و انجام میشود که دادههایی را تولید و ارائه میکنند که باز هم کافی نیست.» از نظر صفائی ارائه گزارشهای دقیق و کاربردی از مناطق کمتر برخوردار توسط گروههای داوطلب میتواند بسیار راهگشا باشد. «متاسفانه به دلیل نبود دسترسی به اطلاعات بسیاری از داوطلبان درگیر فعالیتهای تکراری در مناطق تکراری میشوند و در نهایت برخی از پروژهها بدون خروجی و دستاورد میمانند.»
به گفته او از طرف دیگر بسیاری از گروهها و نهادها هم که گزارش مستندسازی تهیه میکنند به الزامات علمی این گزارشها توجه کافی ندارند چنانکه در این متون به مسئله مدیریت دانش توجه چندانی نمیشود و عموما دادههای بدون کاربرد و تجربهآموزی منتشر میشوند.
اهمیت آموزش داوطلبان
«مینا بهکار» از دیگر حاضران در این نشست، بر اهمیت آموزش داوطلبان تاکید کرد. او با طرح این پرسش در نسبت با خود که «آیا من به عنوان یک زن میتوانم بدون پیش فرضهای ارزشی و طبقاتی خودم به منطقه خاصی وارد شوم؟»، گفت: «تمام کسانی که قصد انجام فعالیتهای داوطلبانه را در جوامع محلی دارند، نیاز به آموزش دارند تا یاد بگیرند که چگونه آن جامعه را فهم کنند، با آن ارتباط بگیرند و بهدور از تعارضات احتمالی مبتنی بر مسائل با مشارکت اعضای آن جامعه راهحلها را بیابند و برای حل مسائل آن گام بردارند.» او در ادامه از تجربه خود در یک پروژه نمایشی با مشارکت دختران یکی از مناطق زاهدان به عنوان نمونه موفقی از ارتباط با جامعه هدف سخن گفت.
داوطلب سفیر منطقه باشد
«کمال میهندوست» از فعالان محلی و اهالی روستای سیدبار استان سیستان و بلوچستان است که در چند سال اخیر سابقه جذب داوطلب در روستایشان را دارد. او با بیان این مسئله که نیازسنجی نیز یک فرآیند است، سخنانش را آغاز کرد. او تصریح کرد گذر زمان و فعالیتهایی که انجام دادهاند، نیازهایشان را حتی برای خودشان در روستا روشنتر کرده است. در ادامه مسیر برای آنها مشخص شد که بچهها چه نیازهایی دارند و اولویتبندی چطور باشد.
میهندوست در ادامه با اشاره به تصویرسازی نامطلوب از استان سیستان و بلوچستان، یادآوری کرد: «هر داوطلب میتواند سفیری برای سیستان و بلوچستان باشد، چرا که به هر دلیلی تصاویر بدی از این استان بازنمایی شده و تبدیل به کلیشههایی فرهنگی شده است، بنابراین میتوان این استان را از طریق کارهای داوطلبی بهتر بازنمایی کرد و تصویری که به واقعیت نزدیکتر است را نشان داد.»
توجه بیشتر داوطلبان بر ثبت گزارشها
«مریم رضوانی» یکی از اعضای فعال در موسسه بهشت کودکان که سابقه 10 سال فعالیت داوطلبانه را در سازمانهای مختلف دارد، درباره کمتوجهی به مستندسازی فعالیتهای داوطلبانه و مشارکت داوطلبان صحبت کرد. «در ابتدا تعداد خیلی کمی از سازمانها و نهادهای داوطلبانه، غیرانتفاعی و عامالمنفه، فعالیتهای خود را ثبت میکردند که همزمان بود با فعالیتهای تکراری با خطاهای مکرر در جوامع محلی. سازمانها و نهادها به مرور آموختهاند که گزارشنویسی کرده و فعالیتهای خود را مستندسازی کنند اما با تمام اینها تقریبا میتوان ادعا کرد هیچ منبعی برای بازبینی فعالیتهای قدیمی افراد داوطلب وجود ندارد.»
تاثیر رسانه در بازنمایی سیستان و بلوچستان
«محمدالدین دشتی»، تهیهکننده سینما و فعال فرهنگیِ حاضر در جلسه نیز گفت، باید در نظر داشت که جوامعی که در آنها حضور مییابیم ممکن است ویژگی فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی خاصی داشته باشد. اگر بخواهیم نقش تاثیرگذاری را ایفا کنیم باید در آغاز اعتماد جامعه محلی را جذب کنیم. بدون در نظر گرفتن ارزشهای جامعه محلی و حضور به سبکی که باعث شود جامعه محلی تعامل نپذیرد و فرآیند اعتمادسازی را خدشهدار کند. به گفته او نیازهای مناطق فقط محدود به مسائل آموزشی و ساخت کتابخانه نیست، کارهایی از جنس دیگر مثل فعالیتهای رسانهای میتواند مفید باشد. همانطور که رسانه باعث شد تصاویر کلیشهای از سیستان و بلوچستان شکل بگیرد فعالیتهای داوطلبانهای در رسانه نیز میتواند این تصاویر کلیشهای را بشکند.
مداخله بدون شناخت؛ ممنوع
امین شول سیرجانی، روزنامهنگار، هم در این نشست بر لزوم فهم درست مختصات جامعه میزبان قبل از هرگونه مداخلهای تاکید کرد. او گفت: «باید پذیرفت بدون شناخت و صورتبندی دقیق مسئله، مداخله به نحوی در مسیر حل مسئله و در نهایت توسعه قرار نمیگیرد. او یادآور شد که مداخله گاهی نه با تعریف و انجام فعالیت جدید، که با تصحیح فعالیتهای قدیمی یا کاهش تاثیر خطاهای قدیمی همراه میشود.» شول مسئله مستندسازی اطلاعات را موضوعی دارای اهمیت توصیف کرد و از فقدان «دادههای قابل اتکا» به عنوان یک ضعف جدی در نظام برنامهریزی یاد کرد. او ذیل مسئلهی مستندسازی و مدیریت دانش به چگونگی ثبت و ضبط دادهها و اطلاعات و همچنین چگونگی استفاده اطلاعات و مستندات ثبت شده هم اشاره کرد.
تجربه تاسیس کتابخانه
«فرزاد میرشکاری»، موسس کتابخانه فاطمهها در کهنوج کرمان که بهصورت مجازی در این نشست حاضر بود، از تجربۀ منحصر به فرد خود درباره حضور داوطلبها گفت. او از چالشهایی که با داوطلبان داشته سخن گفت که ناشی از عدم شناخت دقیق منطقه، فرهنگ محلی و مناسبات محلی است. او گفت: اگر شخصی چون او در چنین موقعیتی برخی مسائل را بیشتر گوشزد میکند به این خاطر است که نمیخواهد داوطلبان دچار چالشهای جدی شده و قصد کنترلگری ندارد.
میرشکاری از چالشهای متفاوتی گفت که ممکن است داوطلبان به هیچ وجه متوجه آن نشوند. به عنوان مثال: «داوطلبی سعی داشت ارتباط مستقیمی را با اهالی یکی از مناطق ایجاد کند و گروه واتساپی را تشکیل داد. اما شماره فرد داوطلب و تصویر آن در روستا پخش شده بود، تنها برای آنکه اعضای گروه در روستا به باقی ثابت کنند دوست تهرانی دارند». بنابراین برای شکل دادن ارتباطات باید نکات ریز و محلی را در نظر گرفت.
چالشها و راهکارهایی برای بهبود کارهای داوطلبانه
جمعبندی گفتههای حاضران در این نشست نشان میدهد که فعالیت داوطلبانه به رغم ظاهر سادهاش از پیچیدگیهای فراوانی برخوردار است و در صورت فقدان شناخت و دانش کافی میتواند بر جامعه هدف اثر نامطلوب بگذارد. حضور داوطلب با عینک خود، میل به ایجاد تغییرات سریع، اقدامات خیریهای و هیجانی، حضور صرفاً برای معرفی خود در رسانههای جمعی، مسئله تعهد داوطلبان، مقاومت داوطلبان دربرابر یادگیری دانش و مهارت مداخله، ضعف مستندسازی و گزارشنویسی، نبود سازمانی برای جمعآوری دادهها، فقدان رویههای جاری برای ترویج مستندات و مدیریت دانش، قدیمی بودن متدهای آموزشی برای داوطلبان و… از جمله این چالشها به شمار میروند.
فعالان محلی هم البته در سخنانشان چالشهای دیگری را به فهرست بالا اضافه کردند. صمیمیت نامتعارف داوطلبان با جامعه محلی، خدمات رفاهی بدون توجه به توصیههای فعالان محلی، نگاه از بالا به پایین به جامعه محلی، بیتوجهی به توصیههای رابطان و فعالان محلی، توصیههای غیرعملی و غیرعلمی از سوی داوطلبان از جمله این موارد بود.
فعالان حاضر در این نشست برای رفع این چالشها پیشنهادهایی هم مطرح کردند. تدوین فرآیند گزینش داوطلبان، آموزش به داوطلبان، مهارتآموزی داوطلبها، آشنایی با فرهنگ بومی و مطالعه شناخت کنشگران بومی، توجه به نگهداشت داوطلبان، شنیدن پیشنهادات و صدای داوطلبان، ثبت گزارش، ثبت و انتقال تجربیات، گوش دادن به توصیههای جامعه محلی، توجه به ملاحظات محلی مثل اختلافات و مسائل طوایف، استفاده از رویکرد تسهیلگری و در آخر تعریف فعالیتها مبتنی بر نیاز جامعه محلی از جمله این موارد بود.
بیکاری جنگل مریوان را زغال میکند
پروندهٔ آتشسوزی در جنگلهای مریوان با دستگیری 14 نفر بهعنوان عامل حریق، ۱۲ نفر عامل زغالگیری در روستاهای مریوان، یک نفر حریق عمدی و توقیف یک خودروی زغالگیری بسته شد. انجمن سبز چیا که فعالترین سازمان مردمی در مهار حریق عرصههای منابع طبیعی در این منطقه است تخمین زده که دستکم ۱۲۰۰ کوره زغالگیری در این منطقه وجود دارد و مشکلات اقتصادی و بیکاری باعث شده تا بسیاری از روستاییان به زغالگیری روی بیاورند؛ موضوعی که یکی از دلایل مهم آتشسوزی در جنگلهای این منطقه است. پروندهای که به گفتهٔ بهزاد شریفیپور، مدیرکل منابعطبیعی استان کردستان، ۸۵ درصد پوشش گیاهی مرتعی منطقه را تحتالشعاع خود قرار داد. برای اطفای این آتش شریفیپور حضور همهٔ عوامل اجرایی با همکاری ۹ شهرستان استان، ۱۵ دستگاه خودرو، ۷۹ نفر پرسنل مجرب، مشارکت یگانهای نظامی و انتظامی، نیروی هوایی سپاه، هلالاحمر و ورود ۳ بالگرد را مؤثر دانست. بااینحال در گفتههای شریفیپور خیل بزرگ داوطلبانی که برای اطفای این حریق همراه شدند، غایب ماندند.
«آنچه که وجود انسان را به جایگاه واقعی انسانیت و خوشبختی میرساند تلاش در راه راست زندگی، ارادهٔ مقابله و دستانی فریادرس در هنگامههای حساس و سخت و دشوار است.» این جمله بخشی از پیام انجمن سبز «چیا» خطاب به تمام داوطلبانی است که «برای اطفای حریق مریوان فداکارانه شبانهروز در منطقه حاضر شدند.» زنان و مردانی از هر قشر و هر سن و سال که آمده بودند، دود و آتش را از تن زاگرس که خانه و داراییشان است، پاک کنند. بااینحال در صحبتهای مسئولان معمولاً جایی ندارند، یا به آنها کمتر پرداخته میشود.
«محمد ناجی کانی سانانی»، مدیرعامل انجمن سبز «چیا» نیز دستگیر شدن متخلفان را در اخبار خوانده و شنیده است، از او میپرسم، آتشسوزی در زاگرس شمالی چه دلایلی دارد؟ کانی سانانی میگوید هزار و یک دلیل، یکی از اینها کورههای زغالگیری است. هزار دلیل دیگر موضوعی است که او نمیخواهد واردش شود و دربارهشان صحبت کند، از همین روست که روی این یک عامل بیشتر مکث می کنیم. اینکه چه حجمی از زغال در منطقه و با چه راندمانی تولید میشود. «زغالگیری غیرصنعتی در ایران راندمانی در حد 20 تا 25 درصد دارد، به این معنا که اگر 100 کیلو چوب را بسوزانید، تنها 20 تا 25 کیلو زغال میگیرید. در مقابل در کورههای صنعتی این عدد به 75 تا 80 کیلو میرسد و نسبتها برعکس است.»
12 تا 15 روستا در دل جنگلهای زاگرس قرار گرفتهاند که عدد کورهها و چالهها با فرض همان 100 عدد بهازای هر روستا به 1200 تا 1500 میرسد
20 نفر زغالگیر در هر روستا
در شکل غیرصنعتی به گفتهٔ مدیرعامل انجمن سبز چیا از هر چهار هزار تا پنجهزار متر که شامل 300 درخت میشود، درنهایت دو و نیم تا سه تن زغال گرفته میشود. شکل زغالگیری هم به اینصورت است که کورهها و چالههایی است که آن را با گل میپوشانند. «در هر کدام از روستاهایی که در جنگل قرار دارند، حدود 20 نفر به کار زغالگیری مشغولند و هرکدام هم پنج کوره و چاله دارند. بهاینترتیب سهم هر روستا به عدد 100 میرسد که رقم قابلتوجهی است.»
12 تا 15 روستا به گفتهٔ کانی سانانی در دل جنگلهای زاگرس قرار گرفتهاند که عدد کورهها و چالهها با فرض همان 100 عدد بهازای هر روستا به 1200 تا 1500 میرسد. اگر هرکدام از این افراد هم 4 تا 5 تن زغال با راندمان 20 تا 25 درصد بگیرند، حساب و کتاب همین اعداد خود نشان از حجم بالای تخریبها دارد. «الان بیکاری زیاد است و مردم درآمد ندارند و بهسمت زغالگیری میروند. متأسفانه محیط زیست یا منابعطبیعی، دهیاری، بخشداری و… نظارتی روی این موضوع ندارند و به این فکر نیستند تا لااقل طرحی بدهند که راندمان کورهها بالا برود و درختان کمتری قطع و سوخته شوند.» در چنین وضعیتی و در غیاب مسئولان، محلیها همچنان در کار قطع و سوزاندن درختها هستند تا معیشت خانواده را تأمین کنند و همین موضوع باز خطر حریقی دوباره را بههمراه دارد.
مشارکت زنان در اطفای حریق
پنجشنبه 25 مرداد خوشبختانه در منطقه آتشسوزی نبود، با این حال سهشنبه و چهارشنبه شاهد بروز دوبارهٔ حریق اتفاق افتاد. «مشارکت مردم آنقدر بالاست که در دقایق طلایی آتش را خاموش میکنند.» البته همیشه بخت با مریوانیها و سایر زاگرسنشینها یار نیست، گاه آتش در منطقهای شروع میشود که دسترسی به آن دشوار است، مانند حریقی که در هفتههای اخیر رخ داد و بخش بزرگی از جنگلهای منطقه را سوزاند. حریقی که اگر مشارکت همه نبود، قطعاً به اینزودی خاموش نمیشد. زمانی که از همه صحبت میکنیم، بخشی از آن زنان هستند. زنانی که تصاویرشان در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای داشت و توجه همه را جلب کرد. آیا این اولین حضور آنها بود؟ «از سال 89 زنان برای اطفای حریق حاضر میشوند. بااینحال در هیچ سالی به اندازهٔ امسال نبود. ما در انجمن بحث جنسیت برای فعالیتهایمان نداریم و براساس چارت عمل میکنیم. بنابراین، هر فردی اعم از خانم یا آقا میتوانند کارها را انجام دهند. در سه سال اخیر و از 1400 شاهدیم که زنان مشارکت بیشتری دارند، اما این عدد در 1402 رشد قابلتوجهی داشته است.»
در غیاب مسئولان، محلیها همچنان در کار قطع و سوزاندن درختها هستند تا معیشت خانواده را تأمین کنند و همین موضوع باز خطر حریقی دوباره را بههمراه دارد
حریق امسال یکی از بزرگترین آتشسوزیهای زاگرس بود، میشود نتیجه گرفت حریق گسترده، باعث حضور پررنگ زنان شده است؟ به گفتهٔ مدیرعامل انجمن سبز چیا، سال 1389 حریق وسعت بیشتری داشت، اما در آن سال زنان بهشکل جسته و گریخته در اطفا حریق شرکت میکردند و اغلب شامل کوهنوردان و زنان روستاییای میشد که توان بیشتری بهلحاظ فیزیکی برای حمل آب و… داشتند. اما در سال 1402 با راهاندازی کمپ و مدیریت داوطلبان زنان هم در اطفا حریق و هم در پشتیبانی و لجستیک مشارکت بیشتری کردند.
انجمن سبز چیا از سال 1378 سابقه فعالیت دارد، آیا به نسبت مشارکت بیشتر زنان، سهم آنها در هیٔتمدیره هم افزایش پیدا کرده؟ پاسخ این سؤال منفی است، در سالهای قبل زنان در هیئتمدیره حضور داشتند، اما در دو سه دورهٔ اخیر هیچ زنی عضو هیئتمدیره نبوده است. این موضوع البته ربطی به تغییر ساختار و مرامنامهٔ انجمن ندارد. «تنشهای هیئتمدیره بیشتر شده است و باید مدام پاسخگوی ادارات، ارگانهای امنیتی و… باشند. این سؤال و جواب کردنهای زیاد تمایل خانمها برای حضور در هیئتمدیره را کم کرده است.»
راه مقدس حفاظت از محیط زیست
«آنچه شایان ذکر و لازم است بهصورت پیوسته مد نظر قرار بگیرد تا نقشهراهی شود برای مواجه با بحرانهای محیط زیستی سرزمین، همت و تلاش تکتک شما عزیزان است که با همکاری و همدلی مثالزدنیتان نشان دادید مردمانی سرزنده و صاحب فکر و اراده هستید و با مشارکت خود در راه مقدس حفاظت از محیط زیست و مسیر اندیشهٔ سبز تاریخساز شدید.» این بخش دیگری از پیام انجمن سبز «چیا» خطاب به داوطلبان است. زنان و مردانی که از شهرهای و روستاهای مختلف آمدند، به میان دود و آتش رفتند و با کمترین تجهیزات توانستند در کنار سایر ارگانها و نهادها با آن مقابله کنند. بااینحال، این تلاشها بهتنهایی کافی نیست؛ وقتی برای مقابله با مسئله تنها به دستگیری کسانی که اقدام به ساخت کورهٔ زغال میکنند، اکتفا شود. همچنان که کانی سانانی میگوید، بیکاری، مشکلات اقتصادی، راندمان پایین کورهها و… افراد را وادار به چنین بهرهبرداریهایی میکند و برای حل آن بایستی به فراتر از بازداشت و دستگیری اندیشید، همچنان که آن هزار مسئلهٔ ناگفته را نیز بایستی بررسی کرد.
فراموشی حقایق انقلاب هدف شیاطین جهان است
رهبر انقلاب اسلامی روز پنجشنبه در دیدار شرکتکنندگان در بیستوچهارمین مجمع عالی فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پیدایش، رشد و بالندگی و بحرانشکنی، و عملکرد سپاه را در ابعاد نظامی، مردمی، خدماتی و سازندگی، منحصربهفرد و افتخارآمیز خواندند و با اشاره به ادامه سیاست دشمن برای بحرانآفرینی، خدشه به امنیت کشور و ایجاد اختلال در زندگی مردم، تأکید کردند: در پرتوی «وحدت ملی»، «مشارکت دادن مردم»، «کمک به مردم بهخصوص طبقات ضعیف»، «کار شبانهروزی و جهادی مسئولان» و «ادامه حرکت، امید و شوق به تحقق اهداف انقلاب» شکست دشمن و پیروزی ملت قطعی است.
حضرت آیتالله خامنهای، «فراموش شدن واقعیات و حقایق انقلاب در اذهان ملت ایران» را از اهداف شیاطین جهان دانستند و با منحصربهفرد خواندن تشکیل مجموعهای با ویژگیهای سپاه در میان انقلابهای بزرگ تاریخ، گفتند: نقص و ضعف در همهٔ مجموعههای انسانی وجود دارد، اما در تاریخ کشور هیچ مجموعهٔ نظامی با این اندازه از سلامت معنوی، سیاسی، اخلاقی و انسانی وجود نداشته است.
فرمانده کل قوا، رشد و زایش درونی سپاه را هم بینظیر برشمردند و با تشریح گسترش سازمانی این نهاد در فاصلهٔ کوتاهی از تشکیل، افزودند: سپاه پاسداران با همراهی و همکاری ارتش فداکار، حدود دو سال بعد از شکلگیری، در چند عملیات بزرگ از جمله فتحالمبین و آزادی خرمشهر، نقش تعیینکنندهای ایفا کرد و توانست قدرت عظیم دفاع نظامی انقلاب را به رخ دشمن بکشد.
ایشان با اشاره به استمرار رشد و زایش و استحکام درونی سپاه، گفتند: این مجموعه اکنون به کانونی عظیم و کاملاً مجهز و بزرگترین سازمان ضدتروریستی جهان تبدیل شده که بسیاری از ارتشهای بزرگ جهان از انجام دادن اقداماتی شبیه فعالیتهای آن، ناتوان هستند.
رهبر انقلاب: سپاه پاسداران با همراهی و همکاری ارتش فداکار، حدود دو سال بعد از شکلگیری، در چند عملیات بزرگ از جمله فتحالمبین و آزادی خرمشهر، نقش تعیینکنندهای ایفا کرد و توانست قدرت عظیم دفاع نظامی انقلاب را به رخ دشمن بکشد
رهبر انقلاب، عملکرد سپاه را هم جذاب و چندوجهی خواندند و مواجههٔ پیروز با بحرانها را یکی از وجوه مستمر عملکردی این نهاد دانستند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به تشکیل کنفرانس سران آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در جزیزهٔ گوادلوپ فرانسه، افزودند: آنها نجات رژیم دستنشانده را ناممکن دانستند، اما با طراحی راهبرد «بحرانهای پیاپی»، امیدوار بودند که این بحرانها، هر دولتی را در حکومت جدید ایران از پای دربیاورد.
رهبر انقلاب با یادآوری بحرانها، اغتشاشات، ناامنیها و فعالیتهای گسترده گروههای تروریستی در مناطق مختلف کشور در اوایل انقلاب، افزودند: اسناد لانهٔ جاسوسی امریکا در ایران هم نشان داد که این حوادث در چارچوب همان راهبرد غرب مبنیبر بحرانسازی پیاپی در ایران رخ داده است.
ایشان، سپاه پاسداران را عامل شکست آن بحرانها و نجات مردم استانهای درگیر خواندند و تأکید کردند: دشمنان درصدد بودند با ایجاد بحرانهای مستمر، انقلاب را زمینگیر و بیرمق کنند و بعد با یک اقدامی شبیه کودتای ۲۸ مرداد، کار انقلاب را تمام کنند، اما سپاه جلوی تکرار کودتای ۲۸ مرداد را گرفت و نگذاشت ایران از مسیر صحیح آغازشده منحرف شود و به همین علت است که دشمنان تا این حد به سپاه بغض و کینه دارند.
فرمانده کل قوا عملکرد سپاه در دفاع مقدس را فصلی درخشان و بسیار مهم خواندند و افزودند: افزایش روزافزون تواناییها، بُعد دیگری از عملکرد سپاه پاسداران است که برای ایران، امنیت و بازدارندگی ایجاد کرده است.
رهبر انقلاب، کاهش و عدم تکرار جمله «گزینهٔ نظامی روی میز است» را ناشی از قدرت بازدارندگی و توانمندیهای سپاه دانستند و گفتند: همه میدانند این جمله، دیگر سبک، بیمعنا و بیارزش شده است.
حضرت آیتالله خامنهای عملکرد سپاه در مسئلهٔ سازندگی و امور زیربنایی را هم افتخارآفرین، درخشان و در ابعادی بینظیر ارزیابی کردند و افزودند: پاسداران انقلاب در خدمات عمومی، رفع محرومیتها، بلایای طبیعی و حوادثی نظیر کرونا با همهٔ توان در خدمت مردم بودهاند.
اثرگذاری سپاه در فضای عمومی کشور و جذب جوانان، بُعد دیگری از عملکرد سپاه بود که رهبر انقلاب دراینباره گفتند: عنصر جوان وقتی علم و عمل، آرمانگرایی و واقعبینی و قدرت سخت و تجهیزاتی با قدرت نرم یعنی ارتباط با مردم را، در سپاه درهمتنیده میبیند، الگو میگیرد و جذب میشود که جوانان و شهیدان سرافراز دفاع از حرم و امنیت، نتیجهٔ اینگونه جذابیتهای سپاه و عناصر سربلند سپاهی نظیر حاج قاسم، حججی و ابراهیم هادی بهشمار میروند.
ایشان تأثیرات فرا مرزی سپاه پاسداران را هم عمیق و بسیار مهم دانستند و گفتند: عملکردها و جذابیتهای سپاه در ابعاد مختلف، دشمن را نگران و ناچار کرده است، با دروغ و شایعه و هیاهوی پوچ به تخریب سپاه بپردازد.
سرفصل بعدی که فرمانده کل قوا در این دیدار به پاسداران انقلاب اسلامی گوشزد کردند، لزوم پاسداری از خود بود.
ایشان با اشاره به لغزشهایی همچون غفلت از یاد خدا، غرور، گمراهی، بیتوجهی به نعمتها و کمکهای پروردگار و ناامیدی و تردید، پاسداری از خویش یعنی تقوای الهی را وظیفهٔ همهٔ مجموعهها و یکایک افراد خواندند و گفتند: ضعفهای شخصیتی موجب زمین خوردن انسان در بزنگاههای حساس میشود. بنابراین، پیش از پاسداری از انقلاب، باید دائماً از خود مراقبت و پاسداری کنیم.
حضرت آیتالله خامنهای، مسئولان سپاه را به حساسیت و مراقبت از حفظ ارزشها و برجستگیهای مهم سپاه توصیه کردند و با اشاره به آیه شریفهای از قرآن که عذاب و پاداش زنان والامقام و محترم پیامبر اکرم را دو برابر میخواند، گفتند: ما مُعمّمین و شما سپاهیان نیز اینگونه هستیم؛ چرا که کار خوب یا خطای ما آثار بیرونی مضاعفی دارد و اهمیت مراقبت از خود را دو چندان میکند.
رهبر انقلاب با اشاره به فداکاری نسلهای قبلی سپاه، به نسل جوان و افتخارآفرین امروز سپاه توصیه کردند: سعی کنید آراستگی علمی، عملی و معنوی خود را حتی از آن نسلهای خوب گذشته بالاتر ببرید.