بایگانی مطالب : فرهنگ
تهران؛ اسیرِ دستهای آلوده
تصویرِ تهران با شتاب و خستگی مردمی آغاز میشود که روز خود را در میان سیمان و گوگرد به پایان میرسانند. اینجا زمانی شهر بود. روزگاری تهران محلی برای آرامش و زیستِ انسانهایی بود که تمام توان خود را برای گذر از آلودگیها صرف نمیکردند، اما اکنون پس از عبور از ساختمانسازیهای گسترده و انواع تخریبهای محیطی و جمعیت میلیون نفری، یک نفس عمیق برای پایتخت ایران آرزویی دور از دسترس است.
علامت سوالهای «کار داوطلبانه»
گروهی جوان از دانشجویان یک کشور اروپایی مبلغی را به یک سازمان غیرانتفاعی پرداختهاند تا تابستان را در یکی از روستاهای کشور هند به «کار داوطلبانه» بپردازند. وظیفه آنها جمعآوری زباله از محیط زیست و گذراندن وقت با مردم محلی و آموزش کودکان است. دیدن آنها در حین کار، چشمهای آبی و موهای بور آنها، تیشرتهای هماهنگ و کیسههای زباله بزرگ در دستانشان توجه هرکسی را جلب میکند. کمی آنطرفتر مردم محلی زبالههایشان را روی زمین میریزند، رودخانه پر از پلاستیکهای شهری است، قطاری در ایستگاه زبالهها را در زمین سبز روستا رها میکند، و کودکان محلی که با توریست-داوطلبهای مهربان جور شدهاند، خبر ندارند که فردا باز هم تنها و بدون معلم خواهند بود.
خط قرمز های مداخله در جامعه محلی
عمر فعالیتهای داوطلبانه در سرزمین ایران به درازای تاریخ است. مقصود از فعالیت های داوطلبانه البته صرفا اشکال مدرن فعالیت مدنی نیست. بلکه اشکال سنتی این نوع فعالیت ها در تاریخ جوامع قابل ردیابی است. چنانکه به گفته مرتضی فرهادی، مردمشناس، فرهنگ «یاریگری» و «دیگریاری» در سرزمین ایران عمری بلند دارد. او در آثارش کوشیده با رد نظریه «فردگرایی ایرانیان» نمونههایی از کوششهای جمعی نشان دهد که ایرانیان اهل کار گروهی بودهاند و میل به «فردگرایی» کنونی حاصل کژتابیهای توسعه در ایران است. اما در جهان اکنون مختصات کار داوطلبانه و زمینههای موفقیت و موانع آن متفاوت از تجربههای تاریخی است. در جامعهای که بسیاری پذیرفتهاند «ایرانیان اهل کار گروهی نیستند» یا این انگاره تبلیغ و باتولید میشود که «همه به فکر خویشاند و باید کلاه خویش را چسبید»؛ هنوز هم کسانی هستند که به فرهنگ داوطلبی پایبندند و در این راه به سهم خویش میکوشند. اما فعالیتهای داوطلبانه هم باید از استانداردهای مشخصی پیروی کند و اینکه هر فرد داوطلبی با نیت خیر دست به مداخله اجتماعی بزند لزوما موثر نخواهد بود. شنیدن یافتهها و آموختههای کار داوطلبانه از زبان کسانی که سالهاست در استان سیستان و بلوچستان به عنوان یکی از مناطق هدف فعالیت میکنند میتواند بخشی از این حساسیتها و نکات مهم را هویدا کند. پلتفرم «روستاتیش» به عنوان یک «کارآفرین اجتماعی» در زمینه توسعه و فروش محصولات روستایی فعالیت میکند و بخشی از ماموریتش را به توانمندسازی جوامع روستایی اختصاص داده است. «روستاتیش» تلاش میکند از طریق فروش محصولات روستایی به مخاطبان خود، آنها را در انجام پروژههای توسعه روستا شریک کند. این پلتفرم هفته گذشته نشست «فرصتها و چالشهای فعالیت داوطلبانه با تمرکز بر استان سیستان و بلوچستان» را برگزار کرد تا فعالان اجتماعی بیش از پیش از دغدغهها و تجربههای یکدیگر آشنا شده و در حوزه فعالیتهای داوطلبانه عملکرد بهتری داشته باشند. این نشست با حضور حکیم پادهبان، نسرین خضری، کمال میهندوست، فرزاد میرشکاری و شرمین نادری بهعنوان میهمانان ویژه و جمعی دیگر از فعالان اجتماعی برگزار شد. «پیام ما» گزارش خلاصهای را از دیدگاههای مطرح شده در این نشست منتشر میکند.
یک عمر شاگردی به سبک استاد
دهۀ ۱۳۶۰ «فرامرز پایور» گروهی بهنام «گروه اساتید» را تشکیل داد. گروهی که اعضای آن را «جلیل شهناز»، «علی اصغر بهاری»، «محمد موسوی» و «محمد اسماعیلی» تشکیل میدادند و پایور خود سرپرستی، آهنگسازی و نوازندگی سنتور را برعهده داشت. دو تن از اعضای این گروه یعنی محمد موسوی و محمد اسماعیلی تنها بازماندگان گروه اساتید بودند؛ تا روز یکشنبه ۲۲ مردادماه که «محمد اسماعیلی»، پیشکسوت تنبکنواز هم از دنیا رفت.
نقد خودمحوری تاریخی ایرانیان
بمباران اخبار ناامیدکننده از تغییراقلیم، سیل و توفان، خشکی تالابها و از دست رفتن منابع آبی و بعد فرونشست و تخلیهٔ روستاها، همه نشان از این دارد که نه فقط انسان ایرانی که جهان در بزنگاهی تاریخی برای بقاست. نقطهای که یا راهی برای بقا مییابیم یا سند نابودیمان را امضا میکنیم. این بهانهٔ پنل حدوداً ۴ ساعتهای بود که «پرویز پیران»، جامعهشناس برجستهٔ ایرانی در آن بر ضرورت بازگشت به ریشههای فرهنگی و مفهومسازی حول محور تمدن، مدنیت و مدنی بودن تأکید کرد: «انسان ایرانی میتواند در روندی رفت و برگشتی از جهان بیاموزد و با تکیه بر آموزههای فرهنگ کهن خود به جهان بیاموزاند و الگوساز باشد.»
دستانداز در راه تحصیل کودکان مهاجر
هر ساله در ایام تابستان یکی از درگیریهای اصلی خانوادههای مهاجر در ایران مسئلهٔ تحصیل فرزندانشان در مدارس است. این دغدغه، به امری همیشگی برای آنها تبدیل شده و اغلب آنها تابستانها این ترس را دارند: «نکنه امسال آموزشوپرورش بچه ما را ثبتنام نکنه». در دورههایی مثل دههٔ ۷۰ و ۸۰ شمسی، سیاست غالب کشور ما فشار به اتباع خارجی ساکن در کشور بهخصوص افغانستانیها برای بازگشت به کشورشان بود. در راستای همین سیاست کلی، سختگیریهای بیشتری در زمینهٔ ثبتنام دانشآموزان تبعهٔ خارجی صورت میگرفت، چراکه این تصور وجود داشت که تسهیل تحصیل کودکان خارجی سبب بقای آنها و خانوادههایشان در ایران میشود. خوشبختانه در یکدههٔ اخیر، بهویژه پس از صدور فرمان رهبری مبنیبر جواز تحصیل همهٔ کودکان مهاجر اعم از بامدرک و بیمدرک در سال ۹۴، میزان این سختگیریها کاهش یافت و بیش از پیش شاهد تحصیل کودکان افغانستانی در مدارس ایران هستیم. با این اوصاف همچنان برخی کجسلیقگیها و نگرشهای منفی برخی نهادهای دولتی به مهاجران در بهرهمندی کودکان مهاجر از حق تحصیل سنگاندازی میکند.
۶۷۰ بلیت؛ نخستین سهم زنان از لیگ برتر
زنان سرانجام برای اولین بار در لیگ برتر، پایشان به جایگاه تماشاچیان باز شد. بازیای که میان تیمهای گل گهر سیرجان و فولاد خوزستان با حضور پرشور ۶۷۰ زن و رهبری ۱۵ لیدر در کنار تماشاچیان مرد، در ورزشگاه شهید قاسم سلیمانی سیرجان برگزار شد. اما فرصت این حضور برابر و غیرگزینشی که با بلیت فروشی برای اولین بار برای زنان هوادار هم پای مردان فراهم شده بود از نتیجه بازی برای تماشاچیان شیرینتر بود. یکی از زنانی که در ورزشگاه بازی را تماشا کرده، به «پیام ما» میگوید که شکسته شدن سد ممانعت از حضور زنان و دیدن خوشحالی آنها از ابراز وجودشان در ورزشگاه، برایش از نتیجه بازی لذتبخشتر بوده و امیدوار است که این اتفاق ادامهدار باشد.
پرده نقرهای کمفروغ
از میان تمام کالاهای فرهنگی، سینما بین عموم مردم شاید یکی از جذابترینها باشد. حتی بعدتر که کرونا همه را خانهنشین و کسبوکارهای بسیاری را با چالشهای اقتصادی مواجه کرد، باز هم سینما در قالبی دیگر جای خود را در بین مردم حفظ کرد. اکران آنلاین فیلم در برخی از پلتفرمها هر چند توانست نجاتدهندهٔ اقتصاد این صنعت باشد، اما شاید مرحمی موقت برای سینماگران و سینمادوستان بود. اما صِرف «سینمادوستی» برای این صنعت کافی نیست، چراکه مطابق آخرین آمارها، «سرانهٔ مصرف سینما» یا به زبان سادهتر، میزان استقبال از سالنهای سینما در کشور پایین است. بهطوریکه در بسیاری از استانها به صفر میرسد. این موضوع میتواند در ارتباط با عوامل مختلفی باشد. درآمد سرانهٔ ملی، یکی از موارد تأثیرگذار در استقبال جامعه از سالنهای سینما است. موضوعی که «امیرحسین علمالهدی»، کارشناس اقتصادی سینما هم به آن معتقد است.
سلام و از شما ممنونم
از دریاچه هامون خاک بلند میشود و از ارومیه نمک! «مهشاد» و «ریحانه» میخواستند به خاک سیاه نشستن زندگی حاشیهنشینان دریاچه ارومیه و ظلمی را که اهمالکاری مسئولان به جان این دریاچه کردهاند، روایت کنند که سفرشان به قیمت از دست دادن جان عزیزشان تمام شد.
غبار فراموشی روی گلیم «متکازین»
هر قوم و مردمان هر سرزمینی متناسب با جغرافیایشان دستبافتههایی داشتند. دستبافتههایی که نشانی از نمادهای آن سرزمین را منعکس میکرد. دستبافتهٔ هر قومی علاوهبر داشتن خصوصیات منحصربهفرد که نشان از روحیهٔ هنرمندان آن قوم داشت، باید نیازشان را هم رفع میکرد. خطهٔ سرسبز مازندران هم از این تعریف مستثنی نیست. بررسیها نشان میدهد نخستین نشانههای بافت در مازندران به حدود پنجهزار سال قبل از میلاد برمیگردد. دستبافتهٔ «متکازین» هم به همین قدمت در روستایی به همین نام در شهرستان بهشهر از سوی این قوم بافته میشده است و این روزها شاید نامش برایمان آشنا نباشد.