بایگانی
روزی که صدای شجریان خاموش شد، یکی از درختان پارک ملت مشهد به احمد گفت که میخواهد تصویر استاد آواز ایران روی او حک شود. میان درختان نیمه و بریده و خشک شده دعوا بود. هر یک با صدای بلند فریاد میزد، یکی اما صدایش بلندتر بود، احمد آن را شنیده بود، دست به کار شد. تصویر شجریان را در ذهنش مجسم کرد و تراشید اما همین دو روز پیش کسی یا کسانی نیم تنه درخت را قطع کردند.
روزی که محمدرضا شجریان آمده بود غرفه نقاشی و عکاسی احمد، گفته بود که او آرتیست خوبی میشود. او را تشویق کرده بود و گفته بود که در آینده از او بیشتر میشنود. هفت سال بعد از آن روز، اسم احمد نبیزاده سر زبانها افتاد.
روزی که شجریان نبود اما تصویرش روی مجسمهی احمد باقی ماند. مجسمه چوبی چند روزی، چند فرسخ آنطرفتر از توس، محل آرامگاه شجریان هم مانده بود، تا اینکه یک شب ناپدید شد. به احمد گفته بودند، با ساطور تکه تکه شده، خرد شده و دیگر اثری از چهره استاد آواز ایران روی آن نیست. احمد تصویر تکه تکه شدن را نمیتوانست در ذهنش تصور کند: «یک روز بیایند و بگویند بچهات دیگر نیست، آدم مگر میتواند باور کند؟»
بیست روز پیش بود که احمد نبیزاده، درختان بریده شده در پارک ملت مشهد را دید. درختانی که نصفه و نیمه بودند. شاخه نداشتند و تنها تنهای کهنه از آنها باقی مانده بود. احمد رفته بود مدیریت پارک. گفته بود حاضر است هرکدام از این درختان بیجان و نصفه را تشبیه کند به چهرهای: «همان زمان گفتند چند نمونه کار برایشان بفرستم، گفتند نمیتواند همان زمان با او قرارداد ببندند.» به احمد گفته بودند که او نمونه کار بیاورد و تا آن زمان هم پارک به شهرداری نامه مینویسند. هیچ چیز اما مکتوب نشد و همه چیز در کلام میان احمد و متولیان پارک ملت رد و بدل شد.
به احمد گفته بودند، حیوانات را دستمایه ساخت مجسمههای چوبیاش قرار دهد. روی نیم تنهها، جغد و ماهی و اسب بسازد.«گفته بودم من خودخواهم نمیتوانم چیزهایی که شما میگویید را بسازم.» درختان با احمد حرف میزنند، حتی وقتی خشک شده باشند. خودشان به او میگویند که دوست دارند به چه چیزی تبدیل شوند، خودشان میگویند من را بتراش. احمد هم همیشه چنین میکند. خودشان میگویند و او هم ابزار به دست میگیرد و بداهه تصویری میتراشد: «من همیشه بداهه کار میکنم، یعنی هیچ وقت عکسی از تصویری که میخواهم کار کنم مقابلم نیست. تصویر را در ذهنم مجسم میکنم و میتراشم.»
روزی که صدای شجریان خاموش شد، یک شهر گفت که میخواهد خیابانی به نامش کند و تندیسی برایش بسازد. مشهد هم گفته بود. احمد اما خواسته بود، کاری کند. میگوید، سال 92 وقتی در بوستان هنرمندان تهران نمایشگاهی از آثارش برگزار کرده بود، شجریان هم آمده بود غرفهاش و کارش را دیده بود. اویی که در دبیرستان نقشهکشی ساختمان خوانده بود و در دانشگاه معماری آموخته بود. شجریان به او گفته بود که کارهایش دیدنی است: «احساس دین میکردم، خواستم کاری کنم، یکی از درختان را دیدم و گفتم برای نمونه کار بگذارید تصویر استاد را روی یکی از همین تصاویر پیاده کنم.»
یکی از مجسمههای نیمه، گفته بود که تصویر استاد آواز ایران روی بدنه او خوب در میاید، احمد یکی از عکسهای شجریان را در ذهنش تجسم کرد و تراشید. سه روز بعد که چهره شجریان از میان درخت پیدا شد، مدیریت پارک آمد و کار را دید: «مدیریت اصلی پارک در شهرداری آمد و گفت اینقدر به طرح علاقه مند شده که حتی حاضر است آن را به خانهاش ببرد، گفته بودند حیف است که اینجا باشد.» روز بعد گفته بودند که چه قدر خوب میشود اگر برایش حفاظ بگذارند و آن را نورپردازی کنند. احمد آن روزها خوشحال بود. مثل پدری که پسرش از آب و گل در میآید و او شاهدش باشد. «تمام کسانی که آن روزها از کنار من رد میشدند و کارم را مشاهده میکردند از کارم تعریف میکردند از من عکس میگرفتند، در فضای مجازی میگذاشتند، به من روحیه میدادند.»
مجسمه چوبی پشت آسایشگاه جانبازان جنگ بود. یک روز آنها هم که صدای چکش و مقار را شنیده بودند آمدند و شاهد کار احمد شدند. بعد از ده روز کار احمد تمام شد. شجریان روی تنه درخت مانده بود. همان تمثال معروفش در پارک ملت مشهد حکاکی شده بود. احمد باید به زاهدان، زادگاه مادریش باز میگشت. «گفتم پسرم بیمار شده، باید به زاهدان بروم.» مسئولان پارک گفته بودند که او آنقدر کارش خوب بوده که به منطقه 9 شهرداری مشهد هم معرفیش کردند تا من بعد به او کار سفارش دهند. صبح روز دهم، با همان دوچرخهای که بیست روز پیش با آن به پارک ملت وارد شده بود، رفت تا برای آخرین بار مجسمه را ببیند و با آن وداع کند. «فکر میکنم همان زمان کارشان تمام شده بود، چون مجسمه را بریده بودند و سبزه کاشته بودند.» برای اولین بار در این ده روز یک نفر هم او را به تمسخر گرفته بود. روی لحن احمد یک لایه اندوه مینشیند که میگوید: «به مسخره و ریشخند گفت بیا مجسمهات را ببین، بیا ببین چه بر سر اثرت آمده است.» احمد آن لحظه خشمگین میشود: «همانجا لایو گرفتم و برای اینکه مساله سیاسی نشود گفتم مساله مالی است.»
احمد همان زمان رفته بود مدیریت پارک. مدیریت پارک در شهرداری هم آمده بود. به احمد گفتند چند جوان که حالت طبیعی نداشتند، مجسمه او را تخریب کردند. گفتند با ساطور افتاده بودند به جان مجسمه. احمد باور نکرده است: «چطور ممکن است مجسمه چوبی که درونش پر شده و روی آن 120 سانتیمتر با مغار چوب کاری شده، با ساطور نابود کرد. اگر هم با تبر به آن ضربه زده بودند، من میتوانستم آن را پر کنم.» پارک ملت مشهد مجسمه کم ندارد. به نوشته سایتهای محلی مشهد 12 نیم تنه برنزی دارد اما تخریب نصیب نیم تنهای شد که چهره شجریان روی آن بود: «پارک ملت مجسمه زیاد دارد، مجسمه من هم در دید نبود، یک گونی هم روی آن کشیده شده بود.» احمد از متولیان پارک خواسته بود تا باقیمانده مجسمه را به او بدهند. مثل پدری که خواسته باشد، دست کم جسد فرزندش را به دستش بدهند: «گفتند تو نبودی ما هم آن را دور ریختیم.» دور ریختن را چندبار تکرار میکند. احمد میگوید این مجسمهها مثل فرزندانش هستند: «به شما بگویند بچهات را دور ریختیم چه واکنشی نشان میدهید؟ اصلا منطقی است که در پارکی که نگهبان دارد و با همه مسالهای برخورد میشود یک نفر بیاید و مجسمهای را با ساطور نابود کند، همیشه هم که همه چیز را گردن جوانان میاندازند» احمد میگوید از او خواسته بودند تا ماجرا رسانهای نشود، او اما تنها باقیمانده مجسمه را میخواهد. هرچه که از آن مانده.
هنوز هیچ فردی از بدنه مدیریت شهری مشهد به این مسئله واکنش نشان داده است، جز صدرا یوسفی، معاون فرهنگی و هنری سازمان اجتماعی شهرداری مشهد که اصل خبر را تکذیب کرده است. او تسنیم گفته است: «فرآیند ساخت مجسمه در شهرداری، به این صورت است که در ابتدا باید طرحی از اثر مورد نظر ارائه و به تایید شورای یادمانها برسد؛ سپس ماکت ارائه شود. بعد از بررسی آن، اگر ابعاد هنری و تناسبات ارائه کار مورد تایید شورا واقع شد، کار به مرحله اجرا میرسد و ساخت آن مجسمه در قالب قرارداد انجام میشود. هیچکدام از این فرایندها در هیچ مرجعی از شهرداری مشهد طی نشده و اصل وجود چنین موضوعی در حد یک شایعه است. ممکن است فردی به صورت خودسرانه و بدون مجوز اقدام به چنین کاری بکند. در این صورت نیز عوامل نگهبانی پارک با وی به دلایل زیست محیطی برخورد میکنند. لذا اصل این خبر مورد تردید است.» احمد حالا یکبار دیگر احساس شکست در کارش میکند، مثل آن روزی که بعد از دانشگاه وارد حوزه دکوراسیون داخلی شد، چند سالی کار کرد اما اجناس چینی شکستنش دادند. احمد بعد از دیدن جای خالی مجسمه چوبی سوار بر دوچرخه شد و به مسافرت 5 سالهاش ادامه داد. مسافرتی که نه مقصد معینی دارد و نه هدفی: «گفتم دیگر ماندن ندارد، باید بروم.»
بعد از آمدن حکم تخریب عمارت «امیر اقتدار»، میراث فرهنگی تازه به فکر ثبت ملی این بنا افتاده است. معاون میراث فرهنگی استان تهران میگوید هنوز شکایتی از سمت میراث فرهنگی برای به جریان انداختن دوباره پرونده این بنا صورت نگرفته است اما موضوع در معاونت فنی میراث فرهنگی تهران مطرح و برای تصمیمگیری نهایی به وزارتخانه ارسال شده است. مدیرکل دفتر ثبت آثار، حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی هم میگوید اعضای شورا با ثبت این اثر موافق هستند و «صرفا تشریفات قانونی باید طی شود.»
تا چند روز دیگر با رای دیوان عدالت اداری تنها بخش باقیمانده عمارت امیر اقتدار تخریب و از صحنه روزگار محو خواهد شد. امیر لشکر محمود خان انصاری ملقب به «امیر اقتدار»، آخرین رئیس پلیس نظمیه دوران قاجار و حاکم نظامی تهران بود. کسی که هنوز معبر شمالی عمارتش به یاد او، خیابان امیری و معبر جنوبی، اقتدار نامگذاری شده است. هنوز هر دو نام بر گذرها باقی مانده اما قرار است خود عمارت دیگر نباشد.
امیر اقتدار سه دختر و پنج پسر داشت که هر کدام از فرزندان در بخشی از این خانه تاریخی ساکن بودند. سامانه طرح تفصیلی شهرداری تهران، عمارت امیر اقتدار و دیگر بخشهای آن را به عنوان مجموعه ساختمانهای تاریخی مشخص کرده بود اما رفتهرفته هر یک از این بخشها شبانه و در سکوت تخریب شدند. چنان که ملک جنوبشرقی را در سال ۹۴ و ملک جنوبغربی را عمارت در سال ۹۵ شبانه ویران کردند.
باغ بزرگ امیر اقتدار نیز که در دوران پهلوی دوم انبار بهداری ارتش شده بود، در سالهای گذشته تبدیل به بازار موبایل ایرانیان شد. میگویند مالکیت هر دو عمارت تخریب شده نیز در اختیار بازار موبایل است.
آنطور که مصطفی پورعلی، مدیرکل دفتر ثبت آثار، حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی به «پیام ما» میگوید این بنا واجد ارزش ثبت است اما تاکنون اقدامی برای ثبت کردن آن در فهرست آثار ملی صورت نگرفته است: «بنای موسوم به امیر اقتدار، به لحاظ ویژگی معماری واجد ارزش ثبت است. رای دیوان هم ناظر بر این است که باید ابتدا بنا ثبت شود و بعد اعمال محدودیت صورت پذیرد.»
مرتضی ادیبزاده، معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان تهران به «پیام ما» میگوید، در سالهای گذشته پروندهای در خصوص ثبت اثر تشکیل نشده است. این جمله خود گواه کمکاری اداره میراث،فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان تهران در ثبت ملی یک بنای ارزشمند است.
عمارتی که بنا به گفته سجاد عسگری، دبیر کمیته پیگیری خانه های تاریخی تهران به جهت شخصیت تاریخی امیر اقتدار و معماری آن واجد ارزش است: «این بنا یکی از خانههایی است که در دوره پهلوی اول ساخته شده و معماری آن، تلفیق معماری ایرانی و اروپایی است که به آن معماری فرنگی نیز گفته میشود. علاوه بر این چیزی که بیشتر بنا را واجد ارزش میکند، شخصیت امیر اقتدار است که حتی کوچه ها هم به نام اوست.»
میراث فرهنگی عمارت امیر اقتدار را به عنوان اثر واجد ارزش معرفی میکند اما این مسئله با رای دیوان عدالت نقض شده است. دبیر کمیته پیگیری خانههای تاریخی تهران میگوید چیزی به اسم بنای بدون ارزش نداریم: «ما آثار ارزشمندی داریم که به مرور زمان باید ثبت ملی شود. در قانون آمده که یا اثر ثبت ملی است و یا در فهرستهای مرتبط قرار دارد. موضوعی به نام واجد ارزش محمل قانونی ندارد. اصولا یا اثر ثبتی است یا ثبتی نیست. چیزی به این نام در قانون وزارت میراث فرهنگی تعریف نشده اما چون وزارتخانه این توانایی را دارد، آثاری از جمله عمارت امیر اقتدار را به نام اثر واجد ارزش تعیین کرده که بدین معنی است که اثر قابلیت نگهداری دارد و حتی می تواند ثبت ملی شود.»
حال فرصت چندانی تا تخریب آخرین بخش باقی مانده از این امارات تاریخی باقی نمانده است و هنوز اقدام خاصی از سمت میراث فرهنگی استان تهران صورت نگرفته است. مشخص نیست دفاعیه میراث در جلسه دیوان چه بوده است که حکم به تخریب بنا داده شده است اما مرتضی ادیبزاده، معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان تهران میگوید: «ملک واجد ارزش بوده و قاضی رای را براساس این داده است و ما در حال انجام کارهای حقوقی لازم برای این موضوع هستیم.»
به گفته ادیبزاده هنوز شکایتی از سمت میراث فرهنگی برای به جریان انداختن دوباره پرونده صورت نگرفته است و پرونده هنوز در حوزه میراث فرهنگی است: «پرونده بنای امیر اقتدار در معاونت فنی میراث فرهنگی تهران تشکیل شده و برای تصمیمگیری نهایی به وزارتخانه فرستاده شده است.»
به نظر میرسد که میراث فرهنگی بعد از سالها به دنبال ثبتکردن این اثر ارزشمند است. پورعلی در این رابطه میگوید: «پرونده تهیه شده است و در اولین جلسه شورای ملی، ثبت آن مطرح میشود، اعضای شورا با ثبت این اثر موافق هستند و صرفا تشریفات قانونی باید طی شود.»
قرار مذاکره میان مالک و شهرداری
خطر تخریب عمارت تاریخی «امیراقتدار» شهرداری و میراث فرهنگی را به تکاپو انداخته است. ظهر دیروز خبر آمد که برای حفظ و نگهداری این بنا، قرار است در جلسهای بین مالک و شهرداری به مالک پیشنهاد شود برای حفظ عمارت، شغلی در آن راه بیندازد که مد نظر و مورد تایید میراث فرهنگی است. محمد شهرآبادی، معاون شهرسازی و معماری شهرداری منطقه ۱۱ درباره آخرین وضعیت عمارت تاریخی «امیر اقتدار» در ناحیه یک این منطقه به شهر گفته است: «تا این لحظه هنوز تقاضایی برای صدور پروانه ساختمانی انجام نشده است. با توجه به اینکه مالکان از حقوق مالکانه برخوردار هستند، صدور پروانه الزامی است. ضمن اینکه اگر آرای دیوان عدالت اداری، انجام نشود تخلف محسوب میشوند.»
حکم تخریب 5 خانه تاریخی در منطقه 11
عمارت امیر اقتدار، نخستین بنای تاریخی نیست که مشمول حکم تخریب دیوان عدالت اداری شده است. تا اواخر تیرماه پنج خانه تاریخی تنها در منطقه ۱۱ از دیوان عدالت اداری حکم تخریب گرفتند. بعضی از فعالان میراث فرهنگی و مسئولان استان تهران معتقدند میراث فرهنگی در حفظ این آثار ارزشمند کمکاری میکند. چنان که چندی پیش محمدعلی بیگم، معاون معماری و شهرسازی شهرداری منطقه 11 گفته بود: «وزارتخانه میراثفرهنگی متولی بناهای تاریخی است. اما عملا مسئولیت را از گردن خود ساقط میکند و تنها به استعلام کفایت میکند.» بیگم، یکی از مشکلات شهرداری را رایهای صادرشده از سوی دیوان عدالت اداری درباره بناهای تاریخی میداند: «براساس ضوابط این نهاد، بناها تا دوره زندیه شامل ضوابط حفاظت میشوند و زمانی که مالک یک بنای ارزشمند به دیوان عدالت اداری مراجعه میکند، این نهاد بر اساس قوانین خود رای صادر میکند.» رویهای که به نظر میرسد این بار مشمول عمارت امیر اقتدار شده است.
دبیر کمیته پیگیری خانههای تاریخی تهران با اشاره به تخریب بخشی از عکاسی تابان و چند بنای دیگر در منطقه 11 با توجه به رای دیوان میگوید: «مرجع شکایت مردم و دولت دیوان است، اما دیوان باید شعب تخصصی میراث فرهنگی برای این امر به وجود بیاورد و قضات باید متخصص این این امر باشند. این در حالی است که در رویه فعلی، قاضی حتی پرونده را به کارشناس رسمی دادگستری هم ارجاع نمی دهد.» از نگاه او بیشتر این رایها از سوی یک تا دو قاضی داده میشود، این شیوه در تضاد با سخنان مقامات عالیرتبه و احکام بالا دستی و سند چشمانداز 1402 است و با این شیوه دیگر چیزی از هویت تاریخی تهران باقی نمیماند.
یک قدم تا تخریب کوره ناصر خان عجم
پیام ما- تخریب کوره ناصر خان عجم از سه ماه پیش شروع شد و در غیاب مسئولان میراث فرهنگی همچنان ادامه دارد. این محوطه محدوده روستای درآویزه شهر ملاثانی خوزستان است و تا امروز 30 درصد از محوطه بنا تخریب شده و نزدیک است که به تلی از خاک بدل شود. سرقت کتیبههای باستانی، تخریب کاروانسرای دزفول و سایر آثار باستانی در این محدوده، تابوی تخریب میراث فرهنگی را درهم شکسته و این بار قرعه به نام این بنایی تاریخی افتاده که بازمانده دوره قاجار است.
از کنار جاده که رد میشوید، تپهای میبینید با دو ورودی طاقمانند. همین تناقض عجیب است که شما را متوجه وجود یک اثر تاریخی در این محدوده میکند. کوره ناصر خان عجم مربوط به اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی است. سازه خاموشی که بارها به هنگام رد شدن از کنار جاده مورد توجه رهگذران، ساکنان محلی و دوستداران میراث فرهنگی بوده است.
شاید اگر هفته گذشته یکی از فعالان میراث فرهنگی به طور اتفاقی از آن محل رد نمیشد، هیچ کس متوجه تخریب این بنای ارزشمند نبود. مجتبی گهستونی، عضو شورای هماهنگی تشکلهای میراث فرهنگی به «پیام ما» میگوید: «در بازدیدی که داشتم متوجه شدم بخش جنوب غربی این بنا به طور کامل تخریب شده است. یک کوره آجرپزی نزدیک این حوالی است که چهار ورودی دارد که یکی در سمت شرق و دو تا در سمت غرب است که متاسفانه بیلهای مکانیکی آن بخشی از بنا را به طور کامل تخریب کرده و برداشته است.» به گفته گهستونی هم اکنون قریب به 30 درصد از محوطه تاریخی بنا تخریب شده است.
پیگیریهای «پیامما» برای ارتباط با مسئولان میراث فرهنگی استان خوزستان بینتیجه است. بابک حسینی، معاون میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری این اداره که انجام مصاحبه را منوط به ارائه سند منتشر شده در خصوص تخریب این بنا کرده بود، در نهایت جواب تماسهای مکرر ما را نداد.
آن طور که از شواهد پیداست این بنا هنوز ثبت ملی نشده است اما پیگیریهایی برای این موضوع صورت گرفته است.
به گفته گهستونی از همان سالهای 95 تا 96 اقداماتی برای ثبت ملی این بنا صورت گرفته است: «رئیس میراث فرهنگی شهرستان باوی که در ملاثانی مستقر است، اعلام کرد که 4 یا 5 سال است که درخواست ثبت بنا را داده است.»
او ادامه میدهد: «معاون میراث فرهنگی خوزستان گفته است که اداره میراث فرهنگی شهرستان باید پروندهای برای ثبت بنا در فهرست آثار ملی تشکیل دهد، ولی عملا به این موضوع بیتوجهی شده و ما شاهد حجم تخریبهای گستردهای در مجموعه بودیم.»
بیتوجهی به این بنا منجر شده لودرها و بیلهای مکانیکی به جان این بنای تاریخی بیفتند. بنا در لب جاده و در مسیر رودخانه کارون قرار گرفته و همین نزدیکی به آب منجر شده تا سودجویان چشم طمع به زمین بنا داشته باشند. این فعال میراث فرهنگی میگوید: «میخواهند آنجا را زمین کشاورزی کنند، چون دقیقا بین جاده و رودخانه است و موقعیت عالی به لحاظ زمین دارد.»
تخریب این بنا مربوط به روزهای اخیر نیست. مسئولان میراث فرهنگی مدعیاند که تخریب در سه ماه پیش صورت گرفته و متوقف شده است. رد چرخ ماشین آلات سنگین و خاک نرم اما گویای واقعیت دیگری است. گهستونی اما میگوید: «تخریب در غیاب مسئولان میراث فرهنگی بیشتر شده است، رد ماشینها نشان میدهد که تخریب جدید مربوط به امروز و یا دیروز است.»
او معتقد است که در آینده با اعمال فشار، این بنا به طور کامل تخریب میشود. بنایی که مربوط به دوره قاجار است، در مسیر جهانی اهواز به شوشتر قرار گرفته و جز معدود بناهای آجری باقی مانده در منطقه است.
این فعال میراث فرهنگی میگوید که درکاوشهایی تحت عنوان دشت میاناب بیش از 250 محوطه باستانی در این محدوده شناسایی شده است.
عضو شورای هماهنگی تشکلهای میراث فرهنگی کشور ازدیاد بناهای تاریخی در این محدوده و نبود امکانات را عامل بیتوجهی مسئولان به این بنای تاریخی میداند: «حجم بناها زیاد است و به همین دلیل حجم تخریبها هم بالا است و میراث فرهنگی شهرستان اعتباری برای رسیدگی به آثار ندارد. ما به اداره کل میراث فرهنگی شهرستان اعلام کردیم که در شهرستان باوی در مجموع دو اثر ارزشمند وجود دارد. یکی همین بنا که البته ثبت نشده و دیگری عسکر مکرم. پرسیدیم چه توجیهی دارد که این بناها از بین برود و آنها در جواب از کمبود بودجه و امکانات و ماشین و موتور گفتند.»
به گفته این فعال میراث فرهنگی در محدوده اهواز تا شوشتر شهرهای عسکر مکرم، دستوا و هرمز اردشیر قرار داد که به دلیل کمبود بودجه برخی از محوطهها و بناها به طور خاص مورد توجه و برخی مورد غفلت قرار گرفتند.
فعالان میراث فرهنگی معتقدند که با تخریب این بنای تاریخی راه برای تخریب سایر بناها نیز همواره میشود. همچنان که خانه پدری فیلمساز معروف، کیانوش عیاری تخریب شد. گهستونی میگوید با تخریب این بنا تابوی تخریب بناهای تاریخی میشکند:« اینجا در مسیر میراث جهانی شوشتر است و پر از محوطههای باستانی است. اگر اینجا با خاک یکسان شود، راه برای تخریب بسیاری از محوطه های باستانی باز می شود.»
انتظار فعالان میراث فرهنگی ورود هرچه سریعتر مسئولان میراث فرهنگی شهرستان و استان برای حفاظت از این بنا است. گهستونی ادامه میدهد: «انتظار میرود که پیش از همه میراث فرهنگی سریعا این بنا را در فهرست آثار ملی ثبت کند و بعد نقاط که تخریب شده را مرمت و بازسازی کند.»
سرقت کتیبهها در رامهرمز، تخریب چند محوطه باستانی در این شهرستان و تعرض به محدوده بناهای تاریخی همه و همه نشان از بیتوجهی مسئولان این شهرستان به آثار فرهنگی و تاریخی است.
مهر ماه 93 بود که رییس اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری دزفول از تخریب کاروانسرای بازار قدیم این شهر به دلیل ساختوساز غیرمجاز در مجاورت آن خبر داد. این کاروانسرا که متعلق به اواخر دوره زندیه و اوایل دوره قاجاریه بود در حالی تخریب شد که مرمت آن از سال قبلش آغاز شده بود.
البته بخشی از بنا هنوز هم باقی است گهستونی اما خبر میدهد که این کاروانسرا هم در معرض تخریب کامل است و بخشهایی از آن به طور کامل تخریب شده است.
قفسهای آماده برای سه هزار و 800 پرنده
شهرداری قم برای فرستادن سههزار و 700 پرنده به قفس، 21 میلیارد تومان هزینه کرده است. عضو شورای شهر قم میگوید پروژهای که «دهها میلیارد» خرج برداشته، حتما مجوز محیط زیست دارد، اما پیگیریهای «پیام ما» نشان میدهد این پروژه در حالی پیش رفته و نزدیک به افتتاح است که اداره محیط زیست استان قم هنوز هیچ مجوزی به آن نداده است. از سوی دیگر رویآوردن شهرداریها به راهاندازی باغهای پرندگان در نقاط مختلف کشور در شرایطی است که تهیه حیوانات این مراکز و آمار مرگومیر آنها هرگز شفاف نبوده و فعالان محیط زیست و حقوق حیوانات بارها از راهیافتن پرندگان قاچاقی به قفسهای باغ پرندگان گفتهاند.
کلنگ باغ پرندگان قم در سال 95 به دستور شهردار زمین خورد. هزینه بیش از 21 میلیارد تومانی راهاندازی این مرکز تا الان صرفا شامل عملیات عمرانی، ابنیه، برق، تاسیسات و قفسههای کوچک و بزرگ بوده است و شهرداری همچنان باید برای خرید صدها پرنده و کارهایی چون راهاندازی فضای سبز پول خرج کند.
برای اجرای حقوق شهروندی پرندگان را به قفس بیندازید
قرار است صدها پرنده پشت قفسهای کوچک قرار بگیرد: از طاووس، عقاب، جغد و شاهین تا پرندگان آبچری چون غاز، اردک و پلیکان و طوطیسانان، قرقاول و شترمرغ. در باغ پرندگان قم قفسی بزرگ هم برای پرندگان حارهای ساختهاند، این پرندگان را باید از کجا خرید؟ تلاش برای خرید این حیوانات و کسب درآمد از آنها در زمانهای رخ میدهد که مخالفان باغوحشها و باغهای پرندگان بیشتر شدهاند و بازدیدکنندگان مدتهاست نگاهی منتقدانه به وضعیت حیوانات اسیر پیدا کردهاند. این بار هم اگرچه راهاندازی این مرکز اگرچه انتقاد فعالان محیط زیست را به دنبال داشته اما بعضی احداث باغ پرندگان را جزو حقوق شهروندی دانستهاند. مثل «موسسه دیدهبان حقوق شهروندی» که در نامهای خطاب به شهردار قم و با استناد به ماده 85 منشور حقوق شهروندی، اسارت پرندگان را مصداق بارز حق شهروندی دانسته و خواستار افتتاح سریعتر این مجموعه شده است.
این راهکار برای توسعه گردشگری اما از همان ابتدا با اعتراض فعالان محیط زیستی و فرهنگی این استان همراه بوده است. آنها معتقدند که سفر مردم به قم ریشه در باورهای مذهبی و قلبی افراد دارد و برای جذب گردشگر نیازی به اسیر کردن پرندگان نیست. چنان که باغ پرندگان مشهد نیز سهم چندانی در جذب گردشگر نداشته است.
علی کشمیری، فعال حقوق حیوانات به «پیامما» میگوید: «هر وقت صحبت از باغ پرندگان میشود تن ما به لرزه میافتد. خیلیها متوجه نیستند که آنجا چه اتفاقی میافتد. تلخیها عامل انتقاد است. با وجود اینکه سازمان محیط زیست مجوز احداث باغ را به آنها داده و کاری خلاف قانون انجام نشده، این موضوع همواره دغدغه فعالان محیط زیست و حقوق حیوانات بوده است.»
کاملا قانونی و بدون مجوز
محمد آتشزر، عضو شورای شهر قم اخذ مجوز محیطزیست این مجموعه را تایید میکند. آتشزر به «پیامما» میگوید: «هیچکاری در شهرداری قم بدون مجوز انجام نمیشود. ما حتی در رابطه با شهربازی و سایر موارد نیز استاندارد و مجوزهای لازم را از نهادهای مربوطه گرفتیم. قطعا پروژهای که دهها میلیارد هزینه روی آن انجام شده، مجوز محیطزیست هم دارد.» رضا موسوی مشکینی، مدیر محیط زیست استان قم به « پیامما» میگوید که این مرکز هنوز مجوز محیط زیست را دریافت نکرده است: «این باغ با هماهنگیهایی که از قبل داشتیم ساخته شده و هنوز هم به بهرهبرداری نرسیده است. موضوع کاملا قانونی است و ما در همین چارچوب هم مجوزات لازم را به موقع صادر میکنیم.»
از مرداد ماه خبر دادهاند که این مرکز دو ماه دیگر افتتاح میشود. آتشزر میگوید زمان افتتاح را انداختهاند دهه فجر. موسوی هم میگوید هنوز مجوز ندادهاند چون طرحشان نهایی نشده: «یک سری اسناد کم بود و طرحشان هم نهایی نشده بود اما الان این طرح نهایی شده است. در آخرین بررسی، طرح این باغ یک تا دو ایراد جزیی مثل معرفی دامپزشک داشته که مسیر آن طی شده و باقی ایرادات نیز در حال رفعشدن است.»
چه کسی حاضر است در زندان بماند؟
فعالان محیط زیست و حقوق حیوانات همچنان مخالف احداث باغ پرندگان و نگهداری آنها در قفس هستند. علی کشمیری میگوید: «وقتی یک دلفین در برج میلاد و در زیر گوش سازمان محیطزیست میمیرد و سازمان حتی مطلع هم نمی شود، چگونه متوجه از بین رفتن گونههای مختلف پرندگان میشود؟»مدیر محیطزیست استان قم اما نگاه دیگری دارد و میگوید حتی در قانون هم با نگهداری حیوانات برای نمایش و یا حفاظت موافقت شده است: «این باغ با هماهنگیهایی که از قبل داشتیم ساخته شده و کاملا قانونی است. ما در همین چارچوب مجوزهای لازم را به موقع صادر میکنیم.» فعالان حقوق حیوانات اما هرگونه استاندارد برای ساخت قفس را بیمعنی میدانند. کشمیری میگوید: «استاندارد یعنی کف. سازمان محیطزیست دستورالعملی دارد به نام ایجاد و مدیریت مراکز نگهداری حیاتوحش و در این دستورالعمل فضای نگهداری مثلا شیر یا ببر 150 متر مربع عنوان شده است، در صورتی که قلمرو شیر در طبیعت 10 کیلومتر مربع است.» از نگاه او استاندارد یک انسان طبیعت است: «ما با واژههای انسانساز نمی توانیم به استقبال اسارت برویم و بگوییم که استاندارد را رعایت کردهایم. مگر ما زندان استاندارد داریم؟ کدام یک از ما حاضریم در زندان بمانیم؟»
قم از معدود شهرهای کویری است که ظرفیت بالقوه پرندهنگری در دو تالاب مره و بهشت معصومه را در درون خود دارد. کشمیری به همین ظرفیت نگاه میکند: «وقتی ما امکان جذب گردشگر در دو تالاب«مره» و «بهشت معصومه» را داریم چرا باید برای کشاندن آنها به این شهر قفس بسازیم؟»
همه پرندگان باید مجوز داشته باشند
سه هزار و 800 پرنده چطور و از کجا قرار است خریداری شود؟ شهرداری قم در تبلیغاتش میگوید این تعداد پرنده را برای احداث دومین باغ پرندگان کشور از لحاظ وسعت در دل پارکی هزار هکتاری میخواهد. مدیر کل محیط زیست قم میگوید: «تمام پرندگان باید مجوز لازم را داشته باشند و منشا و مبدا آنها مشخص باشد. این مسئله چیز عجیبی نیست و در همهجا اتفاق میافتد.» اما چطور ممکن است؟ رقم بسیار بزرگی است و همین موضوع نگرانی درباره قاچاق پرندگان و سایر روشهای غیرقانونی تامین پرندگان را دوچندان میکند. حال آنکه سالانه از حدود پنج میلیون پرنده مهاجری که به استان مازندران و خوزستان میآیند حدود 1.5تا 2 میلیون پرنده دیگر هرگز به وطن خود بازنمیگردند؛ یا به سفرههای غذا میروند یا به باغهای پرندگان.
کشمیری میگوید: «باغ پرندگان حلقه آخر زنجیره قاچاق پرندگان مهاجر است، هیچ پرندهای خودمعرف به باغ پرندگان معرفی نمیشود و همه اینها از طبیعت صید میشوند.» او به تجربه مشابه باغ پرندگان در سایر مناطق کشور اشاره میکند: «گفته میشود که این پرندهها از کانال رسمی خریده میشوند اما در پشت پرده واقعیت دیگری در جریان است. برای مثال فقط در باغ پرندگان مشهد 70 پرنده قاچاق کشف شد، تمامی این پرندگان از شمال کشور قاچاق شده بودند.»آنطور که مدیر کل محیط زیست این استان میگوید هنوز پرندهای برای این باغ خریداری نشده است اما عضو شورای شهر قم از امضای یک قرارداد در این رابطه خبر میدهد: «ما در این خصوص مناقصهای برگزار کردیم و یک شرکت تکثیر پرنده در این مناقصه برنده شده است.» آتشزر، عضو شورای شهر قم هم اطلاعی از رقم قرارداد ندارد، اما پاسخش به نگرانی فعالان محیط زیست این است: «اولا قفسهای این پرندگان بزرگ است و ثانیا این پرندهها وحشی نیستند که از جنگل گرفته شوند. اینها پرندههایی هستند که در همان قفس تکثیر میشوند. حتی اگر رها هم شوند با توجه به نوع زندگی قبلی خود، زندگی راحتی در خارج از قفس ندارند.»
اردکانیها میگویند شهرشان بیش از این جای کارخانه ندارد. افتتاح بیرویه صنایع فولاد و شیشه و کاشی در این شهر، آب و هوا و خاکشان را آلوده کرده است. تشکلهای محیط زیستی در این سالها در برابر افتتاح ۱۲ کارخانه فولاد و ۱۳ کارخانه کاشی ایستادگی کرده بودند اما صدور مجوز جدید برای چهار کارخانه فولاد باعث اعتراض دوباره آنها شده است. علاوه بر صنایع فولاد، هراس فعالیت معدن توران پشت در حریم گنبدهای آهکی و معدن مس دره زرشک هم باقی است، هر روز ممکن است دوباره مشغول به کار شوند.
مرگ تدریجی یک شهر
مهتاب جودکی – سه روز پیش مردم ناراضی از صدور مجوزهای جدید، با ماسکهایی بر صورت در اردکان تجمع کردند و پلاکاردهایی در دست گرفتند که از ادامه صدور مجوزها گله میکرد، از آلودگی هوا میگفت و اینکه شهر کویریشان با توسعه بیرویه صنایع پرآبخواه و آلاینده به تدریج در حال مرگ است.
آنها روی پلاکاردهایشان نوشتند که «آلودگی هوا کشندهتر از کرونا» است و از ادارههای محیط زیست، آبمنطقهای و وزارت صنعت، معدن و تجارت خواستند که جلوی رشد بیرویه صنایع فولاد را در شهر خشک و کمآبشان بگیرند. مردم معترض در این تجمع گفتند که اردکان آلودهترین شهر ایران است و سلامتی حق مردم و ابطال مجوزهای جدید صنایع فولادی را طلب کردند. محمدرضا دشتی اردکانی، نماینده مردم این شهر هم میان معترضان حاضر شد و گفت جلسات مختلفی با مسئولان داشته و به چندین نفر نامه نوشته و فکر میکند دیگر کاری نمانده که نکرده باشد.
محمد سپهری، مسئول انجمن دوستداران محیط زیست اردکان میگوید روند صنعتیشدن اردکان از چند سال پیش شروع شد و در ابتدا مردم استقبال کردند چون به کار نیاز داشتند. این بود که کارخانههای کاشی و سرامیک و شیشه و فولاد در شهر یکییکی سبز شدند و اینجا تبدیل شد به قطب سوم فولاد کشور. اما رفتهرفته کنترل اوضاع از دست خارج شد و پیامدهای محیط زیستی یقه مردم را گرفت؛ کمبود آب شرب، کم آبی منطقه، آلودگی هوا. او به «پیام ما» توضیح میدهد: «مهاجرت بالا به اردکان هم مسئلهساز شده است.
نیمی از کارگران شهر اردکان غیربومیاند، یک سوم مردم این شهر غیربومی شدهاند و ۱۰ هزار مهاجر از افغانستان برای کار به این شهر آمدهاند. اما این مردم هم هموطنان ما هستند. مشکل اصلی ما آلودگیهای محیط زیستی است.»
به گفته او اگرچه از سال ۹۴ و به دنبال افزایش آلودگیهای این شهر، بنا شد که دیگر در محور دشت اردکان مجوز جدیدی به کارخانهها داده نشود اما خیلیها خلاف این وعده عمل کردهاند: «مردم با چشمهای خودشان دیدهاند که هر سال کارخانه جدیدی افتتاح میشود.
جستوجوهای ما نشان داد که آنها از مجوزهای قدیمی استفاده میکنند اما یک ماه پیش هم یک کارخانه فولاد جدید افتتاح شد که هنوز مجوز محیط زیست ندارد.» شبیه این موارد باز هم هست و اهالی ناراضی این شهر در یزد میپرسند «پس کی افتتاح کارخانهها تمام میشود؟» اینطور که سپهری میگوید اکنون نزدیک به دو سوم مسیر یزد به اردکان پر از کارخانه است و این در حالی است که ۸۰ درصد جمعیت استان در این محور زندگی میکنند.
افزایش کارخانهها و کارگاهها مشکلات زیادی به بار آورده است، چنان که در این شهر با ۵ روز بارندگی در سال، آلودگی امان اهالی را بریده است. «بیشتر اوقات از ۲ صبح تا ۲ بعد از ظهر بالاترین آلودگی نصیب اردکان است، مگر اینکه باد ملایمی بیاید و کمی از غلظت آن بکاهد.»
اعتراض اهالی به توسعه لجامگسیخته و بدون توجه به تبعات محیط زیستی آن است. چنان که مسئول انجمن دوستداران محیط زیست اردکان میگوید ۱۲ کارخانه فولاد و ۱۳ کارخانه کاشی مجوزهای قدیمی دارند و قرار است افتتاح شوند: «سرمایهگذاریهایشان را کردهاند و نمیتوان جلوی آنها را گرفت.
میخواهند ساختوسازشان را از سر بگیرند. ما به کارخانههای فعال کاری نداریم، حرفمان این است که دستکم جلوی صنایع جدید گرفته شود اما روش صنایعی که مجوز قدیمی دارند هم این است که با زدوبند دوباره مجوزشان را احیا میکنند.
ما میخواهیم از آنها شکایت کنیم تا بفهمیم کوتاهی کدام مسئولان سبب این روند است.» او کارخانهای را مثال میزند که ۹ سال پیش مجوز گرفته و در این مدت فقط ۲ درصد پیشرفت کار داشته و بر این اساس باید خلع ید شده باشد اما آن را به صاحبان سرمایه فروختهاند و حالا قرار است دوباره افتتاح شود. «با این وضعیت آلودگی هوا و آب، باید جلوی آنها را بگیریم.
کارهایی البته کردند که جلوی آنها را بگیرند اما آنها از استان مجوز گرفتند.» سپهری با گفتن این موارد خبر میدهد که از ۱۲ مجوز قدیمی صنایع فولاد، چهار مورد مجوز جدید دوباره گرفتهاند.
مدیر کل محیط زیست: مجوز ۸ واحد صنعتی را باطل کرد
نیره پورملایی، مدیر کل محیط زیست استان یزد به «پیام ما» میگوید: «بر اساس طرح آمایش استان و مصوبات کارگروه های استانی، ممنوعیت صنایع پرآبخواه در دستور کار دستگاههای استانی قرار گرفته است.
در این رابطه تمامی واحدهای فولادی مسبوق به سابقه که اعتبار جواز تاسیس آنها منقضی شده و پیشرفت سیستمی و فیزیکی نداشته اند، در این محور ( مهریز – عقدا) ابطال شده است.» او ادامه میدهد: «در چند سال اخیر هیچ مجوزی در زمینه صنایع و معادنی که محیط زیست با آنها مخالف بوده صادر نشده و بیشتر مشکلات ما مجوزهایی است که در سالهای گذشته بدون دریافت نظر محیط زیست بوده صادر شده که نسبت به ابطال ۸ مورد از این واحدها اقدام شد.
موضوع چند واحد مورد بحث، واحدهایی بوده که در گذشته مجوزهایی را دارا بوده و بر اساس فرمهای پیشرفت کار سازمان صمت نسبت به تمدید جواز تاسیس آنها اقدام کرده است.» به گفته او در این رابطه محیط زیست استان با هماهنگی و حمایت مسوولان استانی تا جایی که امکان ورود و ایجاد محدودیت بر اساس وظایف قانونی داشته، اقدام کرده است.
پورملایی اما در نهایت میگوید: «با توجه به اینکه استان یزد یکی از بزرگترین استانهای معدنی کشور است، در سال جاری دو پهنه جدید صنعتی با اعمال فواصل مناسب از سکونتگاههای انسانی با هدف تکمیل زنجیره صنایع پایین دستی صنایع معدنی، مشروط به استفاده از آبهای نامتعارف (پساب سیستم تصفیه فاضلاب شهری و آبهای انتقالی) و استفاده نکردن از آبهای زیرزمینی در نظر گرفته شده است.»
در شلوغی کرونا، کارگاه معدن تورانپشت را تجهیز کردند
علاوه بر این صنایع فولاد، معادن توران پشت و درهزرشک هم بارها سبب اعتراض اهالی تفت شده است. عباس هاشمی مدیر جمعیت واقفین سبز، نماینده تشکل های زیست یزد به «پیام ما» خبر میدهد که در تعطیلیهای کرونا، کارگاه معدن تورانپشت تجهیز شده است. «معدن تورانپشت به زمان دولت دهم برمیگردد.
استاندار وقت مجوز این معدن را برای پسرخالهاش گرفت. ماجرای این معدن تا ۲۰ روز پیش مسکوت مانده بود تا اینکه در تعطیلیهای کرونا کارگاه آن را تجهیز کردند و اهالی به این کار معترض شدند.»
این معدن سنگ تراورتن درست در حریم گنبدی آهکی است و میراث فرهنگی هم به این موضوع واکنش نشان داده است: «این معدن باعث میشود که گنبد آهکی که در فهرست میراث طبیعی کشور هم ثبت شده تحت تاثیر قرار بگیرد و از بین برود.» در صورت فعالیت این معدن، چشمهای که هزاران سال قدمت دارد، به سرنوشت قنات داموک در نزدیکی دره زرشک دچار خواهد شد که انجام یک گمانهزنی برای معدن، باعث خشکیدن آن شد.
افزایش قربانیان کرونا با آلودگی هوا
مسعود تجریشی، معاون سازمان حفاظت محیط زیست در گفت وگو با پیام ما: هر یک واحد افزایش در غلظت ذرات معلق در هوا، ۱۰ درصد به قربانیهای کرونا اضافه میکند
| سوگل دانایی |
«آلودگی هوا هیچ تاثیر خاصی روی بیماری کرونا ندارد.» این جملهای است که از زبان یکی از اعضای ستاد مقابله با ویروس کرونای استان تهران شنیده شده است. جملهای که مقابل تمام اظهار نظرات هفته گذشته مسئولان محیط زیست، پزشکان و متخصصان شیوع شناسی ایستاده است. اظهار نظرهایی که تایید کرده بودند آلودگی هوا نه تنها شیوع ویروس کرونا را افزایش میدهد بلکه حتی میتواند آمار مرگ و میر ناشی از ویروس را هم اضافه کند. متخصصان که عموما پژوهشهای بین المللی را منبع حرفهای خود اعلام کرده بودند، معتقد بودند که همزمانی آلودگی هوا و کرونا سال سختی را برای شهروندان کلانشهرهای ایران رقم میزند.
«علی ماهر» معاون ستاد مقابله با ویروس کرونای استان تهران به ایلنا گفته است که «آلودگی هوا هیچ تاثیر خاصی بر روی بیماری کرونا ندارد و بررسیها هم حاکی از عدم ارتباط بین این دو موضوع است.» او در پاسخ به این پرسش که همزمان با آمدن زمستان و افزایش آلودگی هوا، نگرانیها از میزان ابتلا به ویروس کرونا در میان شهروندان کلانشهرها افزایش پیدا میکند نیز گفته بود: «وضعیت میزان ابتلا به ویروس کرونا در زمستان بستگی به رفتارهای مردم دارد و اگر رفتارهایی که برای پیشگیری از شیوع ویروس در نظر گرفته شده را به درستی انجام دهیم، میزان شیوع کاهش پیدا میکند، چون شواهدی بر اینکه دما در میزان همهگیری تاثیرگذار باشد را پیدا نکردیم و بنابراین تنها رعایت مردم مسئله اصلی برای کنترل این ویروس است.» سایر متخصصان اما مانند ماهر فکر نمیکنند. حسین شهیدزاده، مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، هجدهم مهرماه به ایسنا گفته بود که سازمان جهانی بهداشت پیشتر به این نتیجه رسیده بود که آلودگی هوا ارتباط مشخص و مستقیمی با ویروس کرونا ندارد: «اما با گذر زمان تحقیقات بیشتر نشان دادند که ویروس کرونا میتواند از طریق ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون منتقل شود، بنابراین آلودگی هوا امکان ابتلا به بیماری کووید ۱۹ را افزایش میدهد.» شهیدزاده البته پا را فراتر گذاشته بود و اعلام کرده بود که آلودگی هوا تلفات ناشی از کرونا را افزایش میدهد: «نه تنها ارتباط مستقیمی بین آلودگی هوا و شیوع بیماری کووید ۱۹ و احتمال افزایش تلفات وجود دارد بلکه آلایندههای هوا سبب تضعیف سیستم ایمنی بدن میشوند و از این جهت میتوانند راه را برای ابتلا به بیماری هموار کند.» بهزاد اشجعی، دبیر کمیته فنی صدور مجوزهای زیست محیطی سازمان حفاظت محیط زیست نیز مهر ماه به میزان گفته بود که همزمانی آلودگی هوا و کرونا میتواند خطرناک باشد: «امسال به دلیل داشتن شرایط خاصی از جمله شیوع بیماری کرونا که کشور با آن روبرو است، مقالات متعددی نوشته شده است که همزمانی شیوع بیماری کرونا و ذرات معلق حاصل از آلودگی هوا، صدمات فاجعه باری را به سلامتی شهروندان وارد میکند.
در شرایط امروز که شیوع بیماری کرونا باشد؛ اگر آمار مرگ و میر و اثرات منفی کرونا و آلودگی هوا را باهم مقایسه کنیم، با وجود بیماری کرونا، تعداد مرگ و میر بیشتر از حالتی است که بیماری کرونا نبود.»
تاثیرات غیر مستقیم نفس تنگی
روی کرونا
پزشکان و متخصصان شیوع شناسی نیز همزمان به موسم آلودگی هوا در شهر تهران نظراتی داشتند. گفتههایی که بیشتر به نظرات آنهایی نزدیک بود که معتقد بودند آلودگی هوا میتواند میزان ابتلا به کرونا را افزایش دهد. کادر پزشکی معتقدند که به دلیل آلودگی هوا در فصول سرد سال، افراد مجبورند در فضاهای بسته بمانند و این خود میتواند دلیلی بر ابتلای به کرونا باشد. همانگونه که طلعت مختاری آزاد، استاد گروه ویروس شناسی به دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران به ایسنا گفته بود: «از آنجایی که در فصول سرد سال افراد معمولا در فضاهای بسته قرار میگیرند، انتقال ویروس افزایش پیدا میکند.» مسعود مردانی، فوق تخصص بیماریهای عفونی و عضو کمیته کشوری کرونا نیز درباره تاثیر آلودگی هوا روی ویروس تاجدار به باشگاه خبرنگاران جوان، گفته بود: «آلودگی هوا بر روی عفونتهای ویروسی دستگاه تنفسی فوقانی تاثیر دارد و هنگامی که میزان آلایندههای هوا بالا برود ویروس، میکروب و قارچ باسرعت و سهولت بیشتر به افراد عادی منتقل میشوند.» او معتقد است که هرچند آلودگی هوا باعث بروز بیماری کرونا به طور مستقیم نمیشود اما:«با بروز آلودگی هوا مردم باید از تردد در مراکز شلوغ و قسمتهای آلوده شهر خودداری کنند تا در امان بمانند.»
تاثیر ذرات معلق روی مرگهای کرونایی
سازمان محیط زیست از نخستین روزهایی که هوای کلانشهرهای ایران آلوده شده بود، به ارتباط میان کرونا و آلودگی هوا اشارههای مستقیمی کرده بود. پژوهشها و مطالعات این سازمان نشان میداد که هر یک واحد افزایش ذرات معلق کمتر از دو و نیم میکرون در هوا بین ۸ تا ۱۵ درصد مرگ و میر ناشی از کووید ۱۹ را افزایش میدهد. مطالعاتی که مسعود تجریشی، معاون محیط انسانی، سازمان حفاظت از محیط زیست، نیز به آنها اتکا میکند و به «پیام ما» میگوید: «در آمریکا در ازای هر یک واحد افزایش ذرات معلق ده درصد به مرگهای ناشی از کووید ۱۹ اضافه میشود از طرف دیگر، شواهد نشان میدهد که در ایتالیا و اسپانیا افزایش ۱۰ درصدی و در چین تا ۱۵ درصد مرگ میر ناشی از کووید ۱۹ به دلیل افزایش یک واحد ذرات معلق در هوا به ثبت رسیده است.» تجریشی البته آلودگی هوا را تنها بر بیماریهای تنفسی و ریوی موثر نمیداند و معتقد است که بسیاری از اختلالات روانی نیز به ذرات معلق مربوطند: «براساس تحقیقی که در دانشگاه لندن انجام شده است، حدود ۳۹ درصد از اختلالات روحی و روانی به ذرات معلق در هوا مربوط است.»
آلودگی هوا همانطور که در روزهای سرد سال گریبان شهرهای ایران را میگیرد، نفس شهرها و کلانشهرهای صنعتی در دنیا را نیز سنگین میکند. نشریه اسپرینگر چندی پیش، پژوهشی درباره تاثیر آلودگی هوا و افزایش میزان ابتلا به کرونا منتشر کرده بود:«قرار گرفتن در معرض طولانی مدت در معرض غلظت آلایندههای هوای محیط باعث التهاب مزمن ریه میشود، بیماری که ممکن است، باعث افزایش شدت سندرم COVID-19 ناشی از ویروس کرونا شود» دادههای این مطالعه همچنان نشان میدهد که ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون میتواند بر مرگ و میر ناشی از کووید ۱۹ تاثیر بگذارد.»
فیلتر دوده به اتوبوسها باز میگردد
شواهد و پژوهشها و گفتههای مسئولان سازمان حفاظت از محیط زیست، خلاف آنچه ماهر گفته است را ثبیت میکنند. ستاد ملی مقابله با کرونای تهران پیشتر هم خلاف گفتههای مسئولان شهری و محیط زیست را به زبان آورده بود. آمار مرگ و میر، تعطیلات شهر و … از جمله این تضادها بودند. مسالهای که روی آن اتفاق نظر وجود دارد اما آلودگی کلانشهرهای ایران است، مسالهای که چه کرونا پشت درهای خانههایمان نشسته باشد باشد و چه نباشد باید رفع و رجوع شد. تجریشی میگوید، سازمان حفاظت از محیط زیست تلاش کرده تا با تمام نهادهای درگیر با قانون هوای پاک هماهنگ شود و مشکلات ناشی از اجرای بخشی از قانون در زمانه کرونا مرتفع شود. برای رفع معضل آلودگی هوا به صورت مقطعی گاهی با تردد وسایل نقلیه نیز برخورد میشود، اتفاقی که امسال هم رخ میدهد: «در خصوص ناوگان حملونقل باری نیز خواستار ممنوعیت تردد وسایل حملونقل با سن بالای ۲۰ سال شدهایم و در روزهای وارونگی هوا تنها اجازه تردد کامیونهای سوخت و غذارسان داده شود.» توزیع بنزین با استاندارد یورو ۴ و ۵ و ممنوعیت تولید خودروهای با استاندار پایینتر از یورو۴ و موتور سیکلتهای کاربراتوری در سال جاری از اقدامات دیگری است که امسال برای کاهش آلودگی هوا در دستور کار است. تجریشی به استفاده از فیلتر دوده هم اشاره میکند، مسالهای پر مناقشه که سال گذشته به دلیل همکاری نکردن شورای شهر تهران، در میان مصوبات شورای شهر جایی نداشت. تجریشی میگوید: «امیدواریم با کمک وزارت کشور حداقل موضوع نصب فیلتر دوده روی اتوبوسهای حملونقل عمومی و کامیون ها که در زمان کوتاه برای آنها امکان نوسازی وجود ندارد، امسال عملیاتی شود تا کمک دیگری به کنترل آلودگی هوا و تاثیرات سلامتی و کنترل کووید ۱۹ کرده باشیم.»
به تبعیضهای ناروا در پرونده عزیزانمان رسیدگی کنید
در این نامه خانواده زندانیان از رییس قوه قضاییه خواستار «اصل شفافیت»، «اصل برابری در مقابل قانون» و «حق حریم خصوصی» برای فرزندان خود شدهاند.
در حالی که هزارمین روز از بازداشت فعالان محیط زیستی میگذرد خانواده این زندانیان در نامهای به رییس قوه قضاییه خواستار اعطای مرخصی به آنها شدهاند، به گزارش امتداد، در بخشی از این نامه آمده است: بنابر نص قانون اصل برابری در مقابل قانون بخشی از امنیت قضایی محسوب میشود، بر این مبنا انتظار میرود در شرایطی که متهمینی با ۲۰ سال حبس و در حالی که کمتر از یک دهم حبس خود را گذراندهاند از مرخصی برخوردار میشوند، فرزندان ما نیز با گذشت بیش از یک سوم محکومیت خود، مطابق قانون از مرخصی با شرایط مشابه برخوردار شوند.
دادستان تهران در بهمن ۱۳۹۶ برای اولین بار از بازداشت شماری کنشگران محیط زیست به اتهام «جاسوسی» خبر داد. یکی از بازداشت شدگان در این پرونده کاووس سید امامی، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق بود که بعدا اعلام شد «در زندان خودکشی کرده است».
بعد از گذشت حدود دو سال از بازداشت این افراد قوه قضائیه اعلام کرد که احکام قضایی فعالان محیط زیستی ایران که بیشتر از دو سال است در بازداشت به سر می برند، از سوی دادگاه تجدید نظر صادر شده است.
بر اساس اظهارات غلامحسین اسماعیلی سخنگوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی، مراد طاهباز و نیلوفر بیانی به اتهام همکاری با آمریکا به ۱۰ سال حبس محکوم شدهاند. بر اساس اتهام مشابهی، هومن جوکار و طاهر قدیریان هشت سال و سام رجبی و سپیده کاشانی شش سال حبس گرفتهاند.
امیرحسین خالقی به اتهام جاسوسی به شش سال و عبدالرضا کوهپایه به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» به چهار سال زندان محکوم شدند. کوهپایه البته پس از گذشت دو سال هفدهم اسفندماه سال گذشته از زندان آزاد شد اما سایر متهمان این پرونده همچنان در زندان به سر میبرند.
سخنگوی قوه قضائیه گفته است «رای پرونده متهمان موسوم به پرونده محیط زیست از نظر ما یک پرونده علیه اقدام امنیت ملی است که رای نهایی آن صادر و قطعی شده است»
حالا خانواده هفت زندانی در نامه به رییس قوه قضاییه نوشتهاند:«جناب آقای دکتر رئیسی؛ ۱۰۰۰ روز از بازداشت عزیزانمان میگذرد. همانطور که همواره اعلام کردهایم هرچند درد اصلی ما این است که چطور زوایای گسترده خدمات و دغدغههای عزیزان ما در صدور کیفرخواست ۳۰۰ صفحهای و دادنامه ۱۶۰ صفحه ای لحاظ نگردید اما راضی هستیم به تقدیر خدا.
اما متواضعانه از حضرتعالی که با صدور «سند امنیت قضایی» به اصول و حقوقی همچون «اصل شفافیت»، «اصل برابری در مقابل قانون»، «حق حریم خصوصی»، «منع مطلق شکنجه و رفتارهای تحقیر آمیز»، «منع بازداشت غیرقانونی و خودسرانه»، «حق دفاع و انتخاب وکیل»، «حقوق ویژه زندانیان و محرومان از آزادی» اشاره و حفظ حقوق فردی و اجتماعی و تحقق بخشی به عدالت را مورد تاکید قرار دادهاید، تقاضای رسیدگی و امر به پاسخگویی نسبت به تبعیضات ناروای صورت گرفته در پرونده عزیزانمان داریم.
بر این اساس استدعا داریم دستور فرمایید در موارد زیر، سند شایسته امنیت قضایی در ارتباط با عزیزان محبوس ما اجرا و گزارش آن به طریق مقتضی به عموم ملت ایران عرضه گردد تا شاهدی بر راهگشایی و کارآمدی این سند گرانسنگ در پیشبرد اهداف عالی نظام قضایی کشور به ویژه در راستای تحقق عدالت و رفع تبعیض باشد».
در بخش دیگری از این نامه آمده است: «بنابر نص سند مورد اشاره «اصل برابری در مقابل قانون» بخشی از امنیت قضایی محسوب می شود، بر این مبنا انتظار میرود در شرایطی که متهمینی با ۲۰ سال حبس و در حالی که کمتر از یک دهم حبس خود را گذراندهاند از مرخصی برخوردار میشوند، فرزندان ما نیز با گذشت بیش از یک سوم محکومیت خود، مطابق قانون از مرخصی با شرایط مشابه برخوردار شوند.
به ویژه آن که بیش از دو سال از این مدت، عزیزان ما در بازداشت با شرایط سخت شامل نزدیک به ۸ ماه آن انفرادی و مابقی شبه انفرادی بوده اند و به تعبیر دقیق مقام معظم رهبری که فرمودهاند: هر روز حبس انفرادی معادل ۱۰ روز حبس است، حال اگر این شرایط، موجبی برای آزادی آنها نیست، حداقل دستور فرمایید در اعطای مرخصی به جای سخت گیری مضاعف، به عنوان ارفاقی برای آنها لحاظ گردد.
وقتی صحبت از «برابری در مقابل قانون» است همان گونه که دیگر محکومین برای سر زدن به همسر و مادر مریض خود از مرخصی برخوردار می شوند امید داریم که عزیزان ما نیز از این حق محروم نباشند. برای نمونه آقای سام رجبی در حالی که مادرش مریض و در مراحل پایانی سرطان هست همچنان در تب و تاب برخورداری از مرخصی برای حاضر شدن بر بالین مادر مهربانش است، اما در کمال ناباوری پرونده قضایی جدید برای نامبرده گشوده میشود و درخواست چند روز مرخصی وی نیز مورد اجابت قرار نمیگیرد .
در این نامه ذکر شده: « در ماده ۲۰ سند امنیت قضایی به «منع مطلق شکنجه و رفتارهای تحقیر آمیز» اشاره شده و بر غیر قابل استناد بودن نتایج حاصل از هرگونه شکنجه جسمی و روحی اشاره شده است: «همانگونه که مستحضرید در ماههای قبل نه تنها به آنچه بر نیلوفر بیانی در طول بازداشت وی گذشته، رسیدگی نشده است، حتی در حال حاضر به اتهام «نشر اکاذیب» محاکمه میشود.
امید و انتظار ما این است که مبتنی بر متن صریح سند ابلاغی، رسیدگی شفاف و بی طرفانه ای به تظلمخواهی نامبرده صورت گیرد تا صحت و سقم آن بر همگان آشکار گردد. طبیعتا شرم و عقوبت چنین خطایی در صورت احراز همچون موارد مشابه متوجه افراد خودسر و افتخار رسیدگی به آن و دفاع از حق مظلوم متوجه دستگاه قضایی عدالت طلب خواهد بود.
حکایت خانههای تاریخی تهران از خانه هرمز پیرنیا تا اردیبهشت عودلاجان
مهندس پروژه اردیبهشت عولادجان: به شواهدی دست یافتیم که نشان میدهد خانه متعلق به دوران زندیه است.
سوگل دانایی، پیام ما: خانهها هر یک رازی دارند، رازی که گاهی برای کشف آن باید دست به مرمت آنها زد، گاهی باید کند و کند تا به سبقه تاریخی آنها پیبرد، شاید خانهای که قبلا تصور میشد برای دوره پهلوی است به خیلی قبل تر برگردد. رازها گاهی عیانترند، مثل خانهای که دیوارهایش تاریخ را به خود دیده است، مثلا میگوید که در خانه آنهایی تردد داشتند که مشروطه برایشان اهمیت داشته. منطقه ۱۲ شهرداری تهران از این خانهها در خود کم ندیده است، خانههای تاریخی که گذر زمان از بعضی از آنها ویرانه به جا گذاشته است.
شهرداری اما اکنون قصد خرید بعضی از خانهها را کرده است و میخواهد آنها را بازآفرینی کند. البته نه به تنهایی بلکه با کمک مردم محلی. مثل خانه ابتهاج در خیابان ایران. خانهای که حالا دفتر مهندسی گنج پنهان که خودشان آن را مرمت کرده بودند، در یک اتاق آن نوآوریهای شهری بازتولید میکنند. خانههای تاریخی دیگر هم در این منطقه قرار است بازآفرینی شوند. خانههایی که هرکدام رازی نهان دارند.
زندیه یا پهلوی؟
گفته بودند که خانه متعلق به دوران پهلوی دوم است، مرمتها اما نشان داد که قدمت خانه به خیلی قبلتر باز میگردد، شاید دوران زندیه. مسالهای که حتی مسئولان میراث فرهنگی هم آن را تایید کردهاند.
در بن بست برازجان محدوده عودلاجان در خیابان پامنار منطقه ۱۲ شهرداری تهران، محدودهای که فضای خالی و بیدفاع شهری آن را اشغال کرده، بنایی وجود دارد که به گواه تاریخ به قدمتش به دوران زندیه باز میگردد یعنی حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ سال پیش.
بنای ساختمان اردیبهشت ۱۷۰ متر زیربنا دارد. خانه متعلق به شهرداری تهران است و اکنون در اختیار شرکت مهندسی اردیبهشت قرار گرفته تا بازسازی شود.
در خانه قرار است، سینمای روباز و کافه رستوران تعبیه شود، بخشی از آن قرار است دفتر مهندسی مشاور شود و بخش دیگر قرار است به دفتر فیلمسازی تبدیل شود، سینماگرانی چون فرهاد توحیدی و رضا کیانیان نیز در آن تردد داشته باشند.
این بنا جزو بناهای بازآفرینی شدهای است که به گواه شهردار منطقه ۱۲، علی محمد سعادتی از جمله پروژههای مشارکتی در بافت فرسوده بوده که صرفا نخواسته بنای تاریخی را صیانت کند بلکه خواهان در اختیار قرار دادن آن به شهروندان منطقه نیز است.
اما قدمت این بنا به چه زمانی باز میگردد؟ مهندس بهروز مرباغی، که اکنون درحال مرمت و تعمیر این خانه است به پیام ما میگوید که در ابتدای مرمتها در این خانه تصور میکرده که قدمت خانه اردیبهشت به پهلوی دوم باز میگشته است: «این خانه در سال ۱۳۳۶ بعد از ۷۰ سال سکونت مستمر از سوی خانواده «تهرانیان» به خانواده «پیاب» فروخته شده، خانواده پیاب هم ۶۰ سال در این خانه ساکن بودند.
اما در نقشه به یادگار مانده از عبدالغفار که قدمتش به حدود ۱۸۰ سال قبل برمیگردد، خانه به نام میرزا محمد ناظر ثبت شده است اما آثاری که در خانه وجود دارد گواه آن است که قدمت خانه بیش از اینهاست.»
مرباغی میگوید نمادها و نقش نگارهایی که در این بنا وجود دارد گواه این است که بنا به دوران قبل از پهلوی باز میگردد:« در بازسازیها به قسمتی رسیدیم که به آن چاه زباله میگفتند، قسمتی که در خانههای دوران قاجار اصلا دیده نشده است و تاریخ میگوید که چنین چیزی برای حدود ۲۰۰ سال پیش است. یعنی حدود ۲۵۰ سال پیش در ایران مردم ظروف چینی را در چاه زباله تعبیه میکردند و آنها دفن میکردند امروز هم توانستیم خرده چینی پیدا کنیم. یا مثلا در آشپزخانه چهارطاقی درآوردیم، یا طاقچهای پیدا کردیم که تاجش بالاتر بود و کفش پایین بود و این نشان میداد که در یک دورهای کف پایینتر بوده است.»
او شواهدی هم از خزینه این بنا یافته است بنایی که قبلا از وجود ان خبر نداشته و حین مرمت و بازسازی بنا به آن رسیده است:«زیر حوضچه آب سرد آتش خانه این بنا قرار دارد که گرمایش کفی ایجاد میکرده است.» او با اشاره به دیوارهای سفید در پشت آب انبار بنا نیز میگوید: «ما توقع داشتیم که از دیوارهای سیمان خارج شود درحالیکه به آهکبری رسیدیم؛ همانطور که شما میدانید آهکبری برای دوران قاجار نیست، در دوران قاجار به ندرت آهکبری دیده میشود، از طرف دیگر نقوشی هم که در بنا وجود دارد اسلیمی و خطایی نیست بلکه نقوشی است که قبلا در محرابها و کنیسهها وجود داشته، این نشان میدهد که این بنا به کلیمی ساز بوده.»
کرونا به جان افتتاح خانه افتاد
شمایل خانه اما شبیه بسیاری از خانههای تاریخی در منطقه ۱۲ شهرداری تهران است مانند خانه پیرنیا. یک دالان ورودی دارد و یک قسمت شاه نشین، شیشههای بنا قهوهای رنگ است و به گل منقش شده، حوض آبی وسط بنا قرار دارد با شمعدانهای آویزان شده از گوشه و کنار حیاط. یک دیوار را نارنجی کردند، دیواری که به نور دسترسی ندارد.
اتاقهای خانه به یکدیگر دسترسی ندارند و مانند یک مربعی است که یک قطرش را بریدهاند. شهردار منطقه ۱۲ میگوید بعد از احیا و نوسازی این خانه، مالکان و ساکنان خانههای کناری هم خواستار نوسازی بناهایشان شدند.
مرمت بنا اما همچنان ادامه دارد، حامد مظاهریان، معاون برنامه ریزی شهرداری تهران چندی پیش درباره وضعیت مرمت این بنا خواسته بود که مرمت بنا به واسطه حس خوبی که در میان اهالی ایجاد کرده بود، زودتر به اتمام برسد. مرباغی میگوید که بنا قرار بود در عید افتتاح شود اما کرونا افتتاح آن را به تاخیر انداخته است.
خانه هرمز پیرنیا، خانهای با خاطرات مشروطه
درست چند کیلومتر انطرفتر از خیابان پامنار، در خیابان لاله زار نیز خانه هرمز پیرنیا که آن هم سالها متعلق به ستاد اجرایی بوده است، حالا توسط سازمان نوسازی شهرداری تهران خریداری شده است و قرار است دقیقا همان اتفاقی که برای خانه اردیبهشت رخ داده برای آن هم محقق شود، اینبار هم توسط چند مهندس. ملک خریداری شده در سال ۹۷ به ثبت رسیده است.
کاوه حاج علی اکبری، مدیرعامل سازمان نوسازی شهرداری تهران چندی پیش، درباره این بنا گفته بود: «خانه هرمز پیرنیا، حمام و بخشی از اندرونی آن به مساحت تقریبی یک هزار و ۶۰۰ متر مربع از مجموعه خانههای پیرنیا واقع در خیابان لاله زار شمالی است.
خانه هرمز پیرنیا در جوار مجموعهای از ابنیه واجد ارزش چون خانه مشیرالدوله پیرنیا، خانه ولی الله پیرنیا، مدرسه و کلیسای ژاندارک و خانه سینما قرار گرفته که در حال حاضر اگرچه بخش قابل ملاحظهای از آنها تقریباً غیرفعال هستند، اما به لحاظ وضعیت معماری و ایستایی بنا، از شرابط نسبتاً مناسبی برخوردار است.
این بنا اما ویژگیهای منحصر به فردی دارد، از میان آنها یک ایوان زیبا به چشم میآید و تزئینات واقع در جبهه شمالی با سرستونهای کورنتین، رخ بام شیروانی، لمبرکوبی سقف و گچ بری. نکته قابل توجه این بنا است که پیش نویس قانون مشروطه توسط مشیرالدوله و مؤتمن الملک در این خانه نوشته است، گفتاری که نوادگان مشیرالدوله آن را تایید میکنند.
طاقبستان هنوز در هراس تلهکابین
چرا پروندهای که قانون را میشکند، بسته نمیشود؟
میراث خبر: پرونده تلهکابین طاقبستان قرار بود، فقط با یک حکم دقیق از سوی وزارت میراث فرهنگی تمام شود؛ حریم طاقبستان نشکند، پرونده ثبتجهانیاش با مشکل برخورد نکند، طبیعت و هویت تاریخی و ملی مردم کرمانشاه خدشهدار نشود و برای آیندگان بماند اما با وجود تمام مدارک لازم و شفاف و دقیق، این پرونده همچنان اسیر تعللهایی است که حتی کارشناسان میراث هم از آن سر در نمیآورند و میپرسند چرا حکم به پایان تلهکابین داده نمیشود؟
شاید برای خیلیها سوال باشد که پرونده پر فراز و نشیب تلهکابین طاقبستان که از سالها پیش به بهانه توسعه گردشگری آغاز شده، چرا با یک حکم دقیق به پایان نمیرسد. چرا برای به نتیجه رسیدن این پروژه خصوصی که تنها ۳۰ درصد آن برای شهرداری است، نمایندگان مجلس، راهوشهرسازی و استانداری پادرمیانی میکنند. حتی شنیده شده که استاندار و معاون شهرسازی برای حل این مشکل شخصا از کرمانشاه راهی تهران شدند تا رای میراثفرهنگی را به نفع خود برگردانند. کسی از ماجرایی که در جریان است، جزییات بیشتری نمیداند اما آنچه ما میدانیم این است:
در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ نامهای از سوی معاون شهرسازی و معماری و دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری ایران به محمدحسن طالبیان، معاون میراثفرهنگی وزارت میراثفرهنگی و گردشگری و صنایعدستی ارسال شده است. موضوع این نامه «رسیدگی احداث تلهکابین و مجتمع تفریحی گردشگری» است. اما وزارت میراثفرهنگی تا امروز به این نامه پاسخی نداده است.
این بیپاسخی در حالی است که ۲۰ مهر ۱۳۹۹ بار دیگر راهوشهرسازی نامه دیگری به وزارت میراثفرهنگی مینویسد و اینبار هشدار میدهد که پاسخ نامه باید ظرف یک هفته داده شود. بعد ارسال این نامه گفته میشود که استاندار و معاون شهرسازی راهی تهران شدند که پاسخ را شاید در این جلسه با مدیران میراثفرهنگی دریافت کنند.
اما سوال اینجاست که این همه اصرار برای ساخت پروژه خصوصی طاقبستان از کجا ریشه میگیرد؟ چرا مسئولان میراثفرهنگی با وجود مدارک کامل و دقیق درباره نقض قوانین میراثفرهنگی حکم قاطعی برای پایان این فاجعه در طاقبستان نمیدهند؟
سنگینی تورهای ترال بر شانههای دریا
اظهارات ضد و نقیض درباره ممنوعیت دو ساله صید ترال در آبهای دریای عمان
مهتاب جودکی – فرشچی در گفتوگو با «پیام ما»: میزان خسارت صید ترال چنان بزرگ است که حتی دو سال ممنوعیت نمیتواند ضرر وارد شده به اکوسیستم دریایی را جبران کند.
خبر به گوش صیادان محلی هم رسیده است. از یک ماه دیگر کشتیهای ترال از دریای جنوب خواهند رفت؛ رفتنی موقتی. در روزهای پیش رئیس فراکسیون محیط زیست از تصمیم این فراکسیون برای تعطیلی موقت صید ترال خبر داده بود و دیروز این ممنوعیت دو ساله تایید شد. صیادان خوشحالند که بعد از سالها کشتیهای کفروب میروند و سهم آنها از دریا به تورهای کوچکشان برمیگردد اما دریا که از دهه ۷۰ تورهای ترال بر شانههایش سنگینی میکند، دیگر همان دریای سابق نیست؛ مرجانها از بین رفتهاند و اکوسیستم دچار آسیبی شده که دو سال برای احیای آن کافی نیست.
سهشنبه شب سمیه رفیعی، رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس از ممنوعیت مدتدار صید ترال ماهی در ایران خبر داد. او در حساب شخصی توییترش نوشت: «پس از پیگیریهای بیوقفه فراکسیون محیط زیست و حمایتهای بیدریغ رئیس مجلس، صید ترال که ضررهای شدیدی به محیط زیست دریا و اقتصاد بومیان زده بود، از اول آذرماه به مدت ۲ سال ممنوع شد. معینالدین سعیدی، عضو فراکسیون محیط زیست مجلس که پیگیر این موضوع بوده دیروز به «مهر» گفت: «صید ترال ریشه آبزیان را از بین میبرد. به همین دلیل موافقت شد که این روش از ابتدای آذر ماه به مدت دو سال ممنوع شود و در این مدت کار تحقیقاتی لازم و بازسازی ذخایر اتفاق بیفتد.»
به دنبال این خبر عصر دیروز سازمان شیلات ایران در بیانیهای اعلام کرد که مؤسسه تحقیقات علوم شیلاتی برنامه مطالعات پایش ذخایر و آسیبشناسی روش صید فانوسماهیان را تا آذرماه امسال ارائه خواهد کرد. در این بیانیه آمده است: «مؤسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور پس از رفع موانع دریاروی و تجهیز کشتی تحقیقاتی خود، برنامه مطالعات پایش ذخایر و آسیبشناسی روش صید فانوسماهیان را تا آذرماه ۹۹ ارائه خواهد کرد، بهطوری که پس از دو ماه، با رفع موانع دریاروی کشتی تحقیقاتی فردوس یک و نیز تأمین منابع مورد نیاز جهت انجام گشتهای ارزیابی ذخایر آبزیان جنوب کشور، عملیات پژوهشی مطالعات آغاز و نتایج آن به فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی و کمیته مدیریت صید سازمان شیلات کشور ارائه خواهد گردید، تا فعالیت این ناوگان با اطلاعات بهروز شده، بازنگری شود و همزمان و به موازات انجام مطالعات فوق، فعالیت تجاری این ناوگان، متوقف خواهد شد.» از سوی دیگر اگرچه این ممنوعیت باعث خوشحالی صیادان سنتی و فعالان محیط زیست شده، رئیس سازمان شیلات در روایتی دیگر اعلام کرد که صرفا ناوگان صید فانوس ماهیان آن هم تا وصول طرح مطالعاتی موسسه تحقیقاتی متوقف میشود و از ادامه صید ترال در برخی استانها نامی نبرد.
دو سال برای احیای دریا کافی نیست
دو سال آرامش برای دریا؛ آیا این زمان کافی است؟ پروین فرشچی، معاون پیشین محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست و متخصص ماهیان دریایی میگوید: «نه.»
او به «پیام ما» توضیح میدهد که اگرچه ممنوعیت صید ترال مفید است اما بهبود احوال زیستگاه، زمان میبرد: «صید ترال به مدت طولاتی، بسیاری از آبزیان را از بین برده است، فرصت زادآوری و تخمگذاری و تولید را از آنها گرفته است، بنابراین زمانی بیشتر از دو سال نیاز است تا دوباره به اول برگردیم. این شیوه صید بسیاری از مرجانها را از بین برده است؛ مرجانهایی که خود جایگاهی امن برای تخمریزی آبزیان ایجاد میکند و زیستگاه گونههای مختلف است. مرجانهای زیادی را از دست دادهایم که جایگزین کردن آن زمان زیادی میطلبد و جبران خسارت بزرگ طول خواهد کشید. سالها طول میکشد تا صخرههای مرجانی رشد کنند و شکل بگیرند و ما اصلا نمیدانیم که آنها چطور از بین رفتهاند؛ آیا به نحوی کنده شدهاند که دوباره رشد کنند یا نه؟ هیچ نمیدانیم.»
به گفته او حتی برای آزمایش مربوط به کاشت مصنوعی مرجانها هم زمان لازم است: «اگر این کاشت در بسترهای آماده جواب میداد، دستکم پنج تا هفت سال طول میکشید.» فرشچی میپرسد: «چرا از مجموعه متخلف طلب خسارت نمیکنند؟» و خود به گله جواب میدهد: «میگویند ما قرارداد بستهایم اما این قرارداد از ابتدا اشتباه بود و آنها مقررات را زیر پا گذاشتند و از قراردادشان تخطی کردند؛ قرار نبود که روش آنها صید ترال کف باشد و قرار نبود به ساحل نزدیک شوند. به علاوه قرار نبود که حجم صیدشان این همه باشد. بنا بر این بود که تعدادی از خدمه بومی باشند اما نبودند. برای همه این موارد باید ادعای خسارت کرد.» از نگاه این متخصص ماهیان دریایی، پیش از همه باید ارزشگذاری اقتصادی زیست محیطی انجام بگیرد و معلوم شود که خسارت چه میزان است، تا اگر قرار است کاشت مصنوعی مرجان انجام دهند، میزان آن معلوم شود. مشکل اساسی اما این است: «میزان دقیق خسارت ترال به دریا تخمینزده نشده و فقط میتوان گفت چنان بوده که دو سال برای جبران ضرر کافی نیست.»
زیستگاه عصای موسی نیست
صیادی شغل اول مردمی محلی چابهار بود اما ترال بسیاری را واداشت که به شغل دوم و سوم روی بیاورند. محمد بارانی یکی از صیادان روستای تیس در چابهار است. او به «پیام ما»می گوید: «ترال زیستگاه ماهی را کاملا تخریب کرده است، اوضاع صید افتضاح است. قبلا شناوری که به دریا میرفت حداقل ۶۰ تا ۷۰ کیلو ماهی به ساحل میآورد اما حالا روزها و روزها دست خالی به ساحل برمیگردیم. این رفتن و آمدنها تنها برای ما هزینه سوخت داشته و حتی ماهی برای خوردن هم نداشتیم.» از نگاه او بین ۳ تا ۵ سال طول میکشد تا زیستگاه به حالت اولیه برگردد و این ممنوعیت دو ساله فایده چندانی نخواهد داشت. «زیستگاه مثل عصای موسی نیست که چند ماهه به حالت اول برگردد و حداقل این ممنوعیت باید سه سال طول بکشد.»
صیادان خوشحالند
خلیلالله درخشان، صیاد و نماینده خانه کشاورز سیستان و بلوچستان با خنده میگوید: «صیادان خوشحالند.» او لنجی در چابهار دارد و صید ترال برای او و همه صیادانی که میشناسد بدیمن بوده است: «کشتیهای ترالر از دهه ۷۰ به دریا آمدند و در این چند ساله که اعتراض به آنها بالا گرفت و تخلف کردند، شیلات مجوز خیلیشان را باطل کرد و روششان را تغییر دادند اما هنوز هفت، هشتتایی کشتی بزرگ مانده که کف دریا را میروبد.» درخشان درباره تخلف کشتیهای ترال میگوید: « بعضی کشتیهای ترالر مخصوص صید فانوسماهیها هستند که باید در عمق ۲۰۰ متری صید کند؛ ماهیهای بسیاری ریزی که از چابهار تا جاسک گسترده است و برای تولید روغن و پودر ماهی استفاده میشود اما خلاف میکنند و میآیند نزدیک ساحل.» شیلات مجوزی به نام صید ضمنی به آنها داده و میتوانند علاوه بر فانوسماهیان، درصدی هم ماهی خوراکی صید کنند؛ ماهیانی که نزدیک سواحل یافت میشوند. همین مجوز بهانه آمدن ترالرها به ساحل شده: «میآیند به مسیر صیادای محلی. تورهای سنگینشان را میاندازند به آب و همهچیز را میبرند. ما هزاران صیاد قایقی داریم از بندرعباس تا چابهار که شبها تور میاندازند و صبح جمع میکنند. اما ترالرها هم سهم آنها را از ساحل میگیرند، هم بچه میگوها را میکشند، هم ماهیها و مرجانها را از بین میبرند. مگر چیزی هم میماند؟ هیچ. تورهای سنگین آنها حتی خاک را هم جابهجا میکند. تورهایشان پر از لاکپشتها و آبزیان غیرخوراکی دورریز است اما همه اینها را هم برمیدارند میبرند.» از زمان آمدن کشتیهای ترال، صید صیادان سالبهسال کمتر شده است و اندازه ماهیان کوچکتر اما خبر تازه صیادان را خوشحال کرده است؛ صیادان زخمی از حضور کشتیهای بزرگ و سنگین.
یک عضو شورای شهر مشهد: هنوز هیات تطبیق فرمانداری درباره مصوبه نامگذاری خیابان شجریان جلسه تشکیل نداده است.
صبح روز سه شنبه ۲۹ مهر ۹۹ این خبر در فضای مجازی پیچید: «نام شجریان بر روی خیابانهای مشهد هم نمینشیند.» درست ده روز بعد از اینکه آن خبر تلخ آمده بود، جان از تن استاد آواز ایران رفته و در توس آرمیده است.
مردم شوکه شده از مرگ آوازه خوان محبوب، از بیمارستان جم و بهشت زهرای تهران، شبانه خودشان را به توس رسانده بودند که اینبار خبر رسید قرار است نام استاد شجریان بر خیابانهای کلانشهرهای کشور بنشیند.
خبر مردم را خوشحال نکرد. قرار نبود خوشحال کند، تنها میخواست تسکینی باشد بر دلهایی که روزگاری را با «یاد ایام» استاد سپری کرده بودند و حالا میخواستند وقتی در شهرهایشان پرسه میزند، چشمانشان به نام شجریانی بیفتد که چند دهه اسطورهشان بوده است. دیروز اما اثر تسکین کنندهای که خبر داشت هم از بین رفت، لحظهای که فضای مجازی پر شد از خبر :«نام شجریان بر روی خیابانهای مشهد هم نمینشیند.»
سنت نام گذاری به یاد از دست رفتهها در ایران کهن است. در خانوادههای اصیل ایرانی کم نیستند نامهایی که بعد از مرگ عزیز روی کودک تازه متولد شده نشستند تا یاد رفته را زنده نگه دارند. به یاد همین رسم کهنه است که خیابانهای شهر گاهی به نام شخصیتهای محبوب مردم نامگذاری میشود. بعد از خاکسپاری محمدرضا شجریان، شیراز و مشهد اعلام کردند که هرکدام اسم یک خیابان را محمدرضا شجریان میگذارند.
پایتخت پیشتر پیش دستی کرده بود. بهشت نشینان تهرانی سال ۹۸ با ۱۵ رای موافق نام خیابان فلامک شمالی و جنوبی در منطقه ۲ پایتخت را به نام محمدرضا شجریان تغییر داده بودند. مصوبه، تغییر نامهای دیگری را هم در دستور کار شهرداری قرار داده بود، فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی، بیژن بیژنی و سپانلو هم قرار بود روی خیابانهای تهران بنشینند که البته هیچ وقت مشخص نشد چرا نام فروغ فرخزاد به تهران ننشست.
همانطور که شجریان ننشست و گذر زمان مصوبه را مسکوت نگه داشت تا زمانی که نامه محسن هاشمی، رییس شورای شهر تهران درست در روز تولد هشتاد سالگی استاد آواز ایران، منتشر شد. نامهای که از شهرداری خواسته بود تا فعلا مصوبه نامگذاری خیابان شجریان را اجرایی نکند. نامهای که البته به گفته محسن هاشمی قدیمی بود و محرمانه و تنها تازه به دست رسانهها رسیده بود:«این موضوع بسیار قدیمی است و برای یکونیم سال قبل است و از آنجایی که هدف این کار روشنگری نبود و افراد سعی در تخریب داشتند تصمیم گرفته شد که سخنگوی شورای شهر در این خصوص توضیحاتی ارائه کنند؛ اما من نمیگویم موضوع منتفی است، بلکه از شهردار میخواهیم در راستای اجرای هرچه بهتر این مصوبه مدتی صبر کند و جای نگرانی هم نیست.»
همان روزها علی اعطا سخنگوی شورای شهر تهران توییتر خود برای توضیح ماجرا نوشت: «حقیقت ماجرا این است که با توجه به اینکه بنا به ملاحظات و مصالحی، این نامگذاری نمیتوانست انجام شود، آقای هاشمی با شهردار مکاتبه کردند تا بار حقوقی مسئولیت عدماجرای این مصوبه به گردن شهرداری نیفتد. در حقیقت این نامه در شرایطی نوشته شد که اولا همه اعضای شورا و ثانیا شهردار محترم دریافته بودند بنا به مصالح و ملاحظاتی این نامگذاری نمیتواند انجام بگیرد. حتی ممکن است این نامه به درخواست شهرداری نوشته شده باشد تا وقتی مصوبهای به دلایلی قابل اجرا نیست، خود شورا به آنها بگوید تا اطلاع ثانوی این مصوبه را اجرا نکنید.»
بعد از فوت محمدرضا شجریان، اما ورق برگشت صحن شورای شهر تهران، آیاتی از قرآن در با تلاوت شجریان را پخش شود و رئیس پارلمان شهر تهران در نطق پیش از دستور خود از جایگاه شجریان در موسیقی ایران تقدیر کرد و از رفع موانع برای نامگذاری خیابان شجریان گفت: «مکاتبات لازم درباره اجرای مصوبه شورا جهت نامگذاری خیابان به نام استاد شجریان صورت گرفته و به زودی توسط شهرداری اجرا خواهد شد.»
خیابان ارشاد و تابلوی بیسرانجام
تغییر نام
سنت نامگذاری خیابان شجریان در مشهد اما متفاوت بود. شهناز رمارم، عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر مشهد به «پیام ما» میگوید که تنها ۲۴ ساعت بعد از تشییع پیکر محمدرضا شجریان، طرح نامگذاری خیابان شجریان به صحن آمد: «ما در فاصله ۲۴ ساعت بعد از تشییع پیکر تصمیم گرفتیم که خیابانی به نام خیابان محمدرضا شجریان نام گذاری کنیم.
یکشنبه لایحه دو فوریتی به شورا آمد و فردای آن روز که دوشنبه باشد، صحن علنی تشکیل شد.» لایحه با ۱۳ رای موافق به تصویب رسید: «شهرداری مشهد مکلف است با توجه به منظومه فرهنگی و ادبی شکل گرفته به لحاظ نامگذاری در بلوار فردوسی، بلوار فردوسی، بلوار خیام و خیابان اخوان ثالث، حدفاصل بلوار شهید صادقی تا خیابان خیام (خیابان ارشاد فعلی) را به نام «محمدرضا شجریان» نامگذاری کند.» او معتقد است که همین سرعت باعث شده بود که شورا فرصتی پیدا نکند که نظرات موافقان و مخالفان خارج از صحن را بررسی کند.
فرمانداری مخالف نامگذاری است؟
نام شجریان روی خیابان ارشاد نمینشیند. فعل آینده منفی چندی پیش در نامه هیات تطبیق فرمانداری تهران به شورای شهر تهران هم آمده بود. نامهای که اعلام میکرد برخلاف مصوبه شورای شهر تهران، با نامگذاری خیابانی به نام اعظم طالقانی و مهدی بازرگان مخالفت داشت.
مخالفتی که رنگ و بوی تحکم داشت و داد محمد جواد حق شناس، رییس کمیسیون نامگذاری شورای شهر تهران را هم درآورد: «در ۲۰ سال گذشته همه مصوبات نامگذاری تنها جهت اطلاع برای فرمانداری ارسال میشد و در این مدت نیز هیات تطبیق اعتراضی نداشته، اما حالا ورود محتوایی به تصمیمات شورا میکند که این از تصمیمهای تازه این دوره مدیریت شهری است.»
رمارم اما خبر منتشر شده درباره مخالفت هیات تطبیق با نامگذاری استاد شجریان را درست نمیخواند: «هنوز نامهای مبنی بر مخالفت به شورای شهر تهران ارسال نشده است، زیرا هنوز جلسه هیات تطبیق فرمانداری درباره مصوبه نامگذاری خیابان شجریان هنوز تشکیل نشده است.
ما ۷ روز پیش مصوبه را ارسال کردیم و انها تا ۱۵ روز فرصت دارند تا به ما پاسخ دهند.» او معتقد است تنها زمانی مخالفت معنا دارد که نامه فرمانداری به شورای شهر مشهد ارسال شود. اما اگر هیات تطبیق فرمانداری مشهد هم مانند تهران با نامگذاری مخالفت کند، مواضع شورای شهر مشهد چه خواهد بود؟ رمارم میگوید که فرمانداری تنها وظیفه تطبیق قوانین را دارد: «نامگذاری از اختیارات شورای شهر است و بر اساس قوانین بعید است که مخالفتی صورت بگیرد. ممکن است فرمانداری در هیات تطبیق دستورالعملهایی داشته باشد که بر طبق آن دلایلی بیاورد و اعلام کند که مخالفتی با نام گذاری دارد، در آن صورت شورا دلایل را میشنود و بر اساس آنها تصمیم میگیرد.» اصرار در اجرای مصوبه یا عقب نشینی دو راهکار بعدی شورای شهر مشهد درباره نامگذاری استاد شجریان است.
آیا مانند بهشت نشینان تهران خودشان را عقب میکشند یا بر مصوبه خودشان اصرار میکنند؟ رمارم میگوید اگر مخالفت هیات تطبیق به دست شورا برسد، اعضا جلسه تشکیل میدهند، میتوانند بر مصوبه اصرار کنند اما آنچه در ادامه پیش میآید این است که فضا را به سمت التهاب نمیبرند: «بعید است که شورا از مصوبه عقبنشینی کنند اما بستگی به دلایل فرمانداری دارد.
حتما سری قبل که فرمانداری به شورای شهر تهران نامه زد هم دلایل قانع کنندهای داشت که شورای شهر تهران آن را پذیرفت.» هنوز مشخص نیست که بر سر مصوبه نامگذاری خیابان استاد شجریان در شیراز چه خواهد آمد. سنت دیرینه نامگذاری به یاد شخصیت محبوب تازه از دست رفته در یک فامیل به وسعت ایران در یک شهر به ثمر مینشیند یا فرماندار آن شهرهم مخالفت میکند و سنت به کلی از یاد و از دست میرود.
گروهی از فعالان صنایع دستی در شرایط شیوع کرونا، به فروش در فضای مجازی روی آوردهاند
رونق از بازار صنایع دستی رفت
زخم کرونا بر پیکر صنایع دستی عمق گرفته و چرکین شده است. تسهیلات حمایتی دولتی در عمل نتوانسته جلوی این عامل تخریب را بگیرد و بسیاری از فعالان از قلم افتادند. کاهش نقدینگی و درآمد مردم و کاهش فروش از یک سمت و گرانی مواد اولیه از سمت دیگر بر گرده این صنعت فشار میآورد. در این بین بخشهایی که کمتر مشمول گرانی مواد اولیه شدهاند و برای فروش به فضای مجازی روی آوردهاند، از اقبال بهتری برخوردارند.
کرونا نفس فعالان صنعت صنایع دستی را به شماره انداخته است. هنرمندان حدود ۶۰ هزار کارگاه با مشکلات مالی ناشی از کاهش تولید و فروش محصولاتشان دست به گریبان شدهاند. فارغ از نبود حمایت دولتیها از صنعتگران، امسال صنایع دستی مانند بسیاری از صنعتهای دیگر گرفتار تبعات اقتصادی کرونا شده و بسیاری از فعالان این عرصه از دور خارج شدهاند.
دنبال سود نیستیم، برای بقا تلاش میکنیم
فرزانه درخشان، مدیر سازمان غیرانتفاعی دستادست که برای کمک به فعالان صنایع دستی در بازاریابی و فروش محصولات فعالیت میکند، به «پیام ما» میگوید: «هزینه مواد اولیه روز به روز بیشتر میشود و فعالان در قیمتگذاری دچار مشکل شدهاند. در کنار این مشکل، هزینه حمل و نقل و هزینههای اینترنت هم به شدت بالا رفته است. افراد و گروههایی بودند که کار را تعطیل کردند، چون دیگر برایشان نمیصرفید. میگفتند اگر قیمت را از یک جایی بالاتر ببریم، مردم نمیخرند و از یک حد هم پایینتر بیاوریم، برای خودمان فایدهای ندارد و باید از جیب بگذاریم.»
به گفته درخشان، خیلی از فعالان این صنایع دستی در این شرایط فقط تقلا میکنند تا کارشان تعطیل نشود. او ادامه میدهد: «از سال گذشته که بحران اقتصادی شدیدتر شد یکی از جاهایی که خیلی آسیب دید صنایع دستی بود چرا که صنایع دستی از ضروریات زندگی نیست و به همین دلیل هر قدر شرایط اقتصاد مردم بدتر شود، از سبد خرید مردم خرید موارد غیرضروری حذف و یا کمتر می شود.»
در این وانفسا گروهی برخلاف مسیر طوفان حرکت کرده و با چنگ و دندان از فعالان این عرصه حفاظت میکنند. سروش صلواتیان یکی از آنهاست. او فعالیت خود را از سه سال پیش شروع کرده و در طی این مدت با افتوخیزهایی مواجه بوده است. «جازکالا» که فروش محصولات مردمان مناطق حاشیه جازموریان را پوشش میدهد با بیش از ۱۲ هزار دنبالکننده بعد از روزهای کرونا جان تازهای گرفته است. صلواتیان به «پیام ما» میگوید که در طی این ۴ ماهه که کارش را آغاز کرده هیچ محصولی روی دستش نمانده است. در صفحه جازکالا محصولات متنوعی از سوزندوزی و حصیربافی و حتی محصولات خوراکی را در خود جا گرفته است و حصیر بافی با اقبال گستردهای مواجه شده است. بیشتر محصولات این صفحه از تولیدات اهالی جازموریان است؛ محصولاتی که تا حدی از اثرات افزایش قیمت مواد اولیه مصون ماندهاند.
«یکی از شاگردانم را به کارگاه دوخت لباس بیمارستان معرفی کردم»
چراغ بازار صنایع دستی بعد از کرونا کم فروغتر شده است و تولیدات اندک فعالانی که در این عرصه فعالیت میکنند، سفارشی است. زهرا محسنی که از دبیران هنری رودوزی سنتی ایران در خراسان است به «پیام ما» می گوید: «همه کلاسهای آموزشی بعد از کرونا تعطیل شد و حتی زنانی که در آموزشگاه فنیوحرفهای آموزش داده بودم تا کار را به هنرجوها یاد دهند، متقاضی چندانی ندارند، یعنی حتی یک نفر را هم ندارند.»
محسنی میگوید شاگردانی که پیش از این بیش از ۱۰۰ اثر تولید و در نمایشگاهها به فروش میرساندند، دیگر هیچ ثبت سفارشی ندارند. «کسی فروشی ندارد، مگر کسانی که به صورت آنلاین محصولات را در صفحاتشان میفروشند که همان ها هم فروش چندانی ندارند.» او یکی از شاگردانش میگوید که وضعیت اقتصادیاش چنان ضعیف شده که به ناچار او را به یکی از کارگاههای دوخت لباس برای بیمارستان معرفی کرده تا از این طریق بتواند درآمد کسب کند.
بیشتر فعالان صنایع دستی از تسهیلات کرونا جاماندند
آمار دقیقی از ورشکستگان این عرصه در دسترس نیست اما آن طور که فرهاد فلاح، مدیرکل حمایت از تولید صنایع دستی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کشور به فارس گفته، کرونا به تولید و فروش صنایع دستی در کشور، حدود ۱۹۵۰ میلیارد تومان خسارت زده است. به گفته او بیش از ۶۰ هزار کارگاه انفرادی و جمعی تولید صنایع دستی در کشور در شرایط کرونا دچار آسیب اقتصادی شدهاند و فهرست نامهایشان به وزارت تعاون داده شده تا سهمشان را از تسهیلات دریافت کنند. با این حال بسیاری از متقاضیان از دریافت این تسهیلات جا ماندند.
از سوی دیگر میزان دریافت این تسهیلات در استانهای مختلف متفاوت است، چنان که به طور مثال تا دوم شهریور ماه تنها ۲۵ درصد از فعالان صنایعدستی در استان زنجان که متقاضی دریافت تسهیلات جبران خسارت بودند، موفق به دریافت این وام شدهاند. مسئول سازمان غیرانتفاعی دستادست هم تایید میکند که «تعداد کمی از فعالان صنایع دستی از این تسهیلات استفاده کردهاند.»
یونس رستمی، تولیدکننده و فروشنده لوازم مسی و قلمزنی در بازار اصفهان به «پیام ما» میگوید: «کرونا که آمد بازار خیلی کساد شد و تورم بازار را از ثبات خارج کرد. ما اکنون هیچ تضمینی نداریم و قیمتها مقطعی و ثانیهای افزایش می یابد و به همین دلیل بازار ۹۰ درصد دچار رکود شده است.» به گفته او به علت نبود ثبات، روند صعودی افزایش قیمتها و کاهش فروش، تولید و فروش تولیدات مسی ۷۰ تا ۸۰ درصد کاهش یافته است.
مدیر «دستادست» نیز از کاهش بیش از ۵۰ درصدی فروش در نمایشگاههای فروش مجازی خبر میدهد. او البته آمار دقیقی از فروش تکی و غیرمنسجم فعالان ندارد اما معتقد است که به طور حتم میزان فروش در سایر بخشهای غیرنمایشگاهی به شدت آسیب دیده است. افزایش قیمت مواد اولیه تیر آخر به این صنعت بود. حال فعالان این بخش به دو دسته تقسیم شدند؛ آنها که با افزایش هزینهها از این حرفه کنارکشیده و به سمت و سویی دیگر رفتهاند و آنها که با جانسختی با تبعات کرونا دست به گریبان شدند و با بهرهگیری از روشهای فروش مجازی و کمک سازمانهای مردم نهاد برای بقا تلاش میکنند.