سایت خبری پیام ما آنلاین | نویسنده: فاطمه صمدیان

بایگانی

سرنوشت قنات مسدود شده در گود هتل هجرت

سرنوشت قنات مسدود شده در گود هتل هجرت

سوگل دانائی | تهران 485 گود دارد که حدود 20 درصد آن‌ها پرخطر محسوب می‌شوند. این آخرین آماری است که افشین حبیب‌زاده، عضو کمیسیون عمران و حمل‌و‌نقل ترافیک شورای شهر تهران چندی پیش درباره تعداد گودهای پایتخت اعلام کرد. حفره‌هایی با ابعاد چند ده متری یکی از معضلات این روزهای شهرند که حضور بلاتکلیفشان در پایتخت گاه موجب نشست زمین و آسیب به جداره‌های ساختمان‌ها می‌شود. گودهای بلاتکلیف اما باید پر شوند. شورای شهر تهران آخرین اولتیماتوم‌ها را چند ماه پیش به صاحبان گودها و شهرداران مناطق داده بود. یکی از این گودها، گود موسوم به هتل بین‌المللی تهران در خیابان سیدخندان است. هتلی که در زمان جنگ تحمیلی ایران پناهگاه شماری از جنگ‌زدگان بود. بعد از جنگ ساختمان هتل به محل تجمع معتادان متجاهر مبدل شد، زمینش به دست یکی از هولدینگ‌های شرکت مخابرات افتاد و مقرر شد تا به جای آن ساختمان بلند مرتبه‌ای بنشیند. ساختمانی که اکنون بعد از گذشت بیش از 10 سال خبری از آن نیست. گودی که حین حفر شدن یک مشکل محیط‌زیستی بزرگی در منطقه 7 ایجاد کرده بود.

محمد سالاری، رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران درباره گود هتل بین‌المللی که به هتل هجرت هم شهره است، به روزنامه «پیام‌ما» گفت: «این گود یکی از گودهای نسبتا پرخطر در تقاطع خیابان شریعتی و سیدخندان است که در مکان پرتردد مردم و اتومبیل‌ها قرار گرفته و از دوره گذشته مدیریت شهری بلاتکلیف است.» او تاکید کرد: «برای اولین بار در دوره چهارم دوره شهری متوجه گودبرداری در این محل شدم بعد از بررسی‌ها مشخص شد اساسا برای این پروژه علی‌رغم این‌که رای کمیسیون ماده 5 مبنی بر 25 طبقه به صورت ساختمان بلند مرتبه اخذ شده اما پروانه ساختمانی در منطقه صادر نشده است و با یک دستور یا پیش پروانه مالک آنجا که ظاهرا یکی از هولدینگ‌های وزارت ارتباطات هم است نسبت به گودبرداری اقدام کرده است.»

این اما تمام ماجرا نیست، گود منطقه 7 شهرداری تهران یک مشکل محیط‌زیستی هم داشته و آن برخورد آن با یک قنات پر آب بوده است، عضو شورای شهر تهران در این‌باره گفت: «گزارش‌هایی که به ما واصل شد مبنی بر این بود که در زیر این گود قناتی پر آب عبور می‌کند، به حدی که اگر یک اتومبیل در قنات قرار بگیرد، می‌تواند آن را با خودش حمل کند و ببرد. مشخص شده بود که بدون توجه به این موضوع سرمایه‌گذار ملک عملیات گودبرداری انجام داده و قنات به بی‌راهه رفته و در اصل مسدود می‌شود.»

او ادامه داد: «با پیگیری‌های میدانی ما عملیات گودبرداری متوقف شد و شهرداری منطقه، مالک گود را ملزم کرد که نسبت به ساماندهی قنات زیرسطحی اقدام کند و نسبت به انتقال مسیر قنات به نحوی هیچ‌گونه آسیب به دبی آب ورودی وارد نکند، اقدام کند.» سالاری با اشاره به تازه‌ترین بازدید خود از منطقه درباره آخرین وضعیت این قنات گفت: «گزارش شهردار منطقه گویای این بود که مبتنی بر اصول فنی و تحت نظر اداره مسیل‌ها این اتفاق صورت گرفته گرچه قرار شد که ما خودمان شخصا بازدیدی از فضای زیرسطحی داشته باشیم.»

سرنوشت گود هتل تهران اما چه می‌شود، این پرسش دیگری است که سالاری در توضیح آن می‌گوید: «باتوجه به این‌که پروانه ساختمانی برای پروژه گرفته نشده و اساسا الان هم ضابطه بلندمرتبه‌سازی لغو شده به‌رغم این‌که آن‌ها سابقه کمیسیون مصوبه ماده 5 را دارند اما چون پروانه ساختمانی هنوز نگرفتند بایستی پروانه ساحتمانتی که صادر می‌شود مبتنی بر مصوبات شورای عالی شهرسازی و معماری ایران باشد که الان دیگر مصوبه بلند مرتبه نمی‌دهند ما از شهرداری منطقه خواستیم تا در خصوص صدور مجوز به آن توجه داشته باشند و براساس ضوابط ملاک عمل حال حاضر پروانه صادر شود.»

او در پاسخ به این پرسش که چرا مالک تاکنون تلاشی برای اخذ پروانه نکرده است نیز گفت: «به نظر می‌رسد که مشکلات مالی در این میان وجود دارد شهرداری هم می‌گوید درست است عوارض پرداخت کرده‌اید اما پروانه ندارید و برای گرفتن پروانه سامانه بر اساس نرخ امروز محاسبه می‌شود و ما به تفاوتی دارد که آن‌ها نمی‌خواهند پرداخت کنند، اما به نظر باید همین را به فال نیک گرفت که باعث می‌شود ما شاهد یک ساختمان بلند مرتبه نباشیم.»

ظرف یکی دو ماه آینده سرنوشت خوبی در انتظار این گود نیست، رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر می‌گوید: «شهرداری منطقه قرار شد به صورت قانونی پیگیری کند که اگر این‌ها ظرف یکی دوماه آینده نسبت به ادامه عملیات ساختمانی مبتنی بر ضوابط اقدام نکردند، نسبت به پر کردن گود اقدام کند.»

 

دومین نهنگ مرده به ساحل آمد

دومین نهنگ مرده به ساحل آمد

عضو پروژه حفاظت از پستانداران دریایی: هنوز نمی‌دانیم علت مرگ این نهنگ 14 متری چیست.

مهتاب جودکی |  لاشه دومین نهنگ در ساحل مارینای کیش به گل نشست. درست 10 روز پیش در ساحل سیمرغ یک نهنگ مرده پیدا شد، لاشه آن بدون انجام آزمایش دفن شد و دلیل مرگ آن مشخص نشد. بعد از 16 سال این اولین نهنگی بود که در کیش به گل می‌نشست و ظهر دیروز، امواج لاشه نهنگ دیگری از گونه «برودی» را به ساحل آوردند. پیگیری‌های «پیام ما» نشان می‌دهد هنوز علت مرگ این نهنگ 14 متری مشخص نشده و به عکس دفعه پیش که جابه‌جایی با بیل مکانیکی فک نهنگ شکسته بود، این بار قرار است برای سالم‌ماندن اسکلت، کار جداسازی استخوان‌ها در آب انجام شود.

بعد از کشف نهنگ‌های مرده در ساحل، اولین کار بازرسی فیزیکی است. بعد آزمایش‌هایی برای بررسی سایر علائم از جمله تاثیر آلودگی در کشته‌شدن نهنگ‌ها صورت می‌گیرد. 

علت دقیق مرگ نهنگی که کمتر از دو هفته پیش در ساحل سیمرغ پیدا شد، هیچوقت معلوم نشد اما گفته شد که آلودگی دریا، برخورد با شناورها و گیر کردن در تور صیادان به مرگ این حیوانات منجر می‌شود. نازنین محسنیان، کارشناس اکولوژی دریا و عضو پروژه حفاظت از پستانداران دریایی که روز گذشته برای بررسی لاشه به ساحل مارینا رفته بود، به «پیام ما» می‌گوید: «ما هنوز نمی‌دانیم دلیل مرگ این نهنگ چه بوده، چون هیچ اثری از ضربه و آسیب روی آن نبود. ترجیح می‌دهیم قبل از صحبت درباره علت مرگ، نظر چند متخصص را بپرسیم. لاشه‌ تازه بود و به نظر می‌رسید که زمان زیادی از مرگش نگذشته است. فقط زبانش باد کرده بود که با ایجاد یک شیار مواد آن را خالی کردیم. توانستیم لاشه را اندازه‌گیری کنیم و از زوایای مختلف از آن عکس بگیریم. این نهنگ از گونه برودی بود و 14 متر طول داشت.» او اینها را می‌گوید و تعریف می‌کند که وقتی گروه با قایق در حال کشیدن لاشه به سوی ساحل بود، جلوی آنها را گرفتند. «نگذاشتند لاشه را به ساحل بیاوریم، گفتند باید روی آب بماند تا صبح چهارشنبه گروهی اسکلت آن را جدا کنند. گویا با محیط زیست هم هماهنگ بودند.» از صحبت‌‌های مریم محمدی، رئیس اداره محیط زیست سازمان منطقه آزاد کیش به نظر می‌رسد که این بار کار جداسازی لاشه را به پیمانکار سپرده‌اند: « با توجه به اینکه دفن لاشه در خاک برکیفیت و مقاومت استخوان‌های نهنگ تاثیر منفی دارد، این بار، با حمایت بخش خصوصی اسکلت نهنگ در آب از لاشه جدا شده و در ساحل به هم وصل می‌شود تا جهت استفاده‌های آموزشی و پژوهشی به موزه پژوهشکده دریایی کیش منتقل شود.» 

در تصاویر منتشر شده از نهنگ مرده هم پیداست که لاشه با کمک یک لنگر، روی آب‌های کم عمق ساحل ثابت مانده است. اینطور که محمدی گفته برای جداسازی لاشه از اسکلت نهنگ در دریا، سه‌شنبه شب گروهی متشکل از متخصصان حیات وحش وارد جزیره کیش شده‌اند و عملیات صبح چهارشنبه انجام خواهد شد. 

رئیس اداره محیط زیست کیش گفته که درباره علت مرگ نهنگ هنوز اطلاعاتی در دست نیست و «پس از انجام بررسی‌های اولیه و نمونه‌برداری، گونه و علت احتمالی مشخص خواهد شد.» نهنگی که دوم آذر در ساحل سیمرغ کیش پیدا شد را بدون انجام آزمایش دفن کردند. محمدی آن زمان گفته بود چون حدود پنج روز از مرگ این نهنگ می‌گذشت، لاشه دچار فساد شده و هیچ ضایعه‌ای نداشت، نمونه‌برداری ممکن نشد و علت دقیق مرگ هم معلوم نشد. عضو پروژه حفاظت از پستانداران دریایی هم همان زمان به «پیام ما» گفته بود که شلوغی جمعیتی که در ساحل سیمرغ دور لاشه را گرفته بودند، نگذاشت که بررسی‌ها برای یافتن علت مرگ به درستی انجام شود.

رئیس اداره محیط زیست سازمان منطقه آزاد کیش گفته که ساعت 14 و 30 دقیقه از نزدیک‌شدن این لاشه به ساحل شرقی مطلع شده و چون این بار هم مثل دفعه پیش محل به گل نشستن نهنگ ساحلی پرتردد بوده، برای جلوگیری از انتشار بوی نامطبوع لاشه را به ساحلی خلوت انتقال داده‌اند. 

پیش از این حبیب مسیحی تازیانی، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان هرمزگان به «پیام ما» گفته بود که عامل اصلی مرگ نهنگ‌ها آسیب دیدگی در اثر برخورد با شناورهای خلیج فارس است: «ما نهنگ‌های به گل نشسته نداریم. نهنگی نداریم که سالم بیاید و در اثر جزر و مد یا شرایط خاص به گل بنشیند. بیشتر نهنگ‌هایی که به ساحل آمدند، به نحوی آسیب دیدند و در اثر  برخورد با شناورهای خلیج فارس و دریای عمان این اتفاق افتاده است.»

به گفته او این موارد انگشت‌شمار است و سازمان برنامه خاصی برای مقابله با این موضوع ندارد. گروه حاضر که لاشه نهنگ مرده را بررسی می‌کرد، شاید تنها گروه فعال در حفاظت از پستانداران دریایی است. آن‌ها بر حفاظت و آموزش تمرکز دارند و سال 89 شبکه ملی امداد و نجات پستانداران دریایی را به راه انداختند و در سواحل جنوبی به گروه‌های محیط زیستی و مردم محلی آموزش داده‌اند که وقتی نهنگی به گل نشست، چه کنند. این سومین نهنگ مرده‌ای است که در طول 16 سال گذشته در کیش به ساحل رسیده اما چنین اتفاقی در سواحل دیگر بیشتر رخ می‌دهد و ساحل جاسک از پرخبرترین سواحل است. با این همه سازمان حفاظت محیط زیست چندان علاقمند به کمک در این حوزه نیست و حتی آمار دقیقی از موقعیت مکانی و جمعیت نهنگ‌های دریای جنوب وجود ندارد. به گفته محسنیان حتی گروه‌های فعال امکانات ساده را هم در اختیار ندراند؛ مثل تسمه‌های حمل دلفین و نهنگ یا برانکاردهای مخصوص حمل این حیوانات.

به گفته مدیر کل محیط زیست استان هرمرگان هم برنامه‌های سازمان برای آموزش در این حوزه در حد بروشور و کلاس‌های آموزشی مجازی بوده است: «ما امسال یک آموزش را به صورت کلی و مجازی دادیم و از اعضای تعاونی‌ها دعوت کردیم که این آموزش‌ها را انتقال دهند. بروشورهای آموزشی را با کمک شیلات بین لنج‌ها هم توزیع کردیم تا بدانند در زمان صید چه مهارت‌هایی را لحاظ کنند.» دلیل مرگ نهنگ‌ها در کیش هنوز معلوم نیست اما در این چند ساله آسیب فیزیکی در اثر برخورد پروانه کشتی بیشترین دلیل مرگ نهنگ‌ها در سواحل جنوبی کشور بوده است

حفاظت، از الزامات توسعه است

حفاظت، از الزامات توسعه است

یادداشتی از علیرضا محمدی عضو هیئت علمی گروه علوم و مهندسی محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی جیرفت

انتخاب کارآمد و مدیریت مناطق حفاظت شده یکی از مهمترین راهکارها برای حفاظت پایدار از تنوع زیستی در برابر تخریب‌های شتاب زده بشر است. این تخریب‌ها بر اثر توسعه ناپایدار، ایجاد بدون ملاحظه شبکه‌های جاده‌ای، گسترش زمین‌های کشاورزی و تخریب جنگل‌ها در سراسر کشور به وجود آمده است. تمام الگوهای مناطق حفاظت شده در دنیا هم تنها برای حفظ تنوع زیست محیطی و رسیدن به توسعه پایدار است. شبکه مناطق حفاظت شده کشور، بر مبنای حفاظت از گونه‌های بزرگ جثه و شکاری مثل خرس، قوچ، میش و پلنگ و یوزپلنگ تعریف شده است، 

در صورتی که امروزه در دنیا به سمت برنامه ریزی سیستماتیک در این زمینه حرکت کرده‌اند تا مناطق انتخاب شده، کل گونه‌های حیات وحش را پوشش بدهد. 

حدود 11 درصد از وسعت کشور را مناطق حفاظت شده به خود اختصاص داده است اما طبق کنوانسیون‌های بین المللی همه کشورها باید تا سال 2020 به 17 درصد مساحت کشور برسند. 

کشور ما برای رسیده به این نقطه 6 درصد کم دارد و ما باید شبکه حفاظت شده کشور را برای افزایش کارایی حفاظت از تنوع زیستی، به صورت سیستماتیک گسترش دهیم. اما متاسفانه درک درستی از ارزیابی پراکنش حیات وحش و گونه‌های مختلف گیاهی وجود ندارد،  به‌ویژه درباره خزندگان و کوچک جثه‌ها دچار کمبود اطلاعات هستیم، بنابراین لازم است علاوه بر رفع کاستی شبکه‌های محیط زیستی حفاظتی، سطح حفاظت را با کمترین هزینه افزایش دهیم.  در معرفی مناطق حفاظت شده جدید نیز باید پس از جمع‌آوری اطلاعات گونه‌های جانوری، مکان‌های مناسب را برای آن‌ها تعیین کنیم و اهداف حفاظتی نیز بر اساس آن تعیین شود. 

کشورهای اروپایی در این زمینه، بر اساس اطلاعات جامعی که از فون و فلور مناطق مختلف کشورشان دارند، حرکت می‌کنند اما در کشور ما پراکنش بسیاری از دوزیستان در معرض خطر و بسیاری از گونه‌های جانوری نادر، خارج از مناطق اتفاق می‌افتد. اگر بخواهیم طبق کنوانسیون‌های جهانی پیش برویم؛ باید به این مسئله توجه کنیم.

یکی از معضلات دیگر در مناطق حفاظت شده فعلی، عدم حفاظت از کریدورهای زیست‌گاهی است به ویژه کریدورهای زیست‌گاهی گونه‌های در معرض انقراض. 

این کریدورها، اغلب خارج از منطقه حفاظت شده قرار دارد، بنابراین نیاز است که به ارتباطات بین شبکه‌ای توجه شود و مناطق انتخاب شده برای حفاظت، به هم نزدیک باشند. 

تحقیقات سال 97 در دانشگاه تهران از توسعه شبکه مناطق حفاظتی نشان می‌دهد که به طور متوسط کمتر از 13 درصد زیستگاه‌های جانوران داخل مناطق فعلی است و در خارج از مناطق، پتانسیل بالایی برای حضور گونه‌های جانوری وجود دارد بنابراین لزوم افزایش کارآمد حفاظت تنوع محیط زیستی بر می‌گردد به این که «مناطق را با چه الگویی انتخاب می کنیم.» 

مشاهدات نشان می‌دهد که بسیاری از مناطق حساس حفاظت شده که گونه‌های در معرض خطر دارند، توسط جاده‌ها محصور شده‌اند

و حتی مرز برخی از این مناطق با جاده مشخص شده است و تنها 30 درصد از مناطق چنین شرایطی را ندارند. به عنوان مثال احداث جاده اصفهان به شیراز از چند سال گذشته در حال انجام است؛ جاده‌ای که فقط یک ساعت و نیمه مسافت را کم می‌کند اما در طول مسیر از قلب جنگل‌های بلوط زاگرس، حتی از درون و حاشیه استان فارس عبور می‌کند و اثرات بدی بر منطقه می‌گذارد. ارزیابی اثرات توسعه‌ای برای بسیاری از طرح‌ها، انجام می‌شود اما به ارزیابی بوم شناختی توجه نمی‌شود، در واقع فقط ارزیابی اقتصادی و اجتماعی طرح‌ها را در نظر می‌گیرند.   در صورتی که حفاظت، یکی از الزامات توسعه است. وقتی جاده‌ای ساخته می‌شود، باید نقطه‌ای هم برای عبور حیات وحش در نظر گرفته شود؛ در غیر اینصورت باعث افزایش تصادفات جاده‌ای می‌شود. با توجه به کمبود محیط‌بان، کمبود منابع و بودجه محدودی که سازمان محیط زیست دارد، مناطقی هم که برای حفاظت انتخاب می‌شود، باید در برابر هزینه کم، کارایی بالایی داشته باشد. 

نیاز است که سازمان حفاظت از محیط زیست، با دعوت از متخصصان در این زمینه و جمع بندی مطالعات جامع، مناطق را برای حفاظت و ایجاد تنوع زیستی انتخاب کند.

به جای تصفیه فاضلاب تونل زدند

به جای تصفیه فاضلاب تونل زدند

تجریشی، معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست: باید آن‌قدر نامه‌نگاری می‌کردیم که قبل از این‌که پروژه به بهره‌برداری برسد جلوی آن را بگیریم، این اشتباه ما بود.

مرضیه قاضی زاده | لقمه را دور سر چرخاندند. گفتند فاضلاب وارد آب می‌شود و آب آلوده است. همین شد که تصمیم گرفتند آب را از 25 کیلومتر بالاتر بردارند، درست از پشت سد کرج. مجریان طرح انتقال آب کرج به تهران، چراغ خاموش پیش رفتند و تا مدت‌ها حتی محلی‌ها متوجه اجرای تونل انتقال آب نشدند. قرار بود فکری هم برای تصفیه فاضلاب رستوران‌ها و مراکز خدماتی اطراف بکنند، اما نکردند.

 تونل انتقال آب از سد کرج به تهران نه طرح ارزیابی دارد، نه مجوز محیط‌زیست.  15سال پیش هم به هیچ کدام این مسائل توجه نشد. پیش از این حسین محمدی، رئیس کمیسیون محیط‌زیست شورای شهر کرج در گفت‌وگو با «پیام ما» گفته بود که در سازمان محیط‌زیست البرز هیچ مجوزی دال بر این‌که این پروژه ارزیابی محیط‌زیستی شده و یا مجوز گرفته وجود ندارد.

حمید جلالوندی، مدیرکل دفتر ارزیابی اثرات زیست محیطی سازمان حفاظت محیط‌زیست درباره این‌که این تونل مجوز گرفته یا نه، هیچ اطلاعی ندارد و «پیام ما» می‌گوید که حتی داشتن طرح ارزیابی هم برای این پروژه مهم نیست: «تونل انتقال آب از سد امیر کبیر برای تهران نیاز به ارزیابی زیست محیطی ندارد. طبق قانون فقط پروژه‌های انتقال آب بین حوضه‌ای مشمول طرح ارزیابی زیست محیطی هستند.» به گفته او این تونل اگرچه مشمول ارزیابی نیست اما باید مجوز محیط‌زیست را برای اجرا می‌گرفت.

پروژه قدیمی بود، ارزیابی نشد

رئیس کمیسیون محیط‌زیست شورای شهر کرج، حرف‌های مدیرکل دفتر ارزیابی اثرات زیست محیطی را رد می‌کند. او می‌گوید: «این پروژه شاید از نظر مقررات و آنچه مصوبه دولت است، مشمول ارزیابی زیست محیطی نباشد و در تعریف انتقال آب بین حوضه‌ای نگنجد اما به قدری مهم و ارزشمند بوده که باید ارزیابی می‌شده چرا که در منطقه حفاظت شده اجرا شده است.» اشاره مستقیم او به آثار و پیامدهای محیط‌زیستی این طرح است؛ خشکی رودخانه و آلودگی آب. «مجری طرح  باید از محیط‌زیست اجازه می‌گرفت و مطمئنا محیط‌زیست هم باید یک مطالعات ارزیابی انجام می‌داد. پروژه‌ای با این عظمت و آثار و پیامدهای محیط‌زیستی اگر گزارش ارزیابی نمی‌خواست، دست کم گزارش اجمالی می‌خواست.»

پر واضح است که هیچ اطلاعاتی در خصوص تونل انتقال آب از سد کرج در سازمان محیط‌زیست موجود نیست. مدیر کل محیط‌زیست البرز در این خصوص حاضر به مصاحبه نیست و معتقد است که مقامات بالاتر باید پاسخگو باشند.

سرانجام مسعود تجریشی، معاون محیط‌زیست انسانی سازمان محیط‌زیست در گفت وگو با «پیام ما»، مجوز نداشتن این تونل را تایید می‌کند. تجریشی به «پیام ما» می‌گوید: «من با آقای حکیمی صحبت کردم، ایشان هم مستنداتی نداشت. در سیستم ما هم که بررسی کردند، گفتند اصلا چیزی درتهران نیست؛ چرا که این تونل از پروژه‌های مشمول ارزیابی نبوده است.» او می‌گوید ده سال پیش خیلی از پروژه‌ها مشمول ارزیابی محیط‌زیست نشده‌اند: «ما خیلی از پروژه‌ها را از ده سال پیش گفتیم که مشمول ارزیابی می‌شود؛ یعنی اگر پروژه قدیمی باشد اصلا مشمول ارزیابی هم نبوده است.»

کوتاهی محیط‌زیست عامل اجرای پروژه بود

تجریشی کوتاهی سازمان محیط‌زیست در خصوص این پروژه را می‌پذیرد: «ما به عنوان سازمان محیط‌زیست باید اینقدر نامه‌نگاری می‌کردیم که قبل از این‌که پروژه به بهره‌برداری برسد نگذاریم این اتفاق بیفتد. این اشتباه ما بوده است. هیچ کس به فکر نسل بعدی در کشور نیست و همه به فکر اکنون‌ هستند. می‌خواهند مسائل روز خودشان حل شود. بنابراین نگاه نمی‌کنند که نسل بعدی چه می‌شود.»

حفر تونل انتقال آب از سد کرج از سال 84 آغاز شد. با این حال تا 6 سال بعد از آن محیط‌زیست هیچ اقدامی در این رابطه نکرده است. سال 92 بحث‌هایی صرفا درباره میزان حقابه محیط‌زیستی مطرح شد. محمدی که آن زمان مدیرکل محیط‌زیست استان البرز بوده درباره پیگیری‌هایش می‌گوید: «قبل از زمان مدیرکلی بنده این پروژه اجرا شده بود. آن زمان ما به حقابه محیط‌زیستی که وزارت نیرو در نظر گرفته بود اعتراض کردیم. یعنی من در سازمان محیط‌زیست، استاندار وقت و خانم ابتکار پیگیر این موضوع شدیم و جلساتی را با وزارت نیرو در سازمان محیط‌زیست برگزار کردیم و قرار شد تا مطالعاتی را دانشگاه تهران در این خصوص انجام دهد.» مطالعات دانشگاه تهران 183 میلیون متر مکعب را برای حقابه محیط‌زیست در نظر گرفت، دقیقا سه برابر آب تخصیص داده شده از سمت وزارت نیرو. حقابه‌ای که تاکنون تخصیص پیدا نکرده است. از سال 93 به بعد هم هیچ گونه مستنداتی درباره پیگیری‌های محیط‌زیست وجود ندارد. معاون محیط‌زیست انسانی سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌گوید: «دانشگاه تهران مشاوری بوده که عدد را مشخص کرده، ولی وزارت نیرو و سازمان محیط‌زیست هیچ وقت عدد را نهایی نکردند. باید دو طرف روی این عدد به توافق برسند. ما باید پیگیری می‌کردیم و روی همان عدد 183 حداقل ده نامه به وزیر و آقای رییس جمهور می‌زدیم، ولی این کار را نکردیم.»

تاکید اصلی او بر گرفتن حقابه محیط‌زیستی است. «مطمئنا وزارت نیرو به بهانه این‌که آب شرب مهم است و شهر تهران باید آب داشته باشد تا چمن را آبیاری کند و مردم خیابان بشویند. می‌خواهد آب را منتقل کند. وزارت نیرو حاضر نیست که فشار بیاورد تا مردم مدیریت مصرف آب را داشته باشند و این نیاز زیست محیطی را بدهد.» او ادامه می‌دهد: «اداره کل ما در البرز باید پیگیری کند و به مردم بگوید که در پایین‌دست نیاز آبی وجود دارد و مردم شهر تهران دارند آب مردم کرج را می‌برند.» معاون محیط‌زیست انسانی وعده می‌دهد تا در هفته‌های بعدی این موضوع با جدیت از سمت سازمان حفاظت محیط‌زیست پیگیری شود.

تصفیه فاضلاب به سرانجام نرسید

هشت سال است که کار احداث تونل به اتمام رسیده. دلیل فاصله زمانی تا برداشت آب، آماده نبودن تصفیه خانه‌ای بود که حالا آماده شده است. این بار بحث اصلی فعالان محیط‌زیستی بر فاصله 25 کیلومتری سد کرج تا بیلقان است. دو طرف این فاصله 25 کیلومتری پر است از رستوران‌ها و مراکز خدماتی و گردشگری. در پایین‌دست سد اقتصاد مردم بر پایه کشاورزی است. اما آبی که وزارت نیرو تخصیص داده تنها 64 میلیون متر مکعب است. دو نکته در این خصوص وجود دارد؛ اول تامین نشدن نیاز آبی مردم پایین دست و دوم ورود فاضلاب روستایی به رودخانه. رودخانه‌ای که بعد از این آب کمتری در آن جریان دارد و همین امر غلظت آلایندگی‌ها را چند برابر می‌کند.

ورود پساب به رودخانه از همان دو دهه پیش مسئله‌ساز بود. تجریشی می‌گوید: «چندین بار اتفاق افتاده بوده که در آب رودخانه کرج از فاصله رهاسازی سد کرج تا بندی که به سمت تهران می‌آورده، نفت و فاضلاب دیده شود. همین مسئله عامل اصلی اجرای طرح انتقال آب از پشت سد بوده است.»

پیش از این سعید توکلی، مشاور کمیسیون محیط‌زیست شورای شهر کرج به «پیام ما» گفته بود که فقط تعدادی محدودی از رستوران‌ها و مراکز این منطقه به سیستم تصفیه فاضلاب وصل شده‌اند.

شرکت مهندسی وابسته به دانشگاه امیر کبیر از چند سال پیش طرح جمع‌آوری فاضلاب تمام مجتمع‌های خدماتی جاده چالوس را به صورت سیستماتیک کلید زد. طبق قانون واحدهای بزرگ و رستوران‌ها مستقر در منطقه ملزم به نصب سیستم تصفیه فاضلاب شدند. رستوران‌های کوچک هم قرار بود تا وقتی تانکر‌شان پر می‌شود  فاضلابشان را با تانکر منتقل کنند. این طرح‌هایی هیچکدام به مرحله اجرا نرسید.

به گفته توکلی فقط چند رستوران منطقه این الزامات را رعایت کردند و بخش زیادی از روستاها نیز به سیستم تصفیه فاضلاب مجهز نشده‌اند :« 15 سال پیش قرار بود روستاها به سیستم تصفیه مجهز شوند. فاضلاب چهار، پنج روستای بزرگ هم به تصفیه مجهز شد اما طرح به مشکل مالی خورد و متوقف شد.»

زندگی روی آب

آبگرفتگی ناشی از بارندگی باز هم برای خوزستانی ها دردسرساز شد 

زندگی روی آب

مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب خوزستان: سازمان برنامه هنوز معادل ریالی اعتبارصندوق توسعه ملی برای حل مشکل فاضلاب را پرداخت نکرده است.

سوگل دانائی | خوزستان باز هم در باران غرق شد. برای چندمین بار در سال‌های اخیر آب باران به خانه‌های مسکونی، مراکز تجاری و حتی بیمارستان‌ها راه پیدا کرد. آب تا کمر خانه‌ها و خیابان‌ها رسیده، شهرداری مطابق با ماده 55 قانون مدیریت شهری موظف به ایجاد معابری برای دفع آب سطحی است، اداره آب و فاضلاب هم باید برای جلوگیری از آبگرفتگی از ورود فاضلاب به کانال‌ها جلوگیری کند، در این چهار روز که باران بارید اما هر سازمان علتی برای مقصر ندانستن خودش پیدا کرده است. یکی توان مالی ندارد و دیگری متولی اصلی را خودش نمی‌داند.

مدیر کل مدیریت بحران خوزستان به رسانه‌ها گفته است، بیشترین آب‌گرفتگی در مناطقی از اهواز و ماهشهر و امیدیه مشاهده شده است. البته دو روز پیش همزمان با وقوع بارندگی‌های سیل آسا، سیلاب خیابان‌های شهر آبادان را هم نشانه گرفته بود و آب روان در سطح شهر جاری بود. امید بن‌عباس، مدیر کل مدیریت بحران استانداری خوزستان در آخرین آمارهایی که به خبرگزاری ایسنا ارائه داده، اعلام کرد که در حال حاضر وضعیت آبگرفتگی در شهر چمران نسبت به بندر امام(ره) بهتر است و بخش زیادی از آب از شهر چمران خارج شده است. تجهیزات مورد نیاز توسط شرکت ملی حفاری و دستگاه‌های اجرایی در اختیار این شهر قرار گرفت تا آب با سرعت تخلیه شود.» او درباره آخرین وضعیت آبگرفتگی در شهر اهواز نیز گفته بود: «به جز منطقه ۶ و ۸ و بخشی از منطقه ۴، در سایر نقاط شهر اهواز مورد خاصی از آبگرفتگی در معابر اصلی نداریم و در سایر نقاط تنها آبگرفتگی کاسه‌ای وجود دارد.»

میزان نقاط بحرانی بیشتر می‌شد اگر …

این نخستین بار نیست که خوزستان را آب بر می‌دارد، استانی که سال‌ها درگیر خشکسالی بود، حالا مدتی است که باران‌های سیل‌آسا را تاب ندارد، هم در سیل دو سال گذشته و هم در اتفاق کنونی دلایل مختلفی برای این بی‌تابی عنوان شده است. از جمله جای خالی نظام مدیریت و جمع‌آوری آب‌های سطحی که درباره‌اش حرف زیاد زده شده است. عبدالزهرا سنواتی، رئیس شورای شهر اهواز بر این نظر است که برای حل بحران آبگرفتگی در این مقطع زمانی نباید پاسکاری کرد. او به ایسنا می‌گوید: « مشکل فاضلاب و آب‌های سطحی اهواز یک مشکل دیرینه است، شرکت آبفا در حد توان و بودجه عادی خود حتی قدرت نگهداشت شبکه فعلی خود را ندارد. زمانی که در شرایط تابستانه و بدون بارندگی ۴۰۰ خیابان اهواز گرفتگی و پس‌زدگی فاضلاب دارند، در ایام بارندگی چه انتظاری باید از این شرکت داشته باشیم؟»

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش شهرداری را هم مبرا دانسته و گفته: «علی‌رغم وجود انتقادات به عملکرد شهرداری اما این نهاد عمومی غیردولتی در قالب طرح مصوب شورا و در چارچوب بودجه مصوب خود عملکرد خوبی داشته و شهرداری برای بیش از ۲۰ پروژه که به آن متعهد شده بود بدون دریافت یک ‌ریال از دولت و از جیب مردم به کمک آبفا آمد. اگر این تلاش‌های مدیریت شهری و زحمات مجموعه آبفا در طول این مدت نبود، میزان نقاط بحرانی و مانده آب‌ها و ورود آب به منازل از سال گذشته هم بیشتر می‌شد.»

شهرداری بیش از این در توانش نیست

فاضلاب و شبکه جمع آوری آب‌های سطحی در شهر آبادان هم متهم اصلی سیل روزهای اخیرند. اواخر آبان ماه بود که قرارگاه خاتم الانبیا(ص) با مشارکت سازمان منطقه آزاد اروند، تفاهم‌نامه اجرای چند پروژه عمران شهری را امضا کردند که به گفته یکی از اعضای شورای شهر آبادان، یکی از این پروژه‎‌ها به شرکت آب و فاضلاب مربوط است، آرش بهفر، عضو شورای شهر آبادان به روزنامه «پیام‌ما» می‌گوید: «کارهای اجرایی باید به منطقه آزاد واگذار شود، چون شهرداری توان ندارد.» او می‌گوید، شهرداری در زمان ورود او به شورای شهر حدود 2000 نفر نیرو داشته که تاکنون 300 نفر را بازنشسته کردند و فرد جدیدی را هم استخدام نکردند تا بتوانند مشکلات مالی را برطرف کنند.«اما همین مساله حقوق و دستمزدها هزینه‌های بالایی برای شهرداری دارد.»

بهفر البته علت دیگری را هم برای آبگرفتگی در معابر آبادان عنوان می‌کند، علتی که او، آن را برای حجم گسترده آب در خیابان‌ها مکفی می‌داند: «مثلا در شهری مانند تهران بارندگی سبک است، باران نم‌نم و ملایم می‌زند اما در آبادان باران به شدت می‌بارد و همین باعث می‌شود که خروج آب به سرعت اتفاق نمی‌افتد و پمپ‌ها هم با حداکثر توان کار می‌کنند.»

عضو شورای شهر آبادان اما اوضاع شهر در محاصره آب‌های سطحی را تحت کنترل می‌داند:«آب در اکثر مناطق آبادان فروکش کرده ما نسبت به سایر شهرستان‌های استان بهتر عمل کردیم و در بیشتر مناطق آب را تخلیه کردیم.»

او در میانه‌های صحبتش به اتصال فاضلاب به سیستم دفع آب‌های سطحی هم به عنوان یکی از عوامل کندی در تخلیه آب‌های سطحی اشاره می‌کند، سیستم آب‌های سطحی منظور کانال‌هایی است که باید در اغلب روزهای سال خشک باشند و فقط در زمانه بارندگی پر آب باشند اما اینگونه نیستند، همان‌طور که به گواه اویس ترابی، مهندس عمران آب در تهران نیز شرایط مشابه است و کانال‌ها عموم اوقات پر آب‌هستند چون فاضلاب به آن‌ها متصل است.

تقصیر آب و فاضلاب نیست

صادق حقیقی‌پور، مدیرعامل آبفای خوزستان اما شرکت آب و فاضلاب را مقصر این آبگرفتگی‌ها نمی‌داند، او به روزنامه «پیام‌ما» می‌گوید: «آب و فاضلاب وظیفه جمع کردن فاضلاب خانه‌ها را دارد نه جمع‌آوری آب‌های سطحی.» او که آب باران را مهمان ناخوانده‌ای برای شبکه آب و فاضلاب شهری می‌داند، ادامه می‌دهد: «متولی اصلی جمع آوری آب‌های سطحی شهرداری است، شبکه آب و فاضلاب ناچار است منهول‌هایی که اصلا برای آب باران نیستند را برای باران باز کند، همین می‌شود که باران وارد لوله‌های فاضلاب می‌شود و دیگر هم جا برای خود فاضلاب نیست و آن وقت آب و فاضلاب متهم می‌شود.»

شبکه فاضلاب شهری اگر در خوزستان به صورت اصولی و کامل هم تجهیز شود به عقیده مدیر عامل آبفا نمی‌تواند تاثیر قطعی در جلوگیری از آبگرفتگی معابر داشته باشد: «افق ما برای اجرای کامل شبکه فاضلاب شهری، برای سال 1425 است و این ربطی هم به رفع مشکل آبگرفتگی ندارد، آقایان می‌گویند اگر شبکه فاضلاب بود، بهتر می‌توانستند برای مقابله با آب‌های سطحی اقدام کنند. اگر شبکه یکپارچه هم ایجاد شود، افق ما این است که شبکه فاضلاب حدود 460 هزار متر مکعب ظرفیت داشته باشد، از دیروز تا الان حدود 10 میلیون متر مکعب باران آمده و یعنی بالاتر از ظرفیت پس مشخص است که حتی شبکه فاضلاب هم کاری از پیش نمی‌برد، در ثانی در ایران تنها حدود 300 شهر هستند که شبکه مدرن فاضلاب را دارند.»

سال گذشته اما رهبری، اعتباری برای رفع مشکل فاضلاب که مشکل دیرینه برای شهری مانند اهواز است، دادند. اعتباری که قرار بود از صندوق توسعه پرداخت شود. با این پول قرار است پیمانکار پروژه که قرارگاه خاتم است، شبکه فاضلاب اهواز را تکمیل کند.  حقیقی‌پور می‌گوید: «اعتباری که مقام معظم رهبری تعیین کرده بودند، حدود 50 میلیون یورو بود، که بعد سازمان ملی برنامه و بودجه معادل آن را حدود 570  میلیارد تومان تعیین کرد، البته ما نفهمیدیم که این مقدار به چه نرخ یورویی محاسبه شد، این درحالی است که تکمیل کل طرح فاضلاب اهواز حدود 4 هزار میلیارد تومان بودجه می‌خواهد، این پول معادل هم هنوز پرداخت نشده است.»او نسخه شفابخش برای جلوگیری از آبگرفتگی را ایجاد شبکه جمع‌آوری آب‌های سطحی می‌داند، شبکه‌ای که ایجاد آن خودش حدود 10 هزار میلیارد تومان هزینه برای شهرداری دارد: «امسال البته برای انجام حدود 56 پروژه کوتاه مدت با شهرداری اهواز به تفاهم رسیدیم همین هم شد که امسال باتوجه به شدت بارندگی اما وضعیت بسیار خوبی داشتیم و اقداماتی نظیر ایجاد پمپ و … اجرا شد همین هم شد که نقاط کمی دچار آبگرفتگی شدند و تردد مردم هم دچار مشکل نشد، تنها منطقه 6 کوی علوی بود که آبگرفتگی شدیدی در آن مشاهده شد.»مرد جوانی میان خانه‌ای که تا کمرش را آب گرفته نشسته است، وسایلش را به گوشه‌ای رانده، زنی میانسال روبه دوربین می‌گوید زندگی کردن در آب مشکل است. دختر بچه‌ای عروسکش را نشان می‌دهد که خیس آب شده. صدای قدم‌های شهروندان خوزستان در فیلم‌هایی که از آبگرفتگی ارسال کردند، پیداست، انگار نه انگار که خانه است، با رودخانه کم عمق تقاوتی ندارد. مقصر باران باشد، آبفا یا شهرداری تفاوتی ندارد، تصاویر تکرار می‌شوند و چهره مردم در عکس‌ها و ویدیوها تکرار. خوزستان را هربار آب می‌گیرد، بدون آن‌که کسی تقصیراتش را بپذیرد.

 

بو به تهران برگشت

بو به تهران برگشت

یافته‌های یک گزارش نشان می‌دهد که چند روز قبل از انتشار بوی نامطبوع در تهران، گوگرد دی اکسید در هوا زیاد می‌شود.

سوگل دانائی | تهران بازهم بوی بد گرفته است، همان بویی که پارسال و سال قبلترش به خود گرفت. بویی متعفن شبیه به گندیدگی و زباله که سراسر مجرای تنفسی را پر می‌کند.

امسال اما بو قبل از آمدنش نشانه‌‌ای داشت. همان نشانه‌ای که خرداد امسال به عنوان عامل بوی بد تهران شناسایی شد، یعنی گوگرد‌ دی‌اکسید.

دیروز همزمان با بلند شدن بوی بد در تهران و تایید  شرکت کنترل کیفیت هوای تهران مبنی بر افزایش گوگرد‌دی‌اکسید در هوا، آرش میلانی، عضو کمیسیون محیط‌زیست شورای شهر تهران بو را به اژدهای چند سر تشبیه کرد که هرسال سری تازه در می‌آورد و نمی‌توان فهمید، کدام سر عامل اصلی بو بوده است. او در تذکری از شهرداری تهران خواست تا یک معاونت را متولی شناسایی بو کند: «به صورت شفاف و رسمی، نتایج پیگیری‌ها و پایش‌های سال گذشته منتشر و در اختیار افکار عمومی و مراکز تخصصی قرار گیرد و سازمان مدیریت پسماند نیز در اسرع وقت ایستگاه پایش کیفیت هوا و بو را در آرادکوه راه‌اندازی و گزارش رسمی از اقدامات انجام شده جهت بهبود فرآیندهای پردازش منتشر کند.»

او با اشاره به نقش فاضلاب شهری در انتشار بو تاکید کرد که یکی از عوامل موثر نیز ورود فاضلاب به آن‌ها و کانال‌های سطحی در شهر است: «در این ارتباط به شرکت آب و فاضلاب استان تهران تذکر می‌دهم در اسرع وقت برنامه اجرایی خود را برای رفع مشکل انفصال حدود ۴۰۰ نقطه در شبکه فاضلاب را تهیه و به شورای شهر ارسال کند.»

شینا انصاری، مدیر کل محیط‌زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران نیز روز گذشته درباره علت انتشار بوی نامطبوع در سراسر تهران گفته بود، اداره کل محیط‌زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران پروژه‌ای تحت عنوان «شناسایی عوامل بوی نامطبوع شهر تهران و ارائه راهکارهای اجرایی و مدیریتی جهت رفع آن» در دست انجام دارد تا علل ایجاد و انتشار ناگهانی بوی‌ نامطبوع در شهر تهران شناسایی و رفع شود.

محیط زیست شهرداری تهران با این وجود هنوز نتوانسته منشا بوی نامطبوع تهران را شناسایی کند اما چند متهم برای آن سراغ دارد: «انباشت زه آب در لایه‌های زیر سطحی پس از بارش باران، افزایش بار فاضلاب در شبکه زیر سطحی، آلودگی ناشی از سوخت فسیلی و تغییرات SO۲ (دی‌اکسید گوگرد) در هوا و رطوبت هوا در این موضوع بی تاثیر نیستند.»

بر روی بوی متعفن تهران اما گروه‌های دیگری نیز مطالعه و تحقیق کردند، در دو سال گذشته، شهروندان تهران گمان می‌کردند که «بو» می‌تواند به زلزله یا حتی بروز آتشفشان منجر شود، همان‌طور که در زلزله‌ کرمانشاه نیز شهروندان ابتدا بوی نامطبوعی شنیدند و بعد لرزیدند. به همین دلیل هم علی بیت‌اللهی، رئیس بخش زلزله مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به همراه جمعی از داوطلبان سال گذشته درباره منشا این بو تحقیقاتی کردند تا بتوانند به علت این بو و ارتباطش با زمین لرزه پی ببرند. هرچند که در نهایت ارتباطی میان زلزله با این بو کشف نشد اما تحقیقات نتایجی هم در برداشت. بیت‌اللهی در این‌باره به «پیام‌ما» می‌گوید: «طی تحقیقات این نتیجه به دست آمد که حدود یک روز یا دو روز قبل از انتشار بوی بد در شهر، میزان گاز اکسید گوگرد به حدود 4 تا 5 برابر خودش می‌رسد، در حقیقت روزی که گاز بیشتر می‌شود، این بو در تهران احساس نمی‌شود و چند ساعت یا حتی یک روز بعد این بو سراسر شهر تهران را پر می‌کند.»به عقیده بیت‌اللهی، در مدل‌سازی‌ها، وقتی گاز در هوا باشد و رطوبت نسبی هم بالا باشد، گوگرد به صورت باران اسیدی وارد سطح زمین می‌شود و به نظر می‌آید که وارد چاه‌های فاضلاب و در آن ترکیب می‌شود. گاز گوگرد هم بویی بد از خود متصاعد می‌کند و در کل ناحیه منتشر می‌شود.

این تحقیق البته هنوز نتوانسته علت افزایش این گوگرد دی اکسید را در سطح شهر پیدا کند، علتش عدم ماندگاری گاز در هوا و کمبود ایستگاه‌های سنجش بو در شهر است. تحقیق البته سرنخ‌های قبلی را درباره بو رد می‌کند. بیت‌الهی می‌گوید: «کارخانه‌های چرم و لبنیات، فاضلاب، کاهش کیفیت بنزین و حتی زباله به عنوان عاملان اصلی معرفی می‌شوند اما همه این‌ها سال‌های گذشته هم بودند و در زمان بارندگی بویی از خود متصاعد نمی‌کردند.»

برای مقابله با بو چه باید کرد؟ اولین اقدام شاید بستن در چاه‌های فاضلاب در شهر باشد، اقدامی که هزینه بر و مشکل به نظر می‌رسد و مشخص نیست چه میزان از بوی شهر را می‌کاهد. بر اساس پیگیری‌های خبرنگار روزنامه «پیام ما»، تا لحظه انتشار این گزارش اما سازمان مدیریت بحران شهرداری تهران هنوز جلسه‌ای درباره بو تشکیل نداده است. جلسه‌ای که پارسال محسن هاشمی، رییس شورای شهر تهران از عدم تشکیلش درباره این موضوع گلایه کرده بود.

طبیعت گردی به جای قطع درخت

 جمشید آقازمانی، کارشناس جنگل از حفاظت پایدار طبیعت می‌گوید  

طبیعت گردی به جای قطع درخت 

وقتی برنامه‌ریزی و نظارت نداریم و اجازه نمی‌دهیم گردشگاه‌های جنگلی ایجاد شود، روند تخریب جنگل تشدید می‌شود.

فاطمه باباخانی | اگر بهره‌برداری چوب از جنگل را نداشته باشیم چه گزینه‌ای در مقابلش بگذاریم؟ معمولا موافقان طرح تنفس جنگل و مخالفان بهره‌برداری، از اکوتوریسم به عنوان گزینه مکمل نام می برند. البته این گروه مرادشان از اکوتوریسم شیوه‌ای از طبیعت‌گردی نیست که در حال حاضر در ایران رایج است. این‌که هر کسی در تعطیلات چادر، زیرانداز و سبد غذا و اقسام خوراکی‌ها را در صندوق ماشین بگذارد و به همراه خانواده و دوستان در حاشیه جنگل توقف و چادر را علم کند. پس از آن نوبت به فراهم‌کردن بساط جوجه برسد و شب‌نشینی و آتشی که تا صبح گروهی ترجیح می‌دهند در کنارش به گفت‌وگو بنشینند. روز بعد هم در بهترین حالت آتش را خاموش و زباله‌ها را جمع می کنند و به خانه برمی‌گردند تا تعطیلاتی دیگر. منظور این گروه از اکوتوریسم بهره‌برداری پایدار از این عرصه هاست اما چگونه؟ «جمشید آقازمانی» که نزدیک به نیم قرن در حوزه جنگل‌ها فعالیت کرده و سابقه مدیریت جنگل‌های کشور و مدیرکلی جنگل‌های خارج از شمال را در کنار فعالیت در پروژه زاگرس در کارنامه خود دارد، در گفت‌وگو با «پیام ما» درباره موانع توسعه اکوتوریسم در ایران می‌گوید.  

آقای آقازمانی! چطور می‌توان بین بهره‌برداری پایدار از جنگل‌ها در قالب اکوتوریسم و حفاظت ارتباط برقرار کرد؟

برای پاسخ به این پرسش باید ببینیم که برای اکوتوریسم چه معنایی قائل هستیم. از نظر من هر نوع بهره‌برداری در قالب گردشگری و تفرج در طبیعت را می‌توان اکوتوریسم دانست. برخی دیگر معتقدند اکوتوریسم تنها به تفرج غیرمتمرکز اطلاق می‌شود و گونه‌های دیگر گردشگری در طبیعت را نمی‌‌توان جزو این شاخه از توریسم محسوب کرد.ما دو نوع تفرج داریم، یکی متمرکز و دیگری غیرمتمرکز یا گسترده. در تفرج به شکل متمرکز امکاناتی برای پیک‌نیک و کمپ کردن را در نظر می‌گیریم و در حالت دوم باید تنها به قدم زدن در طبیعت یا برنامه‌هایی از این دست اکتفا کنیم. طبیعی است که از گردشگری به شکل دوم نمی‌توانیم درآمد زیادی به دست آوریم.  بنابراین برای اقتصادی بودن این شاخه از توریسم ناچار به ایجاد تغییراتی هستیم تا برای گردشگر انگیزه سفر مهیا شود. البته ممکن است طبیعت یک منطقه از چنان جذابیتی برخوردار باشد که صرف قدم زدن در آن انگیزه برای سفر را ایجاد کند. از نظر من باید هر دو حالت گردشگری متمرکز و گسترده را در عرصه‌های طبیعی و جنگلی در نظر گرفته و بتوانیم ترکیب مناسبی از آن را شکل دهیم. نمونه آن گردشگاه‌ها و پارک‌های جنگلی در کشورهای دیگر است که برای آنها طراحی صورت گرفته و مردم می‌دانند کجا باید کمپ کنند و برای رفتن به نقاط جاذبه از چه مسیرهایی برای پیاده‌روی استفاده کنند تا کمترین تخریب داشته باشند. در این عرصه‌ها قرار نیست ساخت‌وسازی صورت گیرد و امکان احداث سازه‌های گردشگری در منطقه تفرج متمرکز است.

شما از درآمد اکوتوریسم صحبت می‌کنید و بسیاری از کارشناسان هم بر جایگزینی اکوتوریسم به جای بهره‌برداری چوب به ویژه در جنگل‌های شمال تاکید دارند، اما آیا می‌شود همان درآمد مورد انتظار در بهره‌برداری چوب را از محل این شاخه از توریسم به دست آورد؟

اگر تمام اقداماتی که قرار است برای توسعه اکوتوریسم انجام شود را درست انجام دهیم قطعا درآمد قابل توجهی خواهیم داشت، همان‌طور که تجربه‌های جهانی چنین امری را اثبات کرده است. سال‌هاست که آمریکایی‌ها چنین رویه‌ای را در پیش گرفته‌اند و چهارده برابر بیش از بهر‌ه‌برداری چوب از  جنگل از اکوتوریسم درآمد کسب می‌کنند. چهارده برابر عدد بزرگی است آن هم برای کشوری مانند آمریکا که در بهره‌برداری هم اصولی عمل می‌کند. پیشنهاد من همواره این بوده در جنگل‌های شمال همزمان که بهره‌برداری چوب متوقف می‌شود به سمت بهره‌برداری از اکوتوریسم برویم. البته چون رویه‌های دولتی در ایران به کندی پیش می‌رود هنوز شاهد اقدامات قابل توجهی نیستیم اما این بدان معنا نیست که اکوتوریسم نمی‌تواند درآمد حاصله از بهره‌برداری از چوب را داشته باشد.

از دیگر موضوعات مورد اختلاف در اکوتوریسم جایگاه مردم محلی و انتفاع آنها است. گروهی بر مدیریت آنها تاکید دارند و بخش دیگر به سرمایه. شما در کدام طیف قرار می‌گیرید؟

موضوع جامعه محلی یک شمشیر دو دم در اکوتوریسم است به این معنا که می‌تواند بازدارنده باشد یا آن را تقویت کند. برای راه افتادن اکوتوریسم در یک منطقه ما باید سرمایه‌گذار داشته باشیم. اگر جامعه محلی سرمایه داشته باشد آغازگر آن خواهد بود اما اگر به منابع مالی دسترسی نداشته باشد نیازمند حضور یک سرمایه‌گذار هستیم. در حالت دوم عموما جامعه محلی کارهای مرتبط با نگهداری یا خدمات را به عهده می‌گیرد یا گروه‌هایی از جامعه محلی شکل گرفته که کار راهنما یا بلد محلی را انجام می‌دهند. حضور جامعه محلی در اکوتوریسم حالت نمایشی به خود می‌گیرد، مانند برخی تجربه‌های جهانی که از نزدیک دیده‌ام و در یک گشت شاهد حضور جامعه محلی به شکل سنتی خود هستیم . اما زمانی هم حضور مردم محلی به شکل نمایشی نیست. نمونه این امر در ایران به ویژه در زندگی عشایری برجسته است. کوچ کردن با عشایر برای بسیاری از گردشگران به ویژه گردشگران خارجی جذاب است، این‌که بتوانند برای مدتی در فرآیند کوچ حضور داشته باشند و این شیوه از زندگی را تجربه کنند. همچنین گردشگری روستایی و کشاورزی از دیگر اشکال این مدل توریسم است که متاسفانه در کشور ما اتفاق نیفتاده.

 چه عاملی باعث می‌شود این اتفاق نیفتد؟ در حال حاضر ما طرح‌های مدیریت توسط سازمان حفاظت محیط‌زیست را داریم که در آنها زون‌های تفرجی در مناطق چهارگانه تحت مدیریت این سازمان مشخص شده‌اند. آیا با مشکل ورود سرمایه‌گذار مواجه‌هستیم یا موانع دیگری بر سر راه است؟

جامعه ما در موضوع گردشگری دو قطبی شده است. گروه‌هایی هستند که مخالف حضور هر شکل از توریسم در عرصه‌های طبیعی هستند. آن‌ها معتقدند اگر گردشگر وارد طبیعت بشود، جز آن‌که شاهد زباله‌های رها شده و تخریب باشیم، حاصل دیگری ندارد و نمونه‌اش هم در ایران کم نیست. در طرف مقابل موافقان توسعه اکوتوریسم عنوان می‌کنند که برای این کار باید برنامه‌ریزی کرد. آن‌ها می‌گویند شما نمی‌توانید جلوی مردم را برای ورود به این عرصه‌ها به شکل صددرصدی بگیرید. مردم بر اساس نیازهایی که دارند به طبیعت و جنگل می‌روند اما از آنجا که هیچ جای مشخصی برای کمپ کردن آنها در نظر گرفته نشده و در این زمینه هم آموزش ندیده‌اند و راهنمایی هم حضور ندارد که هدایت‌شان کند، در هر جایی کمپ می‌کنند. بعضی هم بین این گردشگران انبوه پیدا می‌شوند که زباله‌هایشان را رها می کنند. از نظر گروه دوم ما نباید انگشت اتهام را به سمت مردم بگیریم. مقصر ما هستیم که برنامه‌ریزی نمی‌کنیم و اجازه نمی‌دهیم گردشگاه‌های جنگلی ایجاد شود و نتیجه این می‌شود که بدون هیچ برنامه‌ای روند تخریب تشدید می‌شود. با توجه به رویکرد گروه دوم،‌باید نگاه‌مان را عوض کنیم و به سمتی برویم که اکوتوریسم اصولی داخلی فعال شود. در همین زمینه پروژه زاگرس در سازمان محیط زیست با همراهی برنامه عمران ملل متحد مجموعه برنامه‌هایی را تهیه کرد که مورد پذیرش کارشناسان بین‌المللی هم قرار گرفت. سندی هم در این زمینه تصویب شد اما به مرحله اجرا نرسید.

اگر همه چیز مهیاست پس چرا سرمایه‌گذاری وارد نشده است؟

شاید سرمایه‌گذار احساس امنیت نمی‌کند و شاهد حمایت دولتی نیست. از سرمایه‌گذار باید حمایت شود و دستش بر اساس ضوابط باز باشد ضمن این‌که نظارت‌ها به شکل دقیقی انجام شود. متاسفانه از طرف گروه‌هایی از مردم و دولت نگاه بدبینانه‌ای به سرمایه‌گذار وجود دارد و از آن طرف هم سرمایه‌گذار به دولت اطمینان ندارد.

شما از بی‌اعتمادی گروه‌هایی از مردم که شامل فعالان محیط زیست می‌شوند سخن می‌گویید. آیا این موضوع مشابه اقسام پروژه‌هایی که تاکنون شاهد بودیم، به ضعف‌های نظارتی برنمی‌گردد؟

باید نظارت به شکل دقیقی انجام شود. به عنوان مثال طرحی را برای میانکاله با مشارکت متخصصان تصویب کنیم و نظارتی صورت گیرد تا انحرافی نداشته باشد. اما ما به جای تاکید بر نظارت، می‌گوییم اگر طرحی داشته باشیم، می‌روند و در آنجا هتل می‌سازند. ما در حالی با هتل مخالفت می‌کنیم که در سفرها همیشه گزینه اول‌مان هتل است. هتل اگر جانمایی درستی داشته باشه مشکلی ندارد و نباید با آن فی نفسه مخالفت کنیم. این جانمایی را هم متخصصان انجام می‌دهند و ضابطه و معیاری هم برای آن داریم که اتفاقا تصویب شده اما نمی‌دانم چرا سعی داریم این‌ها دیده نشود. این‌گونه نیست که مقررات نداشته باشیم؛ ما ضابطه 653 را داریم اما کسی دنبالش نیست. این ضابطه به امضای معاون رئیس جمهور هم رسیده و اگر بین مشاوران هم اختلافی باشد به آن رجوع می‌کنند. با این همه همچنان می‌بینیم که اجرا نمی‌شود.

 در ابتدای سخنان‌تان از تجربه اکوتوریسم در آمریکا و منافع اقتصادی بالای آن گفتید. آیا می‌توانید به تجربه‌ای اشاره کنید که ضوابط مرتبط را در نظر گرفته باشد و شرایطی مشابه ایران داشته باشد؟

من در این زمینه شما را به مالزی یا تایلند ارجاع نمی‌دهم که نه آب و هوایشان به ما شبیه است و نه فرهنگشان. نزدیک‌تر بیاییم، در همین ترکیه که هم‌مرز کشورمان است و به لحاظ آب و هوایی و فرهنگی به ما شبیه است، نگاهی به اکوتوریسم موفق بیندازیم. ترکیه هم مانند ما تابستان‌های مدیترانه‌ای دارد و وضع جنگل‌هایش به مراتب از ما بهتر است. اگر ما دو میلیون هکتار جنگل داریم این مساحت در ترکیه به 20 میلیون هکتار می‌رسد. اما آیا آن‌ها اکوتوریسم ندارند؟ شما سرویس‌های بهداشتی که در جنگل‌های ترکیه می‌بینید در بهترین هتل‌های ایران شاهد نیستید. وقت آن است نگاهی به تجربه‌های مشابه نظیر ترکیه انداخته و بر اساس ضوابط و اصول قدم در این راه برداریم.

 

کلیماتون؛ ایده‌هایی برای شهر پایدار

کلیماتون؛ ایده‌هایی برای شهر پایدار

یادداشتی از شینا انصاری مدیر کل محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران

در حال حاضر گرمایش زمین به عنوان مهمترین معضل محیط زیستی پیشروی جامعه بشری مطرح است. بررسی‌ها بیانگر این است که تا سال 2050 ، شصت و هشت درصد از جمعیت جهان در مناطق شهری زندگی می‌کنند و نمی توان مدیریت شهری را بدون توجه به موضوع کاهش گازهای گلخانه‌ای و سازگاری با اثرات تغییراقلیم در نظر گرفت. 

متاسفانه طی یک قرن اخیر، توسعه صنعتی لجام گسیخته در جهان مشکلات عدیده زیست محیطی را به وجود آورده است. بارگذاری بیش از ظرفیت اکولوژیک در شهرها، انتشارآلودگی‌های مختلف محیط ‌زیستی، معضل پسماندها، تولید گازهای گلخانه‌ای و گرمایش زمین بیشتر از همه پایداری و حیات شهرها را تحت تاثیر قرار داده است. یکی از مهمترین مولفه‌های شهرهای زیست پذیر، توجه به موضوع تاب‌آوری در برابر تغییراقلیم و افزایش ظرفیت انطباق شهرها با این پدیده است. قابل تامل آنکه ایرانیان از چندهزار سال پیش به اهمیت تعامل میان انسان و طبیعت در شهرها پی برده و شهرهای قدیمی ایران، شهرهایی با عملکردی اکولوژیک و تاب آور بوده اند؛ فضاهای سبز سازگار با اقلیم و حضور عناصری چون بادگیر، سایه‌بان، بهارخواب، قنات، روشندان و… و استفاده از مصالح بوم‌آورد بیانگر توجه خاص نیاکان ما به انطباق و سازگاری هرچه بیشتر محدوده‌های سکونتگاهی با ویژگی‌های سرزمین بوده است. با همین نگاه پایدار و هوشمندانه به طبیعت بوده که  پیشینیان ما توانستند شرایط زیستی خود را برغم تمامی محدودیت‌ها و موانع در اقلیم‌های متنوع فلات ایران سازگار نمایند. این همزیستی با طبیعت، شوربختانه در قرن اخیر با تقلید ناآگاهانه از الگوی توسعه غیربومی، بی توجهی به مختصات طبیعی، توسعه بی رویه و خارج از ظرفیت محیط زیست، کارکرد حیاتی شهرها را دچار زوال نموده است، که معضلات بی‌شمار محیط زیستی امروز کلانشهرهای کشور ماحصل این دگردیسی اشتباه بوده است. 

امروز شهر تهران با قرارگیری در کانون یک منطقه کلانشهری با وسعتی بالغ بر 700 کیلومترمربع با مسائل مختلف محیط زیستی روبه روست، 

کثرت خودروها، افزایش مصرف سوخت‌های فسیلی در بخش‌های ساختمان، حمل‌ونقل و صنعت، انتشار گازهای گلخانه‌ای، آلودگی هوا و افزایش جزایر حرارتی در شهر سبب شده است که پایتخت در مسیر شکنندگی و ناپایداری بیشتر پیش برود. از این رو توجه به موضوع کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای و سازگاری و انطباق با شرایط پیش رو یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. 

کلیماتون یک رویداد بین المللی با تمرکز بر ایده‌های تحول آفرین برای کاهش گازهای گلخانه‌ای، سازگاری و تاب‌آوری شهری در مواجهه با تغییرات اقلیمی است. این رویداد از سال 2015 در کشورهای مختلف جهان برگزار می‌شود و امسال شهر تهران برای دومین بار در این رویداد  محیط زیستی مشارکت می کند. گرچه تمایزات موجود بین شهرهای مختلف جهان، کار جستجوی راه حل های موثر برای رفع مسائل را به امری پرچالش برای سیاستگذاران و تصمیم گیران بدل ساخته است، با این حال استفاده و بکارگیری ایده‌های نوآورانه و کاربردی از جانب شهروندان می‌تواند فرصتی مغتنم برای خلق ایده‌های محلی با هدف رفع چالش‌های محیط زیست شهری فراهم کند. قرارگیری ایده‌ها در فرایند اجرا با حمایت بخش‌های دولتی و غیر دولتی می‌تواند  ضمن ارتقای مشارکت شهروندان در امور شهری، مسیر روشنی برای حضور موثر همه اقشار جامعه بویژه نسل جوان و متخصص کشور ترسیم نماید. امید که تجربه حضور تهران در این رویداد جهانی محیط زیستی بتواند موجب برداشتن گام های موثرتر برای حرکت پایتخت به شهری زیست پذیرتر و تاب آورتر برای ساکنانش بشود.

شوک طولانی گردشگری

گزارش «پیام‌ما» از آثار زیان‌بار همه گیری کرونا بر کسب و کار فعالان گردشگری

شوک طولانی گردشگری

راحله فاضلی، راهنمای گردشگری: همکارانی که تورهای داخلی برگزار می‌کنند در مقاطعی توانستند به شغل خود برگردند، 

اما کسانی مثل من که فقط تور  ورودی داشتند، بیکار شدند.

فرزانه قبادی | همه‌گیری کرونا گردشگری را در یک سال گذشته از پا درآورد، صنعتی که در سال‌های اخیر تبدیل به یکی از امیدهای اقتصادی در کشورهای مختلف شده بود و بسیاری از کشورها برنامه‌های بلند مدتی برای توسعه آن طراحی کرده بودند، با شیوع کرونا غافلگیر شد. ایران هم در سال‌های اخیر حساب ویژه‌ای روی گردشگری باز کرده بود، اما در پی سلسله اتفاقات یک سال اخیر و ضربه نهایی کرونا، گردشگری با آسیب جدی مواجه و تعطیل شد. دولت در روزهایی که فعالان گردشگری با قطعی اینترنت و حوادث آبان و پس از آن، شوک بزرگی را در حوزه کاری خود تجربه می‌کردند، پا پس کشید و اصناف گردشگری ماندند و مشکلات عدیده‌ای که با آن دست به گریبان بودند. تا این‌که کرونا متولیان دولتی گردشگری را مجبور کرد تا تدبیری برای حمایت از اصناف گردشگری بیندیشد؛ تدبیری که هنوز کارساز نشده است.

کرونا در یک سال گذشته گردشگری دنیا را غافلگیر کرد، بسیاری از مشاغل مرتبط با این حوزه و شرکت‌های بزرگ خدماتی مرتبط با گردشگری دچار ضرر و زیانی چشمگیر شدند. اما در کنار ضرر و زیان مالی، بخش گردشگری در حوزه نیروی انسانی نیز سرمایه قابل توجهی را از دست داد. شهریور ماه بود که «زوراب پولولیکاشویلی»، دبیرکل سازمان گردشگری جهانی (UNWTO) با تکیه بر مطالعات انجام شده پیش بینی کرد: «بیش از یکصد میلیون شغل مستقیم و به‌طور کلی کسب و کارهای کوچک از دست رفته یا آسیب خواهند دید. درآمد گردشگری جهانی در سال جاری میلادی بین ۹۱۰ میلیارد تا ۱۲۰۰ تریلیون دلار کاهش خواهد داشت.» آمارهای سازمان جهانی گردشگری پیش از شیوع کرونا نشان می‌داد که از هر ده شغل در دنیا یک شغل به بخش گردشگری تعلق دارد و میلیون‌ها نفر معیشت خود را از این طریق تامین می‌کنند. حال با رکود بی‌سابقه و تعطیلی بخش‌های حیاتی گردشگری، نیروی انسانی شاغل در این بخش به جمع بیکاران اضافه شده‌اند. در کشورهای توسعه‌یافته که بخش عمده‌ای از اقتصاد آن‌ها متکی به گردشگری است، برنامه‌هایی برای حمایت از فعالان این بخش طراحی و اجرا شد. دولت هم بعد از شیوع کرونا تصمیم به اعطای تسهیلاتی به فعالان گردشگری گرفت، اما همواره این تسهیلات با انتقاداتی از سوی شاغلان این بخش روبه‌رو بود.

قدرت وزارتخانه امروزی به اندازه سازمان پیشین

مهسا مطهر، دبیر انجمن صنفی راهنمایان گردشگری کشور معتقد است وزارت گردشگری در ماه‌های اخیر به شرایط بغرنج راهنمایان گردشگری توجه داشته اما «تلاشی که وزارت میراث در این مدت برای اعطای تسهیلات به راهنمایان گردشگری کرد، اگر در عرصه‌های دیگر و زمانی که شرایط نرمال بود به کار می‌گرفت، راهنمایان امروز بیمه داشتند و نبود قوانین حمایتی در این صنف برای شاغلان در این حوزه مشکل ساز نمی‌شد. هر چند تلاش‌هایی برای حمایت از راهنمایان از سوی وزارتخانه صورت گرفت اما در ماجرای کرونا شاهد بودیم که قدرت وزارتخانه میراث فرهنگی و گردشگری تفاوتی با سازمان میراث فرهنگی نداشت، انگار ما وزیر که باید قدرت اجرایی داشته باشد، نداریم و همچنان یک رییس سازمان داریم که توان اجرایی ندارد.»

بحران پیش از کرونا شروع شد

راحله فاضلی، راهنمای گردشگری است و در یک سال گذشته شغل خود را از دست داده است، فاضلی به «پیام ما» می‌گوید: «بحران گردشگری قبل از ماجرای کرونا شروع شد. به دلیل مسایل سیاسی و مشکلاتی که پیش آمد، بسیاری از کشورها از جمله فرانسه، مهر ماه سال گذشته از شهروندان خود خواستند تا سفرهای خود به ایران را کمتر کنند. بعد از این هشدارها آمار مسافران به طرز محسوسی کاهش پیدا کرد. این کاهش آمار چند ماه پیش از شیوع کرونا اتفاق افتاد. وقتی کرونا در دنیا همه‌گیر شد، سفرها به طور کلی تعطیل شد» مهسا مطهر هم در این رابطه می‌گوید: «کرونا بر گردشگری ایران تاثیر چندانی نداشت، فقط باعث شد تعطیلی گردشگری طولانی‌تر شد. عملا از زمانی که ترامپ از برجام خارج شد، تبعات این موضوع روی گردشگری مشهود بود. اتفاقاتی از قبیل حوادث آبان و پیامدهای آن گردشگری ایران را پیش از کرونا تعطیل کرده بود. من به عنوان کسی که در حوزه گردشگری فعالیت می‌کردم قبل از شیوع کرونا آسیب دیده بودم. وقتی کرونا آمد، ما دیگر نابود شده بودیم. روزی که حادثه هواپیمای اوکراینی رخ داد  آژانس ما که یک دفتر نسبتا کوچک بود 24 تور ورودی را از دست داد.»فاضلی با اشاره به این‌که راهنمایان گردشگری تنها یکی از مشاغلی هستند که در پی حوادث یک سال اخیر آسیب دیده‌اند، می‌گوید: «هر چند شغل ما فصلی است و در شرایط عادی هم در فصولی از سال کم‌کار می‌شدیم، اما این‌که سال گذشته به یک‌باره در فصل پرترافیک سفر کاملا بیکار شدیم برای همه ما شوک بزرگی بود. البته همکارانی که تورهای داخلی برگزار می‌کنند در مقاطعی توانستند به شغل خود برگردند، اما کسانی مثل من که فقط تور ورودی داشتند، کاملا بیکار شدند.» راهنمایان گردشگری به واسطه فصلی بودن شغل خود به اجبار به شغل دوم رو می‌آورند، اما در شرایط فعلی شاهد مهاجرت شغلی این افراد هستیم. کسانی که ابتدای امر به دلیل بیمه‌نبودن، از فهرست دریافت کنندگان تسهیلات دولت خط خوردند و یا آنقدر شرایط اعطای وام برای آنها که نمی‌دانستند تا چه زمان بیکار خواهند بود، سخت طراحی شده بود که عطای تسهیلات را به لقای آن بخشیدند و به شغل دیگری رو آوردند. مطهر در مورد وضعیت نیروهای متخصص حوزه گردشگری به ویژه راهنمایان به «پیام ما» می‌گوید: «نیروهای انسانی متخصص این حوزه که سال‌ها دانش و تجربه این شغل را کسب کرده‌اند مجبورند از فعالیت در این بخش انصراف دهند. برای بسیاری از این افراد که به مشاغل دیگر رجوع می‌کنند، این اتفاق به معنای آن است که اگر روزی کرونا هم کنترل شود و گردشگری به روال قبل برگردد، این فرد متخصص دیگر به صنعت گردشگری بر نمی‌گردد. کسانی که مهارت این حوزه را داشتند در یک سال اخیر در حوزه‌ای دیگر که درآمد زا باشد، کسب مهارت کرده‌اند و درآمد خود را از این مهارت جدید کسب کرده‌اند. یکی از راهنمایان که در حوزه بازرگانی فعالیت داشت، امروز خرید و فروش زعفران و زرشک می‌کنند یا دیگری راننده یک شرکت شده است. باید این واقعیت را بپذیریم که آدم‌ها مجبورند زنده بمانند و با وام چند میلیونی آدم‌ها نمی‌توانند زنده بمانند.» آمارها می‌گویند در ایران، ۲۴۰ هزار نفر به‌طور مستقیم و ۵۵۰ هزار نفر به شکل غیرمستقیم در بخش گردشگری فعالیت داشتند. که بخش عمده این افراد در طول یک سال گذشته شغل خود را از دست داده‌اند.

به قوانین حمایتی احتیاج داریم

مطهر معتقد است: «درست است که دولت نمی‌تواند به همه حقوق بدهد، اما روزهایی که شرایط نرمال بود و ما مدام متذکر می‌شدیم که راهنمایان احتیاج به بیمه دارند، کسی توجه نمی‌کرد. حالا هم بهتر است به اشکالات این حوزه رسیدگی شود که اگر دوباره چنین شرایطی تکرار شد و یا تداوم پیدا کرد، افراد شاغل در این حوزه سرگردان نشوند. ما احتیاج به قوانین حمایتی داریم. اعطای تسهیلات درد ما را به عنوان راهنما یا فعالان صنعت گردشگری را درمان نمی‌کند.» تسهیلات دولت برای فعالان گردشگری در حالی به برخی از شاغلان این بخش تعلق گرفته و مونسان از امهال وام‌هایی که در قالب بسته حمایتی گردشگری به شاغلان این بخش تعلق گرفته تا پایان سال خبر داده است که به گفته دبیر انجمن صنفی راهنمایان گردشگری کشور اقساط وام‌هایی که راهنمایان دریافت کرده‌اند از مهرماه توسط بانک‌ها دریافت می‌شود و خبری از امهال اقساط این وام‌ها نیست. مطهر می‌گوید: «تسهیلاتی که دولت در نظر گرفت، قرار بود از کسب و کارها و افرادی که بر اثر شیوع کرونا آسیب دیده‌اند حمایت کند، اما در عمل دوازده درصد اضافه از قشری دریافت می‌شود که از نظر اقتصادی درآمدی ندارند. 

به همین دلیل بسیاری از کسانی که در این حوزه فعال بودند اصلا برای دریافت وام اقدام نکردند. حتی بعضی مدیران دفاتر مسافرتی ترجیح دادند نیروهای خود را تعدیل کنند، چون به این فکر کردند که اگر تا 6 ماه بعد وضعیت بهبود پیدا نکند چطور باید اقساط را پرداخت کنند. حال هم که بانک‌ها حتی یک روز هم برای پرداخت اقساط فرصت نمی‌دهند؛ اگر کسی یک روز که قسطش عقب بیفتد پیامک تذکر از بانک دریافت می‌کند. در واقع همکاران ما از درآمدی که ندارند، اقساط این وام را پرداخت می‌کنند. ما موضوع را پیگیری کردیم و در جواب اعلام کردند که بخشنامه از طرف بانک مرکزی ابلاغ شده است، اما بانک‌ها سلیقه‌ای رفتار می‌کنند»

مرگ‌فروشی در بازار پرندگان

با شیوع ویروس H5N1 در مناطق تالابی، بازارهای پرنده فروشی همچنان باز  است 

مرگ‌فروشی در بازار پرندگان 

معاون سازمان دامپزشکی در گفت‌وگو با «پیام ما»: احتمال انتقال آنفلوانزای فوق حاد پرندگان به انسان وجود دارد.

بیماری به تالاب فریدون‌کنار رسیده و پرندگان مهاجر را کشته است اما بازار معروف پرنده‌فروشی مازندران هنوز مشتری دارد. با این‌که سازمان دامپزشکی آنفولانزای فوق حاد پرندگان را در اجساد مشکوک تایید کرده، خریداران بی‌اعتنا، مرغ‌های وحشی صید شده را به سفره‌هایشان می‌برند. بیماری از سه روز پیش به تالاب سد میل مغان در اردبیل هم رسیده و همین دیروز 350 پرنده مهاجر بی‌جان را از تالاب میقان اراک بیرون کشیدند و زیر خاک دفن کردند.

مدیر کل دامپزشکی مازندران به مردم هشدار داده که از گوشت شکار پرندگان زمستان‌گذران نخورند اما هشدارها خریدار نداشته. انگار بازار استثنای این ممنوعیت‌هاست که هر سال حتی با وجود شیوع بیماری‌، مقاومت می‌کند. حسین رضوانی گفته که چندین پرنده مهاجر مرده در بعضی تالاب‌های مازندران دیده شده و آزمایش لاشه‌های تالاب ازباران فریدون‌کنار، مثبت بوده است. عملیات مهار بیماری آغاز شده و از شکارچیان خواسته‌اند که دام‌های هوایی را رها کنند و اسلحه‌ها را زمین بگذارند تا خطر از آنها دور شود. خطر، احتمال شیوع این بیماری است همزمان با همه‌گیری کرونا. 

شیوع H5N1 در انسان‌ها بعید نیست

سازمان دامپزشکی هم خطر را تایید می‌کند. آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان (H5N1) یک بیماری ویروسی است که گزارش‌های اولیه شیوع آن در جهان به سال 83 برمی‌گردد و چند سالی است که در ایران تلفات می‌دهد. زمستان 1384 دو کودک پنج و هشت ساله در شرق ترکیه، به آنفولانزای مرغی فوق حاد H5N1 مبتلا شدند و بهار 1390 مقامات بهداشت کامبوج از مرگ کودکی به همین دلیل خبر دادند. حالا همزمان با همه‌گیری ویروس کرونا و انتقال این بیماری از طریق مینک‌ها (نوعی راسو) در هشت کشور، بهمن نقیبی، معاون بهداشتی و پیشگیری سازمان دامپزشکی کشور می‌گوید که انتقال این بیماری ویروسی به انسان‌ها دور از انتظار نیست، هر چند تا امروز در ایران گزارش نشده است.  

او به«پیام‌ما» می‌گوید: «کووید-19 که شروع شد، همان ابتدا احتمال انتقال از حیوانات خانگی رد شد اما در هفته‌های اخیر در کشورهای اروپایی بیماری از راسوها به انسان منتقل شد و مقامات تایید کردند که چنین اتفاقی ممکن است. برای بیماری آنفلوانزای فوق حاد پرندگان هم وضعیت به همین شکل است و می‌توانیم شاهد انتقال این بیماری از پرندگان به انسان‌ها باشیم.»

به گفته او هم‌ اکنون وجود این بیماری در سه استان مازندران، اردبیل و مرکزی به اثبات رسیده است. هنوز هیچ گزارشی از آلوده بودن صنعت طیور مازندران گزارش نشده اما منابع غیررسمی درباره شیوع بیماری در یک مرکز پرورش بوقلمون در تهران گفته‌اند. معاون بهداشتی و پیشگیری سازمان دامپزشکی کشور می‌گوید: «چیزی که در حال حاضر به اثبات رسیده این است که تعدادی از گونه‌های حیات وحش که به تالاب‌های این سه استان آمده‌اند، به H5N1 مبتلا بوده‌اند. در تعدادی از گونه‌ها و موارد این موضوع هنوز به اثبات نرسیده است و در شیوع این بیماری در پرندگان بومی و صنعتی هنوز موردی مشاهده نشده است.»

باید بازار فریدون‌کنار را تعطیل کنند

عابد کوهپایه، دامپزشک با گله از باز بودن بازار پرندگان فریدون‌کنار به «پیام‌ما» می‌گوید: «چنین بازاری که پرنده‌های مرده را به مردم می‌فروشد و پرنده‌های زنده را به باغ‌های پرندگان، احتمال شیوع بیماری‌هایی چون آنفولانزای فوق حاد پرندگان را بیشتر می‌کند. اما صاحبان بازار معیشت را بهانه می‌کنند و در برابر تعطیلی مقاومت می‌کنند. مگر سلامت از معیشت مهم‌تر نیست؟» او ادامه می‌دهد: «حیوانات وحشی به خودی خود تماسی با مرغداری‌های صنعتی ندارند و خودشان حذف می‌شوند اما وجود شکارچیان و بازاری چون فریدون‌کنار، شرایط انتقال بیماری را مهیا می‌کند.»

به گفته او با توجه به مرگ دو کودک خردسال در ترکیه که به دلیل ارتباط با پرندگان مرده جان خود را از دست داده‌اند، باید ممنوعیت جدی‌تری برای کنترل این بیماری در نظر گرفت. 

سازمان محیط‌زیست: بیماری کنترل شده است

شهاب‌الدین منتظمی، مدیرکل دفتر حفاظت و مدیریت حیات وحش سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌گوید شیوع بیماری کنترل شده و بعد از شمارش لاشه‌های میقان، تلفاتی گزارش نشده است. همین دو هفته پیش در جلسه‌ای با حضور نمایندگان سازمان دامپزشکی و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی درباره شیوع آنفلوآنزای حاد پرندگان هشدار داده شد،  چون نتایج رصدها نشان می‌داد که این بیماری در بخش‌هایی از روسیه و قزاقستان که در مسیر پروازی پرندگان مهاجر به ایران هستند، مشاهده شده است. منتظمی درباره منشا بیماری به ایرنا گفته است: «پرندگان مهاجر یک مسیر پروازی مشخصی دارند و پایش آن می‌تواند اطلاعات زیادی به ما بدهد و با توجه به اهمیت موضوع تقریبا از شهریورماه از همکاران خواسته بودیم که پایش مستمر انجام شود و بر این اساس حتی پایش ها را هم با همکاری دستگاه های مرتبط افزایش دادیم و به نتایج خوبی دست یافتیم.» به گفته او منشاء این بیماری از جمعیت غازها و قوها بوده چون این پرندگان با تاخیر به سمت کشور پرواز می‌کنند و دو هفته پیش با شروع مهاجرتشان به سمت کشور ما، این بیماری مشاهده شد. مدیرکل دفتر حفاظت و مدیریت حیات وحش از سوی دیگر گفته است که ادارات به دلیل شرایط نیمه ‌تعطیلی هنوز آماری از تلفات نداده اند. 

تغییرات اقلیمی بیماری را بیشتر کرده

آمار سازمان دامپزشکی نشان می‌دهد بیشتر موارد تلفات در بین غازهای خاکستری دیده شده است. به طور مثال در تالاب میقان که 350 لاشه از آن جمع شده، بیشترشان از این گونه بوده‌اند. به گفته معاون بهداشتی و پیشگیری سازمان دامپزشکی کشور در سد میل تالاب مغان اردبیل آنفولانزای فوق حاد پرندگان فعلا دو سه غاز وحشی را کشته و در مازندران شمار پرندگان مرده، به کمتر از تعداد انگشتان یک دست می‌رسد. با این همه او هشدار می‌دهد که ممکن است در روزهای آینده این بیماری به همدان و تالاب‌های جنوب کشور هم برسد، هرچند آزمایش لاشه‌های همدان درباره ابتلا به آنفولانزا مثبت نبوده است.اما چه شده که فاصله شیوع این بیماری در این سال‌ها کمتر شده؟ درسال‌های گذشته روند شیوع بیماری در فاصله‌های هفت تا هشت ساله رخ می‌داد اما رفته‌رفته به ویژه از سال 95 روند شیوع هر ساله شد، به استثنای سال‌های بعد از 97 که واکسیناسیون سرعت شیوع را کمتر کرد. نقیبی چرایی این موضوع را به تغییرات اقلیمی گره می‌زند: «تغییرات اقلیمی در کنار روابط بین انسانی و جانوران و همین‌طور سهولت جابه‌جایی عامل بروز هر ساله این بیماری است. این‌ها باعث شده شاهد بیماری‌هایی باشیم که در سالیان گذشته ریشه کن شده بودند.»

دولت هیچ کمکی به گردشگری نکرد

دولت هیچ کمکی به گردشگری نکرد

یادداشتی از ابراهیم پورفرج رییس جامعه تورگردانان کشور 

از آبان ماه سال گذشته دفاتر و شرکت‌های مسافرتی در پی حوادث و وقایعی که پیش آمد، تعطیل شده‌اند. در روزهای ابتدایی که این شرایط بحرانی برای فعالان گردشگری پیش آمده بود به مسئولان گفتم بهترین راه برای حفظ حیات این بخش، این است که از نیروهای متخصص حمایت کنند. حمایت از نیروهای متخصص می‌تواند حیات شرکت‌ها را حفظ کند. نیروهای متخصص در صنعت گردشگری سرمایه اصلی شرکت‌ها هستند. چون سال‌ها روی آموزش و کسب تخصص آنها سرمایه‌گذاری شده است. اما دولت این روش را نپذیرفت و به آن توجهی نکرد. ما در همان روزهای ابتدایی شیوع کرونا در جلساتی که با وزیر و معاون اول رییس جمهور و رییس بانک مرکزی داشتیم، تمام پیشنهادات خود را مطرح کردیم. اما دولت باز هم هیچ توجهی به پیشنهادات ما نکرد و تنها برای رفع مسئولیت بخشنامه‌ای صادر کرد که طی آن به هر کدام از شاغلان بخش گردشگری وامی به مبلغ 12 – 16 میلیون تومان با سود 12 درصد پرداخت می‌کرد. این راهکار دولت نشان داد که هیچ شناختی نسبت به این حوزه و افراد متخصصی که در این حوزه فعالیت دارند، ندارد. 

راهکار دولت این بود، به شخصی که شغلی و درآمدی ندارد، وامی با سود 12 درصد پرداخت کند. نام این کار هر چه باشد، کمک به اصناف آسیب‌دیده از کرونا نیست.

دولت هیچ کمکی به ما نکرد. حتی همدلی و همراهی هم از aدولت با بخش خصوصی صورت نگرفت. می توانیم بگوییم دولت به شکل حرفه‌ای با این بحران روبرو نشد و از بخش خصوصی کمک و مشورت نگرفت. دولت گاهی تصور می‌کند که خود همه چیز را می‌داند، اما اینطور نیست، در مورد بخشهای تخصصی مثل گردشگری بهتر است نظر صاحبان مشاغل را بپرسد. 

مسئولان ما باید باور کنند که به مشورت متخصصین اصناف مختلف نیاز دارند.

در ستاد ملی مقابله با کرونا تمام اعضا دولتی و امنیتی هستند و در تصمیماتی که گرفته می‌شود هیچ نگاهی به بخش خصوصی نیست چون بخش خصوصی نماینده‌ای در این ستاد ندارد. در مورد حوزه گردشگری شاهد بودیم که از یک سو دفاتر خدمات مسافرتی را تعطیل کردند و عده‌ای به تبع این تصمیمات بیکار شدند. از سوی دیگر مردم به راحتی در نوروز و تعطیلات بعد از آن به مسافرت رفتند. ما می‌توانستیم در حوزه سفر همراه وزارت بهداشت باشیم و دستورالعمل‌های توصیه شده را اجرا کنیم، چون برای این کار برنامه داشتیم. 

اما با تعطیل کردن دفاتر خدمات مسافرتی و صدماتی که شاغلان این بخش وارد شد، پروتکل‌های بهداشتی در سفر هم مورد توجه قرار نگرفت و شاهد تبعات آن هم بودیم و هنوز هم هستیم. کادر درمان تمام تلاش خود را برای نجات مردم به کار گرفت اما بی توجهی دولت به بخش خصوصی در بسیاری از بخش ها مشکلاتی ایجاد کرد که جبران ناپذیرند.