پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | برگه 12 | نتایج جست‌وجو برای “وزارت آموزش و پرورش”

نتایج جستجو برای: وزارت آموزش و پرورش

سودای یکدست‌سازی دانشگاه

آرزوی دیرین یکپارچه‌سازی جامعه مدنی بار دیگر با الک کردن استادان منتقد از سوی دانشگاه اوج گرفته است. گو اینکه گروهی در دانشگاه‌ها از شنیدن صدای منتقدان عاصی شده و به هر دری می‌زنند تا فضای آکادمی را برای آنها تنگ‌تر کنند. شیوه‌ای که عمری به درازای دو دهه دارد و گاهی به استناد قوانین بالادستی و گاه با سلیقه مدیران دانشگاهی و رویکرد دولت‌ها، حضور آنهایی که راه توسعه را در نقد و گفت‌وگو می‌دانستند را محدود کرده است. پس از اعتراضات سال گذشته حکم قطع همکاری، قطع حقوق، بازنشستگی زودهنگام و اجباری، تمدید نشدن قرارداد تدریس، اختصاص ندادن كلاس در ترم‌های تحصیلی بدون اطلاع قبلی، حذف كد استادی، انفصال موقت از تدریس و در بعضی موارد احضار استادان دانشگاه از جمله رایج‌ترین شیوه حذف استادان منتقد بوده است. با پررنگ شدن این رویکردهای سلبی، بسیاری به این اقدامات افراطی اعتراض کردند و بیانیه‌ها و نامه‌های سرگشاده را برای حفظ ساحت علمی و مستقل دانشگاه به امضا رساندند. در آخرین واکنش‌ها، کانون صنفی استادان دانشگاهی در بیانیه‌ای ضمن انتقاد شدید از دخالت فراوان نهادهای امنیتی -اطلاعاتی در رابطه با مباحث درون دانشگاه، نسبت به زوال تدریجی وجوه علمی دانشگاه با جایگزینی رفتارهای سیاسی به جای شیوه‌های علمی در مقابل توسعه علمی کشور هشدار داد.

سودای یکدست‌سازی دانشگاه

صندوق‌هایی که هر روز آب رفتند

با وجود سه دهه تجربه و تلاش برای تشکیل صندوق‌های خرد زنان روستایی و عشایر در کشور، کارشناسان و فعالان این بخش می‌گویند این طرح شکست خورده است و این تشکل‌ها عموماً ورشکسته هستند. همچنین، تشکیل این تشکل‌های غیردولتی اقتصادی زنان در همین مرحله مانده و حتی در نمونه‌های انگشت‌شمار هم به تشکیل اتحادیه و توسعهٔ این بخش نرسیده است.

بازماندگی از تحصیل بیخ گوش کودکان مهاجر

«اینا رو ما خومون درست نکردیم… شیش روز صب به صب، ۸ نفر خانواده ماشین می‌گرفتیم، می‌رفتیم. برو این‌ور، برو اون‌ور، برو این دفتر، برو اون دفتر، اینا کلی از ما پول گرفتن… آخرشم همهٔ بچه‌هام از مدرسه موندن!» مادر اکبر به برگهٔ سفید و چهارگوشی که بهار پارسال از ثبت‌نام دقیقهٔ ۹۰ در «طرح سرشماری اتباع افغانستانی» گرفته، اشاره می‌کند. ظاهر کاغذ داد می‌زند که او مثل تخم چشمش از آن مراقبت کرده تا این تنها مدرک شناسایی ارزشمندی که دارد، از هر گزندی دور بماند. زن جنگ‌زدهٔ سبزه‌روی افغانستانی که ۱۰ سال پیش به ایران پناه آورده، شش بچهٔ قد و نیم‌قد دارد که پنج‌تایشان در سن مدرسه هستند. صدای خسته و خش‌دار این زن که شاید به زحمت به میانهٔ دههٔ چهارم زندگیش رسیده باشد، در اتاق کوچک انجمن «پرندهٔ درخت کوچک» در محلهٔ کن که از تحصیل کودکان مهاجر حمایت می‌کند، می‌پیچد:‌ «۲۰ جا امسال من رفتم. آموزش‌وپرورش، سفارت، پیشخوان دولت و هر جا که بگید، رفتم بلکه امسال دیگه بتونم بچه‌ها رو بفرستم مدرسه، اما نشد که نشد.» او با اینکه نتوانسته هیچ‌کدام از بچه‌هایش را به موقع به مدرسه بفرستد، اما هر سال این امید در دلش زنده می‌شود که امسال شاید خبری از بهانه‌گیری‌های مدارس نباشد. ولی صدور هر چندوقت یک‌بار بخشنامه‌ها و قانون‌های جدید دقیقاً در مهلت ثبت‌نام مدارس، هر سال برای دانش‌آموزان مهاجر مانعی تازه می‌تراشد. این یعنی مادر اکبر و اکبرها باید هر سال دلشان برای ثبت‌نام بچه‌هایش در مدارس بلرزد. او امسال هم مثل هر سال به هر مدرسه‌ای سر زده، بهانه آوردند:‌ «چرا شناسهٔ ویژهٔ اتباع نداری؟ چرا شناسنامه نداری؟ نکاح‌نامه بیار! چقدر پول داری؟ پرینت موجودی حسابت کو؟» و چه و چه. چرا؟ که فقط بچه‌هایی که حق اولیه و طبیعی‌شان تحصیل است، بتوانند کنار باقی دانش‌آموزان سر کلاس‌های درس حاضر شوند.

موانع تحصیل مهاجران

بازماندگی از تحصیل بیخ گوش کودکان مهاجر

صندوق‌هایی که هر روز آب رفتند

موانع تحصیل مهاجران