بایگانی مطالب : آب
نیاز به اجماع علیه سیاستهای آبی طالبان
پس از احداث سد انحرافی کمالخان و کانالهای منحرفکنندهٔ آب که آب هیرمند را بهسمت گودزره هدایت میکنند و طبیعتاً حقابهٔ هامون را قطع میکنند، نوبت به کانالی موسوم به «قوش تپه» رسید تا علاوهبر ایران، کشورهای آسیای مرکزی هم از گزند جاهطلبیهای آبی طالبان در امان نمانند. خلاف آنچه در مورد ایران وجود دارد، افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی هیچ توافقنامهای در مورد استفاده از آب ندارند و براساس قوانین بینالمللی، افغانستان بهاندازهٔ سه کشور آسیای مرکزی حق دارد از آب آمودریا استفاده کند. پس از تکمیل و بهرهبرداری از کانال قوشتپه، جوامع پاییندستی در ازبکستان و ترکمنستان ممکن است ۱۵ درصد از آب آمودریا را که اکنون به این دو کشور میریزد، از دست بدهند. چالش مشترک حول محور آب که همهٔ این چهار کشور را تهدید میکند، شاید بتواند راه حل مشترکی داشته باشد؛ راهحلی مانند یک اجماع منطقهای.
حملونقل برقی و آلودگی هوا
آیندهای که دانشمندان از آن خبر میدهند آیندهای از رباتها و خودروهای برقی و در کل، استفاده از تجهیزات الکترونیکی است که به کمک بشر میآیند. خودروها و موتورسیکلتها جزء محبوبترین این ابزارها هستند که طی سالهای اخیر استقبال خوبی نیز از سوی کشورهای مختلف و سرمایهگذاران شده است. چراکه خیلی از کشورهای جهان قصد دارند با هدف مقابله با آلودگی هوا و کاهش میزان انتشار آلایندهها و گازهای گلخانهای و حفظ بهتر محیط زیست، خودروهای تمام الکتریکی و برقی را به تولید انبوه برسانند.
آب و فرونشست دو ابر چالش کشور
درحالیکه مسئلهٔ کمآبی به پهنهٔ ایران، همهٔ شهرها، روستاها دشتها و حتی پهنههای آبی و تالابی کشور را فراگرفته است و ناترازی آب حتی با وجود حذف سهم محیط زیست و طبیعت، هر روز بیشتر از پیش میشود، بهنظر میرسد که دولتها هنوز و در آستانهٔ برنامهٔ هفتم توسعه نتوانستهاند راهحلی برای مقابله با این چالش بزرگ پیدا کنند. باوجوداین، جامعهٔ متخصصان و کارشناسان غیردولتی، همچنان تلاش میکنند تا با ارائهٔ راهحل و برنامه، از شکلگیری فجایع ناشی از بیآبی جلوگیری کنند. مرکز مطالعات راهبردی کشاورزی و آب ایران اینبار در نشستی با موضوع بازتخصیص آب و نقشهراه آبی کشور بهصراحت اعلام کرده است که مسیر آبی کشور درصورت تداوم به همین شیوه به بیراهه میرسد.براساس اعلام مرکز مطالعات راهبردی کشاورزی و آب اتاق ایران، کل منابع آب تجدیدشونده ۱۰۳.۱ میلیارد مترمکعب است که ۹۴.۴ میلیارد مترمکعب آن برداشت میکنیم؛ یعنی ۹۰ درصد پتانسیل تجدیدپذیر را مصرف میکنیم.
بوی «کُک» در هوای زرینشهر
شبها در «زرینشهر» بوی «کُک» میآید. کک، سوخت ذوب آهن است و مردم میگویند بویی که بیشتر از یک هفته است، همهجا را گرفته، از بوی فاضلاب بدتر است. آنها در اعتراض به آلایندگی کارخانه ذوب آهن اصفهان نامهای خطاب به مسئولان کشوری و استانی نوشتهاند و گفتهاند: «لطفاً، عاجزانه، ملتمسانه رسیدگی کنید.» صنایع دورتادور زرینشهر را گرفتهاند؛ یک طرف صنایع نظامی و مجتمع فولاد مبارکه، طرف دیگر پلیاکریل و شهرک صنعتی اشترجان و صنایع کوچک و بزرگ دیگر. کارخانه ذوبآهن اصفهان هم یکی از آنهاست و محیط زیست نامش را در فهرست صنایع آلاینده قرار داده.
برنامه هفتم «ارزیابی» را دور زد
در اصلاحیه تازه لایحه برنامه هفتم توسعه، پروژههای انتقال آب از دریا و دریاچهها از شمول ارزیابی اثرات محیط زیستی خارج شدهاند و آب با تایید شورای عالی آب میتواند برای مصارف کشاورزی و صنعتی منتقل شود. سازمان حفاظت محیط زیست که از جمله اصلیترین ارکان تایید چنین پروژههایی بود، با اینکه در سالهای گذشته نتوانسته چندان قوی ظاهر شود، با این اصلاحیه از بررسی و ارزیابی پروژههای انتقال آب کنار گذاشته شده است و شورای عالی آب باید مجوز این انتقال را بدهد. این در حالی است که دبیر انجمن ارزیابی محیط زیست ایران به «پیامما» میگوید: «برای تعیین آنکه چه پروژهای مشمول ارزیابی است نه برنامه هفتم توسعه و نه شورای عالی آب امکان تصمیمگیری ندارند. از نظر قانونی شورای عالی محیط زیست، تنها سازمانی است که میتواند بگوید یک طرح مشمول ارزیابی است یا خیر و هرچه به غیر از این رخ دهد نقض قانون است.»
دریاچه ارومیه و هشدار مهاجران اقلیمی
دریاچهٔ ارومیه زمانی دومین دریاچهٔ بزرگ خاورمیانه بود که از اکوسیستمی غنی و سواحل مملو از مراکز توریستی و هتلها برخوردار بود. نگرانی در مورد اینکه چگونه استفادهٔ بیش از حد آب و خشکسالی ممکن است بر این دریاچه تأثیر بگذارد، از اوایل دههٔ ۱۹۷۰ میلادی مطرح شده است. تنها هشت رودخانهٔ دائمی به دریاچه میریزد و اکنون بیش از ۵۰ سد روی آن رودخانهها ساخته شده است که جریان آب به دریاچه را به شدت کاهش میدهد. این دریاچه در سه دههٔ گذشته، ۹۵ درصد آب خود را از دست داده است. خشک شدن دریاچهٔ ارومیه منجر به سیل مهاجرت میلیونها نفری میشود که در نزدیکی آن زندگی میکنند.
شروع فصل صید میگو در خلیج فارس
امسال نیز مانند سالهای گذشته مرداد که از نیمه گذشت، صیادهای بوشهری به آب میزنند. با پایان هفتهٔ گذشته معاون صید و بنادر ماهیگیری شیلات استان بوشهر نیز این خبر را تأیید میکند و میگوید که نه هزار صیاد خلیج فارس با لنج از روز ۱۹ مرداد در پنج صیدگاه به آب زدهاند. به گفتهٔ «بیژن ساسانیپور»، قایقها یک روز زودتر از لنجها به آب زدند: «۴۶۰ فروند لنج صیادی دارای مجوز صید هستند و تاکنون ۵۸۲ قایق صیادی هم برای مشارکت در صید میگو مجوز گرفته و راهی دریا شدهاند. بیشتر از ۹ هزار صیاد در استان بوشهر در زمینهٔ صید میگو فعالیت میکنند. پیشبینی میشود امسال نیز میزان صید میگو همانند سال قبل حدود یکهزار و ۵۵۰ تا یکهزار و ۶۰۰ تن باشد. صدور مجوز صید میگو برای قایقها یک روزه است؛ یعنی قایقها صبح که راهی دریا میشوند، باید حداکثر تا ۲۴ ساعت بعد به اسکله برگردند. مجوز لنجهای صیادی نیز چهار تا شش روزه است. تعرفهٔ صدور مجوز صید برای قایقها تا پایان فصل، ۳ میلیون تومان و برای لنجها نسبت به ظرفیت آنها بین ۴ تا ۱۵ میلیون تومان تعیین شده است.
جزیره در بحران اقلیمی خاکستر شد
تابستان سوزان با رسیدن به جزیرهای در هاوایی بلایی مرگبار رقم زده است. حوادثی که با آتشسوزیهای پراکنده در «مائوئی» آغاز شد، اواسط هفتهٔ پیش به فاجعه انجامید؛ فاجعهای که آخرین خبرها نشان میدهد دستکم ۸۰ نفر را کشته است، دهها نفر را زخمی و هزاران نفر را آواره کرده است. در روزهای گذشته که آتشنشانان بهدنبال مهار شعلهها بودند، بیش از همه به نادیدهگرفتن تغییر اقلیم و بیتوجهی مسئولان این ایالت به خطر آتشسوزی اشاره شد. چنانکه بعضی رسانهها نوشتند: «اگر تغییر اقلیم نبود، فاجعهٔ آتشسوزی در هاوایی رخ نمیداد».
دریا را مثل کف دست میشناسیم
یکدیگر را صیاد صدا میکنند، مانند صیادان مرد. گرفتن مجوز نه آنان را خوشحال میکند و نه مضطرب. مشکلات آنان همان است که عموم صیادان کشور تجربه میکنند: بیمه ندارند، هزینههای کار زیاد است و مخارج بالا. بنزین سهمیهای گیر نمیآید و مانند همیشه ماهی در دریا کم است. از نظر آنها هیچکدام اینها ربطی به زن بودنشان ندارد و دولت باید مشکلاتشان را حل کند و دست از وعده دادن بردارد. هر چند به تازگی خبری منتشر شد که از صدور مجوز کار برای زنان صیاد در جزیره هنگام حکایت داشت و خشنودی برخی را انگیخت. اما وقتی به سراغ این صیادان میرویم متوجه میشویم که سالهاست صیادی پیشه آنهاست و صدور مجوز برای آنها مزیت به حساب نمیآید و به دور از تفاوتهای جنسیتی مشغول کارند.
«کاسپین» یا «خزر»
خاک ایرانشهر را از شمال، بزرگترین پهنهٔ آبی زمین در خشکیها، «دریاچهٔ فیروزهفام کاسپیان» و از جنوب، «خلیج همیشه پارس» در برگرفته است. از نیلگون خلیج همیشه پارس و دریای مَکُران» بسیار گفته و شنیده شده. شوربختانه که دربارهٔ «کاسپیان»، این بنیانِ استوار فروریزش باران و رویش جنگلهای سرزمین هیرکان، کمتر گفته و نوشتهایم. هر دوی این پهنههای آبی درگیر چالشهای سیاسی، اقتصادی، مرزبندی و همچنین چالشهای فرهنگی و هویتی هستند و از این نگاه همدرد و همداستان. اگرچه خلیج فارس، همیشهٔ تاریخ در برابر دستدرازیهای بیگانگان و آزمندیهای مرزی و فرهنگی و هویتی بیگانگان از پشتیبانی درخور و شایستهٔ همهٔ مردم این سرزمین برخوردار بوده است، ولی شوربختا که دریای شمالی ایران با چراییهای ناشناخته، در برابر زباندرازیها و دستدرازیهای مرزی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و هویتی رواشده به آن، همچنان بیپشتوانه و تنهاست. از فروکاست سهم کشورمان از اندوختههای انرژی بستر دریاچه از سوی دیگران تا سزاوار نپنداشتن نام ایرانی کاسپیان از سوی خودمان و پافشاری بیبنیان بر کاربرد نام اَنیرانی «خزر» بر این نیلگون پهنهٔ آبی، همگی بیانگر تنهایی این بزرگترین دریاچهٔ زمین است.