بایگانی
قلعه « اورارتویی » میدان تیر شد
رئیس میراثفرهنگی ارومیه: ما با ارگان نظامی تفاهمنامه امضا کردیم
قلعه « اورارتویی » میدان تیر شد
مردم میگویند: چهارماه است با بلدوزر اطراف قلعه را تسطیح میکنند.
فاطمه علیاصغر | گزارشهای رسیده از اشنویه، یکی دو تا نبود. مردم از حضور بولدوزرها در نزدیکی یکی از محوطههای تاریخی در غرب ایران خبر میدادند. آنها نگران بودند که یکی از قلعههای شهرشان برای همیشه نابود شود اما هیچکس حاضر به مصاحبه نمیشد. واقعا چه اتفاقی داشت در این محوطه تاریخی میافتاد که رازهای بسیاری از دوران اوراتوییها در دل خود نهان کرده بود؟ با مسئولان میراثفرهنگی اشنویه تماس گرفتیم و آنها حاضر به گفتوگو نشدند؛ چون تصمیم نهایی همیشه در ارومیه گرفته میشود، نه اشنویه. پس به سراغ مسئولان در ارومیه رفتیم و درباره گزارشهای ارسال شده از آنها پرسیدیم. پاسخ این بود: «بولدوزرها در حال تسطیح بخشهایی هستند برای بهتر شدن میدانتیر ارگان نظامی. ما با آنها تفاهمنامه امضا کردیم. به این اثر ملی آسیبی نمیرسد.» اما واقعا با وجود میدان تیر در حریم یک اثر تاریخی آسیبی به آن نمیرسد؟
تسطیح شده اما آسیب ندیده
«قلاتگاه» نام همان محوطه تاریخی است که این روزها مردم اشنویه نگران آن هستند و درباره وضعیت آن گزارشهایی متعددی به ما میدهند اما صدایشان کمتر به جایی میرسد. از این قلعه هنوز بوی خون به مشام میرسد و هنوز صدای شمشیر مبارزان جنگهای خونین در ۱۵۰۰ سال پیش شنیده میشود. این محوطه در 13 کیلومتری شرق اشنویه است، در مسیر این شهرستان به نقده و نزدیک روستای گندویلا. اشنویه بیش از ۱۰۰ قلعه تاریخی دارد که یکی از یکی دیگر مهمتر است و افشاگر رازهای تاریخی به خصوص از دوران حضور اورارتوییها در مرزهای ایران و جنگهای بزرگشان برای رسیدن به عراق. اورارتو، بر پایه انجیل به پادشاهی وان و پادشاهی آرارات گفته میشود که نام تمدنی بزرگ است در عصر آهن. این تمدن در اطراف دریاچه ارومیه، دریاچه وان و همچنین بر بلندیهای ارمنستان قرار داشته. مردم اورارتو از نیاکان گرجیها و ارمنیهای باستان بودند. آنها دورهای از تاریخ جهان را رقم میزنند که دنیا دارد جنگهای بزرگی میان آشوریها، مانناها و اورارتوییها را تجربه میکند. با این حال به نظر میرسد این تجربههای مهم تاریخی دارد در قلاتگاه از بین میرود.
«حدود چهار ماه است با دو تا بولدوزر اطراف قلعه را خاکبرداری میکنند، صدای شکستن سنگها با پیکور میآید. بیل مکانیکیها یک لحظه در روز متوقف نمیشود. نمیگذارند کسی به قلعه نزدیک شود.» روستاییان دلشوره گرفتهاند. جلیل جباری، رییس میراثفرهنگی ارومیه اما به «پیامما» میگوید: «این اصلا درست نیست. ما به هیچکس اجازه ساختوساز ندادیم. اقدامهای که انجام شده همه با نظارت ما بوده. ما با ارگان نظامی تفاهمنامه امضا کردیم که بدون اجازه کارشناس ما اقدامی انجام نشود.» حرفهای او هنوز تمام نشده پیام میرسد: «تا وقتی کارشناسان میراث فرهنگی برسند، خیلی زمان گذشته بود. کلی کار در اینجا انجام شده بود که رسیدند و کسی به ما هم هیچ توضیحی نداد، تفاهمنامهای که امضا کردند اصلا چه بوده است؟ کسی آن را ندیده و به ما درباره مفاد آن نگفته است.» مردم حتی بعد از آمدن کارشناسان میراثفرهنگی اعتماد نداشتند، جلوی تخریبها گرفته میشود.
پاسخ رئیس میراثفرهنگی ارومیه به نگرانیها این است:«اینجا از سی چهل سال قبل میدان تیر بوده و ما نمیتوانستیم مانع کار آنها شویم. البته اینجا در عرصه نیست و تاکید میکنم ما اجازه ساختوساز ندادیم. اکنون آقای حیدری کارشناس ارشد ناظر هستند و هیچ گزارشی از تخریب لایههای تاریخی در کار نبوده است. تسطیح شده اما به لایهها آسیبی نرسیده است.»
رد خدای خالدی پاک میشود؟
به سال ۱۳۴۶ برمیگردیم وقتی برای نخستین بار محوطه قلاتگاه را هیأت حفاری پروژهی حسنلو به سرپرستی «اسکار وایت ماسکارلا» در جریان حفاری تومولوسهای سهگردان در نزدیکی روستای چشمهگل اشنویه کشف کرد. در این گزارش آمده است: «اینجا محوطهای بسیار بزرگ است با آثار معماری، برج دیدهبانی در قله کوه، دو کتیبه مهم مربوط به حکومت مشترک «ایشپوئینی ـ منوآ» و حکومت «منوآ» با چشمههای زیبا و پرآبی به نام کانی رکئاوا.»
این محوطه آنقدر مهم بوده که همان زمان با شماره 49، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت میرسد اما ثبت شدن هرگز نتوانست پناه و حافظ این محوطه تاریخی باشد و مدام با حفاریهای غیرمجاز تکهتکه شده است. همان حال و روزی که بسیاری از قلعههای غرب ایران با آن رو به رو هستند. سالها است که مردم میخواهند اینجا کاوش علمی شود اما بعد از کشف کتیبهها تا امروز، تنها وعده کاوش بوده نه کاوش. خیلی از بومیها به دلیل این بیتوجهیها، خودشان اقدام به تهیه کتاب و پژوهش درباره این محوطه تاریخی کرده و مدعی شدهاند اینجا معبد خدای خالدی است، اشنویه هم موساسیر شهر بزرگ افسانهای تاریخ است با همان خدای بزرگ اورارتوییها، خدای جنگ. اما بسیاری از باستانشناسان خط بطلان بر این ادعا میکشند و میگویند رد معبد خالدی در عراق یافت شده است؛ یعنی در زمین مقدس جهان که همواره با خون آغشته است.
حمید خطیبشهیدی،باستانشناس پیشکسوت که تعیین حریم قلعه قلاتگاه را انجام داده و شهروند افتخاری اشنویه است به «پیام ما» میگوید: «ما تاکنون در اینجا گمانهزنی کردیم و دریافتیم که این قلعه نظامی است. خیلیها به این دلیل که فکر میکنند اینجا معبد بوده و گنج داشته آن را حفاری غیرمجاز میکنند اما واقعا اینطور نیست. هر چند که من هم نظر قاطع نمیتوانم درباره این قلعه بدهم چرا که تا کنون کاوش علمی نشده است و تا کاوش نشود حق اظهارنظر درباره آن را نداریم.»
او درباره اتفاقهای اخیر در حریم قلاتگاه بیخبر است: «یک سال و نیم است که آنجا نبودهام. نمیدانم چه اتفاقهای دارد میافتد اما آنجا از قدیم میدان تیر بوده. ما در سال ۹۷ برای تعیین حریم، به آنجا رفتیم. این میدانتیر هم جزو حریم است.»
خطیبشهیدی تاکید میکند: «به هر حال، حفاری علمی برنامه میخواهد، باید برایش بودجه پیشبینی شود. باید در نظر بگیریم، آثار در آنجا چگونه حفاظت شود. اینها به شرایط اقتصادی بستگی دارد. با بودجه کم نمیشود کاری کرد.»
رئیس میراثفرهنگی ارومیه هم صحه میگذارد بر برنامه داشتن:«انجام کاوش باستانشناسی نیاز به برنامه دارد. نیاز به بودجه دارد. حفاظت اثر باید در نظر گرفته شود. فعلا بودجهای نداریم و امکانسنجی در این زمینه انجام نشده است.»
حالا سوال اینجاست تا برنامهها ردیف شود و بودجه برسد و اقدامات لازم انجام شود، قلاتگاه از خطرهایی که هر لحظه تهدیدش میکند، جان سالم به در میبرد؟
محوطهحسنلو چرا عزیزتر است؟
بسیاری در اشنویه بر این باورند که حفاظت از محوطه حسنلو بسیار بهتر و دقیقتر از قلاتگاه انجام میشود، در حالی که از قلاتگاه دو کتیبه از پادشاهان مقتدر اورارتوها، ایشپوئینی و منوآ (پدر و پسر) به دست آمده است. کتیبهی اول که در سال 1346 شمسی کشف شد، به دوران فرمانروائی منوآ (حدود سالهای 805-786 ق.م.) برمیگردد.
درباره چگونگی کشف این کتیبه، دو داستان متفاوت روایت میکنند. عدهای میگویند، این کتیبه توسط اهالی محل کشف و در اثر شکستگی، سه تکه میشود که یکی از قطعات شکسته آن (یک سوم پایینی کتیبه) تحویل مقامهای دولتی اشنویه میشود و هم اکنون در موزهی ملی ایران در تهران نگهداری و دو تکه دیگر آن در بازار عتیقه به فروش میرسد. بعضی هم نقل میکنند که کتیبهی مزبور از ابتدا بدون گوشه سمت راست بالایی بوده و در جریان خرید و فروش اشیای باستانی شکسته و به دو بخش تبدیل میشود و بخش بالایی آن در بازار عتیقه به فروش رفته است. اما در این کتیبه چه نوشته شده که برای ما مهم است:
«به حول و عظمت خدای هالدی، منوآ پسر ایشپوئینی، این بارزیدیبیدونی را ساخت. منوآ نام خانهاش بارزیدیبیدونی است. او یک قلعه باشکوه برپا کرد. به واسطه هالدی بزرگ، منوآ پسر ایشپوئینی، پادشاه قدرتمند، پادشاه بزرگ، پادشاه سرزمین بیائینی و خداوندگار شهر توشپا است.» منوآ در این کتیبه از ساخت بنایی به شکل معبد یا احداث بنای خانهی بارزیدیبیدو (مشابه خانههایی که منوآ در انزاف، کوخبانتس و یدی کلهسی احداث کرده است) خبر میدهد. این نوشته اگر درست باشد پس میتوان گفت که اینجا تنها قلعه نبوده و معبدی هم در این نزدیکی است یا قلاتگاه همان معبد است اما هیچکس اطلاعات بیشتری ندارد.
دومین کتیبه هم در همان سال ۱۳۴۶ ، در جریان سفر دوم گروه حفاری پروژه حسنلو به قلاتگاه توسط کریستوفر هاملین (یکی از اعضای هیأت) کشف شد که مربوط به حکومت مشترک ایشپوئینی و منوآ است و حالا در موزهی ایران باستان نگهداری میشود. با توجه به قدمت این کتیبه باز مشخص است که تمام موارد ذکر شده در ترجمه آن (شهر اوئیشه، احداث خانه و …)، قدیمیتر از احداث خانهی بارزیدیبیدو توسط منوآ در محل قلاتگاه است. همه اینها گواه بر این است که قلاتگاه چقدر میتواند رازهای عجیب دوران اوراتوییها را فاش کند. برخی عقیده دارند اتفاقا بسیاری از دادههای تاریخی ممکن است در کوهپایه و حریم قلعه باشد و اگر اینها با تخریب رو به رو شوند ما برای همیشه گنجینه اشنویه را از دست دادهایم.
اما رئیس میراث فرهنگی ارومیه نظر دیگری دارد: «ما به حضور نیروهای نظامی در اینجا اصلا نیاز داشتیم شاید آنها کمک کنند و حفاریهای غیرمجاز دیگر انجام نشود. آنها میتوانند از آثار تاریخی حفاظت شبانه کنند.» سوال اما اینجاست که اگر در سی چهل سال گذشته اینجا میدان تیر بوده، چرا اینقدر حفاری غیرمجاز اتفاق افتاده و قلعه سوراخ سوراخ شده است؟ اگر هم نبوده اکنون چه اتفاقی در اطراف قلاتگاه دارد میافتد که کارشناسان امیدوارند از شر حفاران غیرمجاز حفظ میشود؟
به رغم نگرانیها و تذکرهای مدام درباره محوطه ۲۰۰ هکتاری حریم قلاتگاه که میتوانست مسیر گردشگری مهمی در ایران شود و تورهای توریستی بتوانند، حرکت اورتوها را از ارومیه تا عراق دنبال کنند، مسئولان میراث فرهنگی ارومیه خاطر جمع هستند که مشکلی نیست و همهچیز در قلاتگاه تحت کنترل است. اینکه چطور میتوانند در میدان تیر کنترل تاریخ و هویت ملی شهر اشنویه را حفظ کرد، خود جای سوال بزرگی است. شاید قلاتگاه را نتوان جابهجا کرد اما اینکه امکان انتقال میدان تیر وجود داشته باشد، بسیار است. آیا این بار ارگان نظامی برای حفاظت از آثار تاریخی پا پیش میگذارند؟ آیا قلاتگاه میتواند یک بار هم که شده از سرنوشت جنگزده خود خلاص شود؟
ساخت بیمارستان و مدرسه در حریم گسل ممنوع
شورای عالی شهرسازی برای تهران و پنج کلانشهر دیگر تصویب کرد
ساخت بیمارستان و مدرسه در حریم گسل ممنوع
در صورت تامین منابع مالی، تدقیق پهنههای گسلی در شهرهای شیراز، ارومیه، اردبیل و … اتفاق میافتد.
|پیام ما|هرجای ایران را که دست بگذارید، خالی از گسل نیست. گسلهایی که منشا تهدید بزرگی به نام زلزله هستند. شبهای بسیاری بوده که ساکنان زمینهای لرزه خیز خیابان خوابی کردند و از ترس خشم زمین خودشان را از ساختمان و بناهای آن پنهان کردند. زمینلرزه اما بلای ناگزیر است. برای جلوگیری از صدمههای آن باید ساختمان مقاوم ساخت یا فاصله ساختمان را از گسلها بیشتر کرد. دومین تصمیم به نظر میرسد با تصویب شورای عالی شهرسازی تاحدودی محقق شده است.
شورای عالی شهرسازی با تصویب نقشه دقیق محدوده گسلهای تهران و ۵ کلانشهر یا مرکز استان دیگر، ساخت ساختمانهای مهم و حیاتی در محدوده این گسلها را ممنوع کرده است. طبق گزارش خبرگزاری مهر، مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی در جلسهای که 21 مهر ماه امسال پیرامون تهیه و تدقین نقشه گسلهای زلزله در محدوده شهر و حاشیه ۳۰ کیلومتری آن و تعیین حرائم آنها برای شهرهای تهران (مصوب ۱۴ مهر ماه ۹۹ شورای برنامه ریزی و توسعه استان تهران)، کرج (مصوب ۴ مهر ماه ۹۹ شورای برنامه ریزی و توسعه استان البرز) تبریز (مصوب ۱۴ مهر ماه ۹۹ شورای برنامه ریزی و توسعه استان آذربایجان شرقی)، مشهد (مصوب مورخ ۳ بهمن ۹۸ شورای برنامه ریزی و توسعه استان خراسان رضوی)، زنجان (مصوب ۵ اسفند ۹۸ شورای برنامه ریزی و توسعه استان زنجان) و کرمان (مصوب مورخ ۲۹/۶/ ۹۹ شورای برنامهریزی و توسعه استان کرمان) تشکیل داده بود، ضوابطی را تدوین کرد. به این ترتیب احداث ساختمان در سه گروه زیر بر روی پهنههای گسلی و حرایم از این پس ممنوع است.
1.بر اساس ضوابط مندرج در آیین نامه ۲۸۰۰ احداث ساختمانهای با درجه اهمیت بسیار بالا روی پهنهها و حریم گسلها ممنوع است.
طبق تعریف ساختمانهایی که در آیین نامه 2800 از آنها یاد شده شامل: بیمارستانها و مراکز درمانی، ایستگاههای آتش نشانی، مراکز و تاسیسات آبرسانی، ساختمانهای نیروگاهها و تأسیسات برق رسانی، برجهای مراقبت فرودگاهها، مراکز مخابرات، رادیو و تلویزیون، تأسیسات نظامی و انتظامی، مراکز کمکرسانی و به طور کلی کلیه مراکزی که در امداد و نجات موثر هستند. همچنین ساختمانهای خطرزا مانند انبار مواد سمی، گازهای خطرناک و کارخانههای تولید مواد شیمیایی مضر نیز شامل ساختمانهای با ریسک بالاهستند.
۲ احداث مدارس، پمپهای بنزین و پمپهای گاز (CNG) و ایستگاههای اصلی مترو بر روی حریم گسلها نیز از این پس ممنوع است.
۳ احداث ساختمانهای بلند مرتبه با تعداد طبقات تعریف شده برای هر شهر و بیشتر از آن بر روی حریم و پهنههای گسلی نیز ممنوع و دارای جرایم است.
در این میان اما برای سایر سازمانها نظیر سازمان مدیریت بحران هم تکالیفی تعیین شده است. سازمان مدیریت بحران موظف است از این پس درباره چند مورد پیگیری مستمر ترتیب دهد و گزارش آن را به دبیرخانه شورای عالی ارائه کند. اولین بحث مسئله مقاوم سازی یا نوسازی بیمارستانها و مدارس واقع در حریم گسلهاست. اتخاذ تمهیدات مهندسی مناسب در نقاط تقاطع خطوط اصلی انتقال حاملهای انرژی با حریم گسلها نیز از دیگر اقداماتی است که باید توسط سازمان مدیریت بحران صورت بگیرد.
اما طبق گزارش شورای عالی معماری و شهرسازی باتوجه به اینکه نقشههای تدقیق شده پهنههای گسلی و حرایم آنها و ضوابط ساخت و ساز در آنها بستگی تام به یکدیگر دارند، بنا بر تحقیقات قبلی مرکز تحقیقات موظف است، ضوابط ساخت و ساز بر روی حریم و پهنههای گسلی را حداکثر ظرف یک ماه آتی با طی فرآیند قانونی لازم به کلیه مراجع ذیربط ملی ابلاغ کند.
اما طبق آخرین بند از گزارش این نهاد، در صورت تأمین منابع مالی، مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی موظف میشود در فاز دوم، تدقیق پهنههای گسلی و حرایم آنها را در شهرهای شیراز، ارومیه، اردبیل، لاهیجان، ساری– قائم شهر، گرگان و بم در دستور کار قرار دهد.
گسلهای تهران و ساختمانهایی که هر لحظه میریزند
تهران اما دارای 13 گسل است، محمودیه، ملاصدرا، نیاوران، شمال ری و معکوس آهار از آن جملهاند. که به نظر میرسد ساختمانهای بسیاری در محل تقاطع این گسلها قرار گرفتند. بر اساس اطلاعات ارائه شده از سوی مرکز اطلاعات جغرافیایی شهر تهران که آخرین بار در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شده بود، محله قدیم تهران موسوم به ارگ قدیم، امنترین ناحیه از نظر وجود گسلهای زلزله است.
از محلههای به نسبت امن تر شهر تهران میتوان به راه آهن، محور نواب، محور خیابان انقلاب و آزادی، هفت چنار به علاوه ارگ قدیم تهران اشاره کرد. ارگ قدیم تهران حد فاصل خیابان شوش، هفده شهریور، انقلاب و کارگر جنوبی را شامل میشود که بازار تهران، خیابان مولوی، میدان بهارستان، میدان امام خمینی، محله امیریه و خیابان جمهوری اسلامی از آن جملهاند.
چندی پیش هم خبرگزاری موج در گزارشی ادعا کرده بود که مکانیابی حاصل از تجربه چند صد ساله مردم ساکن تهران که منجر به تشکیل محدوده ارگ قدیم شهر شده، بسیار قابل اعتمادتر از مکانیابی سالهای کنونی در گسترش و احداث شهرکهای حاشیهای شهر تهران است. سایت انتخاب هم چندی پیش ساختمانهای ناایمن در شهر تهران را معرفی کرده بود که طبق آن ساختمان مدرن اسناد ملی یکی از ساختمانهایی است که دقیقا روی گسل قرار گرفته است «ساختمان عظیم بانک مرکزی که شبیه برجهای دوقلوی نیویورک است بین فاصله 200 متری از گسل داوودیه و 400 متری گسل سید خندان، ساختمان بلند مرتبه و سنگین روزنامه اطلاعات در کنار گسل در زیر بزرگراه جهان کودک واقع است و همچنین در پشت آن ساختمان گسل سید خندان قرار دارد، مجموعه ساختمانهای کتابخانه ملی ایران -که یکی از سازههایی است که مورد بازدید دانشجویان مهندسی عمران قرار میگیرد- بر روی طاقدیسهای داوودیه قرار دارد، ساختمان بلند مرتبه بنیاد مستضعفان در کنار گسل تلویزیون واقع شده است، ساختمان عظیم وزارت راه بین دوگسل تلویزیون باختری و عباس آباد واقع شده است، ساختمانهای بلند مرتبه مسکونی و مدرن آتی ساز در کنار هتل اوین، در محل تقاطع گسل محمودیه و گسل عمود بر آن قرار دارند، تنها پل معلق تهران یعنی پل پارک وی که در تقاطع خیابان ولیعصر و بزرگراه چمران واقع است دقیقا روی گسل محمودیه قرار دارد و پل بزرگراه صدر روی خیابان دکتر شریعتی گسل قیطریه را قطع کرده است، از جمله ساختمانهای در معرض گسل هستند.»
گسلی که فعلا از نظرها پنهان است
اما وضعیت گسلهای تهران چگونه است؟ آیا باید در انتظار یک زلزله بزرگتر و تخریب تمام ساختمانهای روی گسل تهران ماند؟ امسال اما که چند زلزله در اطراف تهران رخ داده بود، مهدی زارع زلزله شناس در گفتوگو با روزنامه جام جم درباره سکوت یکی از گسلهای اطراف تهران گفته بود. سکوتی به زعم زارع نگران کننده بود: « باید مواظب بخش شرقی گسل مشاء باشیم که بیشتر از آن باید مراقب بخش مرکزی این گسل که چون دیوی خفته، آرام در کمین تهران نشسته باشیم.» او همچنین در اوایل تابستان و همزمان با صحبتهایی که در جلسه ستاد بحران شهر تهران مبنی بر فعال شدن گسل مشا مطرح شده بود، به خبرگزاری موج گفته بود: «گسل مشاء مدتهاست که فعال است ولی میتوان گفت که فعالیت آن بیشتر شده است. به نظر میرسد که بخش مرکزی این گسل این روزها باعث نگرانی شده است، چرا که هنوز هیچ شناختی از آن نداریم اما ظواهر امر نشان میدهد که پتانسیل زیادی برای اینکه زلزلههای شدیدی توسط آن رخ دهد، دارد. این گسل درست از بالای لواسان و شمیرانات و شمال فشم و میگون رد میشود. در واقع این زلزلههای کوچک بخش شرقی گسل مشاء نیستند که باعث نگرانی ما میشوند، بلکه این سکوت و آرامش بخش مرکزی این گسل است که میتواند شک برانگیز و سوال برانگیز است.»
مصوبه امیدبخش شورای عالی شهرسازی
مصوبه امیدبخش شورای عالی شهرسازی
یادداشتی از علی بیت اللهی مدیر بخش زلزله مرکز تحقیقات مسکن
با توجه به لرزهخیزی کشور از سال 1395 توجه به ساخت و ساز در کنار گسلها بیشتر شد. در زلزله 7.3 ریشتری سرپل ذهاب کرمانشاه و زلزله ملارد کرج در سال 1396 -که تهران را هم لرزاند- این توجه و اهمیت افزایش پیدا کرد و موضوع تهیه نقشه گسلهای تهران به مرحله قانونگذاری رسید. نخستین بار در سال 1396 حریم گسل های شهر تهران تعیین شد.
در آییننامه 2800 که مربوط به ساخت و ساز مقاوم در برابر زلزله است و کلیه مهندسان و طراحان ملزم به طراحی و ساخت بناها بر اساس این آییننامه هستند، ذکر شده که احداث ساختمان هایی با درجه اهمیت بسیار بالا، روی حریم گسل و پهنههای گسلی ممنوع است.
بیمارستان ها، مراکز خطرزا، مدارس، پمپ بنزین ها، ساختمان های مربوط به مراکز نظامی و ستادی، منابع آب و ایستگاه گاز از جمله ساختمان های با درجه بالای اهمیت عنوان شدند. اما در این آییننامه مشخص نبود که حریم گسل کلانشهرها کجاست؟ مستندنگاری در این زمینه انجام نشده بود و مصوبات قانونی در مورد آن وجود نداشت. نقشهای از گسلها در دسترس نبود که همه بر آن صحه بگذارند و شهرداری یا عوامل صدور مجوز ساخت به آن استناد کنند و محدودیتهایی قائل شوند.
در روند توسعه و تکامل دانش، چنین امری به صورت تدریجی رشد میکند تا سال 96 این امر برای تهران انجام شد و بعد در شهرهای تبریز، مشهد، کرج، زنجان و کرمان هم با همکاری اساتید مختلف در مراکز استان ها نقشه حریم گسل ها تهیه شد. این نقشه ها پس از تصویب در شورای برنامهریزی استانها در شورای عالی معماری و شهرسازی هم مصوب و ابلاغ شد. خوب بود اگر 30 سال پیش این کار انجام میشد. اما از آنجا که این روند، یک روند علمی و فنی است و تا زمانی که همگان در مورد اهمیت انجام این کار قانع شوند معمولا زمان زیادی طول می کشد.
در این مصوبات برای آن دسته از
ساختمان هایی که در آینده قرار است احداث شوند تصمیماتی گرفته شد.
اما سوال این جاست که ساختمان هایی که قبل از این مصوبات روی گسل ساخته شدهاند، چه سرنوشتی خواهند داشت؟ طبیعی است که نمیشود ساختمان ها را منتقل و یا جابجا کرد. مصوبات شورای عالی شهرسازی و معماری تاکید دارد که ساختمان های مهم واقع در حریم گسل ها باید در اولویت مقاومسازی قرار گیرند و ساختمانهای خطرزا باید حتما تغییر کاربری داده و جا به جا شوند.
تصویب نقشه گسلهای کلانشهرها، از مصوبات خوبی است که در جهت کاهش خطرات زلزله در کلانشهرها اجرایی شد. تفاوت این نقشهها با کارهای علمی دیگر در این است که به صورت مستقیم روی نقشههای شهرسازی شهرداریها قرار میگیرند و از تاریخ ابلاغ این مصوبه به بعد، صدور مجوزهای ساخت بر اساس نقشه پهنههای گسلی انجام خواهد شد.
اگر 20 یا 30 سال پیش این نقشهها تهیه و مصوب شده بود، طبیعی است که سیمای شهرهایی مثل تبریز و تهران و مشهد که امروز روی گسل ها ساختمانهای متعددی را میبینیم، به این شکل نبود. اما این نکته را هم باید در نظر بگیریم که به هر حال ساختمان ها عمری دارند و پس از مدتی تخریب یا نوسازی میشوند. شاید بتوانیم امید داشته باشیم که در سال ها و دهههای بعد تاثیرات این تصمیم ها را ببینیم.
پرندگان مهاجر به باغهای پرندگان فروخته میشوند
گزارش «پیام ما» از وبینار بررسی دلایل حجم بالای شکار در مازندران
پرندگان مهاجر به باغهای پرندگان فروخته میشوند
رئیس اداره نظارت بر امور حیات وحش محیطزیست مازندران: گستردگی تالابها در کنار سابقه شکار، فراوانی گونههای مطلوب و زندهفروشی به باغ پرندگان از دلایل گستردگی شکار در مازندران است.
فاطمه باباخانی | سکوت حکمفرماست، تنها صدای آرام نفس کشیدن میآید، از زیر سایبان آرام مرغابیهای خائن را پرواز میدهد، چرخی میزنند و آرام به جای خود باز میگردند. چنگرها و مرغابیهای سرسبز هم در ادامه گردشی میکنند و در کنار یهودای خویش مینشینند. کوچکترین اقدامی برای پر زدن به کشیدن بند توسط مرد زیر سایبان منجر میشود. در دامگاهها مرگ تنها کلام آشناست. چرا در استان مازندران حجم شکار پرندگان چنین بالاست؟ برای رفع این چالش آیا اقدامهای ضربتی کفایت میکند؟ و چگونه میتوانیم به درآمدزایی با دوربین به جای شکار برسیم؟
در وبیناری که انجمن علمی محیطزیست دانشگاه کردستان برگزار کرد، محمود قاسمپوری، عضو هیات علمی گروه محیطزیست دانشگاه تربیت مدرس، آرش حبیبی آزاد، موسس گروه پرندهنگری بایقوش و کوروس ربیعی، رئیس اداره نظارت بر امور حیات وحش محیطزیست مازندران تلاش کردند به این پرسشها پاسخ دهند. مهرداد قاسمپوری، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس شکار پرندگان مهاجر را داستان غمانگیزی میداند که هر سال از سوی کارشناسان و فعالان محیطزیست درباره آن هشدار داده میشود و با این حال این روند همچنان ادامه دارد. او میگوید: «تکرار انتشار عکسهای پرندگان شکار شده و هشدار درباره آن و رسیدگینکردن به این چالش حساسیت عمومی را نسبت به آن از میکاهد.»
در اطراف تالاب ازباران در مازندران دامگاهها حالت مثلثی دارند و یک تورفتگی در اطراف آن ایجاد کردهاند. انگار که یکی نقشهای دایرهای شکل را گرفته و تا زده و با قیچی برشی داده باشد تا به جای انحنای دایره حالا با نقشهای زاویهدار مواجه باشیم. قاسمپوری درباره وضعیت هر یک از این زاویهها عنوان میکند: «مدیریت هر یک از این مثلثها مربوط به یک خانواده یا فامیل است. مثلا دامگاه جوکار متعلق به آقای جوکار یا او و پسرعموهایش است. گاهی دامگاهها استیجاری هستند و هزینههای آنها بسیار بالاست. به عنوان مثال چند سال پیش رقم اجاره یک دامگاه به 20 تا 30 میلیون هم میرسید و حالا حساب کنید که در یک تالاب مانند ازباران حدود سی یا سی و چند مورد دامگاه داریم.»در دامگاهها گاه فرآیند شکار با مرغابی خائن آغاز میشود. این مرغابی از بازارهای گیلان تهیه شده و از آنجا که قرار نیست چاق شود تا نتواند پرواز کند با دانه جارو تغذیه میشود و نسبت به سایر مرغابیهای هم گروه خود قیمت گرانتری دارد. اما چرا این مرغابی سرسبز اهلی خائن خوانده میشود؟ این استاد دانشگاه میگوید: «این مرغابی دستآموز توسط دامگاهدار رها میشود و پس از چرخ زدن در دامگاه مینشیند. خوتکاها و اردکهای سرسبز مهاجر به دنبال او وارد «دوماچال» یا چاله دامگاه میشوند و اینجاست که دامگاهدار با کشیدن طناب آنها را گیر میاندازد. در این روش بیش از همه اردکهای سرسبز هستند که فریب خورده و قربانی میشوند.» به گفته او نسبتهای جمعیتی که به مناطق میآیند و همچنین فصل مهاجرت گونهها کاملا متفاوت است. به عنوان مثال ابتدا خوتکای ابرو سفید میآید و بعد اردک نوکپهن و غازها که در آذرماه به این مناطق مهاجرت میکنند و دی ماه هم نوبت به باکلانها میرسد. قاسمپوری با اشاره به شکار و چگونگی حل این چالش میگوید: «شکار یک معادله چند مجهولی است و ما باید ذینفعان و ابعاد مختلف آن را در نظر گرفته تا بتوانیم آن را به مسیر درست برگردانیم.»
با دنیا هماهنگ نیستیم
آرش حبیبیآزاد، موسس گروه پرندهنگری بایقوش در سخنانش بر کریدورهای مهاجرت پرندگان تمرکز کرده و عنوان میکند: «در مهاجرت پرندگان اتفاقات دیدنی را شاهدیم. نمونهاش سِسکبیدی که برای زادآوری از آفریقا به شمال اروپا و یا شمال روسیه میرود و یکی از طولانیترین مسیرهای مهاجرت را دارد. در مقابل محدوده مهاجرت سسک بیدی کوچک در ایران و پاکستان و افغانستان است. سسک بیدی سبز برای زمستان به هند و سریلانکا میرود و سسک سبز مسیر دایرهای و حلقوی را انتخاب میکند. هنوز مشخص نیست چرا این شکل از مهاجرت از سوی این گونه برگزیده میشود. تنها میدانیم که سسک سبز از کوههای بلند هیمالیا اجتناب کرده و آن را دور میزند.مهاجرت تنها مختص پرندگان نیست. حبیبیآزاد در ادامه سخنانش به دهههای قبل تهران ارجاع میدهد. آن وقت که قوچ و میشهای ورجین به سمت سرخه حصار گدار میکردند، در آن زمان هنوز اتوبانها احداث نشده بودند و مسیرهای مهاجرت پستانداران دچار اختلال نشده بود. گویی پرندگان به واسطه شکل زیستیشان توانستند این روند را ادامه دهند، او پس از این گفتهها اضافه میکند: «مسیر مهاجرت پرندهها هنوز برای ما قابل دیدن است. بنابراین جای آن دارد که دیگران را تشویق کنیم این شگفتی آفرینش را ببینند.»تغییر اقلیم چه تاثیری بر مهاجرت پرندگان گذاشته است؟ این کارشناس در این باره به تاثیر این پدیده بر زندگی مگسگیرهای ابلق اشاره و اضافه میکند: «چرخ ریسکهای بزرگ گونههای بومی اوراسیا هستند که لانهسازی میکنند و وقتی جوجهها بزرگ شدند و لانه را ترک کردند، مگسگیرهای ابلق که گونههای مهاجری هستند، از آفریقا میرسند و از لانههای ترکشده چرخ ریسکهای بزرگ استفاده میکنند. گرمتر شدن زمستانها این هماهنگی را به هم زده است و مگسگیرهای ابلق زمانی به لانهها میرسند که هنوز اشغال است و تعداد بالایی توسط جوجهها و چرخریسکهای بالغ کشته میشوند. این تنها نمونهای از بلایی است که ما بر سر طبیعت آوردهایم. مثالها در این زمینه فراوان است.»
از نگاه حبیبیآزاد باید از باورهای فرهنگی گذشته در راستای نزدیککردن مردم به پرندگان و برنامههای حفاظتی بهره گرفت. او میگوید: «در ایران ما لکلک را به اسم حاجی لکلک میشناختیم و منتظر بودیم از مکه بیاید. پرستو برایمان نماد بهار بود و درناها برایمان ارزشمند بودند. البته این تنها منحصر به فرهنگ ایرانی نیست. در غرب بر اساس باورهای فرهنگی بچهها توسط لکلکها آورده میشدند. خوب است که این باورها را کماکان حفظ کرده و توجه مردم را به این گونهها جلب کنیم.»او با انتقاد از رویه وزارت میراث فرهنگی و گردشگری عنوان میکند: «در دنیا 9 می را به عنوان روز جهانی پرندگان مهاجر جشن میگیرند. در مقابل این وزارتخانه چهارم آذر را به عنوان روز پرندهنگری انتخاب کرده است. پرسش این است که چرا ما نباید با دنیا هماهنگ باشیم؟ اگر این همزمانی میان تقویم ما و تقویم جهانی وجود داشت ممکن بود یک پرندهنگر خارجی هم به این مناسبت به کشور ما بیاید.»او ادامه میدهد: «بسیاری از کشورها تلاش میکنند با جذب پرندهنگرها راههای کسب درآمدی غیر از شکار را تقویت کرده و به این ترتیب حفاظت را ارتقا دهند. این در حالی است که ایران و سوریه و مصر و عراق به عنوان کشورهایی که در مسیر مهاجرت قرار دارند به عنوان قتلگاه پرندههای مهاجر شناخته شدهاند. قبول داریم که وضعیت در مصر بسیار اسفناک است اما ما هم دست کمی نداریم. ما باید بتوانیم به بهرهبرداری پایدار با انتفاع جوامع محلی برسیم. علاوه بر آن نیازمند ورود دانشگاهها و کتابخانهها به این مسئله هستیم زیرا یکی از رسالتهای دانشگاه این است که پرندگان و سایر گونههای حیات وحش را به مردم معرفی کند.»
سالانه دو هزار اسلحه غیرقانونی در مازندران کشف میشود
هر سال به فصل مهاجرت پرندگان مهاجر که میرسیم بسیاری در مازندران و سایر استانها در پی خرید پرندههای مهاجر از شکارچیان و دامگاهداران میشوند. به این ترتیب چاقوها دوباره تیز میشود برای سر بریدن و کندن پر پرندههایی که در مسیر مهاجرتشان به این منطقه سبز رسیدهاند. مازندران سالهاست که برای قتل عام پرندگان مهاجر در مرکز انتقادهاست. کوروس ربیعی، رئیس اداره نظارت بر امور حیات وحش محیطزیست مازندران دیگر سخنران وبینار در همین رابطه میگوید: «شکار در استان مازندران به واسطه قرارگیری این استان در مسیر مهاجرت پرندگان، داشتن تالابهای وسیع و تراکم جمعیت انسانی بالاست. در واقع همانقدر که ما تالابها را مقصد پرندگان مهاجر میدانیم، گروههایی هستند که آنها را فرصتی برای شکار میدانند و پرندگان محبوبشان برای شکار هم اردکها و غازها هستند.»
نسبتهای جمعیتی پرندگان مهاجر در تالابهای مازندران در یک بازه زمانی پنج ساله از 2016 تا 2020 از جمله مواردی است که این مقام مسئول به آن اشاره میکند. بر اساس برآوردهای انجام شده جمعیت پلیکانها در این بازه زمانی افزایش داشته و از 280 فرد در سال 2016 به 870 فرد در سال 2020 رسیده است. این در حالی است که جمعیت فلامینگوها تقریبا نصف شده و از 57 هزار فرد به 26 هزار کاهش داشته. چنگرها از 316 هزار فرد به 300 هزار فرد کاهش یافتهاند و کنارآبزیها که جمعیتشان 57 هزار فرد بوده به 48 هزار فرد رسیده است. به این ترتیب جمعیت کل پرندهها روندی کاهشی داشته و از 808 هزار فرد به 680 هزار فرد رسیده است.
ربیعی میگوید: «ما با دو دسته تهدیدهای بیرونی و درونی مواجه هستیم. در بخش تهدیدهای درونی میتوان از نبود برنامهریزی و پایش، آموزش سیستماتیک، نیروی متخصص و اجرایی، هماهنگی با برنامههای بینالمللی حفاظت و منابع کافی و تجهیزات نام برد. تهدیدهای درونی هم شامل تغییر کاربری و تخریب زیستگاه و اختلال زیستگاهی ناشی از شکار و بیماریهاست. در بخش بیماریها سال قبل شاهد تلفات گسترده تنها در میانکاله بودیم که 90 درصد آنها را چنگرها، 5 درصد را فلامینگو و 5 درصد بقیه را مرغابیها، اردکها و چند گونه پرنده شکاری تشکیل میداد.»
او درباره شکار و گستردگی آن در استان مازندران میگوید: «سالانه دو هزار سلاح از متخلفان کشف میکنیم که اگر این تنها 10 درصد سلاحها باشد نشان میدهد ما با چه درصدی از شکاریان مواجه هستیم. این را در کنار دامهای هوایی که بگذاریم اوج فاجعه عیان میشود.»
چه عواملی باعث میشوند که تعداد شکارچیان در این استان چنین بالا باشد؟ رئیس اداره نظارت بر امور حیات وحش محیطزیست مازندران معتقد است که گستردگی زیستبومهای تالابی در این منطقه در کنار عرف و سابقه شکار، فرهنگ و باور مردم، فراوانی گونههای مطلوب شکارچیان و زندهفروشی به باغ پرندگان را میتوان از دلایل این امر دانست. او میافزاید: «در شمال 500 آببند در کنار روستاها داریم. روستاییانی که نیمی از سال فراغت دارند و سلاح هم دارند، کنار آببند میآیند و دست به شکار میزنند. علاوه بر آن برخی گونههای خاص را میتوانند با قیمت خوبی به باغهای پرندگان بفروشند و درآمد کسب کنند.»
او با اشاره به اینکه بازارهای فروش پرندگان در بابلسر، ساری، بابل و جویبار جمع شده، از بازار فریدونکنار به عنوان تنها بازار باقیمانده برای مبادله پرندگان به شکل مجاز و غیرمجاز نام میبرد و اظهار امیدواری میکند که شیوههای جدید صید برچیده شده و نگاه تجاری به پرندگان حذف شود.
تعرض به خانه بروجردیها با امضای میراث
چهار روز از صدور حکم توقف پروژه تجاری مجاور خانه قاجاری کاشان میگذرد و ساختوساز ادامه دارد
تعرض به خانه بروجردیها با امضای میراث
معاون شهردار کاشان در گفتوگو با «پیام ما»: هیچ تغییر کاربری صورت نگرفته و نیازی به مصوبه کمیسیون ماده 5 نیست.
مرضیه قاضی زاده | سازه بتنی به حریم خانه بروجردیها بیمحلی میکند. حتی دستور توقف پروژه نیز نتوانست جلوی ساختوساز این مجتمع تجاری، فرهنگی و پارکینگ را بگیرد. کار از کار گذشته است و دو طبقه زیرین این مجتمع ساخته شده است. حالا فعالان میراث به دنبال این هستند تا جلوی ساخت طبقه سوم را بگیرند. طبقهای که در صورت ساخت به طور قطع منظر این بنای تاریخی را برای همیشه مخدوش خواهد کرد. شهرداری کاشان بدون مجوز کمیسیون ماده پنج برای مجتمع تجاری پروانه ساخت صادر کرده و معاون مسکن و ساختمان راه و شهرسازی استان اصفهان گفته است که کاربری این مجتمع با طرح تفصیلی مغایر است اما معاون شهردار کاشان به «پیام ما» میگوید نمیشود که گردشگر بیاید و غذا نخورد و اقامت نکند. مسئولان شهری میگویند در این سه سال مکاتبهها بسیاری با میراث صورت گرفته و نقشهها را میراث امضا کرده است.
در روزهای گذشته مسئولان میراث و شهرداری کاشان در گفتوگو با «پیام ما» از موافقت خود برای ساخت مجتمعی با رعایت ضوابط قانونی و ارتفاع مجاز سخن گفتند. مهران سرمدیان، معاون مدیر کل و رئیس اداره میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی کاشان گفته بود که تمام مراحل قانونی برای اجرای این پروژه انجام شده است و میراث مخالفتی با اجرای این پروژه گردشگری ندارد. چند روز بعد اما تمام این گفتهها در هم شکست. امیر زاغیان، معاون مسکن و ساختمان راه و شهرسازی استان اصفهان دستور توقف این پروژه را صادر کرد و از شهردار کاشان خواست تا توجه بیشتری به حریم و منظر بناهای تاریخی داشته باشد.
حالا چهار روز از حکم توقف پروژه تجاری مجاور خانه بروجردیها میگذرد و هنوز آب از آب تکان نخورده است. قرار بود این پروژه همان روز سهشنبه که معاون مسکن و ساختمان راه و شهرسازی استان اصفهان به شهردار این استان نامه نوشت، متوقف شود. امیر زاغیان در نامه به شهردار اصفهان متذکر شده بود که کاربری این مجتمع تجاری، فرهنگی و پارکینگ، مغایر با کاربریهای مصوب طرح جامع و تفصیلی پیشنهادی بوده است.
معاون شهردار کاشان اما معتقد است که هیچ تغییر کاربری صورت نگرفته است. حسن نعناکار به «پیامما» میگوید: «در طرح تفصیلی که مصوب شده ولی هنوز به ما ابلاغ نشده، کاربری این پلاک گردشگری و قسمتی هم پارکینگ تعیین شده است.» او معتقد است که چون هیچ تغییر کاربری صورت نگرفته نیازی هم به مصوبه کمیسیون ماده 5 نداشته است: «من کسی را متهم نمیکنم ولی در نامهای که نوشتند، ذکر شده که در صورتی که طرح مغایر طرح تفصیلی باشد، اخذ مصوبه کمیسیون ماده 5 الزامی است.» میپرسد آیا گردشگری و پارکینگ مغایر طرح تفصیلی است؟ خود پاسخ میدهد: «بله، اسمش را میگذارند تجاری ولی در اصل گردشگری است.»
اشاره مستقیم او به نامه فریدون الهیاری، مدیرکل اداره میراث فرهنگی استان اصفهان در تاریخ ۲۳/۵/۹۷ است. الهیاری در آن نامه خطاب به شهردار کاشان، گفته بود از آنجا که این پلاک در حریم بلافصل خانه بروجردیها قرار دارد، اولا هرگونه تغییر کاربری باید برای سیر مراحل قانونی به کمیسیون ماده پنج ارجاع شود، ثانیا این طرح در صورت تطبیق با کاربری مصوب طرح تفصیلی شهر کاشان، مورد تایید اداره کل میراث اصفهان است.
معاون شهردار کاشان هم میگوید که نمیشود گردشگر فقط بازدید کند و غذا نخورد و اقامت نکند: «آنجا میخواهند چند مغازه بزنند. تمام غرفهها در رابطه با صنایعدستی کاشان است؛ زریبافی، حصیر بافی، گلیمبافی و غیره. قرار نیست که در مغازهها السیدی و گوشی موبایل بفروشند. تمام خدمات، مرتبط با گردشگری است و برای همین هم کاربری همان کاربری گردشگری سابق است.»
موافقت میراث اولیه و مشروط است
شهرام امیری، کارشناس و مدیر روابط عمومی اداره میراث فرهنگی استان اصفهان اما حرف دیگری میگوید. او چندی پیش به جامجم گفته بود: «کارشناسان میراث هم پیگیر و متوجه نکات غیرقانونی که ناشی از شیطنت شهرداری کاشان بوده و پای دادستان را هم به میدان باز کرده، هستند.» به گفته او، موافقت میراث اصفهان با ساخت مجتمع تنها یک موافقت اولیه و مشروط به ملاحظه و رعایت منظر و حریم خانه بروجردیها بوده و شهرداری کاشان آن را حمل بر موافقت کامل برداشت کردهاست.»
شهرداری کاشان بدون مجوز کمیسیون ماده پنج برای مجتمع تجاری پروانه ساخت صادر کرده و حالا همین امر منجر به زیر سوال رفتن عملکرد او شده است. نعناکار،معاون شهردار کاشان میگوید بررسی طرح تفصیلی کاشان از سال 92 شروع شده و تا سه سال و نیم بعد هم ادامه داشته است. او میگوید اگر کسی بخواهد در حریم بافت تاریخی ساختوسازی انجام دهد باید با میراث مکاتبه کند و تاکید میکند که سرمایهگذار این کار را در همان سال انجام داده است: «ما سال 95 با سرمایهگذار توافق کردیم. یعنی همان سالی که طرح تفصیلی در حال بررسی و تصویب بود، در تمام مراحل تصویب هم نماینده میراث حضور داشت.» نعناکار میگوید در طرح، پارکینگ و گردشگری برای این مجتمع دیده شده است. «ما پارکینگ و گردشگری را تصویب کردیم. در این سه سال مکاتبههای بسیاری با میراث داشتیم و همه نقشهها را میراث امضا کرده است.»
تنها حکم توقف نیست که اجرایی نشده است. جلسه کمیته فنی میراث فرهنگی نیز به فراموشی سپرده شده و فعالان میراث مدام سردوانده میشوند. قرار بود این کمیته فنی در تاریخ چهارشنبه 28 آبان، در اداره میراثفرهنگی کاشان با حضور کارشناسان برگزار شود. اما این جلسه به دلیل محدودیتهای کرونایی و احتمال بیماری اعضا، در ابتدا به شنبه آینده موکول و سپس لغو شده است. بعضی علت لغو جلسه را نگرانی به دلیل تصویب نشدن پروژه در کمیته فنی میدانند. این کمیته با حضور اساتید دانشگاه، صاحب نظران و کارشناسان میراث تشکیل میشود.
مدیر روابطعمومی اداره میراثفرهنگی استان اصفهان پیش از این گفته بود که طرح و نقشه مجتمع باید دوباره در شورای فنی میراث فرهنگی اصفهان و بعد هم شورای فنی وزارتخانه مطرح شده و در صورت تصویب نهایی، اجرایی شود. امری تأکید کرده بود که اگر روالی غیر از این اجرا شود، تخطی از قانون است و میراث این امکان را دارد که از طریق قضایی شکایت و جلوی کار را بگیرد. اما حال نه خبری از جلسه کمیته فنی است و نه شکایت میراث فرهنگی.
محمد مشهدی نوش آبادی، پژوهشگر تاریخ معماری و فرهنگی کاشان به «پیام ما» میگوید: «اینجا هیچ مجوز قانونی اعم از کمیسیون ماده 5 را ندارد. قرار بود این طرح با تصویب طرح تفصیلی شهر و تاییدیه آن توسط میراث معنا پیدا کند.» او میگوید که کاربری این خانه تجاری نبوده است: «خیابان علوی پر است از آثار تاریخی، حتی در نبش خیابان. وجود یک مجتمع تجاری آن هم با بتن و سیمان به هیچ وجه در آن منطقه به صلاح نیست و سبب آسیب همیشگی برای این خیابان خواهد بود.» اشاره او به شلوغی بالای این خیابان است و میگوید: «این خیابان بسیار کوچک است. همین حالا هم وقتی گردشگری میآید با شلوغی و انبوهی مواجه است. درست است که 20 پارکینگ در طبقه پایین مجتمع ساختهاند، اما این 20 پارکینگ تا چه اندازه میتواند مشکل ترافیک این خیابان را برطرف کند؟»
سرشماری پرندگان و چالشهای پیش رو
سرشماری پرندگان و چالشهای پیش رو
یادداشتی از میثم قاسمی معاون محیط طبیعی محیط زیست هرمزگان
برای اینکه بتوانیم آمار دقیقی از پرندگان مهاجری که به کشور ما میآیند به دست بیاوریم با محدودیتها و چالشهایی مواجه هستیم که میتوان آنها را در دو دسته طبقهبندی کرد: مسائل مدیریتی و محدودیتهای طبیعی.
محدودیت مدیریتی شامل کمبود نیروی متخصص است. باید توجه داشت دقت و سرعت کافی برای پوشش مناسب در بسیاری از سایتها الزامی است، چرا که تفاوت تبحر و تعداد افراد نتایج را تحتالشعاع قرار میدهد و گاه نقص در مقایسه آمار در سالهای مختلف را شاهدیم. همچنین مدت زمان سرشماری محدود است و باید در سطح جهانی ژانویه هر سال تمام برنامهریزیها انجام شود اما با این تعداد اندک نیرو برای ما چندان امکانپذیر نیست.
یکی دیگر از مسائل ما برای انجام سرشماریها به هزینههای آن برمیگردد. در هر سرشماری در یک منطقه مثلا در استانهای جنوبی برای ساماندهی یک تیم گاهی حداقل به 6 نفر نیازمندیم و هزینه سوخت خودرو و قایق، کرایه قایق، رفتوآمد از سایر استانها، اسکان و غذا را هم باید به آن افزود. با این حال کمبود و نوسان میزان اعتبارات و تخصیص نیافتن به موقع، تامین این هزینهها را بسیار دشوار میکند.
درباره گونههای زادآور هم برنامههای مدونی از سوی سازمان محیط زیست وجود ندارد؛ شاید چون اعتبار مخصوصی برای آن نداریم به ویژه در جنوب که در فصل گرم کار بسیار دشوار است. همچنین برای ساماندهی علاقهمندانی که میخواهند داوطلبانه شرکت کنند هنوز وحدت رویه وجود ندارد تا از قبل آموزش ببینند و با مشکلات آشنا شوند زیرا در سرشماری وقتی برای آموزش نیست.
از سوی دیگر محدودیتهای طبیعی در امر سرشماری هم شامل هفت مورد میشود.
یک- آب و هوا (بازه زمانی سرشماری فصل پربارش در بسیاری از مناطق کشور است و بارندگی، باد شدید و یخبندان از عوامل محدودکننده یک سرشماری مطلوب است).
دو- تعدد و وسعت سایتهای سرشماری (در صورت شمارش کل سایت در مدت کمتر، دقت سرشماری بالاتر میرود در نتیجه تعداد و وسعت سایتها از عوامل محدودکننده است).
سه- غنای زیستگاه و تراکم و تنوع بالای پرندگان (در صورت وجود محدودیتهای جانبی نظیر تعداد و تبحر افراد سرشماریکننده و محدودیت زمان، شمارش مشکل خواهد شد).
چهار- جزر و مد (گاه جزر و مد به سه کیلومتر میرسد و از این رو زمانبندی باید با جزر و مد هماهنگ باشد. برخی گونهها در زمان مد حضور دارند و برخی دیگر در زمان جزر. بنابراین لزوم انطباق زمان مناسب اجرای کار به لحاظ نور و موارد دیگر با سرعت جزر و مد روزانه تغییر میکند. همچنین در برخی سایتها تنوع گونههای قابل رویت در زمان جزر و مد متفاوت است و لزوم شمارش در هر دو حالت را باید داشته باشیم).
پنج- نبود دسترسی راحت به محل تجمع پرندگان (در سواحل گلی وسیع گاه نیاز است 10 کیلومتر پیادهروی کنید تا به سایت مورد نظر برسید.
همچنین در تالابهای داخلی، خشکسالی منجر به کاهش سطح محدوده آبی و دوری محل تجمع پرندگان میشود).
شش- استتار پرندگان در نیزارها یا جنگلهای حرا (این مورد ممکن است موجب خطای دید شود).
هفت- امنیت زیستگاه و تعارضاتی نظیر حضور صیادان، شکارچیها، نظامیان و سایر ذینفعان.
نکته پایانی اینکه با وجود آنکه در موضوع پرندگان بیشتر تمرکز روی استانهای شمالی است اما هرمزگان یکی از استانهای مهم از نظر تنوع زیستی است. این استان از جهت تاثیرپذیری از سه قلمرو جغرافیایی، قرار گرفتن در باریکترین قسمت سواحل شمال و جنوب خلیج فارس و دریای عمان و وجود زیستگاههای متنوع در سطح استان برای موضوع پرندگان مهم است. سواحل جزر و مدی، جنگلهای مانگرو، زیستگاههای دریایی، جزایر، زیستگاههای کوهستانی و صخرهای، زیستگاههای بیابانی، درختزارهای طبیعی و زیستگاههای باغی در این استان باعث تنوع زیستگاههای پرندگان شده و بر اساس مشاهدات 374 گونه از 556 گونه در کشور یعنی معادل 67 درصد در استان هرمزگان حضور دارند. همین موضوع است که لزوم توجه بیشتر به هرمزگان را ایجاب میکند.
بررسی راهکارهای حفظ و احیای میراث ناملموس در تالار گفتوگوی میراث
موج توسعه میراث را غرق میکند
عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی ادامه روند احیا به قوت بخشیدن اقتصاد فرهنگ وابسته است، این در حالی است که در ایران اقتصاد گردشگری مقدم بر اقتصاد فرهنگ است.
| صحبت از حفظ و احیا، ذهنها را میبرد به سمت بناها و اشیای تاریخی. دامنه حفظ و احیای میراث فرهنگی و تاریخی اما فراتر از میراث ملموس و مادی است. در این سالها سازمان دیروزی و وزارتخانه امروزی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در تلاش بوده با شناسایی و ثبت میراث ناملموس در راستای حفاظت و احیا قدم بردارد. سازمانهایی مثل یونسکو هم پا پیش گذاشتهاند و سعی دارند اَشکال فرهنگی رو به زوال را حفظ کنند اما ثبت فهرستهای ملی و جهانی همیشه نجاتدهنده نیست.
ظهر دیروز در نشستی تخصصی در تالار گفتوگوی میراث به موضوع حفظ و احیای میراث فرهنگی، حفظ و احیای میراث ناملموس پرداخته شد. علیرضا حسنزاده، عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و از فعالان پژوهشهای مردمشناسی که در حوزه فرهنگ عامه و مردمشناسی پژوهشهایی داشته است، در این نشست مجازی به این پرداخت که حفظ میراث ناملموس چطور امکانپذیر است و ایران که میراثی غنی دارد کجا ایستاده است. از نگاه او ادامه روند احیا به قوت بخشیدن «اقتصاد فرهنگ» وابسته است: «اقتصاد میراث، بنیاد اقتصاد گردشگری است و تولیدات فرهنگی باکیفیت میتواند فرهنگ را به مسیر حفظ و احیا ببرد.»
حسنزاده معتقد است که میراث فرهنگی در خاطره مردم در مسیر فراموشی است. او دوری از بازگشت به گذشته را در دوره همهگیری کرونا مثال میزند و میگوید: «ما هیچ استفادهای از تجربههای تاریخی نکردهایم.» بحث از اینجا شروع شد که فرهنگ یا تمدن، اجزا و ابعاد مختلفی را در برمیگیرند. با شروع عصر مدرن و سرعتگرفتن تغییرات رابطه انسان با میراث کهنش به خطر افتاد و نظریاتی در نقد این سرعت مطرح شد. رفتهرفته تجارت تلخی مثل نازیسم رخ داد تا نسبت به این روند بازاندیشی شود. به این ترتیب بود که نظریات بسیار بازتعریف شدند؛ مفاهیمی چون دانش فرهنگی و بومی در اینجا مطرح شدند چرا که بدون آنها توسعه پایدار ناممکن است.
چطور میتوان فرهنگ را احیا کرد؟
با وجود همه تلاشهای علمی، مظاهر مدرن، مظاهر سنتی یا گذشته را به محاق میبرد. سوال این است که چطور میشود فرهنگ را احیا کرد؟ عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی به این سوال پاسخ داد: «یکی از راهها ثبت در سطح ملی و بینالمللی است اما فرایندی است که از یک طرف با رقابتها آمیخته و از یک طرف با ساختارهای قدرت. تمدنها و کشورها به نوعی با هم رقابت میکنند و گاهی بر سر عنصری دچار منازعه میشوند. به دنبال این بود که راهکارهایی مثل ثبت پروندههای مشترک بین کشورها مطرح شد. هرچند باز هم رقابت بین کشورها برای مالکیت وجود دارد. اما باید دانست مرزهای سیاسی نماینده مرزهای فرهنگی نیستند. ما با حوزههای تمدنی- فرهنگی روبهرو هستیم که بسیار به هم نزدیک هستند و چنان قرابتی دارند که گاهی ریشههایشان یکی است. پدیده مرز برای فرهنگها یک پدیده تصنعی و برساخته است. در مردمشناسی از حوزههایی صحبت میکنیم که میتواند متداخل یا دور از هم باشد اما به طور مثال ملتهایی که ریشه واحد دارند مولانا را متعلق به خود میدانند. دلیل این است که مرزهای سیاسی آنها با مرزهای فرهنگیشان فرق فرق دارد.» اما کارکرد مثبت ثبت در فهرست آثار ملی و بینالمللی چیست؟ به گفته حسنزاده این روند تا حدودی خودآگاهی نسبت به عناصری که جوامع محلی در گذشته به آن بیتفاوت بودند را شکل داده است چنان که معتقدند این منابع فرهنگی میتواند منبع تعریف هویت و حتی قدرت برای آنها باشد.
اینطور که او توضیح میدهد پس از احیا و بازتعریف فرهنگ، چند حالت متصور است. یا میراث به به یک تجربه مرده تبدیل شده، یا به عنصری نیمهجان که میتوان برای آن تصمیم گرفت یا اینکه بدون دخالت نقش خود را ایفا میکند، مثل نوروز، آیین آبپاشان، وارداوار، یا صنعت ساخت گاجمه در گیلان. از نگاه او در مواجهه با این سه حالت، استراتژیهای مختلفی میتوان در نظر گرفت اما آنچه مهم است، خلاقیت است به عنوان امری خودجوش. او قناتها و بادگیرها را به عنوان سازههایی برآمده از خلاقیت در شرایط مختلف مثال میزند و از وضعیت امروز میگوید: «ما در وضعیتی هستیم که بخشی از میراث فرهنگی به محاق رفته و نیاز به دخالت، برنامهریزی یا جهتدهی و سیاستگذاری جدی دارد.»
اقتصاد میراث مقدم بر اقتصاد گردشگری
این پژوهشگر ادامه داد: «اینجا بحث اقتصاد فرهنگ یا صنعت فرهنگ مطرح است. بخش عمدهای از کشورهای دنیا برای حفظ میراث خود از اقتصاد فرهنگ بهره میبرند. ما هم برای حفظ میراث فرهنگیمان هیچ راهی نداریم جز اینکه تولید ادبی و هنری داشته باشیم و این تولیدات با کیفیت باشند، مخاطب خود را در سطح جامعه ملی و محلی پیدا کنند و ابزارهای قدرتمند و سرمایه مالی کافی داشته باشند.» او ترکیه را مثال زد که صنعت پوشاک و خوراکش با فیلمسازی گره خورده است و ارزشهای میراثی و گردشگری در قالب سریال نمایان میشود. «اقتصاد میراث مقدم بر اقتصاد گردشگری است. اقتصاد میراث به این معناست که اگر ما تجربه تاریخی خودمان را حفظ کنیم، اقتصاد گردشگری هم به عنوان امری خودجوش ظاهر میشود.» با وجود این راهکارها اما آنچه امروز به عنوان گردشگری در ایران جریان دارد، از نگاه حسنزاده «گردشگری تودهای و بیکیفیت» است که حتی در دوران شیوع کرونا هم خاموش نشده؛ سیلی از جمعیت روانه نزدیکترین و جذابترین میشود و آنچه باقی میماند میراث فرهنگی و طبیعی آسیبدیده است. به گفته او در ایران استراتژی توسعه چنان است که اقتصاد گردشگری مقدم بر اقتصاد فرهنگ است.عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی در ادامه گفت: «بحث دیگر درباره اقتصاد فرهنگ این است که پارادایم ما پارادایم اشتباهی است . بخشی به ساختار اقتصادی برمیگردد. کالاییشدن زمین و جنگل رودخانه و به طور کلی کالاییشدن منظر طبیعی و فرهنگی آسیبزننده است.»
خلاقیت راه حل است
در این نشست مجازی با طرح موضوع خلاقیت دو فیلم به نمایش درآمد؛ یکی درباره یک مردمشناس در کامبوج که برای پذیرش استفاده از آهن در غذا از سوی مردم، از سمبلهای فرهنگی بهره گرفت و دیگری تصویری از بابانوئلها که برنامهریزی شده در کریسمس ماسکهایی قرمز بزنند و از سورتمههایی استفاده کنند که فاصله فیزیکی با بچهها در آن رعایت شود. حسنزاده درباره خلاقیت میگوید: «امروزه طرحهایی تحت عنوان شهر خلاق مطرح میشود که شبکهای از آدمها و مکانها در آن، کنار هم قرار گرفتهاند. گروههای مختلف در این شبکه میتوانند بازآفرینی کنند و ناحیه فرهنگی را حفظ کنند. البته که تلاشهای فردی راه به جایی نمیبرد.»
از نگاه او الگوی توسعه باید در ایران بازتعریف شود. الگوی توسعهای که همچون موج میراث فرهنگی را هم با خودش ببرد. «میراثی که به آن افتخار میکنیم، نمیتواند مقابل یک الگوی مسلط توسعه مقاوم باشد.» او معماری سنتی مساجد را مثلال میزند و میپرسد: «چرا این معماری برای مساجد جدید الگو نشده است؟ چرا خبری از آن گنبدهای زیبا نیست؟» او با این طرح این سوال میگوید: «اگر به دنبال یکدستسازی باشیم و بخواهیم بدون حفظ اصالت فقط تولید کنیم، پیداست که بینتیجه است.» حسنزاده با اشاره به فیلمهای نمایش داده شده میگوید: «ما به راحتی می توانیم از عناصر فرهنگی بومی برای پذیرفتهشدن راهکارهای توسعه استفاده کنیم. این سرمایه فرهنگی این امکان را به ما میدهد اما خلاقیت بسیار مهم است. موسیقی سنتی ایران هم توانسته به باززایی برسد.» با این همه به گفته او حفظ و احیای میراث در طول تمام تاریخ در سرزمینی پر از حوادث سخت است؛ سرزمینی که دائما با ویرانی روبهرو بوده و البته ایرانیان در این وضعیت خلاقیت زیادی داشتند. در پایان نشست صحبت از این است که اقتصاد فرهنگ باید قوی شود و باید بتوان به تولیدات کیفی با زمینه فرهنگی دستیافت و همینطور اقتصاد میراث باید دگرگون شود تا حفظ میراث ممکن شود.
چالشهای طبیعتگردی در مناطق تحت حفاظت بررسی شد
گردش در طبیعت تخریب یا حفاظت
قلیچیپور، دکترای اکوتوریسم: مدیریت بیضابطه گردشگری در مناطق سبب شده از ورود گردشگر به پارکهای ملی جلوگیری شود.
مرضیه قاضی زاده | اسم گردشگر در مناطق حفاظت شده که میآید تن دوستداران محیط زیست به لرزه در میآید. اما فعالان اکوتوریسم معتقدند میتوان به این نوع از گردشگری به دید راهکاری برای حفاظت بیشتر نگاه کرد. در این شیوه گردشگران با نظارت و کنترل در مناطق ممنوعه حضور مییابند و بخشی از هزینههای حفاظت از این طریق تامین میشود. این میان حلقه واسط روند کنترلشده اکوتوریسم، مشارکت مردم محلی است. یک دکترای اکوتوریسم معتقد است که الگوی گردشگری در مناطق حفاظت شده، راهی است برای تامین منابع مالی حفاظت، اشتغالزایی درآمد محلی و افزایش آگاهیهای زیست محیطی در بین مردم محلی و گردشگران.
طبیعتگردی در مناطق چهارگانه همواره یک چالش بوده است حتی بعد از دهه 80 که این اقدام عملا در دستور کار قرار گرفت. پارک ملی، اثر طبیعی ملی، پناهگاه حیاتوحش و منطقه حفاظت شده همیشه خط قرمز دوستداران طبیعت برای ورود گردشگران بوده است. علت آن هم تجربههای سالهای اخیر بعد از ورود گردشگر در این مناطق است.
پیامدهی منفی و تخلفات منجر شده فعالان محیط زیست نسبت به ورود گردشگر به این مناطق گارد داشته باشند و به همین دلیل مدیران سازمان سعی میکنند تا در این زمینه کمی دست به عصا حرکت کنند.
با اینحال بودجه ناکافی سازمان محیطزیست که گاهی حتی پوشش هزینههای زیرساختی برای حفاظت از مناطق را نمیدهد منجر شده به تازگی به طبیعتگردی و اکوتوریسم در این مناطق توجه بیشتری شود. چندی است بعضی از فعالان محیطزیست به این مسئله به دید راهکار نگاه میکنند؛ راهکاری برای همراه کردن جوامع محلی در حفاظت از منطقه و البته کسب درآمد.
با این همه فعالان محیطزیست نسبت به این موضوع دودل هستند. این افراد هنوز تجربه آفرود سواران و ساخت خانههای سازمانی پیش چشمشان است. این موضوعهای منجر شد تا شبکه سمنهای محیطزیستی خراسان رضوی با دعوت از زهرا قلیچیپور، دکترای اکوتوریسم و عضو هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری به این موضوعات بپردازد. در این کارگاه مجازی که عصر دوشنبه برگزار شد، 120 فعال محیطزیست از 20 استان کشور شرکت داشتند. قلیچیپور در این کارگاه آموزشی سعی داشت پاسخگوی این سوال باشد که چرا باید به سمت گردشگری در مناطق حفاظت شده برویم؟ مزیتها و دستاوردهای این روند برای محیطزیست چیست؟ و اصلا تا چه حد باید به گردشگری در این مناطق فضا داده شود؟
به گردشگری در مناطق حفاظت شده چندان میدان ندهیم
این دکترای اکوتوریسم در همان ابتدای صحبتها راهش را از مدافعان سرسخت ورود گردشگر به مناطق حفاظت شده جدا کرد. گفت که چندان هم نباید به گردشگری در مناطق حفاظت شده میدان داده شود. اشاره مستقیم او به آتشسوزیهای ناخواسته، معضلات آفرود سواران، تغییر کاربری زمینها و حتی ناآگاهی تورگردانان بود. گفت که باید خیلی آهسته به این سمت حرکت کنیم؛ چرا که ممکن است دولت در این مقوله شتابزده عمل کند و تلاش کند تا به حداکثر درآمد برسد و در این صورت منجر به توسعه نامطلوب خواهد شد.
در این کارگاه مجازی او بارها تاکید کرد که اولویت هر منطقهای حفاظت است. به این معنی که اگر چه تفرج در کنار حفظ اکوسیستم به عنوان هدف مدیریتی پارکهای ملی در طبقات مدیریتی IUCN (اتحادیه بینالمللی حفاظت از محیط زیست) تعریف شده است اما نباید شتابزده و بدون برنامهریزی به این سمت حرکت کرد.
به گفته این دکترای اکوتوریسم، گردشگری در مناطق تحتحفاظت به منزله یک شمشیر دولبه است: «در عین حال که میتواند فوایدی به همراه داشته باشد، ممکن است آسیبهای جبران ناپذیری نیز به وجود آورد. نحوه مدیریت در این مناطق تعیین کننده شیوه استفاده از هر کدام از این لبههاست.»
تغییر سرزمین، تخریب زیستگاه، شکار و صید بیضابطه و غیرقانونی، فرسایش و فشردگی خاک تنها بخشی از این آسیبها است. قلیچیپور معتقد است برای ورود گردشگر به هر منطقهای در ابتدا باید ظرفیت گردشگری آن منطقه بررسی و زونها مشخص شود: «اگر میخواهیم گردشگری را در مناطق تحت حفاظت توسعه دهیم باید توجهکنیم که این موضوع با توجه به رده حفاظتی و شناخت بومشناسی منطقه باشد، باید زونهای گردشگری به دقت مشخص شود و بدانیم که چه تعداد گردشگر با چه فعالیتهایی میتوانند وارد منطقه شوند.»
سوال یکی از فعالان محیط زیستی این کارگاه آموزشی، به این موضوع اختصاص داشت که چرا با وجود امکان گردشگری در مناطق غیرحفاظتشده باید به سمت گردشگری در این مناطق بیاییم؟ عضو هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری خود نیز با این صحبت موافق بود: «شاید سازمان محیطزیست سرمایه لازم برای ایجاد زیرساختها را نداشته باشد، اما بخش خصوصی هم دنبال سود است و قطعا این سود باعث خطاهایی در مورد حفاظت میشود. اگر قرار است بخش خصوصی وارد این موضوعها شود، باید محدود و کنترلشده باشد.» این استاد دانشگاه توضیح داد که مدیریت بیضابطه گردشگری در مناطق منجر شده تا در ایران همواره از ورود گردشگر به پارکهای ملی جلوگیری شود.
آنچه او در این کارگاه مجازی تاکید داشت، مشخص کردن زونهایی برای گردشگری بود، مناطقی که به صورت دقیق در آنها قابلیتهای منطقه و میزان ورود گردشگر مشخص شود و حداقل هر 5 سال یک بار پایش شود. او گفت: «کنار گذاشتن بخشی از سرزمین به منظور حفظ این منابع همواره مخالفتهایی به همراه داشته است. مرحله اول مردم محلی که از این منابع استفاده میکردند و حال با این ممنوعیت حس میکنند که حقشان تضییع شده است، در مرحله بعد نیز فعالان اقتصادی و تعدادی از مدیران تاثیرگذار دولتی که هر فرایندی را با دید سودرسانی میبینند.»
راهنمایان تور از مردم محلی انتخاب شوند
این استاد دانشگاه معتقد است که گردشگری میتواند به حفظ موجودیت این مناطق در مقابل مخالفان اقتصادمحور کمک کند. کلید طلایی اما استفاده از جوامع محلی در این فرایند است. به نوعی که مردم محلی در این تورگردانیها و درآمد حاصل از گردشگری مشارکت داشته و بهره ببرند. روندی که کشور ما دقیقا به شیوه معکوس اجرا میشود: «این گردشگری که به مناطق وارد میشود، مربوط به مردم محلی نیست. این گردشگران را تورگردانان و مدیریت منطقه وارد منطقه حفاظت شده میکنند و عملا مردم محلی از این پروسه سودی نمیبرند. در سالهای اخیر تاکید شده که مردم محلی را در منافع حاصل از گردشگری دخیل کنند اما متاسفانه هنوز این مسئله جا نیفتاده و مدیریت چندانی هم روی آن نیست.» گردشگری میتواند کمک حال حفاظت باشد و فرصتهایی را برای حفاظت بیشتر فراهم کند، البته منوط به اینکه با مشارکت جوامع محلی باشد: «بیشترین مزیت این روش ایجاد اشتغال برای جوامع محلی و درآمدزایی و حفظ معیشت آنها است.» در این شیوه برخلاف روش قبلی که مردم محلی را از انتفاع از منطقه حفاظتشده ممنوع میکرد، حس مالکیت و تعلق خاطر جوامع محلی به مناطق حفاظتشده را افزایش میدهد: «در شیوه قبلی بخش بزرگی از آسیبها از سمت جوامع محلی متوجه منطقه میشد و مردم برای کسب درآمد با شیوههای مختلف وارد منطقه میشدند.» گردشگری که با مشارکت مردم محلی باشد، راهکاری میانه است: «میتوان با استفاده از آن از آسیبهایی که از طریق جوامع محلی ایجاد میشد، جلوگیری کرد.»
نکته دیگر برای موفقیت این طرح ارائه خدمات تفصیلی است: «یکی از بزرگترین منافع گردشگری، آگاهیهای زیست محیطی است، اینجاست که از گردشگری به عنوان ابزار استفاده میکنیم. باید برای گردشگران خدمات تفضیلی داشته باشیم و منطقه و محیط زیست را به دقت برای آنها تفسیر کنیم تا حس مسئولیت گردشگران افزایش یابد.» او معتقد است که بهترین مفسران، مردم محلی اند «بهتر است مفسران از بین مردم محلی انتخاب شوند و طبیعت را به سنتها و فرهنگ خود گره بزنند. اما در ایران معمولا راهنمایان تور از پرسنل مردم محلی نیستند.»
به گفته این فعال اکوتوریسم اگر تمام این موارد رعایت شود، گردشگری در مناطق حفاظتشده مزایایی چون اشتغالزایی و ایجاد درآمد برای مردم محلی، ایجاد درآمد برای حفاظت از منطقه و افزایش آگاهیهای زیست محیطی در بین مردم محلی و گردشگران به همراه خواهد داشت.
هتلهای داوطلب نقاهتگاه میشوند
باافزایش شمار قربانیان کرونا، بار دیگر موضوع اجاره هتلها به وزارت بهداشت مطرح شده است
هتلهای داوطلب نقاهتگاه میشوند
رئیس جامعه هتلداران: در حال حاضر بیش از ۲۰۰ هتل و بیش از هزار اقامتگاه غیرخصوصی در کشور وجود دارد و از این فهرست تعداد قابل توجهی میتوانند برای تبدیل به نقاهتگاه پیشقدم شوند
| پیام ما| پیشنهاد اول را وزیر بهداشت داده بود. ویروس مرموز جان آدمها را میگرفت و بیمارستانها پر شده بودند که پیشنهاد شد هتلها نقاهتگاه شوند. اسفند ماه بود و آمار مرگ بسیار، اما نه این همه. فعالان گردشگری امید داشتند که این قرنطینه عجیب به سر بیاید و دوباره گردشگری گل کند؛ تورها پررونق و هتلها شلوغ. هرچند با ادامه خانهنشینی و محدودیتها، امیدها ناامید شد و گردشگری در تمام دنیا آسیب دید. تغییر کاربری هتلها در این مدت در کشورهای مختلف اجرا شده است، مثل هتلهای اگور فرانسه که فروردین ماه با رضایت هتلداران نقاهتگاه شدند. در ایران که شمار قربانیان در حال بالا رفتن هنوز چنین نشده است. ویروس عالمگیر همین دیروز ۴۸۲ جان عزیز را گرفت و در روزهای پیش هر روز صدها تن را کشت. اکنون بار دیگر بیمارستانها پر شده و فشار بر کادر پزشکی اوج گرفته است و دوباره حرف تبدیل هتلهای خالی از مسافر به نقاهتگاه بیماران کرونا، پیش آمده است. قرار است هتلها را به وزارت بهداشت اجاره دهند.
وزارت بهداشت دیروز اعلام کرد که ۴۸۲ مجموع جانباختگان بیماری کووید-19 به ۴۲ هزار و ۴۶۱ نفر رسیده است. آمار مرگ در حال شتاب گرفتن است و محدودیتها دامن همه مشاغل را گرفته است؛ گردشگری را شاید بیش از همه. با افزایش شمار مبتلایان کووید- ۱۹ وزیر بهداشت هشدار داده که اگر تا دو هفته آینده اقدامی جدی صورت نگیرد، شمار قربانیان این بیماری همهگیر به روزی هزار نفر هم خواهد رسید. برای همین است که علی اصغر مونسان، وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در راستای درخواست سعید نمکی، وزیر بهداشت، از آمادگی این وزارتخانه برای اجاره هتلهای درجه یک، دو و سه به عنوان نقاهتگاه بیماران کرونایی و استقرار کادر پزشکی خبر داد. مونسان بر رعایت شیوهنامههای بهداشتی ابلاغی و پیگیری جدی در پایش و بازرسی از اماکن گردشگری و اقامتی برای اجرای این دستورالعملها تأکید کرد و به درخواست گفت: «این موضوع قبلا در جلسه هیئت دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا مطرح شده بود و وزارت بهداشت برای اجاره و پرداخت اجارهبهای این اماکن آمادگی دارد.» طبق توضیح وزیر میراث فرهنگی این کار استانی است و هر شهری شرایط خاص خودش را دارد: «بر اساس نیاز وزارت بهداشت هتلها در اختیار وزارت بهداشت قرار میگیرد و البته هتلی که در اختیار این گروه قرار میگیرد، به صورت صد درصد به این افراد اختصاص خواهد یافت و قطعا پذیرش گردشگر در آن انجام نخواهد شد.» بر این اساس بناست بعضی هتلها در اختیار کادر درمان یا بیماران کرونایی قرار بگیرد که دوره اصلی درمان را گذراندهاند و نیاز به مکانی برای استراحت و درمانهای پایانی دارند. به نظر میرسد این تصمیم در صورت اجرا بتواند بخش کوچکی ضرر تاسیسات گردشگری را که در تمام این ماهها، خالی از مسافر بودهاند، جبران کند. چنان که ولی تیموری، معاون گردشگری این وزارتخانه هم پیش از این اصل را کمک به فعالان گردشگری دانسته و گفته بود وزارت بهداشت به دنبال اطلاع از مشکلات مالی تاسیسات گردشگری، چنین پیشنهادی را مطرح کرد. او توضیح داده بود که این طرح داوطلبانه و غیراجباری است. پیش از این در آغاز محدودیتهای سفر و وحشت جهانی از ویروس ناشناس بود که یکی از هتلها بعد از بازگشت دانشجویان ایرانی از چین به مشارکت گرفته شد.
فهرست هتلهای داوطلب
نام هتلهای داوطلب در حال جمعآوری است. دیروز جمشید حمزه زاده، رئیس جامعه هتلداران پیشنهاد دادهاست که هتلهای غیردولتی برای نقاهتگاه شدن بیماران کرونایی پیشقدم شوند. او به ایرنا گفته است: «مدیرانکل میراث فرهنگی گردشگری و صنایعدستی میتوانند با اعلام هرچه سریعتر این موضوع به هتلها و اقامتگاهها در استانها، فهرست هتلهای درجه یک، دو و سه را که به این امر علاقهمند هستند در اختیار وزارتخانه قرار دهند تا اسامی هتلها به وزارت بهداشت اعلام شود و دانشگاههای علوم پزشکی هر شهر برای انعقاد قرارداد با هتلها اقدام کنند و در نهایت هتلهای ویژه بیماران کرونایی از سایر هتلها تفکیک خواهند شد.» در حال حاضر بیش از ۲۰۰ هتل و بیش از هزار اقامتگاه غیرخصوصی در کشور وجود دارد و رئیس جامعه هتلداران معتقد است از این فهرست تعداد قابل توجهی میتوانند در این کار پیشقدم شوند.
او با بیان این که هتلداران کشور نیز آماده کمک به ریشهکن کردن بیماری کرونا هستند، توضیح داده که: «البته الزامی برای هتلداران وجود ندارد و آنهایی که علاقمند باشند میتوانند به این فهرست وارد شوند. ما در حال پرسوجو از هتلها برای فهمیدن میزان علاقمندیشان در مشارکت در این طرح هستیم و پس از آن این فهرست را در اختیار وزارت بهداشت قرار میدهیم. البته مسئله زمانبر است زیرا باید نحوه پرداخت هزینهها از طرف وزارت بهداشت مشخص شود. همچنین موضوعی که قابل طرح و بررسی است، نحوه رسیدگی به این بیماران است.» در حالی که کارکنان هتلها فقط نحوه رعایت شیوه نامههای بهداشتی در مراکز اقامتی را آموزش دیدهاند و چگونگی مراقبت از بیماران کرونایی را نمیدانند، حمزهزاده میگوید در این مورد گفتوگو با وزارت بهداشت ضرورت دارد و شاید لازم باشد بخشی از کادر درمان در این مراکز حضور پیدا کنند.
استفاده از هتلها شرط دارد
پذیرایی از بیماران کرونایی در هتلها با همه پیشنهادها و درخواستها هنوز آغاز نشده است. پیش از این علاوه بر دو وزیر یاد شده، مسعود مردانی، عضو کمیته علمی ستاد مقابله با کرونا این موضوع را مطرح کرده و گفته که بسیاری از هتلها میتوانند نقاهتگاه مناسبی برای بیماران کرونایی باشند اما به شرطی که دولت در این امر کمک کند، زیرا مخارج زیادی دارد. پیشنهاد 9 ماهه وزارت بهداشت و اصرار میراث فرهنگی یک سوی ماجراست و رویکرد هتلها یک سوی دیگر. این مجموعهها که با بستهشدن مرزها و رکود سفر، هر روز با تعطیلی و خلوت سپری کردهاند، برای اجاره هتلها شرط گذاشتهاند.
حمزهزاده در روزهای گذشته درباره موضع کلی هتلها به این پیشنهاد که همچنان درباره آن صحبت میشود، به ایسنا گفته بود: «هتلداران مخالف این پیشنهاد نیستند اما موافقت مشروط دارند. چنانکه به هر دلیل کشور به مشارکت هتلها نیاز داشته باشد ما همراهی میکنیم. رعایت پروتکلهای بهداشتی هم در راستای سلامت مردم بوده است. ولی نظر ما این است که نباید شرایط به گونهای باشد که بیماران کرونا در هر هتلی پذیرفته شوند. ضرورت دارد که این طرح به صورت داوطلبانه و غیراجباری انجام شود.
اگر هتلی علاقهمند بود و آمادگی پذیرش این بیماران را داشت میتواند مشارکت کند. کما این که در گذشته هم این همکاری و مشارکت وجود داشته است. زمانی که ویروس کرونا به ایران سرایت کرد، تعدادی از هتلها محل نگهداری مسافران خارجی بودند که امکان خروج از کشور را نداشتند.»به گفته او پیشنهاد دیگر هتلداران این است که در این طرح، ابتدا از هتلهای دولتی که در همه استانها شعبه دارند و تعدادشان هم قابل توجه است، به عنوان نقاهتگاه بیماران کرونایی استفاده شود. شرط دیگر مورد نظر این مجموعهها تقبل هزینه استفاده از هتلها به عنوان نقاهتگاه از سوی وزارت بهداشت یا دولت است. «مطمئنا تعدادی از هتلها آمادگی مشارکت در تبدیل به نقاهتگاه موقت بیماران کرونا را دارند اما مشروط به آنکه چنین شرایطی تامین شود.» بر این اساس در صورت عمل به این شروط و پیشنهادها، هتلها آماده ارائه فهرست داوطلبان و علاقهمندان به وزارت بهداشت هستند. با همه اینها اما به نظر میرسد صحبتها درباره استفاده از هتلها، تنها در حد صحبت بوده و با اینکه حتی از سوی ستاد ملی مدیریت کرونا هم مطرح شده، هنوز جدی نیست.
اکوتوریسم فرصتی برای توسعه محلی
اکوتوریسم فرصتی برای توسعه محلی
یادداشتی از حر منصوری عبدالملکی فعال محیط زیست
اکوتوریسم در مناطق حفاظت شده چند جنبه دارد، اولین جنبه بحث عدالت اجتماعی است. پرسش اینجاست که چرا افرادی مانند محیطبان و دانشجو مجوز دارند و میتوانند مناطق محافظت شده را ببیند اما باقی افرادی که میتوانند پروتکلهای مربوط به بازدید را رعایت کنند، نمیتوانند از دیدن این مناطق محروم هستند؟ نبودن افراد دیگر و نبود نظارت و قانون برای بازدید باعث رفت و آمد غیر قانونی میشود. پس وقتی از جایی میتوان بهره برد باید قوانین سختگیرانه و قوانینی که در دنیا از آن بهره میبرند استفاده شود تا جامعه به معیار مناسبی در این زمینه برسد. اما در اینجا شاید لازم باشد مقصودمان از اکوتوریسم را به صورت روشن تعریف کنیم. آن کسی که با ماشین آفرود در منطقه گردش میکند، گردشگری است که میتواند بیهدف در منطقه گردش کند. اما اکوتوریسم سفری هدفمند است و تعریف مشخص دارد. اکوتوریسم یعنی سفری مسئولانه. اکوتوریسم یا همان طبیعتگردی میتواند برای مناطق منافع اقتصادی هم به همراه داشته باشد. اگر در مناطق حفاظت شده، زمینههای اقتصادی خُرد اما پایدار به وجود بیاید و جایگاه خودش را در سبد درآمدی جامعه محلی پیدا کند؛ با استقبال مردم محلی مواجهه میشود. این روش میتواند به ایجاد اشتغال و کسب و کارهای خرد اما پایدار منجر شود. در این صورت است که بسیاری از مردم فکر میکنند به جای شکار میتوان کارهای دیگری هم برای بهرهبرداری پایدار انجام داد. مثلا پیشتر مردم میانکاله تصور میکردند که پرنده تنها برای خوردن است اما وقتی متوجه شدند که افرادی برای دیدن لحظهای یک پرنده از جای دیگر دنیا به منطقه میآیند و حاضرند اقامت در آنجا اقامت کنند و غذای محلی استفاده کنند؛ استقبال کردند و همین باعث رونق اقتصادی شد.
اما بحث اینجاست که باید راه درستِ عمل کردن را پیدا کرد. نمیتوانیم بگوییم چون دولت یا یک بخش خصوصی در جایی اشتباه کرد نباید ما هم اصلا انجامش دهیم. این یعنی رها کردن مناطق حفاظت شده که میتواند بسیار خطرناک باشد. زیرا نگهداری مناطق حفاظت شده توجیهی برای دولت ندارند و دولت همواره از زیر آن شانه خالی میکند. یک دستگاه لودر مگر ۵ سال پیش چه قیمتی داشت؟ مثلا ۲۰۰ میلیون تومان، سالی ۴۰ بار میانکاله آتش میگیرد و یک لودر میتواند یک ساعته هر نوع آتش سوزی را خاموش کند. دولت این کار را نکرد و این را تهیه نکرد و همواره فعالان محیط زیست باید وارد عمل شوند. پس برای مناطق حفاظت شده باید بهره برداری پایدار وجود داشته باشد تا مردم توجیهی برای حفاظت آن داشته باشند. نباید فراموش کنیم که دولت به هزینه کردن بدون بهرهبرداری علاقهای ندارد. به همین دلیل تا مناطق محافظت شده، حیاط خلوت شوند.
چون افراد محدودی میتوانند در آن تردد کنند، هر اتفاقی میتواند در منطقه رخ دهد کما اینکه رخ داده است. اما وقتی مردم براساس ظرفیت بُرد اکولوژی حضوری خردمندانه دارند، ماجرا متفاوت میشود. فرمولی برای این اتفاق وجود دارد، ارزیابی میکنند، میگویند در این زمان در این منطقه با این اصول باید حضور داشت. بدون ماشین و روی مسیرهایی که تابلوها آن را را مشخص کرده. بر این اساس سایتی مشخص میشود و تورها و گروهها ثبت نام میکنند. براساس ظرفیت در نظر گرفته شده، برنامه شکل میگیرد. این اتفاق قابل قبولی است. باید این کار شروع شود تا زودتر مشکلات آن مشخص و حل شود. آفت این کار نگاه مکانیکی یا سختافزاری حاکمیت است. دولت به تمام بخشهای توسعه گردشگری ایران نگاه مکانیکی دارد و میخواهد چیزی را بسازد. غافل از اینکه خیلی از برنامههای توسعهای، توسعه انسانی یا توسعه مهارتی هستند و نیاز نیست که حتما یک آجر را جابهجا کنیم. باید برنامهریزی کرد و به نیروهای بومی و علاقهمند مناطق کمک کرد تا توانمند شوند اما نگاه دولت متاسفانه اینگونه نیست. دولت میخواهد هتل بزند، پل بزند و این اسمش توسعه گردشگری نیست.
در جمعبندی باید بگویم که اکوتوریسم در مناطق حفاظت شده اتفاقا نیازمند آموزش و نظارت سختگیرانه است.
اگر این اتفاق رخ دهد تاثیر مثبتی در اقتصاد جامعه محلی هم خواهد داشت، این را من نمیگویم دنیا میگوید که اکوتوریسم ابزار کارآمد برای حفاظت از مناطق حفاظت شده است. اکوتوریسم ابزاری است که همه دنیا دارند از آن برای مدیریت حیاتوحش استفاده میکنند. سوال این است که چرا ما نباید استفاده کنیم؟ اتفاقا ما بیش از هرجایی نیاز داریم چون عامل اقتصادی بسیار مهم است.
نفس خانه بروجردیها حبس می شود
ادامه مناقشه بر سر شکستن حریم منظری بنای قاجاری کاشان
نفس خانه بروجردیها حبس می شود
معاون شهرسازی و معماری شهرداری کاشان در گفتوگو با «پیام ما»: عکسهایی که در سایتها منتشر شده، از بالا گرفته شده است.
مدیر اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کاشان در گفت و گو با «پیام ما»: ارتفاع سازه بالاتر از بام خانه بروجردی نیست.
روزنامه نگار: مرضیه قاضی زاده | نفس خانه بروجردیها تنگ شده است. میخواهند در حریم این بنای قاجاری که تصویرش بر پاسپورت هر ایرانی نقش بسته، ساختمانی تجاری و مسکونی بسازند و کافه و رستوران راه بیندازند. بخشی از این سازه درست دیوار به دیوار خانه بروجردیها در حال قد کشیدن است و کل منظر بنا را مخدوش کرده اما مدیر میراث فرهنگی کاشان میگوید مراحل قانونی طی شده و ضوابط حریم رعایت شده است. فعالان میراث فرهنگی در حال جمع کردن امضا برای توقف پروژه هستند و مدعیالعموم هم به میدان آمده است.
قدرِ سه متر از حریم بلافصل خانه بروجردیها را کندهاند تا مجتمع گردشگری بسازند. در این چهار سال بارها کاربری این مجتمع در حال ساخت تغییر کرده است. سه سال پیش که پرونده این پروژه برای دریافت مجوز به اداره میراث فرهنگی فرستاده شد کاربریاش اقامتی و تجاری بود. آن زمان میراث مخالفت کرد و کار، شروع نشده، متوقف شد.
مهران سرمدیان، معاون مدیر کل و رئیس اداره میراثفرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کاشان به «پیام ما» میگوید، در شروع ماجرا یک طبقه از پروژه کاملا اقامتی بود و مابقی تجاری: «بعد از مدتی تمامآن را تجاری کردند و ما اعلام کردیم که با مجوز تجاری قطعا مخالفت خواهد شد.»
دو سال بعد ورق برگشت. تابستان سال 97 طرح و نقشه به تصویب کمیته فنی میراثفرهنگی اصفهان رسید اما این بار با کاربری تاسیسات گردشگری که واحدهای پذیرایی هم در خود داشت، طرحی که سرمدیان از آن به عنوان کاربری مختلط یاد میکند. به گفته او تمام مراحل قانونی برای اجرای این پروژه انجام شده است و میراث فرهنگی مخالفتی با اجرای این پروژه گردشگری ندارد.
یک سال پس از آن کار ساخت مجتمع آغاز شد. بیتفاوتی کنونی میراث فرهنگی در حالی است که فعالان میراث فرهنگی میگویند در روز کلنگزنی هیچکس حاضر نشد به مراسم بیاید، حتی فرماندار و مسئولان میراث فرهنگی اصفهان. تسنیم نوشته است که در این روز به دلیل شرکتنکردن مسئولان مراسم کلنگزنی برگزار نشده و در نهایت همه چیز مخفیانه و در سکوت پیش رفته است.
یکسال گذشت. میلگردها که نمایان شد، اعتراض فعالان میراث فرهنگی بالا گرفت. حتی معاون پیشین عمرانی فرمانداری کاشان هم همراه معترضان شد و گفت که اگر مسئولیتی داشت، اجازه ساخت چنین مجتمعی را در همسایگی خانه تاریخی نمیداد. مالک مجبور شد قدری از قد میلگردها را بچیند، شاید که همهمهها بخوابد اما چنین نشد.
این خانه حریم ندارد
آنچه مسلم است این بنا در حریم بلافصل خانه بروجردیهاست. فاصله بخشی از این زمین تا بافت تاریخی فقط پنج متر است. با این حال زمین مجاور را به قدرِ دو طبقه در زیر زمین کندهاند، آن هم با لودر. مردم محلی اینطور میگویند. سوال اینجاست که چگونه مجوز ساخت واحدی گردشگری آن هم در حریم درجه یک خانه تاریخی داده شده است؟ جواب ساده است: برای این بنای تاریخی حریم در نظر گرفته نشده است. رییس اداره میراثفرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کاشان میگوید: «خانه بروجردی به تنهایی حریم مصوب ندارد، ولی زیر مجموعه محله سلطان میراحمد است و همه قوانین سلطان میر احمد شامل آن هم میشود.» او معتقد است که چون در کاشان مخصوصا در محدوده خیابان علوی خانههای تاریخی زیاد است، نمیتوان حریم جداگانهای برای هر کدام از آنها مشخص کرد: «حریم محله سلطان میراحمد سال 75 تصویب شد. این منطقه خانههای تاریخی زیادی دارد که همه آنها در یک حریم هستند.»
مدیر میراث فرهنگی کاشان به دفاع از مجتمع گردشگری ایستاده است. میگوید تمام کندهکاریها با بیل انجام شده و در موردی که لودر آورده بودند کار تا مدتی تعطیل شده است. به گفته او در تمام مدت اجرای این پروژه میراث فرهنگی کنترل و نظارت داشته و حتی میزان لرزشهای حاصل از کندهکاری هم سنجش شده است. «این کندهکاری برای خانه تاریخی بروجردی مشکلی ایجاد نکرد چون کف خانه از کوچه سه متر پایینتر است، 6 تا 7 متر زیرزمین دارد و اینکه پنج تا شش متر از بام خانه بروجردی در این کوچه است و اصل گنبد و خانه خیلی دورتر است.»
دفن جلوه بصری
با حمایت میراث فرهنگی دو طبقه از مجتمع ساخته شده و کار از کار گذشته است. فعالان میراث این بار به دنبال حفظ منظر این خانه تاریخی هستند. دوم آبان بود که مجتبی آراسته، رئیس اداره راه و شهرسازی کاشان نامهای به اداره کل راه و شهرسازی استان اصفهان و رئیس اداره نظاممهندسی و مقررات ملی و کنترل ساختمان نوشت و خواستار بررسی فوری این پروژه شد. در متن نامه آمده است: «مجوز صادره از حیث ضوابط ارتفاعی پروژه که در بافت تاریخی محله سلطان میراحمد کاشان واقع شده است ۵ متر است که در عمل با لحاظ کردن جانپناه بام و کد ارتفاعی اجرایی بیش از این میزان بوده که منجر به آسیب جدی به اصالت خانه تاریخی و میراث فرهنگی کشور و دفن شدن جلوه زیبای بصری و نادیده گرفتن شکوه سیما و منظر این اثر شاخص و منحصر به فرد میشود.» میراث، شهرداری و مالک به شور نشستند و 5 مغازه از این مجتمع را حذف کردند. این تصمیم یک هفته قبل صورت گرفت.
با این حال در عکسهای تازه پیداست که منظر بصری خانه قاجاری را شکستهاند. سطح ستونها و میلگردها نمای این خانه را مخدوش کرده، به طوری که عمارت دقیقا پشت این ساخت و ساز محو میشود. فعالان و دوستداران میراث فرهنگی روی همین موضوع دست گذاشتهاند.
محمد مشهدی نوشآبادی، پژوهشگر تاریخ و فرهنگ کاشان به «پیام ما» میگوید: «این بنا که ساخته شود تصویر کل گنبدخانه از جهتهای مختلف مخدوش میشود. سازه ضلع غربی این بنا تمام دید گنبد خانه بروجردیها را کور کرده است. بحث بر سر این است که منظری در جانب شرقی سازه را خالی بگذارند تا وقتی گردشگر از ارتفاع بلند جانب غربی رد شد، بتواند خانه، گنبد و بادگیر بروجردیها را در جانب شرقی بنا ببیند.»
خواسته اصلی حذف طبقه سوم یا همان طبقه همکف این سازه است. هر چند که عدهای دیگر معتقدند که این بنا بایستی توسط شهرداری تملک شود. مشهدی تاثیر این سازه را بر منظر این خانه تاریخی این طور شرح می دهد: «از منظر غربی این مجتمع تجاری دیگر چیزی از گنبد خانه بروجردی و حتی بادگیرها هم پیدا نیست. اما وقتی ده الی 15 متر از جلوی سازه به سمت شرق میروید، در شعاعی 20 متر تا 15متری چیزی از گنبد پیداست، به شرط آنکه جانپناه ساخته نشود و ارتفاع بنا از کف خیابان بیش از ۵ متر نباشد که بیش از حد خوشبینانه است.»
با همه اعتراضها، حسن نعناکار، معاونت شهرسازیومعماری شهرداری کاشان به «پیامما» میگوید ایراد از عکاس است: «عکسهایی که در سایتها منتشر شده، از بالا گرفته شده است. در یکی از عکسهای منتشر شده مشخص بود که عکس از داخل قلعه جلالی با پهپاد گرفته شده. در صورتی که اگر در داخل قلعه جلالی بایستید، تصویر خانه بروجردی کاملا پیداست. باید به مردم حقیقت گفته شود. از شعاع خیابان کاملا بادگیرها پیداست.»
حتی با حذف مغازههای جلویی، منظر بنا مخدوش است
قانون حفظ حریم منظر آثار ثبت ملی حرف دیگری دارد و میگوید هر گونه ساختوساز به ارتفاع بیش از ارتفاع بام اثر تاریخی ممنوع است. در متن قانون آمده است که ارتفاع اعلامشده بدون در نظر گرفتن برجک، مناره و گلدسته، سردری، سنتوری، بادگیر و گنبد خانه است. این در حالی است که به اعتقاد فعالان میراثفرهنگی با احتساب جانپناه و کد ارتفاعی، ارتفاع سازه بیش از بام خانه است. مدیر راه و شهرسازی هم این را تایید میکند: «حتی با حذف مغازههای جلو، با توجه به ستونهایی که مالک بالا برده ، باز هم منظر بنا مخدوش است. وقتی که ما جانپناه یک متر و ده سانت را هم به این مجموعه اضافه کنیم، دیگر چیزی از منظر بنای تاریخی نمیماند، مگر آنکه جانپناه را از شیشه بسازند که البته چندان هم جالب نیست.»
مدیر میراث فرهنگی کاشان اما تاکید دارد که ارتفاع سازه بالاتر از بام خانه بروجردی نیست. سرمدیان توضیح میدهد: «ما بین دیوار خانه بروجردی و پلاک مالک یک کوچه 5 متری قرار دارد که تراز این کوچه از خیابان علوی در حدود 2 متر بالاتر است.
ارتفاع بام بروجردی در این کوچه حدود چهار متر و ده سانتیمتر است و ارتفاع دیواره ساختمان جدید در حدود سه متر و نیم خواهد بود.» او میگوید که در نقشه ساختمان قید شده که جانپناه ساخته نشود: «به جای جانپناه، معادل شیشهای تعریف شده است.» او در عین حال معتقد است حتی با وجود جانپناه هم، ارتفاع سازه بالاتر از منظر خانه بروجردی نمیرود: «درست است که در مقررات ملی ساختمان جانپناه یک متر و 10 سانت تعریف شده است اما در بافت تاریخی، شهردار مجوز بیش از 70 سانت جانپناه را نداده است.»
2500 امضا برای نجات خانه بروجردیها
تاکنون نزدیک به 2هزار و 500 نفر در سایت کارزار پای درخواست جلوگیری از ساخت مجتمع تجاری در حریم منظر خانه بروجردیهای کاشان را امضا کردهاند. هشتگ «نجات منظره خانه بروجردیها» در شبکههایاجتماعی در حال دستبهدستشدن است. خواسته این افراد توقف اجرای پروژه دست کم به مدت یک ماه است. آنها میخواهند در این مدت مسیری برای اصلاح پروژه طراحی و تعیین شود. سه روز قبل روح الله دهقانی، دادستان کاشان از این سازه بازدید کرد و وعده پیگیری مجوزهای داده شده به این پروژه را داد. دهقانی در این بازدید تاکید کرد که مجوزهای این مجتمع در حال احداث به دقت بررسی میشود و با رعایت حفظ حقوق عمومی و حقوق مکتسب سرمایهگذار و با نظر متخصصین و کارشناسان حوزه میراث، تصمیمگیری خواهد شد. به گفته او اگر کارشناسان میراثفرهنگی ادعا کنند که فرایندهای قانونی برای این پروژه طی نشده یا برای حفظ منظر خانه بروجردیها خواستار توقف پروژه شوند، با بررسی مدارک، دستورات لازم را صادر میشود. حال باید منتظر ماند و دید که سرنوشت منظر این خانه قاجاری و تصویر قابگرفته در پاسپورت هر ایرانی چه خواهد شد.
در جست و جوی راهکار خودپالایی خلیج گرگان
یادداشتی از مسعود باقرزاده کریمی مدیر دفتر اکوسیستمهای تالابی سازمان حفاظت محیط زیست
بررسی وضعیت خلیج گرگان و تالاب میانکاله نشان میدهد که اثر کاهش تراز دریای خزر بسیار معنیدارتر از کاهش آبهای حوضه آبخیز است. هرچند نمیتوان کاهش آب منابع بالادست را نادیده گرفت اما با اطمینان میتوان گفت اثر عقبنشینی دریا بسیار بیشتر است. خشکی در مجموعه میانکاله و خلیج گرگان رخ داده چون تراز آب دریا مدام درحال کاستهشدن است. از سوی دیگر اثرات خشکی در خلیج گرگان مشهود است چون، بخشهای غربی در مسیر تالابهای لپو و زاغمرز، شیب کمتر و ارتفاع بیشتری دارد. این 10 هزار هکتار خشکیدگی اشاره به محدوده غرب دارد. در این وضعیت برای یافتن راهکار تعدیلکردن اثر دریا، مطالعات بسیاری انجام شده است که آخرین آن مربوط به مرکز اقبانوسشناسی است. اگرچه خیلی نمیتوان در رفتار دریا تغییر ایجاد کرد اما این مرکز تحقیقاتی به این جمعبندی رسیده است که تالاب میانکاله و خلیج گرگان علاوه بر کم شدن تراز آب، مشکل جدی دیگری دارند: کمبود اکسیژن. این مسئله به دنبال نبود شرایط تبادل آب رخ میدهد. وقتی جریان آب دریا بالا میآید، جریان آب وارد خلیج میشود و بعد دوباره ارتفاع آن کم میشود یا طوفانهایی در خشکی آب را به دریا هدایت میکنند. حالا در نبود این جریان اکسیژن به تالاب نمیرسد و خفگی و مسمومیت در آب رخ میدهد. چه آنکه سال پیش هزاران پرنده در میانکاله و خلیج گرگان تلف شدند و یک علتها همین مسمومیت بود. مرکز اقیانوسشناسی ادعا میکند که بر اساس این مطالعات، اگر تنگههایی که خلیج و دریا را به هم مرتبط کرده لایروبی کنیم، جریان آب سریعتر خواهد شد و خودپالایی و تبادل آب به میزان بیشتری رخ خواهد داد. با این راهکار البته که سطح آب خلیج بالا نخواهد آمد و این مرکز نیز چنین ادعایی ندارد اما به اطمینان بیشتری میتوان گفت که با انجام لایروبی کانالهای منتهی به خزر نوعی تهویه در این زیستگاه رخ خواهد داد. البته این نظریه طرفداران و منتقدانی دارد. اما اگر ستاد ملی تالابها به تصمیم برسد، این اقدام بعد از مطالعه تخصصی زیست محیطی و با طراحی و نقشهبرداری دقیقتر صورت خواهد گرفت تا آسیب کمتری به منطقه وارد شود. علاوه بر این ما در ستاد ملی تالابها اقدامات بسیار زیادی را به تصویب رساندهایم. مشکل فاضلابها، مسئله پرورش ماهی که بخشی از آلودگی را به منطقه گسیل میکند، تعارضات با بانک زمین و موارد بسیار زیادی را در نظر داریم که باید حل شود. لایروبی کانالها بعد از ابلاغ ستاد ملی انجام خواهد گرفت و امیدواریم به سمت بهبودی قدم برداریم.