پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | برگه 2 | ماه: آذر 1399

بایگانی

اصرار به ساخت زیرگذر در حریم باغ شاهزاده

تب پل‌ سازی دامن باغ جهانی ماهان را گرفت

اصرار به ساخت زیرگذر در حریم باغ شاهزاده

معاون میراث فرهنگی استان کرمان در گفت‌و‌گو با «پیام ما»: زیرگذر باغ شاهزاده ماهان هنوز طرح مصوب ندارد.

مرضیه قاضی زاده | این بار برای ساخت زیرگذر باغ شاهزاده ماهان، بهانه کرده‌اند که راه دسترسی سریع نیست و گردشگران در ماهان نمی‌مانند. چشم فعالان میراث بعد از جنجال روگذر مجاور دانشکده فنی، ترسیده است. تب غیرهمسطح‌سازی خیلی وقت است که به جان کرمان افتاده؛ روگذر باغ ملی، زیرگذر میدان آزادی، زیرگذر گنبد جبلیه. حالا نوبت به باغی رسیده که نامش در فهرست میراث جهانی یونسکو هم ثبت شده است. طرح اول راه و شهرسازی برای ساخت زیرگذر ماهان از طرف میراث فرهنگی رد شده است اما آن‌ها دنبال تهیه یک طرح دیگر رفته‌اند. با این همه معاون میراث فرهنگی کرمان می‌گوید تقاطع هرطور که طراحی شود در حریم باغ شاهزاده است‌ و چون اثر جهانی است، هر کاری باید با هماهنگی یونسکو انجام شود.

پیش از این، در سال 91، 10 میلیارد ریال برای اجرای طرح زیرگذر باغ شاهزاده اختصاص پیدا کرد و فرماندار وقت گفت که به دلیل تایید نشدن طرح پیشنهادی از سوی میراث‌فرهنگی، این اعتبار در سایر بخش‌ها هزینه شد. تا اینکه 18 آبان، محمدرضا پورابراهیمی، نماینده کرمان و راور پیشنهاد ساخت این زیرگذر را بار دیگر مطرح کرد. در نشست شورای اداری بخش ماهان گفته شد که مقرر شده راه‌و‌شهرسازی طرح پیشنهادی اجرای پروژه زیرگذر را همراه با اصلاحات به اداره کل میراث‌فرهنگی استان کرمان ارائه کند تا آن‌طور که انتظار دارند طرح مورد تایید این 2 دستگاه حداکثر ظرف 2 هفته آماده شود.

 میراث‌فرهنگی طرح را رد کرد

دو هفته گذشته است. علی حاجی‌زاده، مدیرکل راه‌و‌شهرسازی استان کرمان به «پیام‌ما» می‌گوید این طرح نیمه آبان در قالب زیرگذر به میراث‌فرهنگی ارائه شده است. مجتبی شفیعی، معاون میراث‌فرهنگی کرمان اما از رد شدن این طرح خبر می‌دهد. او به « پیام ما» می‌گوید:‌ «ضوابط حریم باغ شاهزاده در این طرح لحاظ نشده بود.»

بعد از این بلافاصله طرح دومی از سوی اداره کل راه‌و‌شهرسازی به میراث ارائه می‌شود. طرحی که به گفته حاجی‌زاده هزینه بیشتری روی دست راه‌و‌شهرسازی گذاشته است. راه‌و‌شهرسازی مدعی است که تمامی نقطه نظرات میراث‌فرهنگی در طرح دوم لحاظ شده است.

اصرار راه‌و‌شهرسازی در حالی است که معاون میراث‌فرهنگی کرمان می‌گوید پروژه زیرگذر باغ شاهزاده ماهان هنوز هیچ طرح مصوبی ندارد: «طرحی از اداره کل راه‌و‌شهرسازی پیشنهاد شده بود که در جلسات شورای راهبردی و شورای فنی تهران بررسی و بعد از طرح در وزارتخانه، رد شد. قرار شد براساس ضوابط حریم باغ شاهزاده که ضوابط ثبت جهانی است طرح اصلاح شود و مجددا پیشنهاد شود.» او می‌گوید که هنوز هیچ تاییدیه‌ای برای طرح دوم از سمت میراث داده نشده است.

به گفته شفیعی هر دو طرح در محدوده حریم باغ شاهزاده ماهان است. او می‌گوید: «تقاطع هرطور که طراحی شود در حریم باغ شاهزاده است‌. بحث سر این است که با ضوابط حریم هماهنگ شود.»

تعرض به حریم اثر جهانی به بهانه جذب گردشگر

رونق اقتصاد محلی، بهانه اصلی اجرای چنین طرحی است. موافقان می‌گویند فاصله ماهان تا باغ شاهزاده تنها 6 کیلومتر است اما راه دسترسی سریع و مستقیم نیست. از نگاه آن‌ها همین موجب شده گردشگران بعد از بازدید از باغ شاهزاده برای اقامت به کرمان برگردند. راه‌و‌شهرسازی مسئولیت عواقب اجرای این طرح را از گردن خود باز کرده است. حاجی‌زاده می‌گوید مسئولان شهری ماهان خواستار اجرای این طرح‌اند. «مقامات محلی می‌خواهند تا گردشگران بعد از این‌که از باغ شاهزاده دیدن می‌کنند، خیلی راحت بتوانند ارتباطی به شهر ماهان داشته باشند.» 

بعد از رد طرح اول از سوی میراث‌فرهنگی، راه‌و‌شهرسازی مدعی است که نقطه تقاطع در طرح  دوم تغییر کرده است. حاجی‌زاده می‌گوید: «زیرگذر در محل تقاطع با جاده است. با توجه به نظرات میراث‌فرهنگی نقطه جدیدی پیش‌بینی و طراحی شد که این طرح هزینه و اعتبار مورد نیازش خیلی بیشتر از آن طرح اولیه‌ای بود که ما تهیه کردیم. با این وجود منتظر نظرات میراث‌فرهنگی هستیم.»با همه این‌ها، هر دو طرح در حریم باغ شاهزاده هستند و همین امر نگرانی فعالان میراث را به دنبال داشته است. این عده معتقدند که در اجرای این تقاطع باید ضوابط جهانی لحاظ شده و با یونسکو مکاتبه شود. امید ابراهیمی، فعال میراث‌فرهنگی به «پیام ما» می‌گوید: «درست است که این طرح روگذر نیست تا مثل تقاطع امیر‌کبیر، منظر سردر یکی از دانشکده‌های تاریخی کرمان را مخدوش کند. اما جایی که می‌خواهند این تقاطع را بسازند کاملا در حریم باغ شاهزاده است.» او به این اشاره می‌کند که در اجرای این پروژه حتما باید ضوابط جهانی میراث‌فرهنگی لحاظ و با یونسکو هماهنگ شود: «باغ شاهزاده یک اثر ثبت جهانی است، اگر این دفعه کاری انجام دهند که  ناهماهنگ باشد، دیگر هیچ حرفی برای گفتن باقی نمی‌ماند.»معاون میراث‌فرهنگی کرمان هم با او موافق است: «اثر ثبت جهانی است و ما مستقیما داریم در حریم مداخله می‌کنیم. برای همین هم حتما باید مصوبه وزارتخانه برای این موضوع گرفته شود.» به گفته او برای ثبت جهانی این اثر در بخش‌هایی دولت تعهداتی به یونسکو داده است و چون تعهد داده شاید نیاز باشد تاییدیه یونسکو برای اجرای این پروژه گرفته شود و هر کاری با هماهنگی آنها باشد.

تب غیرهمسطح‌سازی

تب غیرهمسطح‌سازی خیلی وقت است که در کرمان گل کرده. حدودا از اوایل دولت روحانی. سالهای 91 تا 93 اصرار بر اجرای طرح‌های این‌چنینی، شدیدتر هم شد. رضا ناصری، معمار و مدرس دانشگاه به «پیام ما» می‌گوید: «از سال 91 تقاطع‌های غیرهمسطح را وارد نقاط بحران‌زا کردند و بالای هزار میلیارد تومان از هزینه‌های شهر را تلف کردند.»

اشاره مستقیم ناصری به چند پروژه شناخته شده است: زیرگذر میدان آزادی، زیرگذر جبلیه، روگذر باغ‌ملی، روگذر امیرکبیر و روگذر شهاب یا چهارراه احمدی. او می‌گوید هر پنج طرح غلط بودند: «همه بدون عملکرد و بعضی مضر هستند، حتی برای ترافیک.» به گفته این معمار بیشتر تقاطع‌های غیرهمسطح ساخته شده در کرمان غیرمفید و حتی مضر بوده‌اند و اگر مطالعاتی ماتریسی روی آنها انجام می‌شد به هیچ وجه اجرا نمی‌شدند: «یک روش علمی تهیه ماتریس‌های مبدا و مقصد یا مطالعات مبدا و مقصد است که متاسفانه برای پروژه‌های شهر کرمان انجام نشده است.

 اگر ماتریس‌های مبدا و مقصد تهیه شده بود به راحتی صحت این حرف اثبات می‌شد که این تقاطع‌های غیرهمسطح هیچ نقشی در افزایش سرعت و ایمنی نداشتند.»از نگاه او تمام درآمدهای شهر در این چند ساله صرف غیرهمسطح‌سازی شده است. پروژه‌هایی که نه تنها انتقاد مردم بلکه واکنش اهل‌فن را نیز به دنبال است. «هنوز خیابان‌های شهر کرمان خاکی است و جدول‌کشی نشده. 50 متر پیاده‌روی ایمن و روشن پیوسته نداریم و فعالیت‌های فرهنگی در شهر تقریبا صفر است. چون تمام بودجه‌ها و پروژه‌های مدیریتی صرف ساختن این روگذرها و زیرگذرها شده است، پروژه‌هایی که غیر از تخریب هیچ فایده‌ای نداشتند.» حالا اصرار به اجرای پروژه‌هایی شبیه زیرگذر میدان آزادی و روگذر باغ ملی، به ماهان رسیده و دامن باغ جهانی شاهزاده را گرفته است و پیدا نیست که سرانجام طرح بعدی چه می‌شود.

زخم تازه میدان فلسطین

تخریب خانه پهلوی «زند نوابی»، پس از ویرانی یک چهارم بنا متوقف شد

زخم تازه میدان فلسطین

کامبیز مشتاق گوهری، کارشناس میراث فرهنگی در گفت‌وگو با «پیام ما»: میراث فرهنگی متهم درجه یک تخریب و ویرانی بناهای  تاریخی در کشور است.

مرضیه قاضی زاده | خانه تاریخی میدان فلسطین را در روز روشن تخریب کردند، با حکم دیوان عدالت اداری. تخریب از ساعت 4 بعد از ظهر دوشنبه شروع شد اما مقدمات کار از قبل آماده بود. فعالان میراث فرهنگی از همان ساعتی که احتمال تخریب بود، با میراث فرهنگی و شهرداری تماس گرفتند. با این همه پیگیری‌هایشان راه به جایی نبرد، هیچ مدیری جواب نداد. ویرانی خانه زند نوابی به همین سادگی رقم خورد و طول کشید تا میراث فرهنگی جلوی ادامه تخریب را بگیرد و از بنا چند دیوار باقی بماند.

یکی از شاهدان این ویرانی، کامبیز مشتاق گوهری، عضو هیئت علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه سیستان‌و‌بلوچستان است. او که آن روز از تمام لحاظ کار ماشین‌های سنگین تصویربرداری کرد و همزمان در فضای مجازی به نمایش گذاشت، حالا در گفت‌وگو با «پیام‌ما» آنچه را دیده روایت می‌کند. «با تمام مسئولان تماس گرفتم اما کسی کاری نکرده است.» طولی نکشید که عملیات تخریب آغاز شد. چنگ‌های لودر، گلوی بنای تاریخی را فشرد و سه چهارم آن را تخریب کرد. باز هم تماشاچیان سر رسیدند؛ رهگذران و گوشی‌های تلفن همراهشان. تصاویر یکی یکی در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد و همه دیدند که خانه زند نوابی در ضلع شمال شرقی میدان فلسطین ویران شده است. خانه‌ای که ۲۴آبان ۱۳۸۵به ثبت ملی رسید و شماره ثبت هم گرفت: ۱۶۳۶۹. اما باز هم مسئله مالکیت خصوصی و راضی نبودن مالک به ثبت بنا باعث شد در سال 88 دیوان عدالت اداری، حکم به خروج از ثبت بدهد و پلاک ثبت را از آن بگیرد. روند تخریب درست از این زمان آغاز شد، 11 سال پیش.

مسئولان شهرداری دیر آمدند

مشتاق گوهری، مدیرکل پیشین میراث سیستان‌و‌بلوچستان، می‌گوید عصر دوشنبه برای آخرین بار تماس گرفت و به مسئولان مختلف گفت که قضیه جدی است اما کسی به میدان نیامد و او مجبور شد جلوی ساختمان بایستد تا بیل را خاموش کنند. فعالان میراث فرهنگی که تماشاگر این تخریب بودند، می‌خواستند زمان بخرند تا شاید میراث تهران در این فاصله وارد عمل شود. «نه از میراث خبری داشتم و نه آقایان جواب دادند. از طریق واسطه شهرداری منطقه 6 را پیدا کردیم و شهردار نایین هم در محل حاضر شد.» تنها یک چهارم خانه باقی‌مانده بود که مسئولان شهرداری سررسیدند:«شهرداری آمد و جلوی کار را گرفت اما مالک می‌گفت من پروانه تخریب دارم.»

مالک حکم تخریب داشت

مالک حکم تخریب را مرداد ماه گرفته بود. مرتضی ادیب‌زاده، معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان تهران به میراث آریا گفته است:«با توجه به آن‌که این بنا بر اساس رای دیوان عدالت از فهرست میراث ملی خارج شده و رای دیوان عدالت را در این خصوص دارد، از این رو هیچ کاری از دست میراث برنمی‌آید و حکم اجرایی دیوان را دارد.» این اثر  سال 88 از فهرست آثار ثبت ملی خارج شد و در همان سال در و پنجره‌ها‌ی خانه زند‌نوابی را از جا درآورد. این فقط سرنوشت خانه زند نوابی نبود؛ در آن زمان  ۳۴ خانه تاریخی دیگر در تهران با رای دیوان عدالت اداری از فهرست آثار ملی کشور خارج شدند.

دی ماه سال ۱۳۸۹، محمد ابراهیم لاریجانی، مدیرکل وقت میراث فرهنگی استان تهران، در مکاتبه با شهرداری منطقه‌ ۶ تهران، از تخریب بیشتر این بنا جلوگیری کرد تا میراث فرهنگی زمان بیش‌تری برای گفت‌وگو با مالک داشته باشد، اقدامی که به نظر می رسد در جهت عکس انجام شده است.

میراث فرهنگی کاری مهمتر از اصلاح قانون نداشت

مشتاق گوهری می‌گوید مطابق قانون سال 1309 بناهای قبل از زندیه، جزء آثار تاریخی محسوب نمی‌شوند و می‌توانند با رای دیوان حکم تخریب بگیرند: «طبق این قانون حتی کاخ گلستان هم اگر مالک خصوصی داشت می‌توانست حکم تخریب بگیرد. کما این‌که برخی نهادها و دستگاه‌های دولتی می‌روند و این کار را می‌کنند.»مدیر کل پیشین میراث‌ سیستان‌وبلوچستان معتقد است که میراث فرهنگی کاهلی کرده است: «میراث فرهنگی در این 40 سال هیچ کاری مهمتر از اصلاح قانون سال 1309 نداشت. وقتی ما می‌گوییم که چرا این قانون را اصلاح نمی‌کنید، می‌گویند اگر این قانون را در مجلس بیاورند، ممکن است بدتر شود.»

خانه زند نوابی تنها اثر تاریخی نیست که قربانی این قانون شده است. مالکان خانه‌های ارزشمند بسیاری به دنبال استفاده از این روش برای تخریب بناهای تاریخی‌اند، اما چرا؟ گوهری می‌گوید میراث فرهنگ متهم درجه یک تخریب و ویرانی بناهای تاریخی در کشور است: «مالک حق دارد، ملکش است و هیچ امکانی برایش از انتفاع این بنا فراهم نیست. میراث فرهنگی اجازه تغییر و الحاق به آن‌ها نمی دهد. صبر آدم‌ها هم حدی دارد.»

این فعال میراث فرهنگی معتقد است که در درجه اول میراث‌فرهنگی و شهرداری باید یک سری مشوق‌ها را به مالک بدهد، مشوق‌هایی که می‌تواند در قالب‌های مختلف انگیزه سرمایه‌گذاری و حفظ بنا را به صاحبانشان بدهد. به گفته او نزدیک به یک میلیون اثر با این شرایط وجود دارد و بودجه کشور به هیچ وجه جوابگوی خریداری و نگهداری آنها نیست: «دید مسئولان میراث این است که یا بنا را حفظ کنیم، یا تخریب. تمام میراث فرهنگی ما گروگان این نگاه باستان‌شناسانه آقایان قرار گرفته است.» از دید این فعال میراث فرهنگی، در این نگاه  هیچ گونه تغییر، الحاق و تبدیل به اثر ممکن نیست: « قانون بنای پیش از زندیه را بنای تاریخی می‌داند. اما آقایان تمام این بناها و خانه‌ها را در زمره بنای تاریخی اطلاق می‌کنند و برایشان ضابطه ثبت، ضبط و حفظ حریم درجه یک و حریم بصری گذاشته‌اند.» بر این اساس با این شیوه، میراث فرهنگی قفل شده است. «هم خودشان دچار مشکل شده‌اند و هم شهرداری‌ها را بلاتکلیف گذاشته‌اند. این بناها بودجه عجیب و غریبی برای خرید می‌خواهند. ما یک میلیون اثر و بنای تاریخ داریم. نمی‌شود همه این‌ها را بودجه نفت و دولت خرید. بعد از خرید این ها را چه کنیم؟ این شیوه مدیریتی بناهای تاریخی را به معضل شهری تبدیل کرده است. دولت از یک طرف به این بناها به دید بافت فرسوده می‌نگرد و می‌خواهد آن ها خراب کند و برج بسازد و از طرف دیگر هم  میراث ایده‌ای برای ارتقای آنها ندارد.»

مشتاق گوهری که به واسطه شغلش به تمام شهرهای ایران سرزده و جویای حال بناهای تاریخی شده است، می‌گوید: «‌تمامی بافت‌های تاریخی از سکونت تهی شده‌اند. در برخی دیگر مهاجران غیرمجاز ساکن‌اند، برخی دیگر هم پاتوق متجاهرین شده‌اند.»

خانه زند‌نوابی هنوز از خیابان فلسطین حذف نشده است. با مذاکرات انجام شده از سوی معاونت میراث‌فرهنگی کشور با شهرداری، فعلاً عملیات تخریب متوقف شده است. هنوز کاربری برای بقایای این اثر تاریخی در نظر گرفته نشده و مشخص نیست که سرنوشت این سازه باستانی چه خواهد شد. معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان تهران گفته است: «هرچند نمی‌دانیم این بنا قرار است چه کاربری پیدا کند. با این وجود اقدامات حقوقی لازم در خصوص طراحی منظره و اینکه به چه صورت باشد را  انجام داده‌ایم.»

گوهری می‌گوید ارزش این بنا بعد از تخریب بیشتر هم شده است، چرا که همین قصه ویرانی بخشی از تاریخ خانه است. حالا داستان مقاومت و تلاش، کش‌و قوس‌های ثبت بنا و خروج از آن از فهرست آثار به ارزش این بنا افزوده است. هرچند تنها یک چهارم آن باقی مانده و آینده این گوشه از میدان فلسطین روشن نیست.

به تدوین قوانین سختگیرانه برای صنعت مد نیازمندیم

به تدوین قوانین سختگیرانه برای صنعت مد نیازمندیم

یادداشتی از مهسا علی بیگی روزنامه‌نگار و پژوهشگر مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها

همه‌گیری ویروس کرونا به ما نشان داده که چرا صنعت مد یکی از صنایعی است که باید ملزم شود تا پایدار عمل کند. اخیرا در رسانه‌ها خواندیم میلیون‌ها مینک‌ که از پوستشان در صنعت مد استفاده می‌شد، به این دلیل که به نوع جهش یافته کرونا مبتلا شده بودند و افرادی را به این ویروس جهش یافته مبتلا کرده بودند، کشته شدند. این خود نشان می‌دهد که صنعت مد به تنهایی می‌تواند چه اثری بر زندگی انسان بگذارد. به غیر از پاندمی کرونا ویروس می‌توانیم به موارد دیگری هم اشاره کنیم و به پاسخ این پرسش برسیم که  چرا صنعت مد باید مسئولانه عمل کند. 

شاید مهم‌ترین دلیل آن گرمایش زمین و تولید گازهای گلخانه‌ای باشد. صنعت مد به تنهایی 8 درصد از گازهای گلخانه‌ای جهان را تولید می‌کند که نسبت به صنایع نفت و گازی  درصد بسیار بالایی است. به‌علاوه مصرف آب در صنعت مد بسیار بالاست، آمارها در این زمینه متعدد و متفاوت است، یکی از این آمارها می‌گوید، 79 تریلیون لیتر در طول یک‌سال برای صنعت مد مصرف می‌شود. علاوه بر تمام این موارد، بیرون ریز صنعت مد هم بسیار بالاست، آمارها می‌گوید که 99 میلیون تن لباس و پوشاک در طول یکسال بیرون ریخته می‌شود. این میزان وقتی فاجعه‌بارتر می‌شود که بدانیم سیستمی هم وجود ندارد که به سرعت زباله‌های پوشاک را بازیافت کند. این بیرون‌ریز بالا همچنین برخی از آسیب‌های اجتماعی را تشدید کرده است که مهم‌ترین آن کودکان زباله گرد است. 

این بحث به حدی جدی شده که تصاویر منتشر شده از این کودکان به‌عنوان جنایت صنعت مد رسانه‌ای می‌شوند تا همگان ببیند که این کودکان در لندفیل‌ها و چال‌های زباله با چه مشقتی فعالیت می‌کنند. در بحث بیرون ریز باید به مواد شیمیایی که در صنعت مد مصرف می‌شود نیز اشاره کرد، این مواد شیمیایی در واقع به چرخه طبیعت بر می‎گردند و آب و خاک ما را آلوده می‌کنند. تمام این عوامل کنار هم به ما نشان می‌دهد که مسئولانه عمل کردن صنعت مد بسیار اهمیت دارد. 

در حال حاضر شیوه‌نامه‌ها و دستورالعمل‌های داوطلبانه بسیاری وجود دارد که صنعت مد می‌تواند برای مسئولانه عمل کردن به آنها مراجعه کند اما صنعت مد یکی از صنایع بسیار سودآور در کل جهان است و صاحبان آن به این سادگی به این دستورالعمل‌ها تن نمی‌دهند. از طرف دیگر این توصیه‌نامه‌ها که از آن‌ها نام می‌بریم الزام‌آور نیستند. 

یعنی اگر صنعت مد آن‌ها را رعایت نکند، جریمه‌ای برای آن وجود ندارد. اساسا مسئولیت اجتماعی شرکتی نیز به فعالیت‌های داوطلبانه یک کسب‌وکار اشاره دارد و ما نمی‌توانیم شرکتی را مجبور کنیم که مسئولانه عمل کند.

 بنابراین این‌جا لازم است که نهادهای بالادستی، حکومت‌ها و دولت‌ها با تدوین قوانینی سختگیرانه که ضمانت اجرایی داشته باشند؛ صنعت مد را به رعایت برخی قوانین محیطزیستی ملزم کنند. در حال حاضر برخی دولت‌ها و حکومت‌ها به این سمت رفته‌اند که تا سال 2030 و بعضی هم تا سال 2050 میزان کربن خود را به صفر برسانند. این اقدام می‌تواند، پایه و اساس قوانینی شود تا صنعت مد را در کشورهای مختلف ملزم کند کربن خود را به صفر برسانند و مسئولانه‌تر عمل کنند. به زعم من مهم‌ترین راهکار همین قانونگذاری دولتی با استناد به قوانین بالادستی است. از طرف دیگر برای اینکه این کار الزام‌آور شود باید برای صنایعی که به سمت کربن صفر شدن نمی‌روند، جرایمی طراحی شود. علاوه بر این‌ها یکی از دیگر مواردی  که دولت‌ها می‌توانند در این زمینه انجام دهند، تشویق و تسهیل شرایطی است که بازیافت پوشاک و منسوجات در آن جدی‌تر گرفته شود.

«تیره‌رود» مقصد نهایی فاضلاب دورود

سال‌هاست که پرونده اجرای پروژه فاضلاب دورود گشوده مانده است

«تیره‌رود» مقصد نهایی فاضلاب دورود

عضو شورای شهر دورود: در تقسیم بندی‌های استانی عدالت برای دورود رعایت نمی‌شود

یک فعال محیط زیست دورود: فاضلاب شیمیایی از کارخانه‌های بالادست هم راهی رودخانه می‌شود

سوگل دانائی | فاضلاب دورود مدت‌هاست پایش به رودخانه تیره باز شده است. ابتدا میان دست و پای مردم رها بود، جایی برای تصفیه شدن نداشت، بعد راه خودش را به رودخانه پیدا کرد و خوش‌نشین شد. مسئولان از رفتنش استقبال کردند و تلاش کردند تا همانجا بماند. آبِ رود مدت‌هاست دیگر زلال نیست، کدر و تیره شده و  بو گرفته، عمش کم شده. مردمی که سال‌ها در کنار رود، سیر و سیاحت می‌کردند، حالا مدت‌هاست به آنجا پا نگذاشته‌اند. رودخانه دیگر مالِ  مردم نیست. رودخانه در سیطره فاضلاب است.

دورود جوان است. شاید 60 یا 70 ساله است. شهر، دشتی بزرگ دارد با دو رود احاطه شده تیره و ماربره که زمین برای ساخت و ساز به کرات دارد. مورخان می‌گویند، بعد از احداث کارخانه سیمان بود که زمزمه‌های شهر شدن دورود بالا گرفت و سرعت رشد آن هم زیاد شد. زیرساخت‌های شهری اما عقب ماندند. جوانی دورود  ماجرا را سخت‌تر کرده بود. از طرفی چون شهر اولین شهر لرستان در مسیر خط آهن تهران جنوب بود، روز به روز بر جمعیتش اضافه شد اما برخی زیرساخت‌ها در آن ایجاد نمی‌شد. چرخ لنگان توسعه شهری چند دغدغه برای دورود ایجاد کرد. فاضلاب بدون سر‌وسامان، آلودگی هوای کارخانه سیمان و آلودگی آب رودخانه و پسماند بدون متولی. یکشنبه دوم آذرماه حسین گودرزی، نماینده مردم دورود در تذکری به وزارت نیرو مجددا از لزوم تکمیل فاضلاب‌ این شهر گفت. او خطاب به اردکانیان گفته علی رغم اینکه 17 سال از کسر بهای فاضلاب از مردم شهر می‌گذرد اما همچنان فاضلاب درود در میان شهر رها شده است: «این فاضلاب رها شده بحران محیط‌زیستی ایجاد کرده و لوله‌گذاری در این زمینه هم موقتی بوده است.» تذکری که البته سال 92 هم قائد رحمت نماینده پیشین مردم دورود به وزیر نیرو داده بود: «فاضلاب با مشکلات زیادی راهی رودخانه می‌شود و لازم است تا وزیر نیرو به آن رسیدگی کند.» بحران فاضلاب اما پایش را فراتر گذاشت تا اینکه قاسم تقی‌زاده خامسی، معاون وزیر نیرو در امور آبفا در سال 98 در صفحه اینستاگرامی خود خبر از آبیاری برخی مزارع شهرستان دورود با آب رود آمیخته به فاضلاب انسانی داده بود. خبری که در همان زمان سروصدا به پا کرد اما باز هم در محاق فرو رفت تا روز گذشته که این حقیقت یادآور شد که فاضلاب دورود مدت‌هاست به رودخانه تیره در شهر ریخته می‌شود بدون اینکه تصفیه شود.

پیش گرفتن ساخت و ساز از زیرساخت‌ها

احداث شبکه فاضلاب یکپارچه شهری از وقتی که اهالی به یاد دارند، دغدغه‌شان بوده است. احسان پارسا یکی از فعالان محیط‌زیست در این شهر به روزنامه «پیام‌ما» می‌گوید که در فیش‌های آب و فاضلاب مشخص است که مبلغی برای احداث شبکه فاضلاب شهری کاسته می‌شود اما همچنان هیچ اقدامی برای آن صورت نگرفته است: «پیشتر گفته بودند که کانالی تعبیه شود و فاضلاب شهر به کانال وارد شود و از طریق این کانال خارج از محدوده شهر به داخل رودخانه ریخته شود.» اقدامی که هرچند در اصل تصفیه کردن فاضلاب تاثیری ندارد اما آن هم محقق نشد.

بسیاری از اماکن دورود برخلاف شهری مانند بروجرد در لرستان فاقد چاه فاضلاب است، برخلاف آنجا که مالک هر بنا چاه فاضلاب را تخلیه می‌کند. پارسا می‌گوید:«در دورود هرچه فاضلاب هست توسط کانال وارد رودخانه می‌شود. فاضلاب شاید 4 تا 5 هزار نفر.» رنگ تیره رود را البته تنها فاضلاب خانگی تیره نکرده. کارخانه‌های بالادست رودخانه هم عموما فاضلاب مواد شیمیایی‌شان را به داخل رود تیره می‌ریزند.

«هجوم مردم به دورود و پیشی گرفتن ساخت و ساز سرعت بیشتری از ایجاد زیر ساخت داشت.» این را مجید دریکوند، دبیر شبکه تشکل های محیط زیستی و منابع طبیعی استان لرستان، به «پیام ما» می‌گوید و معتقد است که یکی از دلایل عدم ایجاد شبکه فاضلاب شهری همین است: «دورود زمین زیادی دارد، این باعث افزایش ساخت و ساز شده است، عمده ساکنان شهر هم عشایرند است، آن‌ها سریع خانه می‌سازند و محدودیتی در ساخت‌و‌ساز ندارند، این قاعده هم وجود دارد که اگر هم کسی غیر‌مجاز بسازد، آب و برق و تلفن بدون مجوز به او واگذار می‌شود و او قادر به ادامه زندگی می‌شود.» سرعت بالای ساخت و ساز در گذشته و عدم رعایت قوانین مسائلی است که دریکوند روی آن‌ها تاکید می‌کند و معتقد است که باعث عدم ایجاد شبکه فاضلاب شده است: «شهر عقب افتاده است، بخش‌هایی تاکنون اصلاح شده و شبکه فاضلاب در آن‌ها رعایت شده اما در بخش‌های قدیم، همچنان فاضلاب با لوله‌ها به سطح رودخانه هدایت می‌شوند.»

رودخانه، لجن‌زار شده است

اکوسیستم اما به مواد مصنوعی هوار شده در تیره رود واکنش نشان می‌دهد، آن هم با پدیده پرغذایی. دریکوند می‌گوید: «وقتی مواد شوینده ناشی از فعالیت انسانی بیش از حد وارد اکوسیستم آبی می‌شود، فرآیند عمر رودخانه را تسریع می‌کند، فسفات و نیترات موجود در مواد شوینده، گیاهان رشد می‌کنند، جانوران موذی راه پیدا می‌کنند و طبیعتا وقتی گیاه باشد، ماهی رشد می‌کند و رفته رفته به لجن‌زار تبدیل می‌شود.»

«تیره‌رود» مقصد نهایی فاضلاب درود

باز هم حرف بی‌پولی است

احمد نامداری، عضو شورای شهر دورود به «پیام ما» می‌گوید که علت رها شدن فاضلاب در سطح شهر و عدم ایجاد شبکه فاضلاب مسائل مالی است: «پیشتر قرار بود تصفیه خانه‌ای هم در اطراف شهر ساخته شود اما پیشرفت آن هم سالی دو یا سه درصد است، بیشتر مشکل بودجه است.» او در لابه‌لای صحبت‌هایش چندباری واژه کم اهمیت را تکرار می‌کند: «مشکل این است که برای دورود تاکنون کار خاصی انجام نشده است، اداره کل آب و فاضلاب خیلی کم اهمیت است نسبت به آب و فاضلاب دورود.» او به چندباری پرسش و پاسخ با رییس اداره آب و فاضلاب دورود اشاره می‌کند،  پرسی که یک پاسخ مشخص داشته: «شاید سالانه 100 میلیارد درآمد داشته باشند اما حاضر نیستند چند میلیارد خرج شهر کنند.» چرا که به گفته نامداری تنها شهرهایی که در استان لرستان بودجه آب و فاضلاب‌شان مجزا و مستقل است، خرم‌آباد و بروجرد است: «درآمد حاصل از فاضلاب که از مردم اخذ می‌شود به صورت تجمیعی جمع آوری می‌شود و مبلغ کمی به دورود تزریق می‌شود.» او معتقد است که این مبلغ نه کافی است و نه عادلانه: «در تقسیم بندی‌های استانی عدالت رعایت نمی‌شود.»

تصفیه خانه تعطیل شد

اولین قدم‌ها برای ساخت تصفیه خانه دورود از سال 87 برداشته شد اما به علت جانمایی نادرست، 8 سال به تعویق افتاد، از حدود 4 سال پیش عملیات از سر گرفته شد، اما خرداد امسال دوباره پروژه متوقف شد. علت تعطیلی همان علت عدم ایجاد شبکه فاضلاب شهری است. یعنی پول.

علی کرم وند، مدیر عامل شرکت آب و فاضلاب استان لرستان آبان امسال به خبرگزاری صدا و سیما گفته بود: «عملیات ساخت تصفیه خانه شهر دورود 20 درصد پیشرفت کار دارد و تکمیل آن 210 میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد. اما مجوز واگذاری طرح تصفیه‌خانه فاضلاب شهر دورود به سرمایه گذار بخش خصوصی گرفته شد و در صورت واگذاری پیش بینی می‌شود این طرح طی دو سال آینده به بهره برداری برسد.»

به عقب برگشتن شدنی نیست

به عقب برگشتن و اصلاح فاضلاب در قسمت‌های قدیمی شهر سخت است. دریکوند می‌گوید، پولی که در گذشته از مردم اخذ شده احتمالا امروزه کارایی کافی نداشته باشد زیرا هزینه‌های شهرداری‌ها اینقدر بالا رفته: «که سخت می‌توانند از پس هزینه‌های روزمره کارکنانشان هم برآیند.» از طرف دیگر ادغام شبکه فاضلاب شهری و روستایی با یکدیگر هم کار آب و فاضلاب را سنگین کرده است: «استان‌های کم برخوردار مانند لرستان، مانند تهران نیستند که وقتی شبکه‌ها ادغام می‌شوند، زیرساخت‌ها سریعا عملیاتی شوند.»

تیره رود، یکی از زیباترین رودخانه‌های لرستان که مدتی تفرجگاه شهر بوده حالا محل جمع شدن فاضلاب است. آب رودخانه کم و کم‌تر می‌شود اما کسی از آینده آن خبر ندارد. اهالی مدت‌هاست چشمشان را به تیره رود نمی‌دوزند. گویی که سرنوشتش مانند اسمش شده: «تیره شده.»

دود اختلاف برادرانه در چشم خانه قیصری

تلاش فعالان میراث فرهنگی در آران و بیدگل برای نجات بنای قیصری تاکنون بی‌نتیجه مانده است

 دود اختلاف برادرانه در چشم خانه قیصری

رئیس اداره میراث فرهنگی شهرستان آران و بیدگل در گفت‌و‌گو با «پیام ما»: هزینه مرمت خانه قیصری با سرمایه‌گذار است.

مرضیه قاضی زاده | آمدند که کل سرسرا را تخریب کنند. درست دو هفته پیش. دوستداران میراث سر در بنا ایستادند و گفتند اجازه نمی‌دهیم. در عرض ده دقیقه یکی از اتاق‌های خانه قیصری تخریب شد. درست جلوی چشم فعالان میراث. مامور میراث که آمد عملیات تخریب متوقف شد و راننده لودر بازداشت شد. محلی‌ها می‌گویند 5 میلیون تومان جریمه برای مسئول این ویرانی در نظر گرفتند و میراث فرهنگی گفته پیگیر است.

بنای قیصری، خانه اولین شهردار آران‌و‌بیدگل است که سرنوشتش به دست چندین مالک افتاده. معماری بخش‌هایی از این خانه، زندی است، درست مانند خانه عامری‌های کاشان. میراث فرهنگی هم می‌گوید این بنا ارزشمند است اما هنوز جایی در فهرست آثار ملی ندارد. حالا پس از تخریب بخشی از این خانه، میراثی‌ها به فکر ثبتش افتاده‌اند، هرچند راضی کردن همه مالکان ممکن نیست. قرار است با درخواست سرمایه‌گذار مقدمات کار فراهم شود. سرمایه‌گذار دنبال این است که این خانه تاریخی را به مرکز اقامتی و گردشگری تبدیل کند. البته هنوز معلوم نیست که میراث فرهنگی موافق است یا مخالف.

احسان شکاری، فعال میراث‌فرهنگی شهرستان آران و بیدگل می‌گوید این بنا تنها خانه شهرستان است که سه طبقه زیر زمین تو در تو دارد. او به «پیام ما» می‌گوید: «اولین شهردار آران و اولین رییس شورای شهر در این خانه ساکن بوده. این خانه‌ای که الان تخریب کرده‌اند و سند شش دانگ به نام خود گرفته، خانه رییس شورای شهر آران و بیدگل بوده است، مرحوم حسن قیصری.»

خانه قیصری سه بخش دارد؛ یک بخش آن سرپوشیده است، بخش دیگر در ضلع غربی است که در سال 1352 شهردار آران و بیدگل در آن ساکن بوده و در نهایت ضلع شرقی که اقامتگاه اولین رییس شورای شهر آران و بیدگل بوده. مالکیت 450 متر از خانه به نام عروس خانواده است. تنها بخشی که سند شش دانگ دارد. الباقی خانه مشاع است بین 13نفر.

محلی‌ها می‌گویند لج و لجبازی عامل تخریب این بنای ارزشمند بوده. اختلاف از همان زمانی شروع شد که فعالان میراث‌فرهنگی پیگیر ساماندهی خانه شدند، با مسئولان اداره میراث فرهنگی آران و بیدگل صحبت کردند و دیدند که کاری از دست آنها بر نمی‌آید و چاره کار حضور یک سرمایه‌گذار است. بعد سرمایه‌گذاری از تهران آوردند تا کل بنا را بخرد و ساماندهی کند. کمر همت بستند و دانه دانه وراث را پیدا کردند. 11 نفر حاضر به فروش شدند، درست 4 دانگ از خانه.

مشکل سر دو دنگ باقی مانده است. فعالان میراث می‌گویند، مالک این دو دونگ حاضر به فروش نیست. او معترض است که چرا اول از او خریداری نکردند و ملک دیگر برادرانش را خریدند. دود این اختلافات است که به چشم خانه قیصری رفته.

ملک قیصری در حریم چهار اثر ثبت ملی است؛ امامزاده اسحاق و اسماعیل، مسجد بازار، خانه آقا سلیم آرانی  و عصارخانه. فاصله خانه قیصری با مسجد بازار فقط چهار متر است، تقریبا دیوار به دیوار هم. معماری خانه دو عصر متفاوت را نشان می‌دهد. شکاری می‌گوید: «ضلع غربی، شمالی و شرقی دوره پهلوی است و ضلع جنوبی برای دوره زندیه.» تخریب در ضلع شرقی خانه رخ داده، همان بخشی که سند 6 دانگ داشته و متعلق به عروس خانواده است.

انگشت اتهام به سوی میراث است. سوال اینجا است که چرا این خانه تاریخی را به ثبت نرساندند؟ حسین چاکری‌بادی، رئیس اداره میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان آران و بیدگل می‌گوید چون خانه مالکان زیادی داشته. او به «پیام ما» می‌گوید: «تخریب جزیی بوده و در بخشی از بنا صورت گرفته است. آن هم به علت همکاری‌نکردن مالک. تعداد مالکان زیاد است و خانه به ورثه رسیده. در این شرایط هم معمولا چند نفر موافق و چند نفر مخالف‌اند.»

 مالک به ثبت رضایت نمی‌دهد

به گفته رئیس اداره میراث‌فرهنگی شهر، علاوه بر وجود چند مالک، کمبود اعتبار هم در ثبت نشدن این اثر دخیل بوده است. «میراث فرهنگی قبلا اعتباری داشت. قراردادی با مشاور ذی‌صلاح منعقد می‌کرد و بناهای ارزشمند منطقه را ثبت می‌کردند» ولی اکنون اولین موردی که در ثبت بنا -چه خصوصی و چه عمومی- مطرح است، نظر مالک است: «شخصِ مالک باید اعلام رضایت کند که برای ثبت ملکش آماده است.» ادامه جملاتش را با این پرسش پی می‌گیرد: «وقتی که ما اجازه ورود به ملک نداریم چطور ملک را به ثبت برسانیم؟ هوایی؟» به گفته او یکی از مشکلات جدی میرا‌ث بر سر ثبت بناهای تاریخی، تعدد مالک است، چاره کار نیز ورود سرمایه‌گذار و خرید خانه است.

تخریب خانه قیصری زنگ خطر جدی بود. سرمایه‌گذار وارد عمل شده و تقاضای ثبت اثر را به میراث فرهنگی داده است. هادی حمیدپناه به «پیام ما» می‌گوید: «من گردشگری خوانده‌ام  و دوستدار این صنعت هستم. آران‌وبیدگل اقامتگاه سنتی و بوم‌گردی برای اسکان می‌خواهد.» او می‌گوید مهمانان و گردشگران بسیاری از سراسر کشور برای بازدید آثار تاریخی به این شهر می‌آیند، اما به دلیل نبود محلی برای اسکان روانه کاشان می‌شوند.

قصد حمیدپناه برای سرمایه‌گذاری در این پروژه تبدیل این خانه به مرکزی اقامتی و گردشگری است: «نظر ما این است که این خانه را تملک کنیم و به عنوان مرکز تشریفات بین‌الملل از آن  استفاده کنیم.» بخشی از بنا تخریب شده و تا تغییر کاربری خیلی مانده.

رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان آران و بیدگل می‌گوید: «ما وضعیت موجود را رصد می‌کنیم. هنوز تا این مرحله که بخواهد تغییر کاربری صورت گیرد، خیلی مانده. با توجه به وضعیت فعلی ملک، مسئله ما وضعیت حدود ملک است و در حال ثبت آن هستیم.»حمید‌پناه، سرمایه‌گذار می‌گوید نزدیک 20 درصد از مساحت بنا آسیب دیده و مرمت کل خانه قیصری دو سال زمان می‌برد. چاکری اما می‌گوید که تخریب جزیی بوده: «تنها 450 متر از این دو هزار متر سند شش دانگ دارد به اسم عروس خانواده قیصری و از این 450 متر حدود 100 متر تخریب شده است.»سرمایه‌گذار به دنبال همکاری میراث برای احیای این بنای تاریخی است. می‌گوید: «خانه قدیمی قیصری تقریبا 80 سال قدمت دارد. خانه نزدیک مسجدی است که به دوره ایلخانی بر می‌گردد. معماری حوض‌خانه و بخش‌های دیگر بنا نیز معماری دوران زندیه است.» هدف او تبدیل این مجموعه به یک مجموعه فرهنگی، گردشگری و موزه است.

رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اما از همین شروع کار، آب پاکی را روی دست سرمایه‌گذار می‌ریزد. می‌گوید تمام هزینه‌های مرمت و احیا با سرمایه‌گذار است و میراث بودجه‌ای برای این اقدام ندارد.

خانه قیصری در حریم درجه یک آثار تاریخی شاخصی از جمله مسجد تاریخی بازار آران و امام‌زاده اسحاق و اسماعیل است. درخواست ثبت ملی این اثر از همان یک سال پیش داده شده است. همان سالی که سرمایه گذار اقدام به خرید ملک از 11 نفر از ورثه قیصری کرده. با این حال هنوز این اثر به ثبت ملی نرسیده و مرمتی هم روی آن انجام نشده است.زمستان نزدیک است و بام خانه هم وضعیت مناسبی ندارد. با وجود تلاش مالک جدید برای مرمت و استحکام پشت‌بام این بنا، به‌دلیل مخالفت مالکان قبلی، هنوز این  امر محقق نشده است.

ریسک تغییر اقلیم و مخاطرات شهرهای آینده

ریسک تغییر اقلیم و مخاطرات شهرهای آینده 

یادداشتی از مهدی زارع  زلزله شناس و رئیس شاخه زمین‌شناسی فرهنگستان علوم

کلان‌شهرها  بیشترین دارایی‌های آسیب‌پذیر را در برابر سیلاب دارند.. همزمان با  افزایش سطح دریا در دهه‌های آینده شاهد موج شهرنشینی خواهیم بود و به همین ترتیب زمینه بروز پیامدهای فاجعه بارتر فراهم می‌شود.

برخی از شهرهایی که اکنون بیشترین دارایی در معرض خطر را دارند – توکیو ، نیواورلئان ، آمستردام ، روتردام و ناگویا  هستند. در 50 سال آینده کلکته، شانگهای، بمبئی، تیانجین و بانکوک جای آن‌ها را می‌گیرند. میلیون‌ها نفر از ساکنان این شهرها که اکثر آنها فقیر هستند، در مناطق کم ارتفاع زندگی می کنند.

 طوفان سندی در آبان 1391 در شهر نیویورک به دلیل خرابی‌های مستقیم  و هزینه جبران کسب و کارهای مختل شده به دلیل آماده نبودن برای چنین واقعه‌ای  19 میلیارد دلار خسارت وارد کرد.  بدون اقدامات سازگارانه برای افزایش سطح حفاظت از طوفان و سیلاب‌های با بازگشت 100 صد ساله مقدار خسارت شهر نیویورک  در بخش‌های حمل و نقل و زیرساخت‌های حیاتی در حال حاضر 320 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. این مبلغ  تا سال 2070 به حدود  ارزش 2 تریلیون دلار خواهد رسید.

 

درست همان‌طور که بانک‌ها «بیش از حد بزرگ برای شکست» به طرز خطرناکی رشد کردند، در طول نیم قرن آینده این ابرشهرهای ساحلی ممکن است «بیش از حد بزرگ برای سیل» به صورت خطرناکی رشد کنند.   پروژه‌های زیربنایی مهم برای حفاظت از این شهر ها در برابر تهدید همزمان از افزایش سطح دریا و تشدید طوفان الزامی است.

براساس فرض محافظه کارانه که سطح دریا تا سال 2070 فقط 50 سانتی متر افزایش خواهد یافت. کل دارایی‌های آسیب‌پذیر در برابر طغیان و طوفان فقط در 10تا  این شهرهای ساحلی در معرض آسیب می‌تواند حدود 9 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را شامل شود. اما بسیاری از دانشمندان اقلیم‌شناس و کارشناسان ساحلی خاطرنشان می‌کنند که سطح دریا در جهان می‌تواند 90 تا 180 سانتی متر در قرن 21  افزایش یابد و تعداد زیادی از شهرها و زیرساخت های اقتصادی به طور خطرناکی در معرض خطر قرار گیرد.

حتی با فرض اینکه سطح تاب آوری در آینده زیاد باشد، قرار گرفتن در معرض خطر زیاد از نظر جمعیت و دارایی، به احتمال زیاد در سطح جهانی به فاجعه‌های شهری تبدیل خواهد شد.

به عنوان مثال ، گوانگژو چین هم اکنون  84 میلیارد دلار دارایی در معرض خطر  دارد ، تا سال 2070 ، این میزان به بیش از 3 تریلیون دلار افزایش می‌یابد.  اقتصاد در حال رشد سریع این شهرها مهاجران بیشتری را به خود جذب می‌کند، بسیاری از مردم مجبور به اسکان در زمین‌های کم ارتفاع یا حتی پایین تر از سطح دریا می شوند.  طی 60 سال آینده ، جمعیت آسیب پذیر سیل کلکته از 1.9 به 14 میلیون نفر، و در  گوانگژو از 2.7 به 10.3 میلیون نفر افزایش خواهد یافت. پیش بینی می شود جمعیت آسیب پذیر طوفان در شهر هوشی مینه از 1.9 به 9.2 میلیون نفر، در میامی از 2 به 4.8 میلیون نفر و و در نیویورک  از 1.5 به 2.9 میلیون نفر افزایش یابد.

شهر نیویورک فقط در برابر یک سیل در هر 100 سال محافظت می شود ، تولید ناخالص داخلی بیشتری نسبت به لندن، شانگ‌های یا آمستردام دارد که همه آن‌ها در برابر سیل بیش از 1 بار در 1000 سال محافظت می‌شوند. دروازه های سیل  از شانگ‌های محافظت می‌کند، و سد موج‌های طوفانی در رودخانه تیمز از لندن محافظت می‌کند.  موانع عظیم جزر و مدی برای محافظت از آمستردام و روتردام در برابر سیل‌های 1 در 10 هزار ساله طراحی و اجرا شده است.

بسیاری از شهرهای ساحلی که سریعاً رشد می‌کنند از حفاظت کمی برخوردار هستند و یا از آن‌ها اساسا محافظت نمی‌شود. و در بسیاری از این شهرها با غرق شدن سواحل، سطح دریا بالاتر می‌رود، روندی زمین شناختی که با پمپاژ آب‌های زیرزمینی از سفره‌های آب زیرزمینی تسریع می‌شود.

 گزارش سال 2011 بانک توسعه آسیا، بانک جهانی و آژانس همکاری بین‌المللی ژاپن با تمرکز بر رشد کلان شهرهای ساحلی آسیا نشان داد که در اواسط قرن بیست و یکم ، افزایش سطح آب  دریاها ، فرونشست زمین و افزایش تواتر و شدت رویدادهای شدید آب و هوایی «چالش های عظیم سازگاری» را برای این شهرهای مستعد سیلاب ایجاد می‌کنند.

یک مورد در این گزارش  شهر «هوشی مینه» است.  شهری 8 میلیون نفری که اکنون 23 درصد از تولید ناخالص داخلی ویتنام را تشکیل می‌دهد و  همچنان صنعت و مهاجران را به خود جذب می‌کند. تا سال 2050 جمعیت آن می تواند به 20 میلیون نفر برسد. با رشد شهر، زمین‌های کشاورزی و جنگلی اطراف آن رو به زوال می‌رود، در حالی که مناطق صنعتی آن گسترش می‌یابد. در همین زمان بر اساس «گزارش بانک توسعه آسیا»  پیش‌بینی می‌شود که درجه حرارت گرم‌تر در دریای چین جنوبی تواتر طوفان‌های حاره‌ای را افزایش دهد. موضوعی که  باران‌های شدید و موج‌های شدید طوفان را به همراه خواهد داشت. بر اساس این گزارش  تا سال 2050، شهر هوشی مینه شاهد «افزایش همزمان شدت و مدت زمان جاری شدن سیلاب» خواهد بود، در این حوادث شدید 67 درصد مناطق صنعتی این شهر و همچنین بسیاری از بخش های  شبکه حمل و نقل شهر زیر آب خواهد رفت.  سیل که امروز حدود 26 درصد از جمعیت شهر را تحت تأثیر قرار خواهد داد، تا سال 2050 بر 62 درصد جمعیت اثر خواهد گذاشت.

در 30 سال گذشته، تعداد سیلاب های بزرگ در منطقه شرق آسیا تقریباً چهار برابر شده است. طی این مدت منطقه آسیا و اقیانوسیه تقریباً 25 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را تولید کرده است، اما همچنین 38 درصد از خسارات اقتصادی جهانی را به دلیل سوانح  طبیعی به خود اختصاص داده است. بیشتر شهرهای بزرگ جهان که دارای ریسک شدید آسیب پذیری آب و هوا هستند، در آسیا قرار دارند و تا اواسط قرن حاضر، این منطقه با خسارات سالانه بیش از 19 میلیارد دلار مواجه خواهد شد

 

«کوهساران» نعمتی برای زمین شناسان

 

محوطه باستانی کوهساران در اهواز 9 سال پس از شناسایی، ثبت ملی شد

«کوهساران» نعمتی برای زمین شناسان

شهرداری اهواز تصمیم به توسعه پارک کوهساران دارد اما اکنون باید طرح خود را برای بررسی در اختیار میراث فرهنگی قرار دهد.

مجتبی گهستونی | شهریور سال 1390 بود که به همراه یکی از دوستانم با محوطه‌ای باستانی در پارک کوهساران اهواز روبه‌رو شدیم که در خود استودان، مقبره‌های سنگی و سازه‌های تاریخی دیگر داشت. بی‌معطلی میراث فرهنگی را در جریان گذاشتیم و به بازدید آمدند و همان وقت بعد از بررسی‌های لازم اعلام کردند که این محوطه باستانی نیازمند مراقبت است.

حالا پس از 9 سال اتفاق تازه این است: محوطه باستانی کوهساران در جلسه شورای ثبت آثار تاریخی کشور در تاریخ 26 آبان 1399 به شماره 33145 در فهرست آثار ملی کشور ثبت و بر حفاظت از این اثر و جلوگیری از هرگونه اقدامی که منجر به تخریب شود تاکید شد.

این محوطه در بلوار نواب صفوی در انتهای محله حصیرآباد، ابتدای ورودی منبع آب روبروی خانه‌های شرکت نفت کارون قرار دارد و به دلیل قرارگیری پارک کوهستانی در مجاورت آن، نام محوطه باستانی کوهساران برای آن انتخاب شد. پارک کوهساران را در نیمه‌های دهه ۸۰ روی این محوطه باستانی ساختند. این پارک بالاترین نقطه شهر اهواز است.

محوطه باستانی کوهساران، از لحظه شناسایی در سال نود تاکنون، بارها توسط باستان‌شناسان مختلف مورد بازدید قرار گرفته است. از جمله این افراد نوروز رجبی است که در مقاله‌ای با عنوان «نویافته‌های باستان‌شناسی از اهواز، گورستان حصیرآباد و طرح چند پرسش» از کشف این محوطه باستانی خبر داد و بر مشاهده‌های مادام دیالافوآ فرانسوی و حاج عبدالغفار نجم‌الملک و دیگر جهانگردان و ایرانگردانی که همگی در دوران قاجاریه از این محوطه بازدید کردند، صحه گذاشت.

غفلت از پارک کوهساران

 اما چرا این محوطه باستانی که پیش تر در کتاب های تاریخی به آن اشاره شد مورد توجه قرار نگرفت؟ پاسخ به این پرسش سه دلیل دارد. نخست اینکه متولیان باستان‌شناسی در خوزستان و اهواز صرفا به ثبت ملی تعدادی از بناها در بافت تاریخی اکتفا کرده بودند.

نکته بعدی اینکه باستان‌شناسان با آگاهی از اینکه خرابه‌های شهر باستانی هرمز اردشیر در سال 1310 در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده بود، رنج بررسی دیگر محوطه‌های احتمالی در اهواز را به خود ندادند. چرا که تا لحظه شناسایی دوباره این محوطه توسط نگارنده هیچ یک از باستان‌شناسان اداره کل میراث فرهنگی خوزستان و باستان‌شناسان آزاد از وجود این محوطه آگاهی نداشتند.

سومین دلیل هم توسعه نامتوازن اهواز و از بین رفتن بسیاری از بناها و محوطه‌ها در یک سده اخیر است. با اینکه تاکنون کاوش‌های باستان‌شناسی در محوطه کوهساران انجام نشده اما بررسی‌های باستان‌شناسی و حضور باستان‌شناسانی چون کامیار عبدی، نوروز رجبی، رضا چایچی، فرناز خطیبی، بهزاد فریادیان، نورالله مرادی نوروزی، علیرضا پیمانی، گوهرتاج گودرزی، ایوب سلطانی، حسین فیضی، مجید سروش، حسین اسکندری و… با پیمایش در محوطه و مشاهده داده‌های باستان‌شناسی و استقرار آن در کنار دیگر محوطه‌های باستانی از جمله تپه آسیه‌آباد (بی‌سیم)، باستانی‌بودن آن مورد تاکید قرار گرفت. 

 محوطه باستانی را پاکسازی کردند

اینطور که در گزار پیشین نوروز رجبی آمده است در میانه اهواز و انتهای بخش باختری محله منبع آب، درست در بخش خاوری محله حصیرآباد، پشته‌ای صخره‌ای وجود دارد که در پی گسترش شهر اهواز و ساختارهای اداری و مسکونی آن کم‌کم پاک‌سازی و کوچک‌تر شده است. بر فراز این پشته مجموعه‌ای از بقایای باستانی به چشم می‌خورد. درازای این پشته طبیعی بیش از 800 متر و پهنای آن بیش از 300 متر است. بقایای فرهنگی بر فراز آن پشته شامل شمار زیادی گور و دخمه است و بیشتر در بخش باختری و میانی پشته صخره‌ای تراشیده شده‌اند.

این باستان‌شناس الیمایی‌شناس می‌گوید: «نخستین بار است که در جلگه پست و هموار خوزستان چنین مجموعه یکپارچه‌ای و یک‌جا کشف شده است. مدارک به دست آمده از محوطه باستانی کوهساران نشان‌دهنده آن است که الیمایی‌ها روش تدفین ساکنان کهن‌تر جلگه، یعنی عیلامیان (ایلامیان) را، در پیش گرفتند.

در چنین شرایطی، از یک سو به دلیل شناخته‌نشدن مدارک باستان‌شناسی در گورستان حصیرآباد و نبود مواد فرهنگی مشابه در جلگه خوزستان، و از سویی دیگر، ناگزیر تا به دست آمدن مدارک روشنگر، از روش هم‌سنجی برای گاه‌نگاری این مجموعه بهره می‌گیریم و این آثار را به الیمایی‌ها (هم‌دوره اشکانی) یا ساسانیان نسبت می‌دهیم.»

  جهانگردان از دخمه‌های اهواز چه گفته‌اند؟

حاج عبدالغفار نجم‌الملک که برای بازدید از سد اهواز به این دیار سفر می‌کند در بخشی از سفرنامه خود یادآور می شود که «در یک روز عصر شنبه به اتفاق همراهان به سمت مشرق رفتیم. در کوه‌های آنجا دخمه‌ها در شکم کوه تراشیده شده بودند. قریب ده عدد بودند. مدفن زرتشتیان اهواز قبل از اسلام که استخوان‌های بعضی هنوز باقی بود، ولی خرد و پوسیده، آن دخمه‌ها به وضعی بود که گویا در حیات آنها معبد بوده و در ممات مدفن….»

مادام دیولافوآ هم سفر به اهواز را اینچنین روایت می‌کند: «تنها بقایای سد ساسانی اهواز قدیمی نیست بلکه اگر از برج و باروی قدیمی شهر که اکنون به تپه خاکی تبدیل شده بالا برویم و نظری به شرق بیندازیم قله کوهستانی آهکی را می‌بینیم که به جبال بختیاری اتصال پیدا می‌کند. در دامنه این کوه و در بالای آن همه جا قبرستان‌های متعددی دیده می‌شود که سنگ‌های بزرگی در روی قبرها افتاده است و با اینکه در طول قرن‌ها این سنگ‌ها را برای ساختمان‌های جدید برده‌اند یا دوباره تراشیده و به قبرستان‌های تازه منتقل کرده‌اند.

هنوز مقادیر زیادی از آنها باقی است اما هیچ نوع کتیبه‌ای موجود نیست که بتوان تاریخ درستی برای این میدان بزرگ آرامگاه معین کرد. تصور می‌کنم که در این قبرستان حفریاتی شده باشد زیرا مصالح سفالی زیادی که در موقع حفاری از قبرها بیرون آورده‌اند در روی قبرستان پراکنده است. دهقانان نقل می‌کنند که در موقع بارندگی‌های زیاد سیل از این قبرستان جریان پیدا می‌کند و زیورهای طلا و سنگ‌های گران‌بها و مسکوکات به نام شاپور را به طرف رودخانه می‌کشاند.»

 تخریب و حفاری‌ها

از زمان شناسایی این محوطه باستانی پنج مدیرکل بر صندلی حفاظت از محوطه‌ها و بناهای تاریخی نشستند. در هر دوره گزارش‌های مختلف برای این مدیران ارسال می‌شد و هر بار هر کدام گوشه‌ای از کار را برای حفاظت از محوطه بر عهده می‌گرفتند؛ هرچند هر بار به دلایل نامشخص از تهیه پرونده ثبتی این محوطه سر باز می‌زدند تا اینکه پرونده در سال 1398 تکمیل و به شورای ثبت آثار تاریخی کشور فرستاده شد. در همه این سال‌ها بی‌توجهی برای کاوش، ثبت و حفاظت از محوطه باستانی پارک کوهساران اهواز، منجر به تخریب، حفاری‌های غیرمجاز و اقامت معتادان و گورخواب‌هایی شد که جایی امن‌تر از گوردخمه‌ها برای خود پیدا نمی‌کردند و مشاهده هر باره آنان توسط گردشگران موجب تعجب و حتی نگرانی می‌شد.

با گذشت حدود شش سال از شناسایی و معرفی محوطه باستانی در پارک کوهساران از سوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا و تایید باستانی‌بودن آن، نه اداره کل میراث فرهنگی استان اقدام لازم را برای ثبت محوطه انجام داده و نه پژوهشکده باستان شناسی کشور برای بررسی و کاوش در این خصوص دستوری صادر کرده است.

 کلاس زمین‌شناسی در کوهساران

در سال‌های ابتدایی شناسایی محوطه باستانی کوهساران، علی رحمانی، زمین‌شناس ارشد شرکت ملی مناطق نفت‌خیز جنوب و پژوهشگر برتر این شرکت در سال 1391 که تاکنون ژئوسایت‏های نفتی و گازی متعددی را با قابلیت گردشگری شناسایی کرده از مکان قرارگیری گوردخمه‏ها و قبرهای تاریخی کوهساران اهواز به عنوان یک ژئو سایت شگفت‌انگیز یاد کرد.

او پس از مشاهده این محوطه عنوان کرد که این مکان تاریخی و گردشگری از نظر تقسیم‌بندی‏ها در گروه آثار زمین‌شناسی- تاریخی قرار می‏گیرد زیرا متاثر از شرایط زمین‌شناسی است و بازگوکننده دوره‌ای از تاریخ گذشته شهر کهن و تاریخی اهواز.

رحمانی بیش از چهل کلاس زمین‌شناسی خود را همراه با دانشجویان در محوطه پارک کوهساران برگزار کرد و گفت: «تپه‌های بیرون‌زده حصیرآباد و آسیه‌آباد یک استثنا و یک نعمت برای زمین‌شناسان است که از نزدیک سازندهای آن را مشاهده کنند.»

 منحصر به فرد اما ناشناخته

پارک کوهساران که در کنار این محوطه باستانی قرار دارد یکی از جاذبه‌هایی است که البته برای بسیاری از افراد ناشناخته مانده. دیدن محلات، خانه‌ها، معابر، آدم‌ها، ماشین‌ها و حتی صنایعی که پیرامون آن قرار دارد از بام اهواز، در روز جلوه خاصی دارد و در شب بسیار باشکوه است.

چشم‌انداز زیبا، نزدیکی به تپه آسیه‌آباد و خرابه‌های شهر هرمز اردشیر، منابع آجری آب، دو آرامستان مسیحیان و مهاجران لهستانی، نزدیکی به بقعه علی‌بن‌مهزیار اهوازی، ساحل رودخانه کارون، پل سیاه، مسجد عامری، بافت تاریخی خانه‌های نیوساید و کارون و… محوطه باستانی و پارک کوهساران را متمایز از دیگر مکان‌ها کرده است. این مجموعه امتیازات فرصت خوبی‌ است تا اداره میراث فرهنگی با همکاری شهرداری اهواز یکی از سایت‌های تاریخی و گردشگری اهواز را بر اساس اصول کارشناسی احیا و نسبت به جذب گردشگر داخلی و خارجی اقدام کند. تبدیل محوطه باستانی کوهساران به یک سایت موزه هم نیاز به همکاری و همراهی میراث فرهنگی و شهرداری دارد.

 شهرداری طرح توسعه پارک را به میراث بدهد

ثبت ملی محوطه باستانی کوهساران با وجود همه بی‌توجهی‌ها نقطه عطفی در معرفی تاریخ اهواز محسوب می‌شود و جا دارد از این پس حفاظت از آن در دستور کار فرماندهی یگان حفاظت میراث فرهنگی خوزستان قرار بگیرد. این اتفاق می‌تواند پایان تمام مناقشه‌های شهرداری و اداره میراث فرهنگی و دوستداران میراث فرهنگی باشد. محوطه باستانی کوهساران مجموعه‌ای تاریخی است که هر گونه اقدامی در این محوطه و یا پیرامونش اعم از ایجاد فضای سبز یا کاشت درخت باید با رعایت یک سری ضوابط و طراحی خاص انجام شود.

حال که شهرداری اهواز تصمیم دارد در پارک کوهساران اقدامات توسعه‌ای انجام دهد، لازم است طرح خود را در اختیار میراث فرهنگی قرار دهد و این اداره هم طرحی را تدوین کند تا بر اساس آن نه تنها ضوابط میراث فرهنگی مخدوش نشود بلکه شاهد وجود یک محوطه تاریخی به صورت تل خاک نباشیم. احیاء و باز زنده‌سازی سایت موزه پارک کوهساران ضرورت دارد و انتظار می‌رود از همه توانمندی و ظرفیت قانونی برای بهبود آن استفاده مطلوبی شود.

تدفین نهنگ در حضور تماشاچیان

نهنگی که در کیش به گل نشست، بدون انجام آزمایش دفن شد

تدفین نهنگ در حضور تماشاچیان

عضو موسسه طرح سرزمین در گفت‌وگو با «پیام ما»: در شلوغی ساحل و با وجود بوی نامطبوع لاشه، امکان آزمایش نبود. تجهیزات کافی نداشتیم و بیل مکانیکی در زمان حمل لاشه، فک نهنگ را شکست.

مهتاب جودکی |  ساحل سیمرغ بوی لاشه مرده می‌داد. صبح شنبه نهنگ بزرگی به گل نشسته بود و حاضران در آن ساحل جزیره کیش دورش جمع شدند و با لاشه عکس یادگاری گرفتند. آن روز ساحل چنان شلوغ بود که اعضای گروه نجات پستانداران دریایی به سختی توانستند راه را باز کنند و به لاشه برسند. امواج خلیج نهنگ را که ساعت‌ها و شاید روزها پیش مرده بود به ساحل کشانده بودند. گردشگران تا آن روز چنین جانور عظیمی را از نزدیک ندیده بودند. آخرین بار 16 سال پیش نهنگی در کیش به گل نشست و جز این تک‌جمله هیچ اطلاعاتی درباره آن ثبت نشد. اما در این سال‌ها در خط ساحلی جنوب، نهنگ‌های زیادی به گل نشسته‌اند و نهنگی که صبح شنبه در کیش پیدا شد از گونه «براید» بود، 14 و نیم متر طول داشت و وزنش به 5 تن می‌رسید.

فک نهنگ مرده شکست

نهنگ پیدا شده در ساحل سیمرغ کیش را بدون انجام آزمایش دفن کردند. این‌طور که مریم محمدی، رییس اداره محیط زیست کیش گفته چون حدود پنج روز از مرگ این نهنگ می‌گذشت، لاشه دچار فساد شده و هیچ ضایعه‌ای نداشت، نمونه‌برداری ممکن نشد و علت دقیق مرگ هم معلوم نشد.

آن روز اعضای پروژه حفاظت از پستانداران دریایی هم در ساحل حاضر شدند؛ گروهی که مردم محلی در صورت مشاهده پستانداران زنده یا مرده با آنها تماس می‌گیرند. نازنین محسنیان، یکی از آنهاست. کارشناس ارشد اکولوژی دریا که از سال 89 در موضوع حفاظت از پستانداران دریایی فعالیت کرده و پایان‌نامه‌اش درباره دلفین‌های به گل نشسته در خلیج فارس بوده است. او می‌گوید: « وقتی نهنگی به گل می‌نشیند، ایده آل این است که با بهترین امکانات کار پیش برود و آزمایش‌های لازم درباره علت مرگ انجام شود اما آن روز این‌طور نشد چون به گل نشستن این نهنگ در منطقه‌ای توریستی اتفاق افتاد.»

او در گفت‌وگو با «پیام ما» حادثه را روایت می‌کند: «وقتی به ساحل رسیدیم آدم‌های زیادی برای عکس گرفتن دور لاشه جمع شدند. هیچکس فاصله را رعایت نمی‌کرد. هر چه نیروی انتظامی تلاش کرد جمعیت را عقب بکشد، موفق نشد. ما کار اندازه‌گیری لاشه را در این شرایط انجام دادیم.» بعد از این عمران آب خدمات منطقه آزاد با جرثقیل و بیل مکانیکی سر رسید و تلاش می‌کرد نهنگ را بالا بکشد. «در آن شلوغی نمی‌توانستند نهنگ را جا به جا کنند و قایق هم برای جابه‌جایی نداشتند. به علاوه ماسه آنجا نرم بود و جرثقیل قدرت مانوری نداشت و مجبور شدند همان‌جا خاکش کنند. وقتی جرثقیل در حال دفن بود، جمعیت آدم‌ها باز جلوتر می‌آمدند. حواسشان نبود که به دلیل سنگینی و بزرگی نهنگ ممکن است که هر لحظه جرثقیل برگردد. همه اینها روند کار را مختل کرد.» در این شرایط تلاش گروه این بود که تصاویر نهنگ، باله‌ها و فک و دندان‌هایش را برای شناسایی گونه ثبت کنند. « از طرفی نهنگ زمان زیادی روی آب بود و نمی‌دانیم چه ساعتی، به چه دلیلی و کجا تلف شده است. دریا قبل از آن مواج بود و جریان امواج خلیج آن را به ساحل سیمرغ آورده بود. گذر زمان باعث شده بود لاشه باد کند. حجم زیادی از باد در بدن نهنگ مرده بود و ممکن بود با کوچکترین آسیب این هوا با شدت خارج شود. اما گوش تماشاچیان بدهکار نبود. با همه سختی‌ها توانستیم با ایجاد شکاف‌هایی روی بدنش بخشی از باد رو خارج کنیم. اما جرثقیل خیلی نتوانست کمک کند و بیل مکانیکی هم که برای کمک آوردند، فک نهنگ را شکست.» با همه این سختی‌ها نهنگ را دفن کردند تا چند سال بعد از تجربه، از اسکلتش در موزه استفاده شود.

وقتی نهنگی می‌میرد

گروه حاضر که لاشه نهنگ مرده را بررسی می‌کرد، شاید تنها گروه فعال در حفاظت از پستانداران دریایی است. آن‌ها بر حفاظت و آموزش تمرکز دارند و سال 89 شبکه ملی امداد و نجات پستانداران دریایی را به راه انداختند و در سواحل جنوبی آموزش دادند چرا که نهنگ‌ها به دلایل مختلف، گرفتار ساحل می‌شوند. مثلا یکم شهریور امسال، لاشه یک قطعه نهنگ هفت متری در سواحل شهرستان سیریک در روستای بریزگ بخش گونمردی دیده شد و علت مرگش معلوم نشد. یا ششم آبان 91 که یک نهنگ اسپرم در تور صیادی در منطقه جاسک کهنه گرفتار شد و غواصان نیروی دریایی ارتش و نیروهای اداره محیط زیست جاسک به کمک آمدند و نهنگ گرفتار را رها کردند و یک روز بعد این نهنگ 16 متری در آبهای ساحلی به گل نشست، تلف شد. یک سال بعد در 16 آبان 93 لاشه متلاشی‌شده یک نهنگ در جاسک به گل نشسته است. یا 13 مرداد 97 لاشه یک نهنگ بزرگ جثه به طول 14 متر در ساحل پارک ملی دیر- نخیلو استان بوشهر به گل نشست. 

سازمان محیط زیست پیگیر نیست

محسنیان ادامه می‌دهد: «در سازمان محیط‌زیست چندان علاقه‌مند به کمک به این مسئله نیستند. شبکه به گل نشستن، پروژه مشترکی با سازمان محیط زیست بود و آن زمان معاونت دریایی علاقه‌مند به این موضوع بود. قصدشان این بود که حداقل امکانات ممکن پایگاه‌هایی در نقاط مختلفی از خط ساحلی جنوب به راه بیندازند تا رفته‌رفته مجهزتر شود.  اما بعدها جلوی خیلی از کارهایی که می‌شد انجام شود، گرفته شد.»

او می‌گوید: «اگر این اتفاق می‌افتاد ویک سری امکانات ساده جور می‌شد؛ تسمه‌هایی برای حمل کردن دلفین، بلند کردن نهنگ، برانکاردهای مخصوص بلندکردن دلفین. یادم است آن سال تعداد زیادی دسته‌های تیغ جراحی خریدیم تا وقتی که برای آموزش به شهرستان‌های مختلفی می‌رویم، به محیط‌زیست تحویل دهیم.»

به گفته او وقتی گونه‌ای به گل می‌نشیند که ظاهرش سالم است و آثاری از ادوات صیادی و برخورد با شناور ندارد، باید عوامل دیگری بررسی شود؛ مثل بیماری و آلودگی. «اگر آن روز ساحل خلوت بود و امکان این را می‌داد که با خیال راحت محتویات معده را بررسی می‌کردیم شاید دلیل مرگ معلوم می‌شد اما آ‌ن‌قدر جمعیت زیاد بود که ترجیح دادند که زودتر دفن شود و مردم متفرق شود.»

مرگ نهنگ‌ها به دلیل برخورد با شناور

حبیب مسیحی تازیانی، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان هرمزگان به «پیام ما» می‌گوید عامل اصلی مرگ نهنگ‌ها آسیب دیدگی در اثر برخورد با شناورهای خلیج فارس است: «ما نهنگ‌های به گل نشسته نداریم. نهنگی نداریم که سالم بیاید و در اثر جزر و مد یا شرایط خاص به گل بنشیند. بیشتر نهنگ‌هایی که به ساحل آمدند، به نحوی آسیب دیدند و در اثر  برخورد با شناورهای خلیج فارس و دریای عمان این اتفاق افتاده است.»

به گفته او این موارد انگشت‌شمار است و سازمان برنامه خاصی برای مقابله با این موضوع ندارد.

«بعد از کشف نهنگ‌های مرده در ساحل، اولین کار بازرسی فیزیکی است. بعد آزمایش‌هایی برای بررسی سایر علائم از جمله تاثیر آلودگی در کشته‌شدن نهنگ‌ها صورت می‌گیرد.»

در این چند ساله آسیب فیزیکی در اثر برخورد پروانه کشتی، عامل مرگ نهنگ‌ها بوده است: «تا الان موردی نداشتیم که نهنگی در اثر مشکلات بیماری و یا تحریکات به ساحل بیاید ویا به گل بنشیند»

برنامه‌های سازمان برای جلوگیری از این اقدام هم در حد بروشور و کلاس‌های آموزشی مجازی بوده است: «ما امسال یک آموزش را به صورت کلی و مجازی دادیم و از اعضای تعاونی‌ها دعوت کردیم که این آموزش‌ها را انتقال دهند. بروشورهای آموزشی را با کمک شیلات بین لنج‌ها هم توزیع کردیم تا بدانند در زمان صید چه مهارت‌هایی را لحاظ کنند.»

یادی از «جلیلوند» و «نورشاهی»

یادی از «جلیلوند» و «نورشاهی»

یادداشتی از فرهنگ جولایی تهیه‌کننده پیشکسوت رادیو

در عرصه دوبلاژ کسانی داشتیم و هنوز داریم که اسطوره بودند و هستند. آن‌ها با بیش از 50 سال کار در دوبلاژ ایران بسیاری از نقش‌ها را زنده کردند و کاری کردند که بسیاری از هنرپیشه‌ها با صدای این‌ها معرفی شوند. شاگردان زیادی تربیت کردند، وقتی از بین می‌روند، آدم حسرت می‌خورد. امیدوارم به کسانی که باقی مانده‌اند توجه بیشتری شود. از سوی دیگر امیدوارم که افراد باتجربه، جوان‌ترها را آموزش دهند تا جانشینان خوبی برای نسل پیشین دوبله ایران باشند. در این ایام وقتی هنرمندان از بین می‌روند، آدم بیشتر متاسف می‌شود. 

خوب است در این مجال به هنرمند دیگری که مدتی پیش دارفانی را وداع گفت هم اشاره شود. حسین نورشاهی، گوینده رادیو که او هم هفته گذشته مانند آقای جلیلوند بر اثر کرونا از میان ما رفت. من سال‌ها با نورشاهی زندگی کردم، کارش را با من شروع کرده بود، آقای جلیلوند تا همین اواخر کار کرد اما به نورشاهی متاسفانه این اواخر بی‌توجهی و کم لطفی شد. نورشاهی جزو معدود گویندگانی بود که وقتی در استودیو بود، با خیال راحت می‌توانستی در اتاق فرمان بایستی، اینقدر توانایی داشت هرگز گاف نمی‌داد، حق مطلب  موضوعی که به او می‌دادی را خیلی خوب ادا می‌کرد. گویندگان رادیو خیلی مظلومند و معمولا به آن‌ها کم توجهی می‌شود. امیدوارم قدر این سرمایه‌ها را بدانیم. واقعا هر دوی این عزیزان حیف شدند.

قلعه « اورارتویی » میدان تیر شد

رئیس میراث‌فرهنگی ارومیه: ما با ارگان نظامی تفاهم‌نامه امضا کردیم

قلعه « اورارتویی » میدان تیر شد

مردم می‌گویند: چهارماه است با بلدوزر اطراف قلعه را تسطیح می‌کنند.

فاطمه علی‌اصغر | گزارش‌های رسیده از اشنویه، یکی دو تا نبود. مردم از حضور بولدوزرها در نزدیکی یکی از محوطه‌های تاریخی در غرب ایران خبر می‌دادند. آن‌ها نگران بودند که یکی از قلعه‌های شهرشان برای همیشه نابود شود اما هیچ‌کس حاضر به مصاحبه نمی‌شد. واقعا چه اتفاقی داشت در این محوطه‌ تاریخی می‌افتاد که رازهای بسیاری از دوران اوراتویی‌ها در دل خود نهان کرده بود؟ با مسئولان میراث‌فرهنگی اشنویه تماس گرفتیم و آن‌ها حاضر به گفت‌وگو نشدند؛ چون تصمیم نهایی همیشه در ارومیه گرفته می‌شود، نه اشنویه. پس به سراغ مسئولان در ارومیه رفتیم و درباره گزارش‌های ارسال شده از آن‌ها پرسیدیم. پاسخ این بود: «بولدوزرها در حال تسطیح بخش‌هایی هستند برای بهتر شدن میدان‌تیر ارگان نظامی. ما با آن‌ها تفاهم‌نامه امضا کردیم. به این اثر ملی آسیبی نمی‌رسد.» اما واقعا با وجود میدان تیر در حریم یک اثر تاریخی آسیبی به آن نمی‌رسد؟

تسطیح شده اما آسیب ندیده

«قلاتگاه» نام همان محوطه‌ تاریخی است که این روزها مردم اشنویه نگران آن هستند و درباره وضعیت آن گزارش‌هایی متعددی به ما می‌دهند اما صدایشان کمتر به جایی می‌رسد. از این قلعه هنوز بوی خون به مشام می‌رسد و هنوز صدای شمشیر مبارزان جنگ‌های خونین در ۱۵۰۰ سال پیش شنیده می‌شود. این‌ محوطه در 13 کیلومتری شرق اشنویه است، در مسیر این شهرستان به نقده و نزدیک روستای گندویلا. اشنویه بیش از ۱۰۰ قلعه تاریخی دارد که یکی از یکی دیگر مهم‌تر است و افشاگر رازهای تاریخی به خصوص از دوران حضور اورارتویی‌ها در مرزهای ایران و جنگ‌های بزرگشان برای رسیدن به عراق. اورارتو، بر پایه انجیل به پادشاهی وان و پادشاهی آرارات گفته می‌شود که نام تمدنی بزرگ است در عصر آهن. این تمدن در اطراف دریاچه ارومیه، دریاچه وان و همچنین بر بلندی‌های ارمنستان قرار داشته‌. مردم اورارتو از نیاکان گرجی‌ها و ارمنی‌های باستان بودند. آن‌ها دوره‌ای از تاریخ جهان را رقم می‌زنند که دنیا دارد جنگ‌های بزرگی میان آشوری‌ها، مانناها و اورارتویی‌ها را تجربه می‌کند. با این‌ حال به نظر می‌رسد این تجربه‌های مهم تاریخی دارد در قلاتگاه از بین می‌رود.

«حدود چهار ماه است با دو تا بولدوزر اطراف قلعه را خاک‌برداری می‌کنند، صدای شکستن سنگ‌ها با پیکور می‌آید. بیل مکانیکی‌ها یک لحظه در روز متوقف نمی‌شود. نمی‌گذارند کسی به قلعه نزدیک شود.» روستاییان دلشوره گرفته‌اند. جلیل جباری، رییس میراث‌فرهنگی ارومیه اما به «پیام‌ما» می‌گوید: «این اصلا درست نیست. ما به هیچ‌کس اجازه ساخت‌وساز  ندادیم. اقدام‌های که انجام شده همه با نظارت ما بوده. ما با ارگان نظامی تفاهم‌نامه امضا کردیم که بدون اجازه کارشناس ما اقدامی انجام نشود.» حرف‌های او هنوز تمام نشده پیام می‌رسد: «تا وقتی کارشناسان میراث‌ فرهنگی برسند، خیلی زمان گذشته بود. کلی کار در این‌جا انجام شده بود که رسیدند و کسی به ما هم هیچ توضیحی نداد، تفاهم‌نامه‌ای که امضا کردند اصلا چه بوده است؟ کسی آن را ندیده و به ما درباره مفاد آن نگفته است.» مردم حتی بعد از آمدن کارشناسان میراث‌فرهنگی اعتماد نداشتند، جلوی تخریب‌ها گرفته می‌شود.

پاسخ رئیس میراث‌فرهنگی ارومیه به نگرانی‌ها این است:«این‌جا از سی چهل سال قبل میدان تیر بوده و ما نمی‌توانستیم مانع کار آن‌ها شویم. البته این‌جا در عرصه نیست و تاکید می‌کنم ما اجازه ساخت‌وساز ندادیم. اکنون آقای حیدری کارشناس ارشد ناظر هستند و هیچ گزارشی از تخریب لایه‌های تاریخی در کار نبوده است. تسطیح شده اما به لایه‌ها آسیبی نرسیده است.» 

رد خدای خالدی پاک می‌شود؟

به سال ۱۳۴۶ برمی‌گردیم وقتی برای نخستین بار محوطه قلاتگاه را هیأت حفاری پروژه‌ی حسنلو به سرپرستی «اسکار وایت ماسکارلا» در جریان حفاری تومولوس‌های سه‌گردان در نزدیکی روستای چشمه‌گل اشنویه کشف کرد. در این گزارش آمده است: «این‌جا محوطه‌ای بسیار بزرگ است با آثار معماری، برج دیده‌بانی در قله کوه، دو کتیبه مهم مربوط به حکومت مشترک «ایشپوئینی ـ منوآ» و حکومت «منوآ» با چشمه‌های زیبا و پرآبی به نام کانی رک‌ئاوا.»

این محوطه‌ آن‌قدر مهم بوده که همان زمان با شماره 49، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت می‌رسد اما ثبت شدن هرگز نتوانست پناه و حافظ این محوطه تاریخی باشد و مدام با حفاری‌های غیرمجاز تکه‌تکه شده است. همان‌ حال و روزی که بسیاری از قلعه‌های غرب ایران با آن رو به رو هستند. سال‌ها است که مردم می‌خواهند اینجا کاوش علمی شود اما بعد از کشف کتیبه‌ها تا امروز، تنها وعده کاوش بوده نه کاوش. خیلی از بومی‌ها به دلیل این بی‌توجهی‌ها، خودشان اقدام به تهیه کتاب و پژوهش درباره این محوطه تاریخی کرده و مدعی شده‌اند این‌جا معبد خدای خالدی است، اشنویه هم موساسیر شهر بزرگ افسانه‌ای تاریخ است با همان خدای بزرگ اورارتویی‌ها، خدای جنگ. اما بسیاری از باستان‌شناسان خط بطلان بر این ادعا می‌کشند و می‌گویند رد معبد خالدی در عراق یافت شده است؛ یعنی در زمین مقدس جهان که همواره با خون آغشته است.

حمید خطیب‌شهیدی،‌باستان‌شناس پیشکسوت که تعیین حریم قلعه قلاتگاه را انجام داده و شهروند افتخاری اشنویه است به «پیام ما» می‌گوید: «ما تا‌کنون در اینجا گمانه‌زنی کردیم و دریافتیم که این قلعه نظامی است. خیلی‌ها به این دلیل که فکر می‌کنند اینجا معبد بوده و گنج داشته آن را حفاری غیرمجاز می‌کنند اما واقعا این‌طور نیست. هر چند که من هم نظر قاطع نمی‌توانم درباره این قلعه بدهم چرا که تا کنون کاوش علمی نشده است و تا کاوش نشود حق اظهارنظر درباره آن را نداریم.»

او درباره اتفاق‌های اخیر در حریم قلاتگاه بی‌خبر است: «یک سال و نیم است که آن‌جا نبوده‌ام. نمی‌دانم چه اتفاق‌های دارد می‌افتد اما آنجا از قدیم میدان تیر بوده. ما در سال ۹۷ برای تعیین حریم، به آنجا رفتیم. این میدان‌تیر هم جزو حریم است.»

خطیب‌شهیدی تاکید می‌کند: «به هر حال، حفاری علمی برنامه می‌خواهد، باید برایش بودجه پیش‌بینی شود. باید در نظر بگیریم، آثار در آن‌جا چگونه حفاظت شود. این‌ها به شرایط اقتصادی بستگی دارد. با بودجه کم نمی‌شود کاری کرد.»

رئیس میراث‌فرهنگی ارومیه هم صحه می‌گذارد بر برنامه داشتن:«انجام کاوش باستان‌شناسی نیاز به برنامه دارد. نیاز به بودجه دارد. حفاظت اثر باید در نظر گرفته شود. فعلا بودجه‌‌ای نداریم و امکان‌سنجی در این زمینه انجام نشده است.»

حالا سوال اینجاست تا برنامه‌ها ردیف شود و بودجه برسد و اقدامات لازم انجام شود، قلاتگاه از خطرهایی که هر لحظه تهدیدش می‌کند، جان سالم به در می‌برد؟

محوطه‌حسنلو چرا عزیزتر است؟

بسیاری در اشنویه بر این باورند که حفاظت از محوطه حسنلو بسیار بهتر و دقیق‌تر از قلاتگاه انجام می‌شود، در حالی که از  قلاتگاه دو کتیبه از پادشاهان مقتدر اورارتوها، ایشپوئینی و منوآ (پدر و پسر) به دست آمده است. کتیبه‌ی اول که در سال 1346 شمسی کشف شد، به دوران فرمان‌روائی منوآ (حدود سال‌های 805-786 ق.م.) برمی‌گردد.

درباره چگونگی کشف این کتیبه، دو داستان متفاوت روایت می‌کنند. عده‌ای می‌گویند، این کتیبه توسط اهالی محل کشف و در اثر شکستگی، سه تکه می‌شود که ‌یکی از قطعات شکسته آن (یک سوم پایینی کتیبه) تحویل مقام‌های دولتی اشنویه می‌شود و هم اکنون در موزه‌ی ملی ایران در تهران نگه‌داری و دو تکه دیگر آن در بازار عتیقه به فروش می‌رسد. بعضی هم نقل می‌کنند که کتیبه‌ی مزبور از ابتدا بدون گوشه سمت راست بالایی بوده و در جریان خرید و فروش اشیای باستانی شکسته و به دو بخش تبدیل می‌شود و بخش بالایی آن در بازار عتیقه به فروش رفته است. اما در این کتیبه چه نوشته شده که برای ما مهم است:

«به حول و عظمت خدای‌ هالدی، منوآ پسر ایشپوئینی، این بارزیدیبیدونی را ساخت. منوآ نام خانه‌اش بارزیدیبیدونی است. او ‌یک قلعه باشکوه برپا کرد. به واسطه ‌هالدی بزرگ، منوآ پسر ایشپوئینی، پادشاه قدرتمند، پادشاه بزرگ، پادشاه سرزمین ‌بیائینی و خداوندگار شهر توشپا است.» منوآ در این کتیبه از ساخت بنایی به شکل معبد یا احداث بنای خانه‌ی بارزیدیبیدو (مشابه خانه‌هایی که منوآ در انزاف، کوخبانتس و یدی کله‌سی احداث کرده است) خبر می‌دهد. این نوشته اگر درست باشد پس می‌توان گفت که این‌جا تنها قلعه نبوده و معبدی هم در این نزدیکی‌ است یا قلاتگاه همان معبد است اما هیچ‌کس اطلاعات بیشتری ندارد.

دومین کتیبه هم در همان سال ۱۳۴۶ ، در جریان سفر دوم گروه حفاری پروژه حسنلو به قلاتگاه توسط کریستوفر ‌هاملین (یکی از اعضای هیأت) کشف شد که مربوط به حکومت مشترک ایشپوئینی و منوآ است و حالا در موزه‌ی ایران باستان نگه‌داری می‌شود. با توجه به قدمت این کتیبه‌ باز مشخص است که تمام موارد ذکر شده در ترجمه آن (شهر اوئیشه، احداث خانه و …)، قدیمی‌تر از احداث خانه‌ی بارزیدیبیدو توسط منوآ در محل قلات‌گاه است. همه این‌ها گواه بر این است که قلاتگاه چقدر می‌تواند رازهای عجیب دوران اوراتویی‌ها را فاش کند. برخی عقیده دارند اتفاقا بسیاری از داده‌های تاریخی ممکن است در کوهپایه و حریم قلعه باشد و اگر این‌ها با تخریب رو به رو شوند ما برای همیشه گنجینه اشنویه را از دست داده‌ایم.

اما رئیس میراث فرهنگی ارومیه نظر دیگری دارد: «ما به حضور نیروهای نظامی در اینجا اصلا نیاز داشتیم شاید آن‌ها کمک کنند و حفاری‌های غیرمجاز دیگر انجام نشود. آن‌ها می‌توانند از آثار تاریخی حفاظت شبانه کنند.» سوال اما اینجاست که اگر در سی‌ چهل سال گذشته اینجا میدان تیر بوده، چرا این‌قدر حفاری غیرمجاز اتفاق افتاده و قلعه سوراخ سوراخ شده است؟ اگر هم نبوده اکنون چه اتفاقی در اطراف قلاتگاه دارد می‌افتد که کارشناسان امیدوارند از شر حفاران غیرمجاز حفظ می‌شود؟

به رغم نگرانی‌ها و تذکرهای مدام درباره محوطه ۲۰۰ هکتاری حریم قلاتگاه که می‌توانست مسیر گردشگری مهمی در ایران شود و تورهای توریستی بتوانند، حرکت اورتوها را از ارومیه تا عراق دنبال کنند، مسئولان میراث فرهنگی ارومیه خاطر جمع هستند که مشکلی نیست و همه‌چیز در قلاتگاه تحت کنترل است. این‌که چطور می‌توانند در میدان تیر کنترل تاریخ و هویت ملی شهر اشنویه را حفظ کرد، خود جای سوال بزرگی است. شاید قلاتگاه را نتوان جا‌به‌جا کرد اما این‌که امکان انتقال میدان تیر وجود داشته باشد، بسیار است. آیا این بار ارگان‌ نظامی برای حفاظت از آثار تاریخی پا پیش می‌گذارند؟ آیا قلاتگاه می‌تواند یک بار هم که شده از سرنوشت جنگ‌زده خود خلاص شود؟

ساخت بیمارستان و مدرسه در حریم گسل ممنوع

 شورای عالی شهرسازی برای تهران و پنج کلانشهر دیگر تصویب کرد

ساخت بیمارستان و مدرسه در حریم گسل ممنوع 

در صورت تامین منابع مالی، تدقیق پهنه‌های گسلی در شهرهای شیراز، ارومیه، اردبیل و … اتفاق می‌افتد.

|پیام ما|هرجای ایران را که دست بگذارید، خالی از گسل نیست. گسل‌هایی که منشا تهدید بزرگی به نام زلزله هستند. شب‌های بسیاری بوده که ساکنان زمین‌های لرزه خیز خیابان خوابی کردند و از ترس خشم زمین خودشان را از ساختمان و بناهای آن پنهان کردند. زمین‌لرزه اما بلای ناگزیر است. برای جلوگیری از صدمه‌های آن باید ساختمان مقاوم ساخت یا فاصله ساختمان را از گسل‌ها بیشتر کرد. دومین تصمیم به نظر می‌رسد با تصویب شورای عالی شهرسازی تاحدودی محقق شده است.

شورای عالی شهرسازی با تصویب نقشه دقیق محدوده گسل‌های تهران و ۵ کلانشهر یا مرکز استان دیگر، ساخت ساختمان‌های مهم و حیاتی در محدوده این گسل‌ها را ممنوع کرده است. طبق گزارش خبرگزاری مهر، مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی در جلسه‌ای که 21 مهر ماه امسال پیرامون تهیه و تدقین نقشه گسل‌های زلزله در محدوده شهر و حاشیه ۳۰ کیلومتری آن و تعیین حرائم آنها برای شهرهای تهران (مصوب ۱۴ مهر ماه ۹۹ شورای برنامه ریزی و توسعه استان تهران)، کرج (مصوب ۴ مهر ماه ۹۹ شورای برنامه ریزی و توسعه استان البرز) تبریز (مصوب ۱۴ مهر ماه ۹۹ شورای برنامه ریزی و توسعه استان آذربایجان شرقی)، مشهد (مصوب مورخ ۳ بهمن ۹۸ شورای برنامه ریزی و توسعه استان خراسان رضوی)، زنجان (مصوب ۵ اسفند ۹۸ شورای برنامه ریزی و توسعه استان زنجان) و کرمان (مصوب مورخ ۲۹/۶/ ۹۹ شورای برنامه‌ریزی و توسعه استان کرمان) تشکیل داده بود، ضوابطی را تدوین کرد. به این ترتیب احداث ساختمان در سه گروه زیر بر روی پهنه‌های گسلی و حرایم از این پس ممنوع است.

1.بر اساس ضوابط مندرج در آیین نامه ۲۸۰۰ احداث ساختمان‌های با درجه اهمیت بسیار بالا روی پهنه‌ها و حریم گسل‌ها ممنوع است.

طبق تعریف ساختمان‌هایی که در آیین نامه 2800 از آن‌ها یاد شده شامل: بیمارستان‌ها و مراکز درمانی، ایستگاه‌های آتش نشانی، مراکز و تاسیسات آبرسانی، ساختمان‌های نیروگاه‌ها و تأسیسات برق رسانی، برج‌های مراقبت فرودگاه‌ها، مراکز مخابرات، رادیو و تلویزیون، تأسیسات نظامی و انتظامی، مراکز کمک‌رسانی و به طور کلی کلیه مراکزی که در امداد و نجات موثر هستند. همچنین ساختمان‌های خطرزا مانند انبار مواد سمی، گازهای خطرناک و کارخانه‌های تولید مواد شیمیایی مضر نیز شامل ساختمان‌های با ریسک بالاهستند.

۲ احداث مدارس، پمپ‌های بنزین و پمپ‌های گاز (CNG) و ایستگاه‌های اصلی مترو بر روی حریم گسل‌ها نیز از این پس ممنوع است.

۳ احداث ساختمان‌های بلند مرتبه با تعداد طبقات تعریف شده برای هر شهر و بیشتر از آن بر روی حریم و پهنه‌های گسلی نیز ممنوع و دارای جرایم است.

در این میان اما برای سایر سازمان‌ها نظیر سازمان مدیریت بحران هم تکالیفی تعیین شده است. سازمان مدیریت بحران موظف است از این پس درباره چند مورد پیگیری مستمر ترتیب دهد و گزارش آن را به دبیرخانه شورای عالی ارائه کند. اولین بحث مسئله مقاوم سازی یا نوسازی بیمارستان‌ها و مدارس واقع در حریم گسل‌هاست. اتخاذ تمهیدات مهندسی مناسب در نقاط تقاطع خطوط اصلی انتقال حامل‌های انرژی با حریم گسل‌ها نیز از دیگر اقداماتی است که باید توسط سازمان مدیریت بحران صورت بگیرد.

اما طبق گزارش شورای عالی معماری و شهرسازی باتوجه به این‌که نقشه‌های تدقیق شده پهنه‌های گسلی و حرایم آنها و ضوابط ساخت و ساز در آنها بستگی تام به یک‌دیگر دارند، بنا بر تحقیقات قبلی مرکز تحقیقات موظف است، ضوابط ساخت و ساز بر روی حریم و پهنه‌های گسلی را حداکثر ظرف یک ماه آتی با طی فرآیند قانونی لازم به کلیه مراجع ذیربط ملی ابلاغ کند.

اما طبق آخرین بند از گزارش این نهاد، در صورت تأمین منابع مالی، مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی موظف می‌شود در فاز دوم، تدقیق پهنه‌های گسلی و حرایم آنها را در شهرهای شیراز، ارومیه، اردبیل، لاهیجان، ساری– قائم شهر، گرگان و بم در دستور کار قرار دهد.

گسل‌های تهران و ساختمان‌هایی که هر لحظه می‌ریزند

تهران اما دارای 13 گسل است، محمودیه، ملاصدرا، نیاوران، شمال ری و معکوس آهار از آن جمله‌اند. که به نظر می‌رسد ساختمان‌های بسیاری در محل تقاطع این گسل‌ها قرار گرفتند. بر اساس اطلاعات ارائه شده از سوی مرکز اطلاعات جغرافیایی شهر تهران که آخرین بار در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شده بود، محله قدیم تهران موسوم به ارگ قدیم، امن‌ترین ناحیه از نظر وجود گسل‌های زلزله است.

از محله‌های به نسبت امن تر شهر تهران می‌توان به راه آهن، محور نواب، محور خیابان انقلاب و آزادی، هفت چنار به علاوه ارگ قدیم تهران اشاره کرد. ارگ قدیم تهران حد فاصل خیابان شوش، هفده شهریور، انقلاب و کارگر جنوبی را شامل می‌شود که بازار تهران، خیابان مولوی، میدان بهارستان، میدان امام خمینی، محله امیریه و خیابان جمهوری اسلامی از آن جمله‌اند.

چندی پیش هم خبرگزاری موج در گزارشی ادعا کرده بود که مکان‌یابی حاصل از تجربه چند صد ساله مردم ساکن تهران که منجر به تشکیل محدوده ارگ قدیم شهر شده، بسیار قابل اعتمادتر از مکان‌یابی سال‌های کنونی در گسترش و احداث شهرک‌های حاشیه‌ای شهر تهران است. سایت انتخاب هم چندی پیش ساختمان‌های ناایمن در شهر تهران را معرفی کرده بود که طبق آن ساختمان مدرن اسناد ملی یکی از ساختمان‌هایی است که دقیقا روی گسل قرار گرفته است «ساختمان عظیم بانک مرکزی که شبیه برج‌های دوقلوی نیویورک است بین فاصله 200 متری از گسل داوودیه و 400 متری گسل سید خندان، ساختمان بلند مرتبه و سنگین روزنامه اطلاعات در کنار گسل در زیر بزرگراه جهان کودک واقع است و همچنین در پشت آن ساختمان گسل سید خندان قرار دارد، مجموعه ساختمان‌های کتابخانه ملی ایران -که یکی از سازه‌هایی است که مورد بازدید دانشجویان مهندسی عمران قرار می‌گیرد- بر روی طاقدیس‌های داوودیه قرار دارد، ساختمان بلند مرتبه بنیاد مستضعفان در کنار گسل تلویزیون واقع شده است، ساختمان عظیم وزارت راه بین دوگسل تلویزیون باختری و عباس آباد واقع شده است، ساختمان‌های بلند مرتبه مسکونی و مدرن آتی ساز در کنار هتل اوین، در محل تقاطع گسل محمودیه و گسل عمود بر آن قرار دارند، تنها پل معلق تهران یعنی پل پارک وی که در تقاطع خیابان ولیعصر و بزرگراه چمران واقع است دقیقا روی گسل محمودیه قرار دارد و پل بزرگراه صدر روی خیابان دکتر شریعتی گسل قیطریه را قطع کرده است، از جمله ساختمان‌های در معرض گسل هستند.»

گسلی که فعلا از نظرها پنهان است

اما وضعیت گسل‌های تهران چگونه است؟ آیا باید در انتظار یک زلزله بزرگتر و تخریب تمام ساختمان‌های روی گسل تهران ماند؟ امسال اما که چند زلزله در اطراف تهران رخ داده بود، مهدی زارع زلزله شناس در گفت‌وگو با روزنامه جام جم درباره سکوت یکی از گسل‌های اطراف تهران گفته بود. سکوتی به زعم زارع نگران کننده بود: « باید مواظب بخش شرقی گسل مشاء باشیم که بیشتر از آن باید مراقب بخش مرکزی این گسل که چون دیوی خفته، آرام در کمین تهران نشسته باشیم.» او همچنین در اوایل تابستان و همزمان با صحبت‌هایی که در جلسه ستاد بحران شهر تهران مبنی بر فعال شدن گسل مشا مطرح شده بود، به خبرگزاری موج گفته بود: «گسل مشاء مدت‌هاست که فعال است ولی می‌توان گفت که فعالیت آن بیشتر شده است. به نظر می‌رسد که بخش مرکزی این گسل این روزها باعث نگرانی شده است، چرا که هنوز هیچ شناختی از آن نداریم اما ظواهر امر نشان می‌دهد که پتانسیل زیادی برای اینکه زلزله‌های شدیدی توسط آن رخ دهد، دارد. این گسل درست از بالای لواسان و شمیرانات و شمال فشم و میگون رد می‌شود. در واقع این زلزله‌های کوچک بخش شرقی گسل مشاء نیستند که باعث نگرانی ما می‌شوند، بلکه این سکوت و آرامش بخش مرکزی این گسل است که می‌تواند شک برانگیز و سوال برانگیز است.»

مصوبه امیدبخش شورای عالی شهرسازی

مصوبه  امیدبخش شورای عالی شهرسازی 

یادداشتی از علی بیت اللهی مدیر بخش زلزله مرکز تحقیقات مسکن

با توجه به لرزه‌خیزی کشور از سال 1395 توجه به ساخت و ساز در کنار گسل‌ها بیشتر شد. در زلزله 7.3 ریشتری سرپل ذهاب کرمانشاه و زلزله ملارد کرج در سال 1396  -که تهران را هم لرزاند- این توجه و اهمیت افزایش پیدا کرد و موضوع تهیه نقشه گسل‌های تهران به مرحله قانونگذاری رسید. نخستین بار در سال 1396 حریم گسل های شهر تهران تعیین شد.

در آیین‌نامه 2800 که مربوط به ساخت و ساز مقاوم در برابر زلزله است و کلیه مهندسان و طراحان ملزم به طراحی و ساخت بناها بر اساس این آیین‌نامه هستند، ذکر شده که احداث ساختمان هایی با درجه اهمیت بسیار بالا، روی حریم گسل و پهنه‌های گسلی ممنوع است. 

بیمارستان ها، مراکز خطرزا، مدارس، پمپ بنزین ها، ساختمان های مربوط به مراکز نظامی و ستادی، منابع آب و ایستگاه گاز از جمله ساختمان های با درجه بالای اهمیت عنوان شدند. اما در این آیین‌نامه مشخص نبود که حریم گسل کلانشهرها کجاست؟ مستندنگاری در این زمینه انجام نشده بود و مصوبات قانونی در مورد آن وجود نداشت. نقشه‌ای از گسل‌ها در دسترس نبود که همه بر آن صحه بگذارند و شهرداری یا عوامل صدور مجوز ساخت به آن استناد کنند و محدودیت‌هایی قائل شوند.

در روند توسعه و تکامل دانش، چنین امری به صورت تدریجی رشد می‌کند تا سال 96 این امر برای تهران انجام شد و بعد در شهرهای تبریز، مشهد، کرج، زنجان و کرمان هم با همکاری اساتید مختلف در مراکز استان ها نقشه حریم گسل ها تهیه شد. این نقشه ها پس از تصویب در شورای برنامه‌ریزی استان‌ها در شورای عالی معماری و شهرسازی هم مصوب و ابلاغ شد. خوب بود اگر 30 سال پیش این کار انجام می‌شد. اما از آنجا که این روند، یک روند علمی و فنی است و تا زمانی که همگان در مورد اهمیت انجام این کار قانع شوند معمولا زمان زیادی طول می کشد.

در این مصوبات برای آن دسته از 

ساختمان هایی که در آینده قرار است احداث شوند تصمیماتی گرفته شد. 

اما سوال این جاست که ساختمان هایی که قبل از این مصوبات روی گسل ساخته شده‌اند، چه سرنوشتی خواهند داشت؟ طبیعی است که نمی‌شود ساختمان ها را منتقل و یا جابجا کرد. مصوبات شورای عالی شهرسازی و معماری تاکید دارد که ساختمان های مهم واقع در حریم گسل ها باید در اولویت مقاوم‌سازی قرار گیرند و ساختمان‌های خطرزا باید حتما تغییر کاربری داده و جا به جا شوند.  

تصویب نقشه گسل‌های کلانشهرها، از مصوبات خوبی است که در جهت کاهش خطرات زلزله در کلانشهرها اجرایی شد. تفاوت این نقشه‌ها با کارهای علمی دیگر در این است که به صورت مستقیم روی نقشه‌های شهرسازی شهرداریها قرار می‌گیرند و از تاریخ ابلاغ این مصوبه به بعد، صدور مجوزهای ساخت بر اساس نقشه پهنه‌های گسلی انجام خواهد شد.

اگر 20 یا 30 سال پیش این نقشه‌ها تهیه و مصوب شده بود، طبیعی است که سیمای شهرهایی مثل تبریز و تهران و مشهد که امروز روی گسل ها ساختمان‌های متعددی را می‌بینیم، به این شکل نبود. اما این نکته را هم باید در نظر بگیریم که به هر حال ساختمان ها عمری دارند و پس از مدتی تخریب یا نوسازی می‌شوند. شاید بتوانیم امید داشته باشیم که در سال ها و دهه‌های بعد تاثیرات این تصمیم ها را ببینیم.