نتایج جستجو برای: مهاجرت از روستا به شهر
فرونشست در نیمی از دشتهای کشور
خداحافظ ستارگان
گویی آسمان شب واقعاً از یاد رفته است. سر که به آسمان تهران بلند کنی، تا چشم کار میکند بتن و سیمانِ چیده تا ناکجاست که نه میگذارد خورشید را به روز ببینی و نه ستارگان را به شب. اما همهٔ ماجرا از این قرار نیست. تقصیرِ فراموشی آسمان فقط گردن بتن و سیمان و اینهمه سازه نیست، حتی دیگر نمیشود ماجرا را به گردن غبار و سرب هوا انداخت. ماجرا از جایی آب میخورد که کمتر فکرش را میکنیم: نور و رنگ! یک کارشناس آلودگیهای محیط زیست میگوید تهران صدر جدول آلودگی نوری شهرهای ایران است و این آلودگی ستارگان آسمان را کمفروغ میکند. اما آلودگی نوری فقط انسان را نمیآزارد، بلکه بر همهٔ ابعاد محیط زیست او نیز مؤثر است.
خداحافظ ستارگان
برنامه هفتم از بحرانهای روستا چشم پوشید
دفتر زیربنایی مرکز پژوهشهای مجلس در ادامهٔ بررسی بخشهای گوناگون مدیریتی کشور در لایحهٔ برنامهٔ هفتم پنجسالهٔ توسعه، به موضوع توسعهٔ روستایی و عشایری پرداخته است. گزارش این مرکز میگوید نهتنها مهاجرت روستایی و چالشهای ایجادشده از آن، در این برنامه دیده نشده است که بندهایی از آن میتواند تقویتکننده و گسترشدهندهٔ پدیدهٔ خانهٔ دوم و دامن زدن به سوداگری زمین باشد؛ چرا که مبنای ساخت سالیانه ۲۰۰ هزار مسکن جدید در مناطق روستایی با توجه به روند نزولی جمعیت مطلق و نسبی مناطق روستایی طی دهههای گذشته و آتی مشخص نیست. این گزارش نگرش به توسعه و اصل پایداری در مدیریت روستاها را زیر سؤال برده است و تأکید میکند: «اگر در برنامهٔ پنجسالهٔ هفتم، مجموعه اقدامات هماهنگ و جامعی در راستای تقویت زیستپذیری روستاها شکل نگیرد، فرایند توزیع نامتوازن جمعیت و بروز انواع بحرانها بهویژه بحرانهای محیط زیستی مانند آلودگی هوا تشدید خواهد شد.»
برنامه هفتم از بحرانهای روستا چشم پوشید
بازماندگی از تحصیل بیخ گوش کودکان مهاجر
«اینا رو ما خومون درست نکردیم… شیش روز صب به صب، ۸ نفر خانواده ماشین میگرفتیم، میرفتیم. برو اینور، برو اونور، برو این دفتر، برو اون دفتر، اینا کلی از ما پول گرفتن… آخرشم همهٔ بچههام از مدرسه موندن!» مادر اکبر به برگهٔ سفید و چهارگوشی که بهار پارسال از ثبتنام دقیقهٔ ۹۰ در «طرح سرشماری اتباع افغانستانی» گرفته، اشاره میکند. ظاهر کاغذ داد میزند که او مثل تخم چشمش از آن مراقبت کرده تا این تنها مدرک شناسایی ارزشمندی که دارد، از هر گزندی دور بماند. زن جنگزدهٔ سبزهروی افغانستانی که ۱۰ سال پیش به ایران پناه آورده، شش بچهٔ قد و نیمقد دارد که پنجتایشان در سن مدرسه هستند. صدای خسته و خشدار این زن که شاید به زحمت به میانهٔ دههٔ چهارم زندگیش رسیده باشد، در اتاق کوچک انجمن «پرندهٔ درخت کوچک» در محلهٔ کن که از تحصیل کودکان مهاجر حمایت میکند، میپیچد: «۲۰ جا امسال من رفتم. آموزشوپرورش، سفارت، پیشخوان دولت و هر جا که بگید، رفتم بلکه امسال دیگه بتونم بچهها رو بفرستم مدرسه، اما نشد که نشد.» او با اینکه نتوانسته هیچکدام از بچههایش را به موقع به مدرسه بفرستد، اما هر سال این امید در دلش زنده میشود که امسال شاید خبری از بهانهگیریهای مدارس نباشد. ولی صدور هر چندوقت یکبار بخشنامهها و قانونهای جدید دقیقاً در مهلت ثبتنام مدارس، هر سال برای دانشآموزان مهاجر مانعی تازه میتراشد. این یعنی مادر اکبر و اکبرها باید هر سال دلشان برای ثبتنام بچههایش در مدارس بلرزد. او امسال هم مثل هر سال به هر مدرسهای سر زده، بهانه آوردند: «چرا شناسهٔ ویژهٔ اتباع نداری؟ چرا شناسنامه نداری؟ نکاحنامه بیار! چقدر پول داری؟ پرینت موجودی حسابت کو؟» و چه و چه. چرا؟ که فقط بچههایی که حق اولیه و طبیعیشان تحصیل است، بتوانند کنار باقی دانشآموزان سر کلاسهای درس حاضر شوند.
بازماندگی از تحصیل بیخ گوش کودکان مهاجر
اعیانیسازی محلات به سود چه کسانی است؟
یکی از مشکلات و چالشهای شهرهای امروزی، بافتهای فرسوده و مناطق رهاشدهٔ شهری چه در بافت شهری و چه در حاشیهٔ آنها است که عدم سرزندگی را برای شهروندان بهدنبال دارد. بافتهای فرسوده یکی از انواع بافتهای شهری هستند که بهدلیل فرسودگی کالبدی و وجود زیرساختهای نامناسب از نظر فضایی ناپایدار است و یکی از چالشهای اصلی پیش روی اکثر شهرها هستند. تخریب بافت شهری امروزه در اکثر شهرها به یک معضل تبدیل شده است و برای حل این معضل، نوسازیهای شهری از اقدامات مناسب و سازگار برای دخل و تصرف در بافت فرسوده است. یکی از روشهای مداخله در بافتهای فرسوده «اعیانیسازی» (Gentrification) است که همواره مورد بحث متخصصان شهرسازی و جامعهشناسی است و نگرانیهای اجتماعی و سیاسی بسیاری را با خود بههمراه دارد. در این مطلب آثار مثبت و منفی رویکرد اعیانیسازی را در قالب موردهای داخلی و خارجی بررسی خواهیم کرد.