نتایج جستجو برای: آموزش و پرورش
دو روایت متناقض از کمبود معلم
این روزها اخبار کمبود معلم از سراسر کشور بهویژه شهرهای بزرگ، بیشتر از همیشه شنیده میشود. مسئلهای که برخی استانهای کمبرخوردار سالهاست به دلیل شرایط جغرافیایی، زیرساختهای ضعیف، فقر و… با آن مواجه هستند. یکی از این استانها سیستان و بلوچستان است. هفته گذشته معینالدین سعیدی، نماینده چابهار از کمبود ۱۵ هزار معلم در این استان خبر داده بود. البته داوود گلی، مدیر روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش سیستانوبلوچستان درباره این آمار میگوید: «این آمار مربوط به امسال نیست و انباشت تاریخی کمبود معلم از سالهای گذشته است.» او در گفتوگو با «پیام ما» کمبود معلم در سال جاری تحصیلی را هم رد کرد. سخنان فعالان اجتماعی و معلمان در این استان اما با ادعای مسئولان آموزش و پرورش تناقض دارد. این همه درحالی رخ داد که وزیر آموزشوپرورش در روزهای اخیر در اظهاراتی از کسری۷۹ هزار معلم در کشور خبر داده است.
ساماندهی مهاجران در تعلیق
آمارهای جهانی از وجود حدود ۳۰۰ میلیون نفر مهاجر در سراسر جهان میگوید و از این تعداد بین شش تا هشت میلیون نفر آنها ایرانی هستند. همچنین چیزی بین پنج تا هشت میلیون مهاجر غیرایرانی در حال حاضر در داخل ایران زندگی میکنند. باوجوداین، اما در حوزهٔ حکمرانی مهاجرت سالهاست این پرسش مطرح است که سیاستگذار چه رویکردی را در قبال مهاجران دنبال میکند؟ آیا اصلاً سیاستی برای ساماندهی این وضعیت وجود دارد یا خیر؟ اینکه سیاستگذاری به کدام سو میرود و شکل مطلوب آن چیست؟ از جمله پرسشهایی است که این روزها با اوج گرفتن جریان افغانستانیستیزی و حضور گستردهٔ مردم این کشور در ایران بار دیگر ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است. در همین رابطه نشست «ضرورت طراحی سیاست مهاجرتی برای ایران و مدل مطلوب آن» به همت مؤسسهٔ «دیاران» در پژوهشکدهٔ سیاستگذاری دانشگاه شریف برگزار شد. در این نشست، جامعهشناسان و پژوهشگران حوزهٔ سیاست مهاجرت راهحل ساماندهی به این وضعیت آشفته را، ارائهٔ شفاف آمار و اطلاعات از تعداد مهاجران ساکن ایران در کنار فراهم کردن امکان ادغام اجتماعی حضور آنها در جامعهٔ ایرانی دانستند و سیاست بازگرداندن افغانستانیها را محکوم به شکست معرفی کردند. بهعقیدهٔ حاضران این جلسه، سیاستگذار ایرانی باید از تجربههای جهانی در حوزهٔ مهاجرت درس بگیرد و آنها را بهنفع منافع ملی بومیسازی کند.
«کندوان» برند جهانی ایران
نخستین روستای ایران در فهرست جهانی روستاهای گردشگری ثبت شد؛ روستایی جهانی در 60 کیلومتری تبریز با نام «کندوان» که سالهاست جای خود را در گردشگری ایران باز کرده و سالانه بیش از 300 هزار نفر از این منطقه بازدید میکنند، اما حالا این روستا، نگاههای جهانی را هم به خود جلب کرده است. بر اساس اعلام وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی برای اولین 8 پرونده از روستاهای ایران به سازمان جهانی گردشگری (UNWTO) ارائه شده بود، اما در نهایت همین روستای آذربایجانشرقی به عنوان نخستین روستای ایران در فهرست بهترین دهکدههای جهانی گردشگری ثبت شد. شبکه بهترین دهکدههای گردشگری از سال 2021 راهاندازی شده و هدفش تبدیل شدن به بزرگترین شبکه روستایی جهانی است. امسال 74 عضو جدید به این شبکه افزوده شدند تا اعضای این شبکه منحصر به فرد به 190 روستا برسد. ایران هم با ثبت کندوان اکنون عضوی از این مجموعه است و یک روستا با برند جهانی دارد.
چراغ خاموش شهرهای دوستدار کودک
فقط یکبار اجازه داشت که بدون همراهی مادر و پدر سوار تاکسی شود و در خیابان کناری خانهشان، با دوستانش آبمیوه بخورد. از میان تمام خاطرات کودکیاش، رهای ششساله را یادش مانده که عصرهای پنجشنبه با مادرش به پارک میرفته و از وسایل بازی، سرسره سوار میشده. یکی از همان روزها و در همان بالا و پایین رفتنها از سرسره بود که زمین خورد، دست راستش شکست و روزهای زیادی درد کشید. پارک رفتن تعطیل شد. خاطرهٔ شکستن دست، حالا رهای ۱۶ساله را حتی یک روز هم بهحال خود نمیگذارد. بهانهای شد برای همراهی پدر یا مادر در تمام گردش و تفریحهای دوستانه و تنها نبودنش: «سرسرهٔ استاندارد نبود.» در تمام ده سالی که از شکستن دست رها میگذشت، مادرش هر بار که به خاطرهٔ آن برمیخورد، همین جمله را میگوید؛ جملهای که مأمور پارک و پدرومادر باقی بچهها و حتی کارشناس شهرداری منطقه هم آن را تأیید کردند. کودکی رها در همان ششسالگی تمام شد، بعدتر که سروکلهٔ درس و مدرسه پیدا شد، دیگر دلیلی هم برای اصرار رها به پارک رفتن نماند. از شهر، رفتوآمد به مدرسه ماند و گهگاهی مهمانی رفتن با خانواده، آنهم با خودرو.
دستها میبینند
اگر برای لحظهای چشمانتان را ببندید و سعی کنید رنگ آسمان و کوهها و جزئیترین اشیا دورتان را به یاد بیاورید، کار سختی نخواهد بود. اما لحظهای فکر کنید که هیچگاه آسمان و کوهها را ندیدهاید و تفاوت رنگها برایتان به تفاوت در اسامی خلاصه میشود. حالا تصور کنید افرادی هستند که قلم به دست میگیرند و تصویری را خلق میکنند که ظاهرا هیچگاه تا به حال آن را ندیدهاند، اما آن را درک کردهاند. همیشه «دیدن» لازمهٔ خلق یک اثر هنری نبوده و در طول تاریخ، افرادی در سراسر جهان با وجود نابینایی یا کمبینایی، توانستهاند از هنر نقاشی لذت ببرند. «نیلوفرهای آبی» و «گل رز دریایی» نمونه آثاری از «کلود مونه»، یکی از نقاشان بزرگ تاریخ، تأییدی هستند بر این موضوع. در ایران نیز هنرمندان نابینا قلم به دست میگیرند و با دستهایشان میبینند. افرادی هم هستند که دست از تلاش برای این گروه برنمیدارند و نمونهاش «مریم رشغی» است. بریل آرتیستی که به شاگردانش میگوید «چه چیزی را میخواهی ببینی تا به تو نشان دهم.»
کودکانه شدن فقر به میراثی شدن آن میانجامد
آیین بزرگداشت «روز ملی کودک در ایران؛ کودک، میراثفرهنگی و هویت ملی» به همت پژوهشکده مردمشناسی با مشارکت موزه ملی ایران و گروه پژوهشی هنرهای سنتی در پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری برگزار شد.
«سُوچِن» دوباره متولد شد
«سُوچِن» انگار گره خورده باشد به تاریخ بلوچستان؛ هنری که گرچه نمیتوان تاریخ مشخصی برای ابتدایش یافت، اما از وقتی که رودوزیها خود را به جزئیات لباسها اضافه کردند به دست زنان بلوچی و روی لباسهای این خطه جای گرفت. دخترکان بلوچی نیازی به آموزش ندارند، آنها از وقتی که میتوانند سوزن به دست بگیرند و روی پارچه کوک بزنند، دوختها را از بر هستند؛ آنچه در خیال دارند را روی پارچه میآورند تا نقوش هندسی از گلها، بتهها و ترکیب رنگها شکل بگیرد که گاهی در سفالهای کلپورگان (روستای جهانی سفال) میبینید و گاهی در طرحهای هندسی برجای مانده در نقوش تاریخی. هرچند برخی معتقدند این نقوش برگرفته از نقش سنگنگارههای پیش از تاریخ است، اما از نگاهی دیگر به نظر میرسد بیش از هر چیز، هنرمندان بلوچ با ارائه طرحها، نقش و نگارها، محیط، جامعه، باورها و رفتارها، خواستهها و آرزوهای خودشان را بازگو میکنند. بلوچیدوزی گرچه هنری فراموش شده نیست و بعد از دوره اوج در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۳۰ در یک دهه گذشته هم پای خود را به دنیای مد و فضای مجازی باز کرده است، اما از نگاه محلیها و کارشناسان تا رسیدن به جایگاه واقعی فاصله دارد.
«سُوچِن» دوباره متولد شد