پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | الهام رعایی دانش‌آموخته‌ی فرهنگ و زبان‌های باستانی، مترجم، محقق و پژوهشگر: بزرگترین مشکل برخی از کودکان معلمین و والدین هستند

الهام رعایی دانش‌آموخته‌ی فرهنگ و زبان‌های باستانی، مترجم، محقق و پژوهشگر: بزرگترین مشکل برخی از کودکان معلمین و والدین هستند





۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ۳:۰۸

الهام رعایی دانش‌آموخته‌ی فرهنگ و زبان‌های باستانی، مترجم، محقق و پژوهشگر:
بزرگترین مشکل برخی از کودکان معلمین و والدین هستند

الهام رعایی متولد بهمن ۱۳۵۹ است وی مدرک مهندسی مکانیک را از دانشگاه تهران گرفت و پس از آن، بواسطه‌ی جوی که در آن بزرگ شده بود و سال‌ها موسیقی را به طور جدی پیگیری کرده بود و از همه‌ مهم‌تر خانواده‌ی اهل ادب و فرهنگی که در آن متولد شده بود، به ادبیات و فرهنگ گروید و کارشناسی ارشد را در رشته‌ی فرهنگ و زبان‌های باستانی مطالعه کرد و در حال و حاضر هم در مجموعه‌ی مدارس همایون صنعتی و دفتر آموزش پژوهی کاریز در دپارتمان language art آن مجموعه مشغول به کار شده‌است. وی زنی هنرمند و صاحب اخلاق است که به واسطه‌ی دوره‌های شاهنامه‌خوانی که در مراکز مختلف برگزار می‌کرد و به رایگان هم رده‌های سنی مختلف را با شاهنامه خوانی و درک صحیح شاهنامه و اسطوره‌های ایرانی آشنا می‌کرد و چشم‌داشتی هم از زمان و انرژی که می‌گذاشت نداشت مرا به این واداشت که جامعه‌ی کرمان را با همشهریان اهل ادب و فرهنگ‌شان که دغدغه‌ی آموزش به بچه‌ها و زنده نگه‌داشتن زبان و فرهنگ ما را دارند، آشنا کنم و در عین حال از او که مدت‌هاست تجربه‌ و زمان را صرف آموزش و هم‌نشینی با بچه‌ها و پژوهش درباره‌ی چگونگی بهبود سیستم آموزشی آنها کرده درباره‌ی وضعیت بچه‌های استان و آموزش در شهر کرمان بپرسم و به دیدگاهی‌او اندکی توجه کنم شاید بعضی‌ها هم کار روزمره را کنار بگذارند و اندکی فقط به بهبود اوضاع فکر کنند.

امکان دارد اندکی از مدارس همایون صنعتی و دلمشغولی‌های امروز خود برای ما بگویید؟
مجموعه مدارسی هست به نام همایون و دختران ایران‌دخت که در جوپار،رفسنجان و زرند فعال هستند که تفاوت‌های کوچکی با سایر مدارس شبیه به خود دارند و این مدارس به طریقی با دفتر آموزش پژوهی کاریز در ارتباط هستند که ما هم در همان دفتر در خدمت بچه‌ها هستیم. و به مسائل آموزش پژوهی می‌پردازیم، در درجه‌ی اول مشغول به آماده کردن بسته‌های آموزشی هستیم که با سیستم آموزشی ما مطابق باشند و با استانداردهای روز دنیا هم مطابق باشند. بگذارید این گونه شرح بدهم : کار ما چند بخش دارد، در بخش اول همانطور که عرض کردم کار مطالعاتی می‌کنیم و از سراسر دنیا روش‌ها و بسته‌های متفاوت آموزشی را بررسی می‌کنیم، و در بخش دوم هم پس از مطالعه بررسی می‌کنیم که چطور می‌توانیم این متدها و روش‌ها را در ایران و در این مدارس پیاده و اجرایی کنیم؟ (در نتیجه مرحله‌ از پس مرحله آن روش‌ها را از صافی‌های مختلف می‌گذرانیم تا جائی که در کرمان و جوپار قابلیت اجرایی پیدا کنند) بخش عمده‌ای که من در آن زمینه فعالیت می‌کنم بخش درک مطلب و بیان مطلب هست که بچه‌ها باید در پایان هر سال به استانداردی از درک مطلب و بیان مطلب برسند. بخش سوم هم کشف و پرورش استعدادهای ادبی است، که با شیوه‌های خاص و به روز در این راستا تلاش می‌کنیم و برای مثال حاصل یکی از این دوره‌ها همین کتاب است( به کتابی روی میز اشاره می‌کند) که مجموعه‌ای است از شعر و داستان‌هایی که بچه‌های کلاس دوم سروده‌اند و اماده‌ی چاپ شده و بزودی در دسترس عموم قرار می‌گیرد، و جالب این‌جاست که این آثار دقیقا حاصل تلاش و استعداد بچه‌های کلاس دوم است تا در دسترس دیگران هم باشد و بچه‌های خلاق ما هم که این آثار را خلق کرده‌اند انگیزش کافی را برای ادامه‌ی فعالیت هنری داشته‌باشند و بدانند که از خلاقیت و هنر استقبال می‌شود.
هنرهای زبان‌آموزی یا همان language art چیست و چه کاربردی برای کودکان ما دارد؟
من به شخصه با مطالعاتی که انجام دادم به این نتیجه رسیدم که ما و مردم آمریکا مشکلی شبیه به همدیگر داریم در زمینه‌ی درک مطلب و در نتیجه تلاش کردم از متدها و استاندارد‌های آنها در زمینه‌ی language art استفاده کنم که غیر از زبان‌آموزی،‌قسمتی را تفکیک نموده‌اند به نام هنرهای زبانی که صرفا تحصیل و آموختن زبان را خلاصه به کسب توانایی‌های خواندن و نوشتن نمی‌دانند بلکه درک مطلب مهم‌تر از خواندن و نوشتن است چرا که خودمان هم بارها تجربه کرده‌ایم که کودکی مطلبی را می‌خواند، اما نمی‌تواند منظور مطلب را منتقل کند. language art متد تمام تمرکزاش را بر روی همین قضیه گذاشته است و اصولا روی درک و بیان مطلب کارمی‌کند حالا چه شنیداری، چه نوشتاری و چه شنیداری و نوشتاری و گفتاری،‌ در نتیجه وقتی که برای مثال کودکی مارک یک لباس را نگاه می‌کند و با نشانه‌هایی روبرو می‌شود باید متوجه بشود که این علامات به چه معنی هستند و کلا چرا این علامت‌ها را روی لباس نصب کرده‌اند که متاسفانه بسیار گزارش می‌شود که عده‌ی زیادی از بچه‌ها متوجه معانی این علامات نمی‌شوند و حتی برخی از بزرگسالان هم نه از سر بی دقتی که از سر کمبود درک مطلب اشتباهاتی را مرتکب می‌شوند که از قبل روی کالا به ایشان متذکر شده‌اند که مثلا با آب جوش شسته نشود. و یا در تبلیغات هم زیاد دیده‌ایم که عده‌ی زیادی فریب تبلیغاتی را می‌خورند که حتی خود تبلیغ‌هم آنچنان هوشمندانه نیست و با اندکی درک مطلب می‌توان دریافت که آن تبیلغ در واقع یک کلاهبرداری‌است اما عده‌ای به دام آنان می‌افتند و حتی بهترین معلمین و مدرسین نمی‌توانند مطالبی را به برخی از بچه‌ها بیاموزند چرا که درک مطلب مشکل دارد و به اندازه‌ی کافی روی درک مطلب مانور نداده‌ایم و یکی از مهم‌ترین مشکلات ما همین درک مطلب است که این جدای از درک هنری است و یک بخش دیگر کار درک هنری است که وقتی که شما با یک اثر هنری مثل تاتر یا موسیقی مواجه می‌شوید چطور آن را درک کنید و این‌ها همه راهکارهایی کاملا قابل اجرا و قابل آموزش دارند و کارهایی که نسل ما بدون آموزش و با آزمون و خطا به نتیجه رسید حالا کاملا و به راحتی قابل آموزش هستند تا مشکلات گذشته را نسل فعلی تجربه نکنند. و این آن کاری هست که ما به آن مشغول هستیم.
قبلا هم به طور خود انگیخته و خارج از این مجموعه‌ای که فعلا در آن کار می‌کنید در این زمینه تلاش کرده‌بودید؟
نه به این شکل که فقط برای بچه‌ها باشد اما جلساتی داشتیم برای کتاب‌خوانی و یا بر‌خوانی نمایشنامه و نمایشنامه‌خوانی و دورخوانی‌ها که همه‌ی این‌ها همگرا می‌شوند برای درک مطلب.
بگذارید یک سوال تکراری بکنم، کسی که مثل شما کارشناسی ارشد را در رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی درس‌خوانده باشد در کرمان به چه کاری می‌تواند مشغول شود؟ در واقع اصلا جائی هست که بشود از تخصص آن فرد استفاده کرد؟(در استانی که بیشترین آثار باستانی کشور را دارد)
اگر بخواهم دقیق و شفاف بگویم هیچ‌جا، هیچ‌جائی نیست که بتواند کار کند. عجیب اینجاست که کرمان با اینکه این‌همه سایت باستانی دارد اما هیچ‌کدام از دانشگاه‌های استان رشته‌ی باستان‌شناسی را ندارند. نتیجه این می‌شود که وقتی استانی پر از سایت‌های باستانی باشد اما کسی برای حفاری اقدام نکند طبیعتا نه هیچ باستان‌شناسی و نه هیچ فرهنگ و زبان‌شناسی جائی برای کار در آن استان نخواهد داشت و تیم‌هایی هم که از خارج از استان می‌آیند خودشان باستان‌شناس و فرهنگ و زبان‌شناس به همراه خود می‌آورند، بگذارید ماجرا این‌گونه شرح بدهم : وقتی که باستان‌شناسان حیاتی را حفاری می‌کنند دو نوع آثار را پیدا می‌کنند یا لوح و نوشته‌ که زبان‌شناس باید آنها را مطالعه کند و یا ظرف و وسایل زندگی که روایت‌گر فرهنگ و زندگی آن زمان است در نتیجه به هر حال فرهنگ و زبان‌های باستانی رشته‌ای است که باید در کرمان به کار گرفته شود اما به دلایلی که عرض کردم به کار گرفته نمی‌شوند، و تیمهای متشکلی که به استان می‌آیند هم تیم‌کاملی هستند و درنتیجه آنچه که در استان یافته شده از استان خارج می‌شود و یا حداقل دانش حاصل از آن خارج می‌شود و در بهترین حالت آن یافته ها به نام غیر کرمانی ها ثبت می‌شود.
با توجه به فرهنگ و موقعیت اقتصادی کرمان،‌ کدام ارگان می‌تواند کار اصلی را انجام بدهد که این سایت‌های باستان‌شناسی تبدیل به جاذبه‌ی توریستی بشوند و در اقتصاد استان تاثیر بگذارد؟
قاعدتا سازمان میراث فرهنگی،‌اما اگر بخواهم یک نمونه را ذکر کنم همین گنبد جبلیه، که همیشه تور لیدرها و یا مترجمین جهانگردان و غیره مردمی را که به این مکان می‌آورند با اطلاعات خود سر در گم می‌کنند ومثلا عده‌ای می‌گویند رصد‌خانه بوده وغیره که خوب دوباره برمی‌گردیم به همان مساله‌ی درک مطلب، برای مثال رصد خانه باید در جائی مستقر بشود که دور تا دور آن یک میدان دید کامل داشته باشد و طبیعتا کنار کوه که نمی‌شود رصد خانه بنا کرد چرا که بر آمدن همان ستاره‌ها را نخواهی دید. خلاصه من به میراث فرهنگی مراجعه کردم و گفتم که من حدس می‌زنم که می‌دانم این ساختمان در واقع چه بوده‌است، پولی دریافت نخواهم کرد و فقط دوربین‌های نقشه برداری و سخت‌افزارهای لازم را در اختیار من قرار بدهید تا مطمئن بشوم که خوانش صحیحی را انجام داده‌ام و گزارش آن را در اختیار میراث فرهنگی می‌گذرام(به رایگان) تا بتوانند آن را چاپ کنند و به دیگران هم بیاموزند که این سازه چیست و چرا باید در این مکان ساخته شود؟ اما متاسفانه همان جمله‌ی معروف شنیدم خانم ولش کن چه کاریه؟
یا مثلا رفتم به موزه‌ی سکه و دیدم که سکه‌ای از دوران اشکانیان را برای نمایش گذاشته‌اند اما ترجمه‌ای که پائین سکه‌گذاشته‌اند غلط است و با خط روی سکه نمی‌خواند و نه فقط آن یک سکه که چنین مسائلی زیاد اتفاق می‌افتد، رفتم و به مسول آنجا خودم را معرفی کردم و گفتم ترجمه‌ی اینها غلط است و خودم به رایگان ترجمه‌ی صحیح را در اختیار شما می‌گذارم و این دوخط را من می‌نویسم و می‌گذارم پیش شما و شما فقط آن کاغذ را عوض کنید تا کسی که به موزه‌می‌آید ترجمه‌ی صحیح را بخواند. اما کماکان (خانم کی اهمیت می‌دهد ولش کن)
برگردیم به مسائل آموزشی،‌‌شما از مکانیک به فرهنگ و زبان‌های باستانی تغییر رشته دادید آیا این پیشنهادی است به دیگر دانشجویان، که به دنبال علاقه‌ی شان بروند؟حتی اگر هیچ اشتراکی با رشته‌ی تحصیلی اولیه‌ی شان نداشته باشد؟
دقیقا، به نظر من به هیچ وجه نباید رشته‌ای را بخوانیم که از خواندن آن زجر بکشیم،‌ حتی اگر احساس می‌کنید از نظر مالی اگر به دنبال علاقه‌ی خودتان بروید دچار مشکل خواهید شد، این نوید را بدهم که کاری را هم که دوست ندارید دست‌کمی از بیکاری ندارد و حداقل در زمان بیکاری زجر نمی‌کشید و دنبال موقعیت کاری مناسب می‌گردید تا آنچه را که به آن علاقه‌دارید و در آن زمینه خلاق هستید به اجرا در آورید.نه تنها فرهنگ و زبان‌های باستانی بلکه رشته‌های زیادی هستند که توجیح اقتصادی ندارد تحصیل در آنها اما آیا همه باید بروند و پزشکی و مهندسی بخوانند؟ آیا ادبیات و موسیقی و تاتر و غیره را باید حذف کنند حالا که آنچنان بازده‌اقتصادی ندارند؟
فنلاند تمام دروس مجرد را حذف کردند و بجای ریاضی تدریس کردن به بچه‌ها در پروژه‌ای رستوران داری را درس می‌دهند و در همان رستوران داری می‌آموزند که ریاضی در چه مراحلی از کار به دردشان می‌خورد و یا با شیمی مواد مختلف آشنا می‌شوند و غیره، نظام‌آموزشی ما جای چنین تغییراتی را دارد؟
مساله این نیست که سیلابس درسی را باد تغییر داد مساله اینجاست که همین سیلابس درسی فعلی هم درست و کامل تدریس نمی‌شود،‌من با بچه‌هایی که برای تدریس نزد من می‌آمدند روش‌های آموزش مختلفی را آزمودم و دریافتم که عمده‌ترین مشکل برخی از بچه‌های ما پدر و مادر ومعلمین هستند که متاسفانه متخصص نیستند و اصلا تخصص به‌کنار عده‌ای حتی علاقمند هم نیستند، برای مثال بحث ریاضی صرفا این نیست که به کودک بیاموزیم دو بعلاوه‌ی دو می‌شود چهار، ریاضی یعنی حل مساله و معلمی‌که خودش نمی‌تواند مشکلات خودش را حل کند چطور می‌تواند که به فرزندان ما حل مساله را درس بدهد؟ به یاد داریم که مدتها پیش زرنگ‌ترین و باهوش‌ترین بچه‌ها می‌خواستند معلم‌بشوند، اما الآن به دلایل اقتصادی و فرهنگی و … برخی بواسطه‌ی دلایلی که همه‌ی ما می‌دانیم به تربیت معلم می‌گروند و در برخی از این معلم‌ها دیده می‌شود که حتی اهل مطالعه هم نیستند و یا در حیطه‌ی خودشان علاقه‌ای به مطالعه ندارند و اصلا توقع به روز بودن برای ایشان واقعا توقع زیادی است.

به اشتراک بگذارید:

برچسب ها:





نظر کاربران

ایمان

با سلام و تشکر چگونگی ارتباط بااستاد راهم لطف بفرمایید

سامان اسلامی منش

بیشک خانم مهندس رعایی از تلاشگران در عرصه فرهنگ غنی کرمان هستند. موفق و پیروز باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *