پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | رد جدال‌های اضطراب‌آور بر روان کودکان

دو روانشناس و فعال حوزه کودک در گفت‌وگو با «پیام ما» اثر ناآرامی‌ها و التهابات اجتماعی بر کودکان را بررسی کردند

رد جدال‌های اضطراب‌آور بر روان کودکان

فاطمه قاسم‌زاده: تعدد رفتارهای خشونت‌آمیز وضعیت نابه‌سامانی را برای کودکان، نوجوانان و خانواده‌های آنها رقم زده است الهام زاهدی: کودک ممکن است در خانه روایتی بشنود که با روایت همسالان و آنچه در خیابان می‌بیند متضاد باشد. این تعارضات جدالی اضطراب‌آور بر





رد جدال‌های اضطراب‌آور بر روان کودکان

۱۱ آبان ۱۴۰۱، ۹:۵۰

مدرسه شاهد اردبیل، هنرستان صدر تهران، انتشار اخبار رسمی از تنش‌ها و روایت‌های غیر رسمی از درگیری در برخی مدارس، پخش زنده شبکه کودکان از محل وقوع حمله تروریستی به شاهچراغ و… بخشی از بمباران خبری این روزهاست. حالا با این اوضاع، تاب و سرسره‌ها گوشه‌ پارک‌ها بدون حضور بچه‌ها خاک می‌خورند و از بچه‌های شاد و سرزنده انگار خبری نیست. بعضی والدین هم نگران بی‌تحرکی و از خواب و خوراک افتادن بچه‌هایشان در این روزها هستند. در این بین وزیر آموزش و پرورش یک روز می‌گوید برخی دانش‌آموزان خاطی به کانون اصلاح و تربیت ارجاع داده شده‌اند و روز دیگر از حرفش باز می‌گردد. اما کودکان مثل آدم بزرگ‌ها نیستند. آنها به راحتی از حرف‌ها و تغییرات در جریان عادی زندگی برنمی‌گردند و به کوچک‌ترین تغییر واکنش‌های شدیدی نشان می‌دهند. چه برسد به وضعیتی که حالا تنش‌های اجتماعی با باز شدن پای اعتراضات به مدارس، برای خانه‌ی دوم بچه‌ها ساخته است. فاطمه قاسم‌زاده، روانشناس باسابقه حوزه کودک و الهام زاهدی، درمانگر شناختی-رفتاری کودک و نوجوان در گفت‌وگویی درباره وجود روایت‌های ضد و نقیض بین مردم و آسیب این فضا به روان کودکان می‌گویند که تضاد بین روایات برای کودکان و نوجوانان، سردرگمی ایجاد می‌کند و نتیجه آن چیزی جز افزایش اضطراب و بی‌قراری و آسیب‌های روانی پایدار برای کودکان کم سن و سال نخواهد بود.

 

به نظر شما، ناآرامی‌ها و بحران‌های اجتماعی ممکن است چه آسیبی به زیست کودکان بزند؟
فاطمه قاسم‌زاده: ناآرامی‌ها وقتی به نوعی با خشونت همراه می‌شود، روی همه افراد جامعه از جمله کودکان تاثیر منفی می‌گذارد. اما این اثرات منفی برای کودکان بیشتر است زیرا با توجه به سن و سالشان درک کافی از وقایع و تبعات آن ندارند.
الهام زاهدی: مهمترین نکته درباره کودکان ایجاد آرامش، فضای امن و قابل پیش‌بینی و شرایط باثبات برای آنها است. این موارد از اصول مهم هر بستر اجتماعی به حساب می‌آید که کودک در آن حاضر است. از آنجایی که خود کودک نمی‌تواند این امکانات را برای خود فراهم کند، پس مسئولیتش به گردن سرپرست اوست. همیشه تغییرات هرچند کوچک مثل جابه‌جایی منزل، تعویض مدرسه یا در برخی موارد مهاجرت در فرایند رشد کودک تاثیرات بزرگ و قابل ملاحظه‌ای می‌گذارد. به این ترتیب می‌شود گفت که به طور کلی، کودکان به تغییرات واکنش زیادی نشان می‌دهند تا بتوانند به درکی از موقعیت تغییریافته برسند. در شرایط فعلی هم تغییرات بسیاری در زندگی عادی کودکان ایجاد شده است. از محدودیت در رفت و آمد گرفته تا تغییر در معاشرت‌ها و فعالیت‌های روزمره آنها که همگی بر روان کودکان تاثیر به‌سزایی می‌گذارند. در عین حال در چنین شرایطی کودک، چیزهای زیادی می‌بیند و می‌شنود که اگر سرپرست نتواند در برابر چیستی و چرایی آنها به فرزند خود پاسخی درخور فهم او دهد، بار دیگر روان کودک به دلیل ایجاد شدن شرایط غیرقابل پیش‌بینی و احساس عدم امنیت، آسیب می‌بیند.

به گمان من در شرایط فعلی، نهادهای مدنی با وجود فشارهایی که تحمل می‌کنند، همچنان می‌تواند نقش پررنگی داشته باشند. به طور مثال انجمن روانشناسی ایران در روزهای ابتدایی این ناآرامی‌ها، طی فراخوانی از روانشناسان و مشاوران دعوت کرد تا اگر برخی قصد ارائه خدمات داوطلبانه دارند، از این طریق به یاری جامعه بشتابند. نتیجه این بود که تعداد زیادی از روانشناس‌ها، برای این کار اعلام آمادگی کردند

از آنجایی که در شرایط ناآرامی، ایجاد فضای باثبات برای کودکان عملاً ممکن نیست، مصادیق آسیب‌های احتمالی تهدیدکننده روان کودک چیست؟
قاسم‌زاده: به طورکلی مسائلی که آثار منفی برای روان با خود به همراه دارند در خواب بروز پیدا می‌کند. برای کودکان نیز چنین است که این آسیب‌های روانی روی خوابشان تاثیر دارد و معمولا خواب آنها را آشفته می‌کند. از آنجایی که خواب هم تاثیر زیادی بر سلامت و آرامش انسان‌ها دارد، خواب آشفته نتیجه‌ای جز بی‌قراری برای این گروه سنی نخواهد داشت. همچنین آسیب‌های روانی، سایر نیازهای اساسی کودکان از جمله تغذیه‌ آنها را هدف می‌گیرد و مثلا کودکان خوب غذا نمی‌خورند. به علاوه رفت و آمدهای عادی آنها متاثر از این جریانات، تغییر می‌کند که این خود چون سیر زندگی طبیعی کودک را برهم می‌زند حامل آسیب روانی است. کودکان معمولا در این شرایط دیگر تمایلی به بازی و شادی ندارند و مدام باید آنها را تشویق به بازی و تحرک کرد تا در این احوال باقی نمانند. یعنی در واقع نیازهای اساسی کودکان از خواب و تغذیه گرفته تا بازی و سرگرمی و برقراری ارتباط با سایر کودکان همگی از احوال جامعه با شدت و ضعف متفاوتی، تاثیرات منفی می‌پذیرند. کودکان این روزها به دلیل آنچه در فضای شهر می‌بینند، همواره نوعی ترس و نگرانی در دل دارند. زیرا محیط شهر و اماکن آن شاهد روزهایی هستند که در ذهن کودکان مسبوق به سابقه نبوده است. همچنین پاسخ روشنی هم درباره آینده برای کودکان وجود ندارد، از این رو دلهره‌ این بچه‌ها، رو به افزایش است.

به نظر من اینکه کودکان از شرایط آگاه باشند، مهم‌ترین حقی است که آنها در جوامع مدرن دارند. اما خانواده‌ها لازم است بدانند که آگاه کردن کودکان به معنی گفتن همه چیز نیست. باید بار عاطفی سنگینی که بزرگسالان به دوش می‌کشند از توضیح مسئله برای کودکان جدا شود. سپس دلایل روشن و در حد فهم کودک از وضعیت اجتماع برای او توضیح داده شود

زاهدی: گاهی کودکان احساسات شدیدی را تجربه می‌کنند که معنای آنها را متوجه نمی‌شوند. به نوعی شاید بتوان گفت که آنها اضطراب و تنش پنهانی را در دل خود احساس می‌کنند. کودکی که هنوز در حال شکل‌گیری است باید دنیا را جای امنی بداند تا بتواند کشف و شهود و شکوفایی و پیشرفت و خلاقیت را تجربه کند. اما اگر تجربه احساسی او تنش و اضطراب باشد و نتواند امنیت را لمس کند، همه انتظاراتی که از یک کودک داریم، مخدوش می‌شود. به طور مثال کودکان گروه سنی 6 تا 10 سال که در دوران گذار به نوجوانی هستند و هنوز نشانه‌هایی از دوران کودکی را در خود دارند. این گروه به نمادهای اجتماعی از جمله پلیس به عنوان نماد قدرت بسیار پایبند هستند و جهانی به شدت سیاه و سفید دارند. از آنجایی که هنوز وسعت دید آنها کم است و نمی‌توانند آدم‌ها را فارغ از نمادهای اجتماعی آنها ببینند و تفسیری جدا از نقش تعریفی آنها در جامعه که می‌تواند خوب یا بد باشد، داشته باشند؛ با شکلی از تضاد دست و پنجه نرم می‌کنند. زیرا کودک ممکن است در خانه روایتی بشنود که با روایت همسالان و آنچه در خیابان می‌بیند متضاد باشد. این تعارضات جدالی اضطراب‌آور برای کودک می‌سازد که خود ریشه بسیاری از بیماری‌ها در دوران بزرگسالی است.
با توجه به تجربیات شما در این دوران، بیشتر چه پرسش‌هایی در ذهن کودکان شکل می‌گیرد؟
زاهدی: این روزها، کودکان بیشتر به دنبال دلیل و چرایی موضوعات می‌گردند. زیرا تجربیاتی مشابه روزهای اخیر ندارند. پس بیشتر می خواهند بدانند که چرا جامعه تغییر کرده است.
قاسم‌زاده: همچنین بسته به اینکه کودکان در چه گروه سنی باشند، پرسش‌ها و پاسخ‌ها متفاوت است. به طور طبیعی در هر دوره افراد، سوالات متفاوتی طرح می‌کنند و خواستار شنیدن پاسخ‌های قانع‌کننده مطابق با درک و فهم خود هستند. از نظر تقسیمات روانشناسی، سن کودکان به دو دوره کودکی اول یعنی گروه سنی زیر هفت سال و دوره کودکی دوم به معنای گروه سنی بالای هفت سال تقسیم می‌شود. نوجوانی هم از دوازده تا هجده سال به حساب می‌آید. از آنجایی که نوجوانان به ناچار بیشتر در بستر جامعه بوده و گاهی نیز خودشان پیگیر اخبار هستند، مشکلات خاص دیگری دارند و استدلال‌های دیگری برای توضیح وقایع می‌طلبند. اما توضیح شرایط اجتماعی برای کودکان کم سن و سال‌تر به ویژه کودکان در گروه سنی کودکی اول و دوم، بسیار دشوار است زیرا هنوز ذهن آنها توانایی هضم این معانی اجتماعی را ندارد. لازم به ذکر است که حضور فعال نوجوانان در اتفاقات اخیر در کنار مسئله پیچیده بلوغ، خود مشکلات عدیده‌ای دارد. باید توجه داشته باشیم که این آسیب‌ها به دلیل شدت خشونت موجود در جامعه، نه تنها موقتی نیستند بلکه باردار آسیب‌های روانی عمیق و بلندمدت و جبران ناپذیری نیز هستند.
باخبر بودن کودکان و نوجوانان از جریان اطلاعات در جامعه، از حقوق آنها به حساب می‌آید، اما نمی‌توان شرایط را به شکل مستقیم و تمام و کمال به آنها توضیح داد. والدین چطور باید به سوالات احتمالی فرزندان پاسخ دهند؟
قاسم‌زاده: تعدد رفتارهای خشونت‌آمیز وضعیت نابه‌سامانی را برای کودکان، نوجوانان و خانواده‌های آنها، رقم زده است. با این حال بسته به اینکه چه مشکلات با چه شدتی برای کودکان پیش آمده باشد، پاسخ‌های خانواده‌ها متفاوت است. شرایط برای خانواده‌ها و بزرگسالان نیز به طور کلی دشوار است، بسیاری از سرپرستان نمی‌توانند وظایف خود را در برابر حفظ امنیت روانی کودکان به خوبی ایفا کنند. زیرا خودشان نیز از توضیح شرایط ناتوانند و نمی‌توانند علت آن یا اینکه تا چه مدت قرار است این شرایط ادامه پیدا کند را برای کودکان توضیح دهند. با این حال اگر شدت مشکلات کم باشد، ممکن است با توضیحات والدین رفع شود و کودکان به آرامش نسبی برسند. تنها کاری که بیشتر خانواده‌ها این روزها برای کودکان کوچک خود انجام می‌دهند این است که آنها را سرگرم کنند. اما امکان این وضعیت برای کودکان بزرگ‌تر وجود ندارد. به طور مثال نوجوانان را می‌شود به سه گروه تقسیم کرد. گروه اول، نوجوانانی که مرجعیت آنها والدینشان نیست و از خارج از محیط خانواده تاثیر می‌پذیرند، گروه دوم آنهایی که از والدین حرف شنوی دارند و گروه سوم که در دسته میانی بین این دو گروه قرار دارند. بنابراین دسته‌بندی، گروهی که مرجعیت آنها به دلایل مختلف خارج از خانواده است؛ از آنجایی که مثل سرپرستان خود فکر نمی‌کنند اصلا به حرف‌های والدین گوش نمی‌دهند تا والدین بتوانند با توضیحاتشان آرامش را به فرزندان خود بازگردانند. این دسته از نوجوانان ممکن است روایاتی از والدین بشنوند که با روایت‌های همسالانشان متفاوت است و به همین خاطر دچار سردرگمی شوند. برخی دیگر اگر حمایت خانواده را داشته باشند، با توضیحات آنها مبنی بر چگونگی شرایط می‌توان اوضاع قابل کنترل‌تری ایجاد کرد. به علاوه از آنجایی که آگاهی لازم و کافی برای همه اقشار جامعه به یک اندازه وجود ندارد، ضروری است که گروه‌های مختلف در حد توان، فرزندان خود را از شرایط و خطرات موجود مطلع کنند. به این ترتیب نسخه شفاف و واضحی برای خانواده‌ها وجود ندارد زیرا وضعیت فعلی اجتماعی، پیچیده است.
زاهدی: به نظر من اینکه کودکان از شرایط آگاه باشند، مهم‌ترین حقی است که آنها در جوامع مدرن دارند. اما خانواده‌ها لازم است بدانند که آگاه کردن کودکان به معنی گفتن همه چیز نیست. باید بار عاطفی سنگینی که بزرگسالان به دوش می‌کشند از توضیح مسئله برای کودکان جدا شود. سپس دلایل روشن و در حد فهم کودک از وضعیت اجتماع برای او توضیح داده شود. مثلا والدین می‌توانند دلیل حضور نیروهای انتظامی در سطح شهر را برای کودکان توضیح دهند یا اینکه افراد برای امنیت خود در جامعه باید چه کارهایی انجام دهند و یک انسان به عنوان شهروند چه حقوقی دارد و به چه مواردی می‌تواند اعتراض کند و نسبت به حقوق خود چطور می‌تواند دادخواه باشد. این موارد در واقع بنیان‌های یک جامعه سالم را می‌سازد که کودکان هم باید به آنها آگاه باشند. به این ترتیب ضروری است که خانواده‌ها، بخشی از واقعیت را به کودکان بگویند و آنها را در خاموشی مطلق نگه ندارند. زیرا هر حرکتی که در سطح جامعه شکل می‌گیرد، می‌تواند فضایی برای رشد و شکوفایی کودکان فراهم کند. به این ترتیب کودک که خود بخشی از جامعه است می‌تواند با داشتن آگاهی لازم به روش خود پیشرفت را تجربه کند.
به نظر شما در شرایط فعلی نهاد‌های دولتی چه مسئولیت‌هایی در قبال حفظ سلامت روان کودکان به عهده دارند؟
قاسم‌زاده: به نظر من، متاسفانه نهاد دولت مسئولیتی که به نفع کودکان باشد برای خود مشخص نکرده است. یعنی با توجه به اقدامات اخیر در برابر کودکان و نوجوانان به نظر نمی‌آید که دولتی‌ها مسئولیتی را مبنی بر ایجاد امنیت روانی برای کودکان برای خود تعریف کرده باشند. اینکه مثلا نوجوانان را دستگیر و به کانون اصلاح و تربیت ارجاع دهند مطابق با حقوق کودکان و مسئولیت دولت‌ها در قبال آنها نیست و به خودی خود برای کودکان یک آسیب روانی است.
زاهدی: در این رابطه من معتقدم که دولت بزرگترین الگوی اجتماعی افراد جامعه است. از این رو هر آنچه که دولت انجام دهد، دیگران از آن الگوبرداری می‌کنند. بنابراین اینکه دولت چه انتظاری از سایر ارگان‌ها دارد و چه رویکردی را در برابر کودکان پیش می‌گیرد، بسیار مهم است. دولت به عنوان یک مرجع باید برنامه‌های خود را در جهت نفع و سلامت روان کودکان سامان دهد.
در این میان آموزش و پرورش مشخصا باید چه رویکردی را در پیش بگیرد؟
قاسم‌زاده: از آنجایی که با دستور وزیر آموزش و پرورش بدون در نظر گرفتن مصلحت دانش‌آموزان، آنها را به کانون ارجاع داده بودند، این سوال درباره مدارس و آموزش و پرورش مطرح است که چرا بچه‌ها به مراکز مشاوره داخل مدارس ارجاع داده نشده‌اند و متاسفانه مدیران مدارس هیچ پاسخی در این باره نداشتند زیرا ظاهراً این تصمیم‌گیری بر شانه آنها نبوده است.
زاهدی: اولویت آموزش و پرورش باید این باشد که فضای مدرسه برای کودکان برابر مکانی است که می‌توانند با همسالان در کنار دریافت آموزش مناسب، در ارتباط باشند. از این رو اینکه این مدرسه را تبدیل به فضایی برای نمایش و حضور دانش‌آموزان در صحنه کنیم، آنها از نقش‌های کودکی که باید تجربه کنند، دور می‌شوند. اما اگر آنها در نقش و چارچوبی که مختص دوره کودکی است باقی بمانند، در نهایت می‌توانند با سلامت روان از این دوره گذر کنند.
از مسئولیت‌های دولت که بگذریم، نهادهای مدنی در دوران تنش اجتماعی چه نقشی می‌توانند برای سلامت روان کودکان بازی کنند؟
قاسم‌زاده: به گمان من در شرایط فعلی، نهادهای مدنی با وجود فشارهایی که تحمل می‌کنند، همچنان می‌توانند نقش پررنگی داشته باشند. به طور مثال انجمن روانشناسی ایران در روزهای ابتدایی این ناآرامی‌ها، طی فراخوانی از روانشناسان و مشاوران دعوت کرد تا اگر برخی قصد ارائه خدمات داوطلبانه دارند، از این طریق به یاری جامعه بشتابند. نتیجه این بود که تعداد زیادی از روانشناس‌ها، برای این کار اعلام آمادگی کردند. به نظر من این اقدامات بسیار مفید است. راه حل‌هایی که انجمن‌های عملی روانشناسی، روانپزشکی کودک و نوجوان، مددکاری اجتماعی و جامعه‌شناسی ارائه می‌دهند، می‌تواند کارآمد باشد. همچنین ارائه نتایج این پیشنهادات عملی از سوی انجمن‌های علمی، هم می‌تواند راه حلی روشن در اختیار جامعه قرار دهد و هم اثرگذاری این دست اقدامات مشخص خواهد شد. بدین ترتیب بسیاری از افرادی که نیازمند این خدمات هستند، مراجعه می‌کنند.
زاهدی: به نظر من ضمن اینکه نهاد مدنی وظیفه ایجاد فضایی امن برای کودکان را دارد؛ خانواده‌ها نیز به طور کلی موظفند به جز تامین نیازهای اساسی کودکان، از روان‌ها نیز مراقبت کنند. البته لازم است ابتدا والدین خودشان به چیستی احساسات و تغییراتی که تجربه می‌کنند، آگاه باشند. از آنجایی که کودکان به سرعت متوجه تغییر حالات احساسی والدین خود می‌شوند، در شرایط بحران اجتماعی والدین باید به امنیت روانی خود نیز توجه کنند. سرپرست باید هیجانات خود را بشناسد و نباید این احساسات شدید را سرکوب کند. یکی از اقداماتی که والدین می‌توانند در این وضعیت انجام دهند، این است که درباره آنچه از سر می‌گذرانند با دیگران معاشرت و نگرانی‌ها را به یکدیگر منتقل کنند. بیان کردن این احساسات و دریافت مشاوره از متخصصان یا ریش سفیدانی که تجربه این دست احوالات اجتماعی را نیز داشته‌اند، می‌تواند آگاهی و آرامشی نسبی برای والدین بسازد. زیرا اگر والد نتواند سلامت و ظرفیت روان خود را تضمین کند، نمی‌تواند امنیت روانی برای کودک به وجود آورد.
توصیه شما برای حفاظت از آسیب‌های روانی در فضای ناآرامی‌های اجتماعی چیست؟
قاسم‌زاده: در بعضی موارد برخی پیشنهادها در تضاد با هم قرار می‌گیرند. در شرایط فعلی چه کودکان و چه بزرگسالان، هر چقدر کمتر در برابر اخبار قرار بگیرند، طبیعتاً اثرات منفی کمتری بر روان آنها سایه می‌اندازد. اما امکان ایجاد این شرایط به همان اندازه، کمتر است. زیرا هر چند در فضای مجازی، محدودیت‌هایی ایجاد شده که ممکن است با هدف کاستن آسیب‌های روانی باشد، اما همچنان انواع اخبار از طریق تلویزیون و سایر مجاری خبری در دسترس است. همچنین نوجوانان که مدام با تلفن‌های همراه مشغول هستند، راه‌های خود را برای یافتن دسترسی به اخبار شبکه‌های مجازی در نهایت پیدا خواهند کرد. پس نمی‌توان ایجاد و اعمال فیلترینگ را راه‌حلی کارآمد برای کاهش آسیب‌های روانی دانست. به این ترتیب جلوگیری از انتشار اخبار و آسیب روانی در دنیای واقعی ممکن نیست. به علاوه اگر حتی این مورد را هم در نظر نگیریم، وجود شرایط غیرعادی در سطح شهر به طور گسترده توجه نوجوانان و کودکان را جلب می‌کند. برای آنها این دست مناظر حقیقتاً ناراحت‌کننده است. لذا ما در شرایط دشواری هستیم که نمی‌توان کودک و نوجوان را از آن بی‌خبر گذاشت. زیرا به دلایل مختلف خواه و ناخواه آنها در معرض اخبار هستند و ما شاید فقط برای کودکان در سنین کودکی اول بتوانیم آگاهی از جریان اخبار را به حداقل برسانیم. وقتی جامعه‌ای از حالت عادی خود خارج می‌شود، بسیار دشوار است که بخواهیم کودکان و نوجوانان را از حوادث آن بستر اجتماعی به عنوان بخشی از جامعه دور نگه داریم. به این ترتیب به واقع نسخه‌ای برای جلوگیری و محافظت تمام و کمال از روان کودک و نوجوانان در این شرایط، وجود ندارد.
زاهدی: همه نهادها، مراکز و به خصوص خانواده‌ها باید توجه داشته باشند که از رفتار هیجانی به دور باشند. زیرا برخورد‌های هیجانی که با فرضیه کوتاه‌مدت بودن چالش‌های اجتماعی همراه است، چشم بر آسیب‌های بلند‌مدت برخی رفتارها و تغییرات اجتماعی بر روان کودکان می‌بندد.
والدین باید توجه کنند آنچه که در خانه روایت می‌کنند و به آن واکنش شدید نشان می‌دهند، برای کودک اخطار ناامن بودن دنیاست که نتیجه‌ای جز تنش روانی ندارد. البته شناخت هیجانات و سرکوب نکردن احساسات به معنای داشتن رفتار هیجانی نیست. در اکثر موارد ما بزرگسالان زمانی متوجه حس درونی‌مان می‌شویم که رفتاری را از خود نشان می‌دهیم. مثلا زمانی که شروع به فریاد زدن می‌کنیم، متوجه می‌شویم که خشمگین هستیم. در حالی که بزرگسال پیش از اینکه به مرحله رفتار هیجانی برسد، باید متوجه شود که چه نشانه‌هایی منجر به ایجاد احساس خشم و هیجانات دیگر در او شده و به این احساسات درونی‌اش آگاه شود. پس والدین باید دقت کنند که هیجانات شدید و منفی، افراد را وادار به واکنش هیجانی می‌کنند. از این رو پیش از هر رفتار هیجانی در برابر چشم فرزند در شرایط بحرانی، واجب است که سرپرست به احساسات خود شناخت داشته و از واکنشی که به کودک احساس ناامنی می‌دهد، شدیداً خودداری کند.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *