سایت خبری پیام ما آنلاین | ضرورت‌های تداوم در فرهنگ محیط زیست

.

ضرورت‌های تداوم در فرهنگ محیط زیست





ضرورت‌های تداوم در فرهنگ محیط زیست

۱۵ شهریور ۱۴۰۱، ۰:۰۰

1- شما سوار ماشین شاسی‌‌بلندتان هستید. در حاشیه یک جاده جنگلی، زارع بینوایی را می‌بینید که مشغول قطع کردن درخت جنگلی است. شیشه ماشین را پایین می‌کشید. اره برقی خاموش می‌شود. فکر می‌کند آدرس جایی را می‌خواهید. نزدیک می‌شود. می‌گویید این درخت را از بین نبر ما برای اثر گلخانه‌ای به آن نیاز داریم و چنین و چنان. بی‌اعتنا برمی‌گردد و دوباره طنین گوش خراش اره برقی….
ارسطو عقیده داشت برای تصمیم های اخلاقی شما نیاز به درک متقابل دارید. برای درک بیشتر نیاز به آگاهی همگانی است.
2-وقتی موسی (ع) از کوه سینا پایین می‌آمد فقط ۱۰ فرمان اخلاقی از جانب خدا با خود آورده بود اما امروزه به تناسب پیچیدگی زندگی، اخلاق‌زیستی خود شامل صدها فرمان است. زیستن در سپهر همه این قوانین و اصول نیاز به آموزش دارد و آموزش زمانی نتیجه می‌دهد که شما به ضرورتش برسید.
اخلاق زیستی را نمی‌توان صرفا با شعار و تبلیغ ارزش‌های ساده‌زیستی داوطلبانه توسعه داد. وضع قوانین و تولید کلیشه‌ای هرگونه آثار فرهنگی و هنری توسط سازمان‌هایی که مروج فرهنگ مصرف و خوشبختی‌های گذرا هستند برای مخاطبی که دغدغه رعایت حال زمین را ندارد بی‌اهمیت است و اصلا به چشم نمی آید. پشت سر هم قانون تصویب کنیم، کسی که نمی خواهد رانندگی کند و به کلاس آیین‌نامه نرفته است، نیازی به مطالعه و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی نمی‌بیند.
3- اخلاقیات مدرن در تعارض با قوانین اخلاق زیستی به‌نظر می رسد. مدرنیته بر اساس خوشبختی فایده‌باور انسان ترسیم شده است. شما زمانی خوشبخت هستید که لذت ببرید و تحسین شوید. فلسفه خوشبختی در اخلاق مدرن یک فلسفه پیامدمحور است. آن هم پیامد‌های آنی. اصول اخلاقی آن می‌گویند مباحثی که تو را به زحمت می‌اندازند پیش نکش تنها کاری را انجام بده که در لحظه از درد و عذابت بکاهد. اخلاقی عاری از انصاف، سنجیدگی، اعتدال و شکیبایی. ما از دیدن یک اتومبیل بزرگ به جای آلودگی هوای ناشی از آن، به شان و مرتبه‌ای فکر می‌کنیم که در جامعه مصرف‌گرا از خریدن این اتومبیل به دست می‌آوریم. حالا خیلی مانده است تا اغلب مردم ما در مراکز خرید با دیدن بسته‌بندی‌های پلاستیکی محصولی یکبار مصرف خشمگین شوند، آن را جنایتی علیه نوه‌های آینده خود بدانند و از خرید آن سرباز زنند.
4- آلبر کامو رمانی دارد بنام «طاعون». حوادث این رمان در شهری به‌نام «اوران» اتفاق می افتد که به‌قول نویسنده زشت است، بی درخت است و بی‌باغ؛ نه صدای بال پرنده نه خش‌خش برگ، آرام آرام. شهری که حوصله‌سربر است و شهروندانش می‌کوشند که خود را عادت دهند. شهری بی‌اندیشه که فقط تجارت در آن بر همه چیز مقدم است. کامو نوشته شهری برای کسب عادت!انسان همین که عادت کرد روزگارش بی‌دردسر می‌شود. اما این آرامش قبل از طوفان است رفیق!
5- پس چه کنیم؟ نگوییم؟ آگاهی بخشی نکنیم؟ صبر کنیم تا وقتی همگی به ضرورت رعایت اصول محیط زیست برسیم؟ خیر، اتفاقا بگوییم، و بنویسیم اما نه مثل من که تا مدیر مسئول یا سردبیر امر به نوشتن نکنند دست به قلم نمی‌شوم. تداوم می‌خواهد. درست مثل منتشر کردن روزنامه محیط‌‌زیستی «پیام ما». مگر چقدر مشکل و مسائل محیط زیستی وجود دارد که یک روزنامه به این موضوع اختصاص یابد؟ ما غایبان بزرگ در اغلب بازی‌های جدی جهانیم. تنها در هر صورتی خواستار مظاهر این فرهنگ جهانی هستیم اما افکارمان در گل گذشته دوران شاه وزوزک فرورفته است. با این حال مصرّیم که گوشی اپل سیزده پرو داشته باشیم. فرهنگ تداوم را از نگون‌بختی مان تنها در مصرف محدود کرده‌ایم و با سرمستی ناشی از آن به خواب رفته‌ایم.
6- ضرورت‌های تداوم چیست؟
ضرورتی در کار نیست. تصمیم به درک متقابل از ضرورت رعایت اخلاق محیط زیستی برای همگان اولین راه اصلاح رذیلت‌های اخلاق مصرفی است. مردم گمان می‌کنند القاء این ضرورت‌ها، هژمونی فرهنگی است که لذت و تفریح خوشبختی شان را نشانه گرفته است و آنها را محدود می‌کند. فرهنگ تداوم جدای از تبلیغ زهد و قناعت است. با جنبش ساده زیستی هیپی‌ها و هندو‌ها فرق می‌کند. نمی‌گوید اشیا را مصرف نکنید می‌گوید گرامی‌شان بدارید. می‌گوید در پایین آوردن مصرف مداومت داشتن به معنای خود را محروم کردن از مصرف نیست. پایداری نامحدود در نادیده گرفتن تجمل‌گرایی همان چیزی است که نتیجه اش می‌شود وقت اضافه‌ای که باید صرف خود کرد، برای دینداری، برای معاشرت، برای همنشینی های فامیلی و اجتماعی، تاتر، موسیقی، ادبیات، ورزش، شعر، آموزش و پرورش، درک و لذت بردن از طبیعت همه در فرهنگ تداوم جای می‌گیرند چرا که اگر بر کوه مصرف ما هر روز و هر ساعت، افزوده شود به مانند جمعیت شهر اوران در رمان طاعون آلبر کامو فقط باید کار کنیم و کار کنیم، این عادت‌مان می‌شود. کار، پرداخت اقساط و زمانی برای استراحت و خواب.می شویم همان مردمان گنگ خواب زده!
و در آخر:
دوستی می‌گفت زمان با ارزش‌تر از آن است که در عادت مصرف هدر رود. ایشان زندگی ساده‌تر را نه به دلیل عصمت و تقوی بلکه به سبب ضرورت زندگی شتابناک امروزه انتخاب کرده است. می‌گوید در مقایسه با دوستش که ماهانه شش میلیون قسط اتومبیل می‌دهد و در هر ماه یک هفته صرفا برای پرداخت این قسط کار می‌کند بسیار موفق‌تر است. در روابط، در اوقات فراغت و در لمس لحظات گذرای زندگی…

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *