پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | لباس جعلی بر تن «اهواز»

شهری که در مسلخ ناکارآمدی روزبه‌روز جان می‌دهد

لباس جعلی بر تن «اهواز»

پروژه «میدان دانشگاه» اهواز نماینده‌ای از نگاه‌ مسموم و ویرانگر شهری است





لباس جعلی بر تن «اهواز»

۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰:۰۰

اهواز؛ شهری که در دوران تاریخی، دست‌کم تا دوره عیلام پیشینه دارد، در زمان ساسانیان شهری آباد بوده و در زمان اشکانیان یکبار به پایتختی ایران برگزیده می‌شود و از دفتر تاریخ ایران معاصر، به دلیل مرکزیت استان خوزستان، سهمی بسیار اما ناشناخته دارد. با این همه، در میان عام و خاص، غالبا شهری فاقد هویت و نو قلمداد می‌شود و تصور از آن با ترکیبی از وقایع پس از انقلاب و جنگ هشت ساله و بحران‌های اجتماعی و محیط زیستی سال‌های اخیر چون خشکسالی و توفان‌های ریزگرد گره خورده است.

 

وضعیت کنونی اهواز علل گوناگون دارد؛ از مهاجرت‌های گسترده پس از انقلاب و جنگ و تخریب‌های ویرانگر حمله عراق گرفته تا دوری از مرکز و به‌قول معروف سری بی‌کلاه مانده در این سیستم تمرکزگرا. اما یکی از مهم‌ترین علت‌های آن، نگاه مدیران شهری در مسئولیت‌های مختلف است و قربان‌گاهی‌ که برای ویران کردن، میراث تاریخی و معاصر واجد ارزش آماده کرده‌اند. مدیرانی که سهم آنها در تخریب این شهر و کلید زدن اتفاقات اشتباه، اگر اغراق نباشد، کم از آسیب‌های وارده در جنگ هشت‌ساله نبوده است. شمارش آنها، در مجال این نوشته نمی‌گنجد؛ از بی‌توجهی و ویرانی بافت تاریخی شهر گرفته که هر روز در آن بنایی با چراغ‌سبز یا انفعال نهادهای ذی‌ربط تخریب و ساختمانی بدقواره و گاه بدتر و با نمایی شتر، گاو پلنگ از معماری کلاسیک اروپایی، سر بر می‌آورد تا محوطه‌های تاریخی که گویی عامدانه به آنها بی‌اعتنایی و تاریخ اهواز پاکسازی می‌شود؛ نظیر گورستان و گورخمره‌های اشکانی که در همین هفته‌های اخیر درحفاری‌های نفتی در حاشیه رودخانه کارون پیدا شد اما با وجود اعلام دغدغه فعالان و روزنامه‌نگاران اهوازی و خوزستانی درباره وضعیت نگهداری آن، به حال خود رها شد تا شبانه شاهد تخریب گورخمره‌ها و تاریخ این شهر باشیم.

این پروژه و وضعیت کنونی آن خود نه‌تنها چالشی را پاسخ نداده، بلکه دامن‌زننده به معضلاتی اساسی در اهواز شده است، نخست اینکه با به‌وجود آوردن یک مرکز پرترافیک در شهر، سبب ایجاد یک جزیره گرمایی و آلودگی هوا شده است

در این میان، کپی‌کردن‌های الگوهای توسعه و تجارب شهرسازی موجود در مرکز کشور چون اصفهان و تهران سهمی عمده در این نگاه مسموم دارد؛ بدون آن‌که به تفاوت‌های بستر قرارگیری پروژه و موفق یا ناموفق‌بودن آن توجه شود. اگر در اصفهان، «شهرک سلامت» افتتاح می‌شود، چندی بعد در اهواز در خبرها با شوق، قراردادی برای احداث «شهرک سلامت» امضا می‌شود و اگر در تهران، «پاساژ و مرکزی تفریحی» ساخته می‌شود، ایامی بعد همان تجربه در اهواز بدون توجه به اینکه آیا این لباس به تن این شهر واقع‌شده در جنوب غرب ایران اندازه است یا نه، تکرار می‌شود. پروژه‌هایی که تنها برخاسته از شیفتگی و محسورشدن کورکورانه مدیران شهری است، عمدتا ناتمام می‌ماند و تنها فرصتی می‌شود تا سواستفاده‌گران رانت‌هایی نو برای خود بیافرینند.
پروژه «میدان دانشگاه» اهواز نماینده‌ای از همین نگاه‌ مسموم و ویرانگر شهری است. میدان «دانشگاه» اهواز، در بخش‌های جنوبی شهر و در جوار شهر دانشگاهی شهید چمران اهواز و محله معروف «لشکرآباد» واقع شده است. وجه تسمیه این میدان، به دانشگاه «جندی‌شاپور» قدیم یعنی دانشگاه‌های «شهید چمران اهواز» و «علوم‌پزشکی جندی‌شاپور اهواز» کنونی و موسسات و ساختمان‌های وابسته، بر می‌گردد. در آبان‌ماه 1346 ه.ش، همزمان با جشن تاجگذاری رسمی محمدرضاشاه پهلوی و ملکه، این میدان به عنوان بخشی از ویژه‌برنامه‌های این رویداد در اهواز افتتاح می‌شود. دانشگاه «جندی‌شاپور» اگرچه در سال 1334 ه.ش تاسیس می‌گردد اما در میانه‌های دهه 1340 ه.ش، دانشکده‌ها و مراکز تحت امر آن تجمیع و استقرار متمرکزش در قالب یک پردیس مرکزی در اراضی منطقه «گلستان» آغاز می‌شود. به‌همین دلیل این میدان، میدان «دانشگاه» نام‌گذاری می‌شود و در مرکز آن، مجسمه‌ای سنگی از محمدرضاشاه با پوششی از لباس و ردای رسمی دانشگاه «جندی‌شاپور»، بر روی تخته سنگی تزئینی نصب و پیرامون آن محوطه‌سازی می‌شود(مجاب، 1346: 126). احتمالاً سردر ورودی دانشگاه نیز که با برخی روایات شفاهی، افراد قدیمی دانشگاه معتقدند توسط معمار کامران طباطبایی دیبا طراحی و ساخته و در هنگام تغییرات در میدان و احداث پل «پنجم» تخریب شده است، در پیرامون همین میدان قرار داشته است. در زمانی نامعلوم پس از انقلاب اسلامی مجسمه میدان تخریب و سیمای آن عوض می‌شود. در دهه 1370 ه.ش، پل «پنجم» چون یک لودر از اراضی دانشگاه «جندی‌شاپور» که در آن زمان به دو دانشگاه «شهید چمران اهواز» و «علوم‌پزشکی جندی‌شاپور اهواز» تقسیم شده بوده، عبور و دانشگاه شهید چمران اهواز را به دو بخش تقسیم می‌کند و در کنار بی‌توجهی‌های مسئولان پس از انقلاب آن، تحقق طرح جامع دانشگاه «جندی‌شاپور» را که از نخستین طرح‌های جامع دانشگاهی در ایران بوده است، ناممکن می‌کند. انتهای مسیر این پل اما میدان «دانشگاه» بوده و سبب تغییرات کالبدی در آن می‌شود؛ میدانی که پیشتر چنان دروازه ورودی به شهر دانشگاهی بوده و اکنون چون مفصلی میان اراضی تکه پاره آن است. این میدان در سال‌های اخیر، به‌ویژه پس از ایجاد بازارچه محلّی فلافل‌فروش‌ها و اغذیه‌فروش‌ها در خیابان «انوشه» محله لشکرآباد معروف به «فلافل‌فروشی‌های لشکر» در میان مردم جای خود را باز می‌کند و هویت‌مند می‌شود. اما بار دیگر، با یک الگوگیری غلط از پروژه‎های شهری تهران و اصفهان به‌ویژه احتمالا پروژه تقاطع‌های غیرهمسطح ورودی شمالی شهر اصفهان در میدان «استقلال»، با همان پیمانکار پروژه اصفهان، این میدان دوباره تخریب و اجرای تقاطع‌هایی غیرهمسطح کلید می‌خورد.
آنچه در این میان اما اهمیت دارد، سه موضوع است:
نخست آنکه پروژه تقاطع‌های غیرهمسطح میدان «استقلال» اصفهان در موقعیتی اجرا شده که منتهی به آزادراه تهران- اصفهان است و مقیاس مکانی آن، چنین ظرفیتی را داراست اما تقاطع‌های غیرهمسطح میدان «دانشگاه» اهواز، درست در کنار بافت متراکم مسکونی محله‌های «لشکرآباد» و منطقه «گلستان» و «سیلو»، که بخشی از آن بافت تاریخی و واجد ارزش معاصر اهواز در غرب رودخانه کارون به‌شمار می‌آید، و در مجاورت شهر دانشگاهی شهید چمران اهواز اجرا می‌شود و هدفش تنها اتصال چهار محور اصلی پل «پنجم» به خیابان «انوشه» و بزرگراه «گلستان» به خیابان «ساعت» است. عملکردی که می‌توانست در قالب یک میدان شهری با منظرسازی و برنامه‌ریزی مناسب و بر اساس الگوهای اوّلیه آن اجرا و چنین بارگذاری‌ای با این ارتفاع و مقیاس، در این قسمت از شهر نشود. بماند که این میدان یکی از میدان‌های قدیمی و واجد ارزش معاصر شهر اهواز است و درست‌ آن بود که با طرحی درخور و درست احیا و هویت از دست‌رفته آن بدان بازگردد.
دوّم آنکه هدف از اجرای این پروژه کاهش ترافیک در این بخش از شهر است. از سویی تا پیش از کلید خوردن این پروژه، عمده بار ترافیکی این محدوده مربوط به ورودی پل «پنجم» آن هم در برخی ساعات روز و ایام هفته و بیشتر خیابان «انوشه» و در هنگام شب، به‌دلیل حضور مردم در فلافل و اغذیه‌فروشی‌های لشکرآباد بود. بدیهی است که برای کاهش ترافیک راهکار، نه تخریب کل این محدوده، بلکه استفاده از اراضی متروکه در بخش شمالی دانشگاه شهید چمران اهواز برای تعریض ورودی پل «پنجم» و ساماندهی محور «انوشه» با تکیه بر نظرات و آرا متخصصان و پرهیز از الگوگیری‌های کورکورانه توسعه می‌توانست باشد. سوای از این مسئله و از سویی دیگر، امروزه این پروژه که چون دیگر فعالیت‌های عمرانی در اهواز اسیر فساد و تعلل موجود در نهادهای مدیریتی و مسئول در شهر و پایانش جزو محالات شده است، خود باعث ایجاد ترافیکی سنگین شده و گاه باعث می‌گردد طولانی‌تر از ترافیک‌های قبلی، مردم برای طی یک مسیر کوتاه و دور زدن میدان، معطل شوند.
سوّم آنکه ناتمام و بلاتکلیف ماندن این پروژه باعث شده تا کارگاه‌های ساختمانی آن که به‌صورتی بی‌نظم بر پا شده‌اند، سیمای منطقه را زشت کند و با ایجاد گرد و خاک، آن هم در شهری که بیشتر ایام هوای ناسالمی دارد، بر آلودگی منطقه بیفزاید. بماند که میدان دانشگاه و بزرگراه گلستان، اولین مواجهه عمده مسافران به اهواز با هدف رجوع به سازمان‌های اداری و مراکز اصلی علمی و دانشگاهی شهر موجود چون دانشگاه‌های «شهید چمران اهواز»، «علوم پزشکی جندی‌شاپور» و «آزاد اسلامی واحد اهواز» و مراکز اداری مهمی چون «سازمان آب و برق خوزستان» و «شرکت صنایع نیشکر خوزستان» و منازل و هتل‌های سازمانی وابسته به آنها، است و این تصویر نابسامان نماینده شهری می‌شود که زیبایی‌های تاریخی و طبیعی‌ای همردیف دیگر شهرهای شهره ایران در خود نهفته دارد. از طرفی دیگر، این معضل سبب شده تا کسب و کار مردم محله لشکرآباد که از مناطق کم‌برخوردار و اقتصادی ضعیف شهر به شمار می‌آید، به‌ویژه فلافل‌فروشی‌ها و مشاغل غیرمستقیم منتج از آن، از رونق افتاده و در این روزها که بیماری کووید 19 و تورم افسارگسیخته نیز ضربه‌ای مهلک به اصناف زده، سفره مردم این منطقه مضاعف‌تر کوچک‌تر و زندگی آن‌ها تحت فشار قرار گیرد.
چهارم آنکه این پروژه و وضعیت کنونی آن خود نه‌تنها چالشی را پاسخ نداده، بلکه دامن‌زننده به معضلاتی اساسی در اهواز شده است، نخست اینکه با به‌وجود آوردن یک مرکز پرترافیک در شهر، سبب ایجاد یک جزیره گرمایی و آلودگی هوا شده است. این مسئله برای مردم شهر در تابستان گرم اهواز و معطلی در ترافیک سنگین آن، به‌واقع تحمل‌ناپذیر است. دوّم آنکه امنیت جانی و مالی مردم را بیش از پیش، به خطر انداخته. شهر اهواز با معضل امنیت همواره دست و پنجه نرم‌ می‌کرده است؛ آن‌هم به ویژه در سال‌های اخیر که با موج گرانی‌ها و افزایش جمعیت فقیر در میان مردم ایران، دزدی به‌عنوان یک بزهکاری اجتماعی افزایش یافته است. در این میان، منطقه «گلستان» اهواز همواره یکی از مناطق جرم‌خیز این شهر بوده، چنانچه هر سال‌ خبرهای متعدد از ضرب و جرح یک دانشجو و سرقت از او گزارش می‌شود. این پروژه اکنون، با مختل کردن قسمت‌هایی از منطقه و ایجاد نقاطی با حضور کم «چشم ناظر»، چه پیاده و چه سواره، بسترهایی را فراهم آورده تا امنیت جانی و مالی مردم محلّی و دانشجویان دانشگاه و ساکن خوابگاه‌های واقع در بزرگراه «گلستان» با خطر بیشتر مواجه شود. بماند که بر اساس طرح‌های سه‌بعدی کامپیوتری تهیه شده برای آن، مشخص است پس از بهره‌برداری از آن نیز چندان در خصوص این مسئله فکر نشده و مشخص نیست به چه بهایی قرار است تجارب تلخی که تهران هنگام بزرگراه‌کشی از مناطق مختلف شهر پست‌سر گذاشت، دوباره این‌جا تکرار شود.
در نهایت آنچه پروژه میدان «دانشگاه» نمایندگی می‌کند، تصویری شفاف از مدیریت شهری نادرست و بیمار مسئولان در اهواز و تصمیمات عجولانه، به دور از آگاهی و دانش، سلیقه‌ای و برخاسته از ساختاری معیوب است که شهر و داشته‌های آن را هر روز به مسلخ ناکارآمدی می‌کشد تا آمال عده‌ای ذی‌نفع را تحقق و منافع‌شان را با نابودی اهواز، تامین کند.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *