سایت خبری پیام ما آنلاین | دوستان از «توهم مخالفت با تکثیر یوز در اسارت» رنج می‌برند

واکنش دوباره ایمان معماریان به جوابیه محمد صادق فرهادی‌نیا درباره پروژه تکثیر در اسارت یوز

دوستان از «توهم مخالفت با تکثیر یوز در اسارت» رنج می‌برند





دوستان از «توهم مخالفت با تکثیر یوز در اسارت» رنج می‌برند

۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰:۰۰

|پیام ما| ایمان معماریان، دامپزشک، در واکنش به انتشار متنی به قلم محمد صادق فرهادی‌نیا، پژوهشگر حیات وحش، یادداشت بلندی را در قالب جوابیه به روزنامه «پیام ما» ارسال کرده است که بدون جرح و تعدیل آن را منتشر می‌کنیم. پیش از این هر یک از طرفین در گفت‌وگوهای جداگانه‌ای دیدگاه‌هایشان را درباره حفاظت از یوز ایرانی با روزنامه در میان گذاشته بودند و پس از آن هم، گفت‌وگوی قلمی میان این دو کارشناس ادامه یافته است. «پیام ما» همچنان آماده انعکاس سایر دیدگاه‌های کارشناسی در این زمینه است.

 

در تاریخ 22/05/1401 مطلبی در روزنامه «پیام ما» چاپ شده است به اسم «شبه علم، آفت جدید حیات وحش ایران» که گویا در پاسخ به توضیحات داده شده در همین روزنامه مبنی بر داستان تکثیر ‌یوز پلنگ آسیایی در اسارت و توضیحات آقای فرهادی‌نیا است. لازم است که در تکمیل این مطلب و ضمن تایید این مهم که «شبه علم، آفتی برایِ حیات‌وحشِ ایران است» بگوییم که شبه علم چگونه به وجود می‌آید و دلیل به وجود آمدن آن چیست؟
یکی از دلایل اصلی که باعث بوجود آمدنِ شبه علم می‌شود این است که ما در یک زمینه خاص از علوم مختلف که نیازمند تخصص و دانش خاص است، توهم دانش پیدا می‌کنیم و به دلایل مختلف که در ادامه به این دلایل اشاره خواهیم کرد، سعی می‌کنیم که در این زمینه اظهار نظر کنیم یا اینکه به خود اجازه می‌دهیم کار‌هایِ علمیِ افراد دیگری که در این زمینه کار کرده‌اند را مورد نقد قرار دهیم.

من ایمان معماریان، هیچ‌وقت و در هیچ کجا اعلام نکردم که جفت‌گیری کوشکی و دلبر را دیده‌ام! در آن زمان مراقبان یوزپلنگ‌ها اعلام کردند که جفتگیری آنها را دیده‌اند. مبنای علمی اینکه این اتفاق افتاده، سقط جنین دلبر و مخاطرات بعدی است که متاسفانه برای او اتفاق افتاد

برایِ مثال و اینکه بهتر متوجه شویم شبه علم کجا و چگونه بوجود می‌آید می‌توان به موضوع «بیماری‌های سیستمِ تولید‌مثلیِ گربه‌سانان بزرگ و مشکلات تناسلی آنها» اشاره کرد. این موضوع یک بحث تخصصی دامپزشکی است و افراد خاصی در دنیا روی این مطلب کار کرده‌اند و یکی از آن افراد نیز من هستم. نه فقط به عنوان یک دامپزشک یا یک دامپزشک حیات‌وحش بلکه به عنوان فردی که حتی دوره‌هایِ اختصاصی بیماری تولید مثلِ حیات‌وحش و راه‌کارهای کمکی تولید مثل در گربه‌سانان را گذرانده‌ام، هیچ‌گاه به خود اجازه ندادم در مورد آخرین بازمانده‌های یوزپلنگ آسیایی و در این مبحث فوق تخصصی به تنهایی تصمیم‌ساز باشم. حالا فرض کنید من دامپزشک نیستم، هیچ اطلاعی از علوم وابسته به بیماری‌های جانوران ندارم و می‌خواهم در مورد این مبحث فوق تخصصی نظر بدهم یا نقدی داشته باشم، در این زمان استدلال‌های من نسبت به موضوعات مختلف می‌تواند تبدیل به شبه علم شود. دقیقا زمانی که فکر می‌کنیم مثلا جستجوی اینترنتی یا خواندن چند جمله در مورد یک زمینه تخصصی، دانش کافی برای نقد یا بررسی آن یا برای دنبال کردن و انجام آن را به ما خواهد داد و تصور می‌کنیم که دلایلی که ارائه می‌دهیم علمی است، به دلیل اینکه به آن دو مطلبی که برای اولین بار در این زمینه خوانده‌ایم ارجاع داده‌ایم و به عنوان مثال، ارائه منبع و رفرنس دلیلی بر علمی بودن مطلب ماست! دقیقا به دلیل همین ظاهر علمی مطلب، به آن شبه علم می‌گویند که شباهتی عجیب به علم دارد و در بعضی مواقع عامه‌پسند و مسئول‌پسند هم خواهد بود که این مهم باعث خطرناک شدن آن می‌شود.
اتفاقا در بحث قبلی خواسته شده بود که اگر مدرک یا مدارکی مبنی بر اینکه آیا هورمون درمانی بی‌رویه‌ای بر رویِ یوزپلنگ‌ها انجام شده‌است، ارائه شود. وقتی که ما مطلبی را بیان می‌کنیم مثلا در این مورد هورمون درمانی بی‌رویه، نیاز است که مدارک و شواهد مرتبط با این ادعا را هم ارائه دهیم و با مدرک نشان دهیم که طبق این مدرک این اتفاق افتاده، یا وقتی که می‌گوییم که دستکاری‌های مختلف و متعددی اتفاق افتاده که باعث ایجاد مشکلات مختلف مثلا برای دلبر شده، باید به طور مشخص بگوییم که دستکاری‌های انجام شده چه مواردی بوده‌اند و طبق چه شواهدی باعث مشکلات متعددی از جمله مشکلاتِ قابل بررسی مذکور در دلبر شده‌اند. در غیر این صورت بی شک موضوعی که ما مطرح می‌کنیم قابل استناد نخواهد بود. این موارد، موضوعاتی است که حتما نیاز به شفاف سازی دارد و نیازمند آن است که افرادی که آنها را مطرح کرده‌اند مدارک مستدل و مستندی نسبت به ادعای خود ارائه دهند. در غیر این صورت این شبهاتِ علمیِ ارائه شده علاوه بر خطر برایِ حیات‌وحش ایران، مصداق بارز تهمت زدن نیز هست. البته پر واضح است، دلیل اصلی که سازندگان این شبهاتِ علمی را وادار به ساختِ آن کرده است، کاملا مرتبط با پروژه‌ تکثیر یوزپلنگ آسیایی در اسارت در پارک ملی توران است. در این پروژه مشکلات علمیِ واضحی وجود داشته و دارد که ناشی از عدم آگاهی، کمبودِ دانش و بی‌برنامگی کامل در کل این پروژه در شرایط مختلف بود و هیچ فردی وجود ندارد که بتواند آنها را انکار کند یا بگوید دانش آن وجود داشته ولی ما دو توله یوزپلنگ را کشتیم متعاقب اینکه لوازم کافی در اختیار نداشتیم، جراحی غیراستریل و غیرضروری انجام دادیم، متعاقب اینکه برنامه‌ایی نداشتیم، افراد غیرمتخصص کار را انجام دادند متعاقب اینکه توهم دارا بودن دانش انجام کار را داشتند گو اینکه این دانش فقط شبهات به علم داشته است. این دوستان توانمند در ساخت شبه علم هم با وجود اشتباهات واضح حتی با تولید شبه علم نتوانستند افتضاحی که ساخته بودند را پوشش دهند پس به راه‌کاری جدید دست زدند. برایِ اینکه بتوانیم مطلبی غیر‌قابل انکار را انکار کنیم باید نبش قبر کنیم. در مطلب ۲۲/۵/۱۴۰۱ روزنامهٔ پیام ما گفته شده است که انتقاد خوشایند برخی آدم‌ها و افراد نیست. دقیقا درست است بعد از افشا شدنِ اشتباهاتِ صورت گرفته در پروژه تکثیر یوزپلنگ آسیایی در توران دست‌اندرکاران پروژه تلاش کردند تا به‌جای توجیه کاری که قابل توجیه نیست، به صورت مستقیم منتقدان را هدف قرار دهند که شاید بتوانند آنها را به مجبور به سکوت کنند. برخی از این افراد وقتی بعد از افشای افتضاحات، حتی سعی کردند خودشان را جدا از پروژه جلوه دهند و اعلام کردند که ما دخالتی در این موضوع نداشته‌ایم و فقط مشاور و راهنما بودیم! این در حالی است که در مواردی که تصور می‌کردند زمان‌های موفقیت است، خودشان را صاحب اصلی پروژه می‌دانستند و می‌گفتند ما بودیم ما کردیم! که البته این فرار موفق نبود و مشخص بود که چه افرادی باعثِ بوجود آمدن این افتضاح شده‌اند. وقتی تلاش‌ها بی‌نتیجه ماند و به این نکته پی بردند که قادر به پاسخگویی به انتقادها نبوده و اشتباهات علمی به حدی واضح است که توجیه آنها امکان‌پذیر نیست، راه‌کار جدید، طرح این ادعا بود که اگر ما این فضاحت را به بار آوردیم، چاره‌ایی جز این نبوده چون شمایِ منتقد هم فضاحت‌هایی به بار آورده‌ای و اگر شما یا هر کس دیگری هم بود همین می‌شد! پس بدها اجازه‌ی انتقاد کردن از بدها را ندارند! خوب هم کلا وجود ندارد! پس انتقاد بی‌انتقاد. ساکت باشید و اجازه دهید به افتضاحاتِ خود ادامه دهیم.
اگر این دوستان در زمانی که دلبر و کوشکی در پردیسان بودند، به دنیا نیامده بودند یا عالم به شبهاتِ علمی نشده بودند، بحثی نیست، ولی اگر بودند و در آن زمان که سال‌ها از آن گذشته است و دلبر تحت معاینه و درمان قرار گرفته بود عالم به شبهاتِ علمی هم بودند می‌توانستند همان زمان انتقاد کنند یا توضیحی بدهند که فلانی اشتباه نکن! ولی دلیل اصلی که بعد از سال‌ها به یاد حال دلبر در پردیسان افتاده‌اند دقیقا توضیحاتی است که داده شد و نیاز این افراد برای خاموش کردن منتقدان.
علاوه بر توهمِ دانش، این دوستان از توهمی دیگر هم رنج می‌برند به اسم «توهم مخالفت با تکثیر یوز در اسارت».
مخالفتی با تکثیر یوز در اسارت وجود ندارد. مسلماً هیچ فردی اعلام نمی‌کند یوزهایی که در حال حاضر در اسارت داریم را باید رها کنیم و کاری با آنها نداشته باشیم یا اجازه دهیم بمیرند. مسلما باید به بهترین شکل نگهداری شوند و تمام تلاش برای حفظ آنها صورت گیرد. پس امیدوارم این توهم را روزی کنار گذاشته و تصور نکنند اعلام مکرر این حرف که منتقدان، مخالف تکثیر یوز در اسارت هستند باعث کمک به توجیه اشتباهاتشان می‌شود.
«مخالفت با برداشتن توان و ذهنیت حفاظت از طبیعت و زیستگاه‌های طبیعی و بردن این توان و ذهنیت و فکر به سمت صرفا تکثیر در اسارت.» این دقیقا چیزی است که این افراد به دنبال آن هستند یا حداقل رفتار و نوشتار آنها این مهم را به ذهن متبادر می‌کند. سعی می‌کنند بگویند یوزپلنگ در طبیعت دیگر منقرض شده است و دیگر نیازی به حفاظت ندارد و یا باید حفاظت آن را محدودتر کرد و باید تمام توان را به سمت تکثیر در اسارت برد. هیچ مخالفتی با تکثیر یوز در اسارت وجود ندارد به این شرط که تکثیر یوز در اسارت حفاظت از زیستگاه‌های طبیعی را محدود نکند یا فشار بیشتری بر جمعیت شکنندهٔ طبیعی وارد نکند.
در ادامه مطالب دیگری عنوان شده، برایِ مثال اینکه «ایمان معماریان» گفته است جفت‌گیری موفقیت نیست. جمله صحیح این است: جفتگیری به تنهایی موفقیت نیست که اگرچنین بود کوشکی و دلبر نیز جفتگیری کردند. پس موفقیت زمانی است که بتوان از آن جفتگیری‌ به درستی استفاده کرد و توان علمی وجود داشته و اشتباهات متناوب بعدی وجود نداشته باشد و قبل از آن به طبیعت آسیب و ضربه ای وارد نشده باشد مانند گرفتن یک یوز از طبیعت.
یکی دیگر از مصادیق شبه علم این است که مرکز تکثیر یوزپلنگ در میانه‌ زیستگاه می‌تواند سودمند باشد! برای توجیه اتفاقاتی که بخشی از آنها نشان از آسیب به زیستگاه طبیعی دارد و گرفتن یک یوزپلنگ از طبیعت، به توجیهاتی عجیب و با شباهت به علم دست می‌زنند، مثل اینکه مثلا یوزپلنگ نری که مسن‌تر بوده است را گرفتیم و این کمک می‌کند به یوزپلنگ‌های جوان تا جلو بیایند و جایگاه او را بگیرند و قلمرو داشته باشند و آنها هم بتوانند ژن خود را پخش کنند! مطالبی شبیه به علم ولی بدون داشتن داده و مدرک. گرفتن یک فرد یوز نر بالغ و قالب از زیستگاه طبیعی چه میزان ضرر و چه میزان سود خواهد داشت و یا اینکه وجود مرکز تکثیر در میانه‌ زیستگاه چقدر می‌تواند باعث تعارض شده و تا چه میزان می‌تواند باعث اختلال در رفتار طبیعی شود؟
برای این مداخلاتی که حداقل به نظر می‌رسد آسیب‌هایی برایِ زیستگاه داشته باشد، فوایدی هم بیان می‌کنند! به عنوان مثال اینکه که باعث می‌شود فعالیت جنسی یوزها بیشتر شده و در نتیجه بیشتر جفتگیری کنند! که باز هم این جملات فقط به علم شباهت دارد ولی علمی نیست.
در مقاله مذکور در روزنامه پیام ما اشاره شده این مهم که دلبر به دلیل معاینات و مداخلات دامپزشکی زنده مانده شبه علم است! مدارکی که به پیوست برای شما ارسال می‌شوند نشان می‌دهند که دلبر مشکلی به نام (Metritis) بعد از سقط جنین داشته که این مشکل در گربه‌سانان باعث مرگ آنها یا از دست رفتن کامل باروری آنها می‌شود. درمان انتخابی در گربه اهلی Ovariohysterectomy‌ یا برداشتن کامل رحم و تخمدان‌ها است تا از مرگ حیوان جلوگیری شود. در مورد دلبر با کمک متخصصان بین‌المللی چه IZW‌ و چه Geolife توانستیم هم دلبر را زنده نگه داریم و هم رحم و تخمدان‌ها را حفظ کنیم. این نشان می‌دهد که مطلب ارائه شده کاملا صحیح است و پشتوانه علمی دارد. در مدارک ارسال شده به پیوست می‌بینید در همین زمینه گزارشی در کنگره بین‌المللی دامپزشکان حیات‌وحش هم ارائه شده است. توضیحات متخصصان دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران در مورد معاینات تکمیلی بعد از سقط جنین دلبر را نیز در مدارک پیوست مشاهده می‌فرمایید. توضیحاتی که سقط جنین، مشکلات پیش آمده پس از آن و درمان کامل را تایید می‌کنند. دلبر زنده ماند، زنده است و حتی در آخرین معاینه‌ای که پس از آن به توران فرستاده شد کاملا سالم تشخیص داده شد و از آن زمان تا به امروز در توران معاینه نشده است!
من ایمان معماریان، هیچ‌وقت و در هیچ کجا اعلام نکردم که جفت‌گیری کوشکی و دلبر را دیده‌ام! در آن زمان مراقبان یوزپلنگ‌ها اعلام کردند که جفتگیری آنها را دیده‌اند. مبنای علمی اینکه این اتفاق افتاده، سقط جنین دلبر و مخاطرات بعدی است که متاسفانه برای او اتفاق افتاد.
مورد بعدی که شاید از شبه علم هم خطرناک‌تر باشد، متوصل شدن به دروغ و حتی دروغ را بارها تکرار کردن است! که مثلا ایمان معماریان گفته است که فیروز تنها یوزپلنگ نرِ بارور آن منطقه بوده که از طبیعت جدا شده است! این یک دروغ است. نسبتی دروغ به صحبت‌هایِ پیشین من داده شده است. هیچ وقت ایمان معماریان چنین حرفی نزده است. در یک لایو اینستاگرامی با دکتر اکرامی متعاقب جمله‌ای که ایشان فرموده بودند، ایمان معماریان هم گفته بود که «پس من هم اگر بگویم که فیروز تنها یوزپلنگ بارور زیستگاه بوده این هم حرف غیر‌منطقی و غیر قابل قبولی است» ولی گویا این افراد برای خفه کردن منتقدان تهمت و دروغ گفتن را نیز از راه‌کارهایِ عملی می‌دانند.
در نهایت بازهم تاکید می‌کنم این صحبت‌ها و این نبش قبر داستان بدون ارائه دادن کوچکترین مدرکی نسبت به ادعاهایی که انجام می‌شود مثل هورمون تراپی‌های بی‌رویه یا دستکاری‌هایی که باعث آسیب‌های جدی به دلبر شده است، تنها به یک دلیل است و آن این است که اگر ما اشتباه کردیم و اگر ما کار را درست انجام ندادیم، شما اجازه انتقاد از ما را ندارید چون شما هم اشتباه کرده بودید! اگر ما بد هستیم پس شما هم بد هستید، پس بدها از بدها اجازه انتقاد ندارند.

* مدارک ارسالی نزد روزنامه محفوظ است.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *