سایت خبری پیام ما آنلاین | سالانه ۳/۵ میلیارد دلار ضایعات را دور می‌ریزیم

رئیس اتحادیه صنایع بازیافت کشور در گفت‌وگو با «پیام ما»:

سالانه ۳/۵ میلیارد دلار ضایعات را دور می‌ریزیم

روش‌های وزارت کشور در مدیریت پسماند کارا نیست





سالانه ۳/۵ میلیارد دلار ضایعات را دور می‌ریزیم

۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۰:۰۴

مسئله اعتراض به سایت دپوی زباله در سراوان گیلان یک بار دیگر بحران مدیریت پسماند شهری و روستایی کشور را جلوی چشم و انذار عمومی آورد و یک سوال تکراری اما کهنه و بی‌جواب را یادآور شد: ایران تا چه زمانی می‌تواند زیر بار پسماند و زباله تاب بیاورد و سیستم مدیریت پسماند در کشور چه زمانی بهینه می‌شود؟ این سوال در شرایطی مطرح می‌شود که امروز، زباله در بسیاری کشورهای جهان، منبع تولید ثروت و انرژی است و کمتر اثری منفی بر محیط‌زیست می‌گذارد. در ایران اما نه تنها از زباله و پسماند ارزشی تولید نمی‌شود بلکه بسیاری از مناطق شهری، روستایی، منابع ملی و طبیعی ما را به مرز رد شدن از تاب‌آوری و عبور از توان اکولوژیک کشانده است.دولت دست روی دست گذاشته است و خودش را سرگرم پاسخ‌های مکرری مانند نبود بودجه می‌کند و رد پای قابل توجه و تاملی هم از بخش خصوصی در این زمینه دیده نمی‌شود. اندک تلاش‌هایی از سوی برخی نهادها و تشکل‌های مردمی معطوف به نتیجه مثبتی می‌شود. سید توحید صدرنژاد، رئیس اتحادیه صنایع بازیافت ایران، در گفت‌وگویی که در پیشخوان شماست نگاه دولت در مورد مدیریت پسماند را واکاوی کرده و از محدودیت‌های بخش خصوصی در این مورد سخن می‌گوید.

بارها در خصوص مزایای اقتصادی توام با فواید محیط ‌زیستی در مورد روش‌های نوین مدیریت پسماند شنیده‌ایم. اگر این یک حقیقت است چطور زباله به‌عنوان یک کالای اقتصادی کارکرد دارد؟
زنجیره مدیریت پسماند را باید به ۳ بخش تقسیم کنیم که این سه بخش ماهیت اقتصادی متفاوتی دارد. مرحله نخست تفکیک و جمع‌آوری است. در حوزه تفکیک و جمع آوری اگر مشارکت مردم جلب نشود به هیچ نتیجه‌‌ای نخواهیم رسید.

یعنی اگر تمام دارایی‌های کشور را به شهرداری‌ها بسپاریم ولی مردم نخواهند در این کار مشارکت کنند ما نمی‌توانیم کاری از پیش ببریم. در خصوص جلب مشارکت مردم بارها عبارت کلیشه‌ای فرهنگ‌سازی را شنیده‌اید. ولی فرهنگ‌سازی بدون حمایت اقتصادی یا به قولی بدون مشارکت دادن شهروند در منافع مالی کاری که انجام می‌دهد امکان‌پذیر نیست.

شهروندان ما در هشت قلم اصلی تشکیل دهنده پسماند شهری که بازیافت‌پذیر هستند، سالانه ۳ و نیم میلیارد دلار ضایعات ارزشمند را در انواع پلاستیک، لاستیک، کاغذ، شیشه، آهن، آلومینیوم و … دور می‌ریزند. این سه‌ونیم میلیارد دلار اگر ضرب در عدد ریالی آن و بر هشتاد میلیون شهروند کشور تقسیم شود به‌طور میانگین برای هر ایرانی ۱۰۰ هزار تومان کالای قابل بازیافت خواهد بود که درحال‌حاضر دور ریخته می‌شود. در کشوری که 45 هزار تومان یارانه دولت عدد قابل توجهی برای بسیاری از شهروندان است، ۱۰۰ تومان یعنی دو برابر این یارانه، قابل چشم‌پوشی نیست.

این عدد ارزش این را دارد که از مردم بخواهیم در الگو و چارچوب مدونی این ضایعات را دور نریزند و به فعالان ضایعات قابل بازیافت بفروشند تا بدون اینکه این مواد تبدیل به پسماند شود بازیافت شده و آلودگی‌های زباله شهری را هم به بار نیاورد. اگر در این زمینه مشارکت مردم را جلب کنیم و ضایعات قابل بازیافت از غیرقابل بازیافت جدا شود کار بسیار آسان می‌شود. بخش دوم مربوط به فعالیت‌های پردازش و بازیافت است.

یعنی فرآیندی که ضایعات در آن تمیز و مرتب و فشرده شود و بعد در فرآیند بازیافت تبدیل به کالایی شود که در زنجیره ارزش قابل عرضه باشد. فرآیندهای پردازش و بازیافت واجد انتفاع است و سود بسیار خوبی دارد. بنابراین تمام کشورها نهایت کمک را بر سیستم مدیریت پسماند اعمال می‎‌کنند تا جمع‌آوری و تفکیک را به نحو سیستماتیکی انجام داده، مواد اولیه صنعت بازیافت‌شان را مستقل از مدیریت پسماند شهری تامین کنند.

تمام حرف من این است وقتی که راه‌حل‌های اصولی در ابتدای زنجیره داشته باشیم در مرحله دفن می‌توانیم با هزینه کمی کار را انجام دهیم اما وقتی مواد اولیه را درست منتقل نکنیم در مرحله دفن هم باید هزینه سنگینی متحمل شویم که معمولا نظام مدیریت شهری ما از پس آن بر نمی‌آید و وضعیت مدیریت پسماند ما به وضعیتی درمی‌آید که در سراوان و بسیاری مناطق دیگر شاهد هستیم.

بنابراین محصولات بازیافت حدود قابل توجهی جایگزین بخش زیادی از منابع خام نظیر جنگل‌ها و معادن می‌شود. پس از این، بخش آخر فرآیند تصفیه و دفع است که شامل دفن می‌شود. این فرآیند واجد انتفاع نیست؛ سود ندارد و کسی که در این حوزه فعالیت می‌کند برای اینکه فعالیتش اقتصادی باشد باید هزینه کارش را از نظام مدیریت شهری دریافت کند. اگر تفکیک و بازیافت درست انجام شود آنچه برای دفن باقی می‌ماند با کمترین هزینه قابل انجام است؛ مثلا در دفن‌گاه‌های تجدیدپذیر که بر اساس اصول مهندسی طراحی و زیرسازی می‌شود و نسبت به شیرآبه تراوش ندارد. پسماندی که باید دفن شود در الگوی منظمی در این سایت بارگذاری و گازهای حاصل از هضم هم جمع‌آوری شده و مثلا برق تولید می‌کنند. بعد از حدود ۴ سال، وقتی تجزیه‌پذیری زباله هم انجام شد، پوشش سایت را باز کرده و زباله را در قالب خاک تخلیه می‌کنند و دوباره زباله در آن بارگیری می‌شود. روش‌هایی مانند استفاده از زباله‌سوز هم هست که سرمایه‌گذاری و هزینه نگهداری بالایی دارد.

تمام حرف من این است وقتی که راه‌حل‌های اصولی در ابتدای زنجیره داشته باشیم در مرحله دفن می‌توانیم با هزینه کمی کار را انجام دهیم اما وقتی مواد اولیه را درست منتقل نکنیم در مرحله دفن هم باید هزینه سنگینی متحمل شویم که معمولا نظام مدیریت شهری ما از پس آن بر نمی‌آید و وضعیت مدیریت پسماند ما به وضعیتی درمی‌آید که در سراوان و بسیاری مناطق دیگر شاهد هستیم.

شما می‌گویید نظام مدیریت شهری ما زیر نظر دولت از عهده این کار بر نیامده یا نمی‌آید. بخش خصوصی در این زمینه چه اقدامی انجام داده است؟
بله. یک ایراد سیستماتیک در این فرآیندها وجود دارد آن هم اینکه یک نهاد سیاسی در کشور به نام وزارت کشور مسئول مدیریت شهری و مدیریت پسماند است. این روش تا به امروز راه به جایی نبرده است و ما شاهد جریاناتی مانند سراوان هستیم و خواهیم بود.

اگر نظام مدیریت پسماند تحت نظارت وزارت راه‌و شهرسازی باشد که هم از نظر عمرانی و هم از نظر اداری به فرآیندهای اداره شهر مسلط‌تر و آشناتر است کارآمدتر است. اما در مورد بخش خصوصی، اتحادیه صنایع بازیافت ایران به‌عنوان بخش خصوصی با توجه به اینکه مواد اولیه خودش را از حوزه جمع‌آوری و تفکیک تهیه می‌کند دو انتخاب داشته است.

یک انتخاب این بوده است که مواد اولیه خود را از طریق پسماند تامین کند یعنی به نوعی خودش را با نظام فشل شهرداری وفق دهد. به‌عنوان مثال تا ۳۰ درصد قیمت تمام شده فرآیند بازیافت را باید صرف شست‌وشوی پسماند کند و به حد قابل استفاده در خط تولید برسند. روش بهتر اما توسعه خدمات لجستیک معکوس است که در آن، شهروند در منافع مواد اولیه مشارکت داده می‌شود. مثلا با استفاده از اپلیکیشن‌ها شهروند اعلام می‌کند من این‌ مقدار ضایعات دارم. درب منزل ضایعات از شهروند تحویل گرفته می‌شود و سهمی از ارزش آن به‌صورت نقدی به حسابش واریز می‌شود یا ضایعات در فروشگاه‌هایی تحویل داده می‌شود و آنجا بخشی از ارزش به صورت نقدی یا به صورت تخفیف خرید کالا به شهروند برمی‌گردد. در حال حاضر یکی از اقدامات بخش خصوصی این است که بتواند این پروسه را به صورت قانونی جا بیاندازد. توضیح خواهم داد که ما در این زمینه مشکلات حقوقی داشتیم. تعداد زیادی اپلیکیشن در سال‌های گذشته برای ساماندهی این شرایط با شهرداری‌ها درگیر بودند و با مقاومت شهرداری‌ها مواجه شدند.

روش بهتر اما توسعه خدمات لجستیک معکوس است که در آن، شهروند در منافع مواد اولیه مشارکت داده می‌شود. مثلا با استفاده از اپلیکیشن‌ها شهروند اعلام می‌کند من این‌ مقدار ضایعات دارم. درب منزل ضایعات از شهروند تحویل گرفته می‌شود و سهمی از ارزش آن به‌صورت نقدی به حسابش واریز می‌شود یا ضایعات در فروشگاه‌هایی تحویل داده می‌شود و آنجا بخشی از ارزش به صورت نقدی یا به صورت تخفیف خرید کالا به شهروند برمی‌گردد.

اصلاح آنچه می‌گویید به‌نظر به برنامه‌های میان‌مدت و بلندمدت نیاز دارد. آیا راه‌حل کوتاه‌مدتی نیز وجود دارد؟
از دیدگاه من چسبندگی نظام مدیریت شهری وزارت کشور یا همان شهرداری‌ها به روش موجود باعث می‌شود که تمام راهکارهای کوتاه مدت هم عملا غیرقابل استفاده باشند. در مورد همین سایت سراوان، در زمان ریاست آقای نوبخت بر سازمان برنامه و بودجه کشور جلسه‌های متعددی برگزار شد. شرکت‌های عمرانی قَدَری در کشور اعلام آمادگی کردند که فرآیندهای تجدیدپذیر را به عنوان ارزان‌ترین، کاراترین‌ و در دسترس‌ترین روش موجود ایجاد کنند.

این فرآیندها حتی در قلب اروپا که سطح آب زیرزمینی بالایی دارند استفاده می‌شود. بعد از مهندسی و احداث دفن‌گاه تجدیدپذیر در پایین‌دست‌ و اطمینان از لایه‌های ناتراوا، شیرابه راهی تصفیه‌خانه می‌شود و در ادامه، زباله تلنبار شده در بالادست به سایت منتقل، پاکسازی شده و سایت بسته می‌شود.

چاره‌ای جز این وجود ندارد. این روش در مناطقی مانند شمال کشور که با کمبود زمین هم مواجه هستند قابل استفاده و بسیار کاراست. اما چون اجرا نمی‌شود امروز نقطه نقطه گیلان و مازندران درگیر مسئله پسماند است. در بقیه نقاط کشور هم با این مشکل روبه‌رو هستیم. حتی وقتی مسافر خارجی وارد ایران می‌شود پس از خروج از فرودگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) با نخستین چیزی که روبه‌رو می‌شود بوی بد کهریزک است.

باز هم تاکید می‌کنم که برای ما راهی جز دفن‎‌گاه تجدیدپذیر وجود ندارد. عموم شرکت‌های رتبه یک حوزه احداث کشور آمادگی دارند اگر الگوی سرمایه‌گذاری حاکمیت در پروژه‌های عمرانی این حوزه اصلاح شود اقدام و مشکل را حل کنند. ما تلاش زیادی در این زمینه کردیم.

اتحادیه صنایع بازیافت و همکاران‌مان در سندیکای شرکت‌های ساختمانی و سایر انجمن‌های مرتبط دور هم جمع شدیم تا کنسرسیومی در این زمینه درست کنیم. به دولت هم اعلام کردیم که آمادگی داریم در این زمینه بدون نیاز به منابع نقدی کمک کنیم.

اما نپذیرفتند. خاطرم هست در دولت گذشته که بحث سراوان مانند امروز مطرح بود، شرکت پیمان‌کاری در منطقه بود که راه‌آهن قزوین به رشت را می‌ساخت. تمام امکانات عمرانی این شرکت در منطقه حاضر بود و می‌شد با برنامه‌ریزی طی چند ماه فاز یک دفن‌گاه تجدیدپذیر در سراوان را احداث و بهره‌برداری کرد. اما این اتفاق نیفتاد. در فرآیند تصمیم‌گیری در این زمینه لکنت وجود دارد. بانیان وضع موجود تغییر در رویه فعلی را به منزله زیرسوال‌بردن تصمیمات قبلی خود می‌داند. به‌دلیل با اصرار همین روش را حفظ می‌کنند.
گفته بودید در زمینه اجرای لجستیک معکوس در مدیریت پسماند بخش خصوصی درگیر دعوی حقوقی با شهرداری‌ها شد. چه اتفاقی افتاد؟
بله. مدت‌ها درگیر یک دعوای حقوقی با شهرداری‌ها و سازمان حفاظت محیط‌زیست بودیم. بالاخره توانستیم در شورای رقابت مناسبات انحصاری شهرداری‌ها را اثبات کنیم و در هیات مقررات‌زدایی مطابق نص قانون پذیرفتند که کالای قابل بازیافت پیش از آنکه شهروند آن را زاید بداند پسماند نیست و مالک می‌تواند آن را به بهترین خریدار بفروشد. اگر نظام لجستیک معکوس جمع‌آوری ضایعات قابل بازیافت را برعهده گیرد و این بخش از کالاها از چرخه مدیریت پسماند خارج شود از نظر حجمی با کاهش ۶۰ درصدی پسماند شهری مواجه خواهیم بود. چه وزارت کشور و چه سازمان حفاظت محیط‌زیست خوششان بیاید یا نیاید این اتفاق خواهد افتاد و از نظر قانونی احقاق حق همه شهروندان ایران است.
برگردیم به مساله سایت‌های بازیافت، دپو و دفن زباله. در نهایت شما فکر می‌کنید سیستم پیشنهادی شما در همه مناطق کشور قابل اجراست؟
من نمونه‌های متعددی سراغ دارم در کشورهای مختلف جهان که به‌واسطه نبود زمین، این سایت‌ها در کنار مناطق مسکونی واقع شدند. نه شیرابه دارند نه بو دارند نه آسیبی می‌زنند. به این دلیل که در ابتدا و در حلقه‌های بالای این زنجیره، تا جای ممکن حجم ورودی به سایت‌ کاهش پیدا کرده است. یعنی آنچه وارد سایت دفن می‌شود که ورودش اجتناب‌ناپذیر است. در این مرحله هم رد پای منفی بر محیط ‌زیست باید به‌صورت واقعی صفر شود. این عملی است که امروز در دنیا اتفاق می‌افتد و حداقل 25 سال تجربه و سعی و خطا را در مناطق مختلف همراه دارد. این تجربه‌ای است که شرکت‌های عمرانی ما هم دارند و دفن‌گاه‌های تجدیدپذیر بسیاری در خارج از کشور و کشورهای همسایه بنا کرده‌اند. بنابراین توان اجرایش در ایران وجود دارد. اما گویا قرار نیست مدیریت این بخش از دست حلقه بسته‌ای که تا امروز در آن بوده‌اند رها شود و این همه چیزی است که باید اصلاح شود. در عموم سایت‌های کشور هم این مشکل وجود دارد. مشکل یکی است و راه حل آن هم یکی است.

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *