پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | چسب زخمی روی «درک»

نخلی که به جای نخل سوخته روستای درک کاشته بودند، در حال خشکیدن است

چسب زخمی روی «درک»

بسیاری از گردشگران چابهار، آشنایی حتی اولیه با فرهنگ و آداب و رسوم ساکنان بومی ندارند و گردشگری مسئولانه را نمی‌شناسند





چسب زخمی روی «درک»

۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۰:۰۰

اواخر اسفند 1400 مصادف شد با کاهش تعداد فوتی‌های روزانه ناشی از ابتلا به بیماری کرونا و بعد از دی‌ماه 1398، برای نخستین بار، محدودیت‌های بهداشتی مسافران نوروزی برای سفر به مناطق مختلف کشور، تا حدود زیادی، رفع شد. این اتفاق خوشایند در کنار هوای مطبوع سواحل جنوبی کشور در روزهایی که در غالب مناطق شمالی و غربی، سرمای کم‌سابقه‌ای حاکم بود؛ مزید بر علت شد تا شمار زیادی از مسافران، بخش‌های جنوبی کشور را برای گذراندن تعطیلات نوروزی، انتخاب کنند.

چابهار، بندر اقیانوسی سیستان‌و‌بلوچستان به مدد کمپین‌های پرشمار فعالان حوزه گردشگری در سالیان اخیر، بیش از پیش، مورد اقبال گردشگران، واقع شده‌است. هرچند زیرساخت‌های این شهرستان برای پذیرش گردشگران، فاصله بسیار زیادی با شرایط مطلوب دارد اما بکر بودن بسیاری از جاذبه‌های گردشگری، تنوع سواحل، قیمت‌های ارزان‌تر نسبت به جزایر جنوبی و آب و هوای مطبوع، به‌ویژه از اوایل اسفند تا نیمه فروردین، جمعیت زیادی را برای تجربه بلوچستان، به این نقطه از کشور می‌کشاند.
با گذشت سال‌ها و انتشار و گسترش محتواهای متنی و تصویری بیشتر از دیدنی‌های سواحل سیستان‌و‌بلوچستان، حالا مسافران فقط برای تماشای کوه‌های مینیاتوری و سواحل و پاساژهای منطقه آزاد تجاری چابهار، به این منطقه نمی‌آیند. فهرست بلندبالایی از مناطق متنوع گردشگری در این حوزه وجود دارد که علاقه‌مندان، پیش از عزیمت به این منطقه، امکان بررسی و انتخاب با توجه به سلایق مختلف از میان آن‌ها را دارند. مناطقی که بعضی از مورد اقبال‌ترین آن‌ها، در روستاهای با فاصله قابل توجه از مناطق شهری واقع شده‌اند.
شاید با ورود به زاهدان، به جز لباس‌های بلند و رنگ به رنگ بلوچی مردان و زنان، ویژگی ظاهری انسانی متفاوتی، نظر تازه‌واردها را به خود جلب نکند اما هرچه از این شهر به سمت جنوب سیستان‌و‌بلوچستان پیش بروند معماری شهرها و روستاها و رفتارهای اهالی را متفاوت‌تر خواهند دید و اگر لحظاتی را به مصاحبت با اهالی جنوب استان بگذرانند حتی گاهی از ادراک مختلف از کلمات یکسان، دچار شگفتی می‌شوند و این تفاوت‌ها با ورود به روستاها ابعاد پیچیده‌تری به خود می‌گیرند.
به روزهای آخر اسفند 1400 برگردیم. در بحبوحه سفرهای نوروزی و حضور گسترده مسافران در جنوب سیستان‌و‌بلوچستان، انتشار خبر قطع تک‌درخت نخل روستای دَرَک، فعالان حوزه گردشگری را در بهت عمیقی فرو برد. روستای درک از توابع بخش زرآباد شهرستان کُنارَک است. شهرستانی که با وجود همجواری با چابهار، کمتر نامی از آن به گوش رسیده ‌است. این شهرستان در منتهی‌الیه غربی خلیج چابهار و در مسیر زمینی چابهار به بندرعباس، واقع شده و از این بابت، موقعیت ممتازی دارد. باغات زرآباد از کانون‌های اصلی تولید موز در کشور هستند. همچنین اسکله صیادی کنارک که بیش از 3 کیلومتر طول دارد؛ نقش عمده‌ای در تامین انواع آبزیان منطقه ایفا می‌کند. در کنار همه این مزیت‌های اقتصادی، سواحل صخره‌ای این شهرستان در محدوده پُزم، از مقاصد گردشگری کمتر شناخته شده هستند. درست مانند سواحل ماسه‌ای روستای درک که تا همین چند سال قبل، ناشناخته مانده‌ بود و بسیاری از گردشگران و مسافران، راه دسترسی به این ساحل را نمی‌دانستند.
ساحل درک به‌واسطه تلاقی تپه‌ماهورهای ماسه‌ای که در گوشه‌گوشه آن نخل‌های سر به فلک کشیده‌ای به چشم می‌خورد با آب‌های نیلگون دریای عمان، خالق مناظر خیال‌انگیزی است که نظیر آن در سایر سواحل کشور وجود ندارد. این مناظر بدیع در کنار مهمان‌نوازی اهالی روستای درک و روستاهای مجاور، امنیت بالای منطقه برای کمپینگ و شب‌مانی، عاری از زباله بودن ساحل، امکان به آب زدن در ساحل کم‌عمق منطقه و صد البته گرفتن عکس یادگاری پای درختی که به‌دلیل دور افتادن از سایر نخل‌های ساحل و مجاورت با تپه‌ماهورها و امواج دریا به تک‌درخت نخل درک معروف شده؛ برای هر مسافر و گردشگری، مقصد یگانه‌ای بود.
با جست‌وجوی هشتگ #ساحل_درک در اینستاگرام، طیفی از تصاویر این ساحل را می‌بینید که وجه اشتراک غالب آن‌ها حضور تک‌درخت نخل است. با اینکه حضور گردشگران در ساحل درک، فقط برای تماشا و گرفتن عکس یادگاری با تک‌درخت نبود اما تک‌درخت نخل، بدون هیچ هماهنگی جمعی، تبدیل به نماد گردشگری این ساحل شده ‌بود و هرچند خبر قطع آن در اسفند 1400 بسیاری را شوکه کرد اما برای افرادی که اخبار گردشگری منطقه را دنبال می‌کردند این اتفاق، قابل پیش‌بینی بود چنان‌که با مراجعه به آرشیو اخبار، در آذرماه همان ‌سال، خبر ریختن گازوئیل، پای این درخت به قصد خشکاندن آن هم به چشم می‌خورد.
همان روزها و بلافاصله بعد از انتشار خبر قطع درخت، برخی محافل و گروه‌های خبری، دلیل این اتفاق را ناراحتی برخی اهالی از حضور گردشگران، با حجاب نامناسب، عنوان کردند. هرچند متاسفانه، خیل عظیم عزیمت‌کنندگان به منطقه، آشنایی حتی اولیه با فرهنگ و آداب و رسوم ساکنان بومی ندارند و چیزی از گردشگری مسئولانه نمی‌دانند و در صورت تداوم این نوع حضور، امکان بروز تنش وجود دارد اما با بررسی روایت‌ها و اخبار محلی، خبری مبنی بر برخورد یا ایجاد تنش میان گردشگران با اهالی روستای درک یا روستاهای همجوار که اتفاقا تساهل و تسامح زیادی دارند به چشم نمی‌خورد و از طرفی، حضور مسافران و گردشگران در این منطقه، سبب رونق مشاغل خدماتی مانند آشپزی، رانندگی، تورگردانی و فروش صنایع‌دستی و متعاقب آن، افزایش درآمد اهالی، شده‌است.
اما با فرض صحت وجود تنش میان گردشگران و افراد محلی، نهادی مانند میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری چه اقداماتی برای ارائه آموزش‌های لازم به گردشگران و جامعه محلی انجام داده ‌است؟ نهادهای مسئول، تا چه میزان، زمینه‌ها و زیرساخت‌های لازم برای حضور مسافران در منطقه را فراهم آورده‌اند؟ چه برنامه‌ریزی‌هایی برای پیشگیری از آسیب تعمدی به سوژه‌های گردشگری در منطقه انجام شده‌است؟ انجمن‌های میراث فرهنگی و گردشگری در تعامل با گروه‌های مرجع مانند روحانیون و ریش‌سفیدان محلی، تا چه میزان شکل گرفته و نقش خود را به درستی ایفا کرده‌اند؟
این اتفاقات وقتی در کنار اخباری مبنی بر حضور مداوم گروه‌های ناشناس، طی سالیان اخیر که ظاهرا از سایر مناطق کشور، به‌ویژه پایتخت با تجهیزات مستندسازی حرفه‌ای در منطقه حاضر می‌شوند و رویدادهایی را برای کودکان و نوجوانان بومی با محورهایی مانند نقش مردم محلی در برخورد با بی‌حجابی یا بدحجابی گردشگران، برگزار می‌کنند؛ شائبه سازمان‌یافته بودن این قبیل اقدامات را تقویت می‌کند. حضور این گروه‌های ناشناس، قدرت‌گیری طالبان در افغانستان و جان گرفتن نحله‌های فکری تکفیری در کنار جریانی که درصدد جدایی بلوچستان از محدوده سرزمینی ایران است در کنار یکدیگر در این موضوع خاص با هدف مشترک مسدود کردن مسیر توسعه و تعامل جوامع محلی منطقه با سایر هم‌وطنان، ابعاد موضوع را از قطع یک درخت نخل، فراتر می‌برد. چنان‌که در هفته‌های اخیر، آتش زدن کپرهای اقامتی و فروش محصولات صنایع‌دستی در محدوه سایت گردشگری کوه‌های مینیاتوری، تداوم این روند را نشان داده‌است.
در این میان، نمی‌توان از کوته‌بینی عده‌ای «اینفلوئنسر» و «بلاگر» که نقش موثری در ساده‌سازی موضوع دارند و با جابجایی یک نخل دیگر و کاشت آن در جوار درخت قطع‌شده درک (که متاسفانه ظاهرا در حال خشک شدن است و یک مرگ دیگر را سبب می‌شود) جشن تولد دوباره گرفته تا در خلال شادمانی ساده‌انگارانه‌شان رونقی به تعداد «فالوئرها» بدهند گذشت. بهتر بود به جای کاشت این درخت، که در واقع، کاریکاتوری از کلیت ماجراست و مانند چسب زخمی بر سر بریده‌شده یک «نفر» است؛ محل نخل قطع‌شده، تبدیل می‌شد به مکانی برای یادآوری دائم اهمیت «حفاظت از منابع محدود گردشگری طبیعی و فرهنگی، سفرهای مسئولانه و نقش آموزش در توسعه جامعه محلی»

به اشتراک بگذارید:





نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *