یاد «کاترین» با ما میماند
۲۸ فروردین ۱۴۰۱، ۰:۰۰
«کاترین رفت» این پیام که میآید یعنی کاترین این بار راهی را رفته که برگشتنی از آن در کار نیست. کاترین رضوی مدیرعامل موسسه سنستا بود، موسسهای که پیش از هر چیز نامش با جامعه بومی و عشایری گره خورده است. موسسهای که آن را تقی فرور و کاترین رضوی تاسیس کردند و تا به آخر در آن ماندند، کار کردند، برای محیطزیست جنگیدند و در آرزوی بهتر شدن آن در همین خاک آرام گرفتند.کاترین رضوی را اولین بار سال 1393 دیدم، آن وقتها در تدارک برگزاری جشنوارهای برای حفاظت از جنگل ابر بودیم. سنستا نام بزرگی در حوزه حفاظت با همراهی جامعه محلی بود که در کنار نامش حرفهایی هم دربارهاش زده میشد، مثل اینکه سنستا جامعه بستهای است، از سنستا و فعالیتهایش نمیشود سر درآورد و… ما چند علاقهمند به محیطزیست و کارآموز این حوزه بودیم که در بهار 93 در آن خانه قدیمی در تقاطع خیابان فروردین و آذربایجان را زدیم.
آنجا با تقی فرور و کاترین رضوی آشنا شدیم و از خودمان گفتیم. در همان جشنواره سنستا همراه ما شد. از آن سال تا زمان مرگ دکتر فرور، رفتوآمدهای ما به موسسه تداوم داشت. دکتر فرور رفت، پس از آن «غنیمت» در پرواز اوکراینی جان باخت. علی مهاجرت کرد، کاترین بیمار شد و کرونا آمد، من دورادور پیگیر حال کاترین بودم، از بیمعرفتی من بود. کاترین هرازگاهی تماس میگرفت و در این باره حرف میزد که کجا را باید نجات داد. میگفت که مسئولان حواسشان نیست با پروژههایی که در حال اجرا هستند به این سرزمین صدمه میزنند. کاترین با شور و حرارت حرف میزد و میگفت باید بجنگیم، باید جلوی آنها بایستیم و… من این طرف خط خسته از جنگیدن بودم، به حرفهایش گوش میدادم و کاترین همچنان از این می گفت که ما در ایران چه سرمایههایی داریم که باید قدر آنها را بدانیم.
آخرین بار درباره آشوراده تماس گرفت و شمارهای خواست. پس از آن از کاترین بیخبر بودم اما مطمئن از اینکه حالش خوب است،چندان سراغی هم نمیگرفتم. دیروز خبر آمد که کاترین دیگر در میان ما نیست، این خبر مرا یاد روز خاکسپاری تقی فرور همسرش انداخت. آن روز که اعضای سنستا و از جمله غنیمت با صدای بلند میگریستند و کاترین گوشهای دورتر زیر درختی ایستاده بود. من و کاترین ایستاده بودیم و او با آرامش از تقیاش میگفت که چه چیز را دوست دارد و چه چیز را دوست ندارد، یاد همان روز میافتم که در آغوشش گرفتم و او تنها یک جمله گفت «تقی رفت». یاد آن جشنواره جنگل ابر که در خانه محلی نشسته بود و پاهایش را دراز کرده و تقی فرور سر روی پایش گذاشت، یاد آن شب که قرار بود در یک مستند درباره جنگل ابر حرف بزنند، یاد کاترین میافتم که گاه تند میشد، او عاشق این سرزمین بود و به همراه تقی به همه جای ایران سفر میکرد. کاترین در مراسمهای تقی سیاه نپوشید و ترجیح داد مراسم یادبودی برای او برگزار کند. میگفت باید هر کاری از دستمان برمیآید برای ایران انجام دهیم. امروز خبر آمد که کاترین هم رفت، او برای همیشه رفت و دیگر بازنمیگردد. این آخرین سفر کاترین بود. او در مبارزهاش با بیماری سپر انداخت. با اینهمه یاد او، یاد زنی با روسری نخی به سر که شمال تا جنوب، شرق تا غرب این کشور را سفر کرد، زنی که دنیا را دید و ترجیح داد ایران بماند، زنی که عشایر، کویرنشینان، جنگلنشینان و ایران را دوست داشت، با ما میماند. یادت گرامی کاترین.
برچسب ها:
توسعه پایدار، خدیجه کاترین رضوی، ستستا، کاترین، موسسه توسعه پایدار و محیط زیست
مطالب مرتبط
نظر کاربران
نظری برای این پست ثبت نشده است.
تبلیغات
وب گردی
- 8 نمایندگی تعمیر پکیج ایران رادیاتور در تهران + اطلاعات تماس
- اسپیکر بلوتوثی ارزان و باکیفیت: کدام مدلها را بخریم
- کیفیت و زیبایی را با خدمات دندانپزشکی دکترتو کلینیک تجربه کنید
- علائم دندان آسیاب درآوردن کودکان چیست؟ 5 علائم + راه تسکین
- اجاق گازهای ﺧﺎﻧﮕﯽ بدون ترموکوپل توقیف و جمعآوری میشود
- معرفی تورهای خارجی ارزان
- آلبوم جدید مُجال ظرفیت جدی و جدیدی از موسیقی را فریاد میزند!
- آیا مشاوره حقوقی تلفنی کاربردی است؟
- برونشیت کودکان چیست و چه علائمی دارد؟
- برگزیدگان اجلاس توسعه نرمافزار ایران (۲۰۲۴) معرفی شدند بیشتر
بیشترین نظر کاربران
معمای ریاست محیط زیست در کابینه رئیسی
بیشترین بازنشر
ستاندن حیات از غزه
پربازدیدها
1
به نام حیوانات به کام باغوحشداران
2
«بمو» را تکهتکه کردند
3
سوداگران گنج پل تاریخی ۳۰۰ ساله در بابل را تخریب کردند
4
محیطبانها با رد زنی چرخهای موتورسیکلت به شکارچیان رسیدند
5
کبوتر نماد مناسبی برای صلح است؟
دیدگاهتان را بنویسید