پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | کنشگری شهری و احیای ققنوس‌وارِ جامعه شهری

کنشگری شهری و احیای ققنوس‌وارِ جامعه شهری





۹ آذر ۱۴۰۰، ۰:۰۰

«دوست عزیز، نظریه خاکستری است و درختِ جاودانِ زندگی سبز است» (فاوست،گوته)
جامعه‌شناسی کلاسیک مبتنی بر سه اصل است: نخست ترکیب نوعی از جامعه با «معنای تاریخ» درون انگاره جامعه مدرن، دوم هویت‌یابی نظام اجتماعی بر اساس دولت که انگاره نهاد را در جایگاهی کانونی قرار می‌دهد، و سوم جایگزین کردن کنشگران اجتماعی با جمعیت آماری» (بازگشت کنشگر: نظریه اجتماعی در جامعه پساصنعتی، آلن تورن)
در زمانه‌ای به سر می‌بریم که با نظام سلطه، بحران حکمرانی، چالشِ نمایندگی اجتماعی و سیاسی، ناتوانی سیاستگذاری اجتماعی و فرو رفتن جامعه‌شناسی در «مرداب پژوهش‌های توصیفی یا پوچی خدمات شرکتی» مواجه هستیم و این بحران، بحرانی ایرانی یا خاورمیانه‌ای نیست، بحرانی است که روشنفکران جهانی چون آلن تورن، مانوئل کاستلز، اندی مری فیلد و آنتونیو نگری از آن می‌گویند و درست در همین دوران است که به تعبیر کارل مارکس در سرمایه: «شور و شوق‌های جدید و نیروهای تازه از قلب جامعه سرمایه‌داری معاصر بر می‌خیزند.»
در این دوران باید به تعبیر تورن از بازگشت کنشگر و نقش برجسته و تعیین کننده «جنبش اجتماعی» گفت نه به این دلیل که پاسخی به وضعیتی خاص است و در عمل آن است که در حال بیانگری است بلکه به این دلیل که مبارزه‌ای با روابط سلطه است.این کنشگری نوین برخلاف گذشته نه ذیل یک تاریخمندی جبری یا ایدئولوژیک است، نه در جدایی از نظریه و مؤخر بر آن قرار دارد و نه خود را در نسبت با دولت تعریف می‌کند، نه صرفا سلبی است و نه صرفا مطالبه‌گر، بلکه ورای این‌ها…

آن‌طور که میشل بن سایق و فلورانس اوبنا توصیف می‌کنند‌: «مقاومت آفرینش است» و به تعبیر آنتونیو نگری: «قدرت برسازنده» و به بیانِ آلن تورن: «سرمایه گذاری و خودتولیدی و خود تحول بخشیِ زندگی اجتماعی». آری، کنشگری و جنبش‌های اجتماعی در حال خلق نظریه، سیاست و بازسازی جامعه است، کنشگری در شکل نوین خود، بازتعریف کننده سوژه و فرد نیز است، تعریف کننده نسبت او با جامعه که همزمان فاصله است و بازیابی.
چنان که تورن می‌گوید: «درست است که ما در شهرهایی قدم می‌زنیم که پیش از تولد ما ساخته شده‌اند، اما درست‌تر آن است که برنامه‌های شهرسازی از روابط قدرت میان کنشگران سیاسی و اجتماعی برآمده است» و شهرها برساخته کنش‌های ماست، کنش‌هایی که از تأثیر آن‌ها غافلیم.
اکنون ساحت خاکستری نظریه را ترک می‌گوییم و قدم به دنیای سبز و شکوفای زندگی و کنش می‌گذاریم. گرچه بایستی ترددی مستمر میان این دو دنیای تو در تو داشت. برای نمونه‌ای از مروری بر نظریات کنش و خوانش کنش‌های اجتماعی و شهری براساس تئوری می‌توان به مقاله نگارنده تحت عنوان«کنشگری اجتماعی به مثابه رویکردی برای حل مسائل اجتماعی» در کتاب «حل مسئله اجتماعی:رویکردهای میان رشته‌ای» (جعفر قوام دوست و همکاران،انتشارات طرح نقد) رجوع کرد.
به تجربه، چه کنش‌های شهری که در آن‌ها مشارکت داشته‌ام از فعالیت‌های مجمع حق بر شهر باهمستان تا کمپین‌ها و فعالیت‌های حمایتی از دستفروشان یا آنها که به بررسی و مطالعه آنها پرداخته‌ام مانند فعالیت‌های سازمان‌های مردم نهاد محله هرندی، تجارب مشارکتی محلات اوین، مرادآباد، اکباتان، اراج، شهرک دانشگاه صنعتی شریف و امیرآباد و جنبش‌های مخالفت با طرح‌های توسعه دانشگاه‌ها(دانشگاه‌های تهران و الزهرا) دریافته‌ام که نخست، کنش، بینش را می‌سازد. دوم، کنش، پیش فرض‌های نادرست بیرونی را تغییر می‌دهد. سوم، گروه‌های دارای قدرت کمتر، نه ناتوان هستند، نه نا‌آگاهند و نه منفعل و نه مشارکت گریز، بالعکس بسیار پویا و آگاهند و از مناسبات ساختاری مطلعند. آموزه‌های بسیاری که ساکنان محله شهرک نیایش (اسلام آباد)‌، محله سلسبیل جنوبی، نوجوانان محله زهتابی و دستفروشان آن را بارها ثابت کرده‌اند. چهارم، کنش، تغییرساز است اگرچه کوچک باشد و قدرت جامعه مدنی هرچه قدر هم تضعیف شده اما برای اصحاب قدرت و سیاستگذاران دارای اهمیت و هراس انگیز است. پنجم،کنش، پیونددهنده است و تنوع‌های اجتماعی را از مذهبی و غیرمذهبی، ایرانی و افغانستانی، مدرن و سنتی، گردهم جمع می‌کند و به تعبیر مارکس در ایدئولوژی آلمانی: «این زندگی است که آگاهی را می‌سازد» و این زیست مادی مشترک و زیست شهری و محله‌ای به مثابه انضمامی‌ترین ‌حالتِ آن است که تفاوت‌ها را دود می‌کند و به هوا می‌فرستد. ششم، می‌توان در ظلمانی‌ترین دوران، ابتکارات محلی و شهری را سامان داد و به مفهومی از «مقاومت و خودگردانی» معنا بخشید. هفتم، بدون ریشه دواندن در نیروی اجتماعی (اجتماع محلی،تشکلی از گروه‌های هدف مانند دستفروشان یا مستاجران)، چانه‌زنی و قانون و نهادهای نمایندگی هستند. هشتم،کنش بدون ایفای نقشِ سوژه آن در هر جنبشی عقیم است حتی حقوق کودک و شهر دوستدار کودک (شاید تنها استثنا در این زمینه، حمایت از حقوق حیوانات باشد) و این درسی است که به ویژه از تجارب فعالیت در حوزه‌های دستفروشان و مستأجران حاصل شده است. نهم، کنشگری شهری باید بتواند به تحولی در رابطه خودمان با شهر بینجامد، اگرچه سخت اما تغییرِ خود بخشی اساسی از این مبارزه است و تغییر حاصلِ خود مبارزه است و ما خودمان تغییر نمی‌کنیم تا دست به کار تغییر شهرمان نزنیم و این همانا راز و معنای کنش یا همان پراکسیس است یعنی تحول شناخت از مسیر تغییر، به تعبیر دیوید هاروی در «حق به شهر»‌: «حق به شهر، حق به تغییر دادنِ خودمان از طریق تغییر دادن شهر است». دهم، جنبش‌های بزرگ، آبدیده در بستری از کنشگری‌های کوچک، خرده مقاومت‌ها و گفتمان سازی‌ها است و حاصل پیوند تکه تکه‌ی دردها و خشم‌های مشترک.
در روزگاری که شورای شهر دیگر شورای شهروندان نیست حتی در شکل صوری و مصنوعی که پیش از آن با توهم به تن‌سپاری به خوش خیالیِ نمایندگی و مذاکره بود، باید با کنش‌گری شهری، ققنوسِ جامعه و نظریه اجتماعی شهری را در تب و تاب جنبش‌های سترگ اجتماعی زنده کرد و به شهر شورایی اندیشید.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

مسافران قطار مرگ

مسافران قطار مرگ

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *