پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | حیات «پارچه‌ای» و «پساپارچه»‌ای برای طاق نصرت پاریس

حیات «پارچه‌ای» و «پساپارچه»‌ای برای طاق نصرت پاریس





۲۹ شهریور ۱۴۰۰، ۰:۰۰

طاق نصرت پاریس بنای معمارانه نسبتا بزرگ، سنگین، محکم و غیر قابل انعطافی‌ست با جزئیات فراوان که بخشی از فضای فرهنگی و زیبایی‌شناسانه تاریخ فرانسه را در خود نمادینه ساخته است. این بنا در تحقق طرح کریستو و ژان کلود پس از مرگ‌شان، اخیرا زیر پوششی نرم، سیال و لطیف از پارچه قرار گرفته است تا نمادی از تاریخ فرانسه برای مدت ۱۶ روز ( از تاریخ ۱۸ سپتامبر تا ۳ اکتبر ۲۰۲۱ میلادی) از نظرها پنهان شده و به تعبیر پدیدارشناسان «اپوخه»‌‌ پدیدار شود و با پارچه‌های روی آن فرم یکپارچه مینیمال و فارغ از تزئیناتی را به وجود آورد و در هیبت نوین خود به‌سان روح جدید شهر بر فراز آن و در جای جای آن به گردش درآید و شهروندان پاریس و سایر شهرهای جهان را از وجود خود آگاه و متاثر سازد.

حاصل کار رویدادی‌ست که وجه معمارانه، جایگاهی و نمادین را وانهاده و از جایش کنده شده، و در شرایطی که طاق نصرت به دلیل عادت‌زدگی دیداری و کهنگی تاریخیش برجای مانده، کم‌رمق و کم‌اثر شده بود، این اثرِ تازه نفس، با ذات لرزان و لطیف پارچه‌ایش، بر دوش باد و امواج در فضاهای فیزیکی و مجازی سفر جدیدی را می‌آغازد و هستی تازه‌ای را تجربه می‌کند.‌ در این بودن تازه معناهای تازه ناشی از نگاه تازه مخاطبان و ملاقات و دیدار تازه‌شان از دور و نزدیک، شکل می‌گیرد. این معناهای تازه حاصل امکانی تازه برای هستی این اثر است که در عادت‌زدایی پدیداری این اجرا حاصل شده است. عادت ها و تکرار حتی در شکل و صورت زیبای خود هم، کم‌کم وجه تحمیلی به خود می‌گیرند و مانع آزادی‌اند! عادت‌ها، دیکتاتورهای خاموش و نادیدنی‌اند و بشر را در جبر تکرار در مسیرهای واحد نگاه می‌دارند و عادت‌زدایی به این شیوه عین آزادی است؛ آزادی اثر و آزادی مخاطب! و آزادی تعاملات تازه و نو شونده! آزادی از قید و بندها حتی از قید تاریخ، از قید زیبایی، از قید جزئیات! طاق نصرت در این اپوخه‌ی پدیداری، رسما با تحمل پارچه پیچی برای مدت ۱۶ روز از قید بودن تاریخی‌اش آزاد می‌شود و از آن به بعد نیز حیات تاریخی دیگری را آغاز خواهد کرد که «حیات پساپارچه‌ای» خواهد بود! کریستو و ژان کلود، زوج هنرمندی بودند که در دل گفتمان هنر معاصر به دنبال هنری ذاتا آزاد بودند که بتواند در ذات آفرینشگر خود آزادی خلق کند. آزادیی که در سیالیت و لغزندگی دیداری این سطح و حجم نرم و پارچه‌ای، قابل لمس و دست‌یافتی است. مخاطب با رویت حجم و سطح قابل توجه و یکدست از اثر به شدت متاثر از هیبت دست‌یافتنی و ملموس آن می‌شود و در میدان جاذبه قوی اما مینیمال آن قرار می‌گیرد. میدانی که عملا خالی از نشانه‌ها و جزئیات بصری، شمایلی بدون تزئین را رقم زده است و چشم و ذهن را به تعبیر مارتین هایدگر بر «عدم» می‌گشاید! عدم و فقدانی که جولانگاه ذهن برای نسبت دادن، آفریدن، تخیل کردن و در نهایت متاثر شدن است. متاثر شدن از خالی! متاثر شدن از عدم! متاثر شدن از تهی! متاثر شدن از خلاء ناشی از اپوخه‌ی پدیداری. و این عین آزادی تاثیر و تاثر است که آفرینش آن فقط از عهده هنر برمی‌آید. هنری که حقیقت هنری می‌آفریند و امور را در زیبایی ذاتی و لزوما آزادشان بر ما پدیدار می‌گرداند. کریستو و ژان کلود پیش از این در زمان حیاتشان پروژه‌های چالش‌برانگیز بزرگی از جمله پارچه‌پیچی و بسته‌بندی بر روی بناهای بزرگ تاریخی و اماکن شهری مانند ساختمان رایشتاگ در آلمان، پل‌های بزرگ در شهرهای مختلف جهان، پیاده‌روهای کنار خیابان‌ها و اماکن طبیعی شامل ساحل صخره‌ای بزرگی در استرالیا، پوشاندن اطراف جزیره‌هایی در اقیانوس و کشیدن پرده در عرض دره‌های عظیم، نصب سایبان‌های پارچه‌ای به تعداد بسیار زیاد در بیابان‌ها و بسته‌بندی اشیاء روزمره مانند گوشی تلفن، خودروها و غیره را با پارچه انجام داده‌اند.‌ آنها گویی برای این اماکن، فضاها و اشیاء پوشاک می‌دوزند و با پوشاندن آنها شخصیتی تازه برایشان می‌آفرینند. شخصیتی پارچه‌پوش که چیزهایی را نهان می‌دارد تا چیزهای دیگری را عیان سازد تا به تعبیر هیدگری در بازی «نهان/عیان» حقیقت هنری و ذات زیبای امور بر ما پدیدار شود.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *