پیام ما؛ رسانه توسعه پایدار ایران | میراث فراموش‌شده آبادان

میراث فراموش‌شده آبادان





۲ شهریور ۱۴۰۰، ۰:۲۴

آفتاب در حال غروب است و آسمان رنگ ‌‌می‌بازد. چند پرنده در انتهای افق پرواز ‌‌می‌کنند. خورشید ردشان را دنبال ‌‌می‌کند و پایین‌تر ‌‌می‌رود. شرجی نمناکی روی زمین نشسته و غروب سکوت قبرستان را دوچندان ‌‌می‌کند. زیر قبرها شوره بسته و آب مانده و لجن، اطراف قبرستان جاری است. سنگ‌های سیمانی قبرها ترک خورده و بعضی از آنها شکسته شده‌اند. قبرستان تنهاست شبیه خفتگانش. سنگ‌نوشته‌‌هایی به زبان ارمنی، انگلیسی و حتی عبری به چشم ‌‌می‌خورد که رنگ باخته‌اند به تنهایی قبرستان.
قبرستان ارامنه آبادان در گوشه‌ای دورافتاده از شهر به محاق فراموشی رفته است. قبرستانی که بیش از 90 سال قدمت دارد و نماد همجواری و همزیستی مردمانی است با ادیان و مذاهب مختلف در این شهر کوچک. با وجود آنکه این مکان در سال ۱۳۸۱ به ثبت ملی رسید اما رفته‌رفته آبادان و میراثش از او فاصله گرفتند و اهمیت آن مثل سنگ نوشته‌‌های روی مقبره‌‌هایش کمرنگ و کمرنگ‌تر شد. قبرستانی که بخشی مهم از میراث‌فرهنگی آبادان به حساب ‌‌می‌آید، انگار هیچ متولی ندارد و به حال خودش رها شده است. داغ آفتاب و خیسی باران سرد و گرمش ‌‌می‌کند. هیچ اراده‌ای برای ترمیم، مراقبت و نگهداری از آن وجود ندارد. حتی شهروندان آبادانی هم از یاد برده‌اند، مهمانان خفته این زمین فراموش‌شده را.
میراث‌فرهنگی آبادان مدت‌‌ها است که از بی‌فرهنگی رنج ‌‌می‌برد. از نبود اهمیت درک و آگاهی متولیانش رنج ‌‌می‌برد. این معضل تنها شامل قبرستان ارامنه نمی‌شود. موزه قدیمی شهر به یغما رفت و کسی پاسخگو نبود. قبرستان انگلیسی‌‌ها پوشیده از خار و خس و خاشاک است و بسیاری از نمادها و سنگ‌‌هایش به سرقت رفت و ارزش و اهمیتش به عنوان میراث‌فرهنگی شهر همراه قبرستان ارامنه در حال غروب است. یادمان و میراث گذشتگان هر شهر نشان از ریشه‌‌های محکم و عمیق آن شهر است. ریشه‌‌هایی که گذشته و امروز را به هم پیوند ‌‌می‌زند. میراث‌فرهنگی آبادان امروز حال خوبی ندارد. مسجد رنگونی‌‌ها با قدمتی بیش از صد سال در حال فرسودگی است و اهمیت حضورش درک نمی‌شود. آبادان به دلیل موقعیت خاص و ورود صنعت و مدرنیته به این شهر و به تبع آن شکل گیری اجتماع کوچک از ادیان، مذاهب و نژادهای مختلف، به تنهایی ‌‌می‌تواند میراث‌فرهنگی یک سرزمین باشد. اما میراث خودش رو به فراموشی است. مدت‌هاست که دیگر صدای ناقوس کلیسای سورت کاراپت آبادان در شهر نمی‌پیچد و به گوش خفتگان دورافتاده‌اش نمی‌رسد. شمایل و معماری شهر، در حال تغییر است و زنگ خطری به صدا در نمی‌آید. بخشی اعظم از خانه‌‌های شرکت نفت آبادان، با باغ‌‌ها و فنس‌‌های اطرافش تغییر معماری داده‌اند و شهر را با چهره‌ای ناهمگون مواجه کرده است. خانه بچاری آبادان که به لحاظ قدمت و معماری خاص خود، ‌‌می‌توانست بخشی مهم از میراث‌فرهنگی آبادان باشد زیر چکمه‌‌های سرمایه و ساخت برج تخریب شد و حتی خاطره‌ای از آن به یادگار نماند. دیوارنوشته‌‌های شهر که بعضاً نماد مبارزه گروه‌‌های مختلف انقلابی در آبادان بود از بین رفتند و اهمیت تاریخی و انقلابی‌اش درک نشد. سینماهای قدیمی شهر تبدیل شدند به پاساژ و مراکز تجاری.
دبستان مهرگان، دبیرستان فرخی، عکاسخانه ژرژ یونانی، دبیرستان رازی، کنیسه و قبرستان یهودیان از دیگر آثاری بود که ‌‌می‌توانست به لحاظ گردشگری و جذب توریست در آبادان تاثیرگذار باشند، اما این مهم هرگز صورت نگرفت. ریشه میراث در آبادان و نشانه‌‌هایش در حال خشکیدن است. هیچ تعامل سازنده‌ای بین مدیریت میراث‌فرهنگی منطقه آزاد اروند و اداره میراث‌فرهنگی آبادان وجود ندارد و نتیجه‌اش از بین رفتن و اضمحلال میراث‌فرهنگی آبادان است. آسمان قبرستان رو به تاریکی ‌‌می‌رود و تیرگی روی قبرها و سنگ نوشته‌‌ها چیره ‌‌می‌شود.
رطوبت زمین را نمناک‌تر کرده است. صدای پارس سگ‌‌ها و زوزه شغال‌‌ها از اطراف قبرستان به گوش ‌‌می‌رسد. در گوشه‌ای از قبرستان ارامنه، چند موش روی قبرها بالا و پایین ‌‌می‌روند.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *