سایت خبری پیام ما آنلاین | نمایش دستمال خونین شاه

کاخ گلستان 125 سال پس از ترور شاه قاجار، دستمال آغشته به خون ناصرالدین‌شاه را رونمایی کرد

نمایش دستمال خونین شاه

آفرین امامی، مدیر کاخ موزه گلستان: دستمالی که بعد از ترور شاه برای جلوگیری از خونریزی بیشتر او روی جای اصابت گلوله گذاشتند در گنجینه کاخ نگهداری می‌شود





نمایش دستمال خونین شاه

۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۸:۱۶

اندازه دستمال ۳۸ در ۲۸ سانتی‌متر است. لکه‌های خون بر تار و پودش خشکیده و پوسیده. دستمال روایتی از 125 سال پیش می‌گوید. در یک بعد از ظهر جمعه «دکتر شیخ محمد» در سال ۱۳۱۳رویش به خط خوش نوشت: «دستمال شاه شهید است که در هفدهم ذیقعده روز جمعه برای بستن خون دهان زخم تپانچه که به زیر سینه چپ خورده از جیبش درآورده کنار آن‌را پاره کرده به توی زخم داخل کرده که برای حرکت دادن جسد خون نیاید و این قسمت دیگر را به‌طور یادگار خون‌آلوده نگاه داشتم.» این دستمال، دیروز، 25 سال پس از ترور ناصرالدین‌شاه رونمایی شد.

ترور ناصرالدین‌شاه قاجار به دست میرزا‌رضای کرمانی، یک رعیت ساده فصل مهمی از تاریخ معاصر ایران است؛ این اولین شاه‌کشی است که رخ داده و برخی می‌گویند حادثه آن بعدازظهر جمعه، جرقه انقلاب مشروطیت بوده است. حالا دستمال آغشته به خون در گنجینه مجموعه جهانی کاخ گلستان نگهداری می‌شود.
دیروز، سالروز ترور شاه قاجار بود. ۱۲۵ سال قبل در چنین روزی در آستانه مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری، ناصرالدین‌شاه قاجار کشته شد. صبح دوازدهم اردیبهشت‌ ۱۲75، شاه قاجار به شکرانه پنجاهمین سالگرد سلطنت به زیارت حضرت عبدالعظیم در شهر ری رفت اما حکومت او به پنجاه سال نرسید و جشنی پنجاهمین سال سلطنت را عزا کرد. میرزا‌رضا کرمانی، او را جایی به گلوله بست که چند سالی پیشتر به دستور شاه قاجار، سیدجمال‌الدین اسدآبادی را بازداشت کرده بودند. آن صبح اردیبهشتی، میرزا رضا انتقام ستم‌کشی‌ها و بدرفتاری‌ها با سیدجمال‌الدین را گرفت.
آن دستمال خونین
قلب شاه قاجار با گلوله‌ای که از تپانچه پنج لول یک رعیت ایرانی خارج شد از حرکت ایستاد. میرزا رضا چند سال پیش از آن هم وقت تعزیه‌خوانی تکیه دولت که در غرفه حاج محمدحسین امین‌الضرب خدمت می‌کرد، به هنگام گردش شاه در غرفه‌ها نیت کرد با کاردی که در اختیار داشت مقصود خود را انجام دهد اما احتیاط کرد که مبادا کارگر نیفتد و کار‌ها بد‌تر و سخت‌تر شود.
آفرین امامی، مدیر مجموعه میراث جهانی کاخ گلستان درباره این دستمال خونین گفته است: «بعد از ترور شاه دستمالی را برای جلوگیری از خونریزی بیشتر او روی جای اصابت گلوله گذاشتند و پیکر بی‌جانش را سوار درشکه کردند. یکی از همراهان شاه دست توی آستین لباس شاه کرد و برای مردم دست تکان داد تا مردم تصور کنند شاه زنده است.» به گفته او پیکر شاه را از در عالی که امروز در خیابان ناصر خسرو واقع شده و همین روزها قرار است به زودی بازگشایی شود به کاخ وارد کردند، اما هنگامی که پیکر به کاخ گلستان رسید، دیگر جانی بر بدن نداشت.
این دستمال اکنون با شماره اموال ۱۳۰۲ به ابعاد ۳۸ در ۲۸ سانتی‌متر در گنجینه کاخ گلستان نگهداری می‌شود که تصویری از آن به نمایش گذاشته شده است. امضای زیر متن نوشته شده بر دستمال هم به دکتر شیخ محمد‌خان احیا‌الملک اشاره دارد که روز حادثه در حرم عبدالعظیم حضور داشت.
فرجام میرزا
تاریخ ایرانی نوشته است: یحیی دولت‌آبادی که شب قبل از ترور ناصرالدین‌شاه همراه با جمعی از دوستان خود به زیارت حضرت عبدالعظیم رفته و میرزا رضا را در حال زیارت و تفکر دیده بود در خاطرات خود این‌چنین شعف میرزا‌رضا را به‌گاه مطلع شدن از قصد شاه قاجار برای زیارت حضرت عبدالعظیم روایت می‌کند: «در تاریکی زاویه ایوان شخصی در لباس کسبه دیده می‌شد که صورتش درست تمیز داده نمی‌شد. این شخص میرزا رضای کرمانی است که گوشه تاریکی سرپا نشسته، دست‌ها را بر روی زانو و سر را بر روی دست‌ها گذارده، در دریای فکر و خیال فرو رفته بی‌آنکه تغییر وضعی به خود بدهد یا کلمه‌ای بگوید. در این حال دو تن از زوار در طرف دیگر ایوان نشسته با یکدیگر صحبت داشته درضمن سخن می‌گویند فردا شاه به زیارت می‌آید قرق هم نمی‌باشد. چون تاکنون رسم بوده است هر وقت شاه به این مزار مشرف می‌شده صحن و حرم را به کلی قرق می‌نمودند. به محض آنکه از زبان این دو زوار شنیده می‌شود شاه فردا به زیارت می‌آید و قرق هم نیست، مجسمه فکر و خیال در تاریکی زاویه ایوان به جنبش آمده سر از روی دست و زانوی تحیر برداشته از روی تعجب می‌گوید شاه فردا اینجا می‌آید، قرق هم نیست.»
ناظم‌الاسلام کرمانی که او نیز آن جمعه به زیارت حضرت عبدالعظیم رفته بود در “تاریخ بیداری ایرانیان” فرجام میرزا‌رضا بعد از قتل ناصرالدین شاه را اینگونه روایت می‌کند: «…‌اتفاقا در آن روز به زیارت حضرت عبدالعظیم رفته بودیم. در مدرسه نشستیم و منتظر رفتن شاه شدیم که یک دفعه دیدیم در‌ها را می‌بندند و می‌گویند شاه را تیر زده‌اند. چون تا یک اندازه احتمال صدور این امر را از میرزا رضا می‌دادیم، رفتیم دم منزل او که استعلامی کنیم. شخصی فراش آنجا ایستاده گفت آقایان زود بروید و در اینجا نمانید که برایتان خطر دارد. باری فورا از دور سلامی به حضرت عبدالعظیم داده و روانه شهر شدیم. دربین راه کالسکه شاهی را دیدیم که با سوار زیادی به شهر می‌آورند. به فاصله پانصد قدم میرزا رضا را در درشکه سوار کرده متجاوز از پانصد نفر سوار اطراف او را گرفته می‌آوردند به شهر و میرزا رضا با ‌‌نهایت قوت قلب و یک اطمینانی که از جبهه بیگناهان مشهود می‌شد به اطراف خود می‌نگریست و نظاره مردم می‌کرد. گویا به لسان حال می‌گفت ‌ای اهل ایران من به تکلیف خود عمل کردم و درس خود را به شما تعلیم کردم.» میرزا‌رضای کرمانی بعد از ترور شاه دستگیر شد و او را به تهران آوردند. فرجام او اعدام بود اگرچه مظفرالدین شاه خیال کشتن او را نداشت و بار‌ها از قول او نقل شده بود که «قصاص و کشتن میرزا تشفی قلب من نیست. من اگر بخواهم انتقام بکشم باید تمام اهل کرمان را از دم تیغ انتقام بگذرانم.» بعد از دستگیری، نخست در اتاق کوچکی در حیاط آبدارخانه زندانی‌اش کردند و زنجیر دانه‌درشتی به گردن او آویختند و به آن قفل زدند. با این‌که او را جسما و روحا شکنجه کردند، نام کسی جز جمال‌الدین اسدآبادی را نبرد.
برخلاف تصور مردم که گمان می‌کردند میرزا رضا بعد از کشتن شاه چند روز بیشتر زنده نمی‌ماند او را نزدیک به چهار ماه در توقیف نگاه داشتند. در این مدت به طریق مختلف سعی کردند نام همدستان و شرکای جرم را از زبانش بیرون بکشند، ولی آخر مشخص شد علت محرک اصلی میرزا همان تعدیات و ستم‌هایی بود که کامران میرزا و وکیل‌الدوله درباره‌اش روا داشته بودند.
ناظم‌الاسلام کرمانی در تاریخ بیداری نوشته است: مظفرالدین شاه خیال کشتن میرزا رضا و قصاص آن را نداشت و کراراً گفته بود قصاص و کشتن میرزا رضا تشفی قلب من نیست. من اگر بخواهم انتقام بکشم باید تمامی اهل کرمان را از دم تیغ و شمشیر انتقام بگذرانم. در نهایت مظفرالدین‌شاه اجازه اعدام میرزا‌رضا را داد و در نیمه‌شب سه‌شنبه (مرداد ماه ۱۲۷۵ خورشیدی) در میدان مشق داری برپا شد و میرزا را سربازها دو ردیف تفنگ در دست به پای دار آوردند و او را به دار زدند و پس از چند روز جسد او را به گورستان حسن‌آباد که بعدها اداره آتش‌نشانی شد، بردند و دفن کردند.
گلستان تنها میراث جهانی تهران
کاخ گلستان با قدمتی بالغ بر ۴۴۰ سال یکی از منحصر به فردترین مجموعه‌های تاریخی ایران است. نام گلستان این مجموعه ریشه در تالاری به همین نام دارد که از بناهای عهد آقا محمد‌خان قاجار بوده و در سال ۱۲۱۶ ه. ق و در عهد فتحعلی‌شاه قاجار به پایان می‌رسد. کاخ گلستان از عهد صفویه تا دوران معاصر دستخوش تغییراتی شده است. بنیان کاخ گلستان به دوران شاه عباس صفوی و به سال ۹۹۸ ه. ق و با احداث چهار باغی در داخل حصار شاه‌طهماسب و بعدها و در زمان شاه سلیمان صفوی (۱۱۰۹ – ۱۰۷۸ ه. ق) با ساخت دیوان خانه‌ای در همان محدوده چنارستان شاه عباسی شکل می‌گیرد ولی امروزه از آن بنیان‌ها اثری در میان نیست. داشته‌های موجود کاخ گلستان از لحاظ دیرینگی محدود به بخشی از آثار و ابنیه از دوران زندیه بوده و فراتر از آن نمی‌رود. کاخ گلستان در دوم تیرماه ۱۳۹۲ خورشیدی و در سی و هفتمین اجلاس سالانه کمیته میراث جهانی سازمان یونسکو به عنوان میراث بشری از جانب یونسکو به ثبت رسید.

به اشتراک بگذارید:





پیشنهاد سردبیر

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *