سایت خبری پیام ما آنلاین | تامین نشدن حقابه مهمترین چالش تالاب‌ها

تامین نشدن حقابه مهمترین چالش تالاب‌ها

بشر در حدود نیم قرن گذشته 60 درصد تالاب‌ها را در تمام دنیا از دست داده است. توقع ما اما شرایطی بهتر از این است. درباره اینکه چرا حقابه‌ها تامین نمی‌شود، مشکل را نباید در ضعف سازمان محیط زیست دید. مسئله یک ساختار غلط کلی است.





۱۴ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۳۱

بشر در حدود نیم قرن گذشته 60 درصد تالاب‌ها را در تمام دنیا از دست داده است. توقع ما اما شرایطی بهتر از این است. بنابراین اعتراف می‌کنم که باید بهتر از این عمل می‌کردیم. در حالی که هم قانون پشتیبانی می‌کند و هم کنوانسیون رامسر وجود دارد، به تدریج منابع آب را از دست دادیم، محدوده تالاب‌ها کوچکتر شد و کیفیت آب از دست رفت. به همین دلیل عملکرد ما در دو سه دهه گذشته درباره تالاب‌ها قابل دفاع نیست. با این همه به آینده امیدوارم چون زندگی دوباره زیستگاه‌های تالابی در هرمزگان، ایلام، لرستان، قزوین و البرز نشان می‌دهد امید هست و طبیعت توان بازسازی دارد. مهمترین چالش در حوزه تالاب‌ها تامین نشدن حقابه آن‌هاست. آلودگی آب تالاب‌ها و تصرفات غیرقانونی در بعضی نقاط بر اثر پس‌روی آب، سه محور اصلی مشکلات تالاب‌ها است. این مسائل در هر منطقه‌ بسته به شرایط متفاوت است. مثلا در تالاب‌های ساحلی بیش از همه با آلودگی مواجهیم و در تالاب‌های فلات مرکزی با کمبود آب و خشکیدگی.
درباره اینکه چرا حقابه‌ها تامین نمی‌شود، مشکل را نباید در ضعف سازمان محیط زیست دید. مسئله یک ساختار غلط کلی است که به تدریج سبب شده تالاب‌ها وضعیت نامناسبی پیدا کنند. سهم گاوخونی، به تالاب نمی‌رسد چون حق‌آبه‌ای که وزارت نیرو می‌دهد، به دلیل مصرف بالا در بخش کشاورزی هرگز به این زیستگاه نمی‌رسد. مشکل اصفهان یک شبه به وجود نیامده و این همه جمعیت و صنعت به تدریج از آب سهم گرفته‌اند و سهم محیط زیست جا مانده است. این یک ضعف بزرگ مدیریتی بر سرزمین است و در بیشتر حوزه‌ها تعادلی درمصرف و توزیع وجود ندارد.
اما روش مقابله با این چالش‌ها چیست؟ تمام داستان این است که اگر بخواهیم آب وارد تالاب شود باید مسائل حوضه آبخیر را حل و فصل کنیم. یعنی اگر قرار است مشکل تالاب بختگان یا گاوخونی را حل کنیم، باید کل حوضه آبخیز را ببینیم. رودخانه‌های سرشاخه، شهرها، کشاورزی. این نگاه فراگیر نوعی رویکرد است که در آن ادعا می‌کنیم که می‌خواهیم مسئله تالاب‌ها را به شکل جامع ببینیم. اینجا هر رویکرد الزاماتی نیاز دارد. قانون یکی از الزامات این روند است. ما توانستیم قانون جامع حفاظت از تالاب را به تصویب مجلس برسانیم و دستورالعمل‌ها و راه حل‌ها را در آیین‌نامه اجرایی مطرح کردیم اما این کافی نیست. مسئله دوم این است که رویکرد را به اجرا درآوریم و نیازمند تحول در ساختارهای اجرایی دولت است. دولت ما و خیلی از کشورها سیستم مدیریتی‌شان دچار بخشی‌نگری است. ما با فوریت نمی‌توانیم سیستم وزارتخانه‌ها را تغییر دهیم و به فرابخش تبدیل کنیم اما می‌توانیم ساختارهای فرابخش یا بین بخشی ایجاد کنیم تا آنها کار اتصال و ایجاد شبکه را انجام دهند. در این زمینه ستاد ملی تالاب‌ها در ذیل قانون حفاظت از تالاب‌ها با مسئولیت معاون اول رئیس جمهوری و تعدادی از اعضای کابینه شکل گرفته است و متخصصان و نماینده سمن‌ها هم حضور دارد. همچنین در استان‌ها هم همین ساختار، ستادهای ملی به شکل استانی با مسئولیت استاندار شکل گرفته است.
در کنار قانون و ساختارسازی، فرهنگ‌سازی مهم است. این بخش طیف وسیعی از بهره‌برداران و ذی‌نفعان را در اطراف تالاب‌ها در برمی‌گیرد. نمی‌توان همه را همزمان و با یک سرعت و دقت به سرانجام رساند. باید گروه‌های هدف و پیشرو داشته باشیم و سمن‌ها و دانشگاهیان نقش کلیدی در این زمینه دارند. در این زمینه کنوانسیون رامسر در برنامه‌ای جلب مشارکت، ارتقای آگاهی و آموزش را توصیه کرده که در حال اجراست.
اتفاقات خوبی رخ داده اما باز هم کافی نیست. باید نگاه بخشی متحول شود تا به طور مثال کسی که 400 متر بالاتر از بختکان فعالیت معیشتی یا مدیریتی انجام می‌دهد، نگاهش به پایین‌تر هم باشد. این تحول با اصطحکاک زیادی پیش می‌رود. ما ناامید نیستیم و اما فعالیتمان هنوز در مسیر ایده آل قرار نگرفته است. تا به آن مقصد نرسیم، همیشه با چالش دستیابی به آب مواجه خواهیم بود.

به اشتراک بگذارید:





مطالب مرتبط

نظر کاربران

نظری برای این پست ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *